💔
و اگر در قیامت بپرسند
برای ماندگاری این #انقلاب
برای نشر #اسلام
چه کرده اید؟؟؟
چه جوابی خواهیم؟
داشت جـز #سکوتی_لبالب_از_شرمساری
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 *🏴 زنی که جانش را فدای عفتش کرد* * چرا برای "شلیر رسولی" یقه پاره نکردن؟!* *شلیر و مهسا هر دو کُ
💔
زن هایی هم هستند که #اجرشهید دارند
زنی که برای حفظ غیرت(دین و حیا) استقامت ورزد و وظیفه خود را بخوبی انجام دهد... خداوند #پاداش_شهید را به او خواهد داد.
حرف #محمد_امین صلی الله علیه و آله است
بحارج۱۰۳ص۲۵۰
#شلیر_رسولی
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
💔
° {👀🥀} °
-نمازش ک تمام شد چادر را تا کرد و گذاشت در سجاده
موهایش را پریشان کردسرخاب سفیدابی کرد و وارد مجلس مهمانی شد!
فرشته سمت چپ لبخند تلخی زد و ب فرشته سمت راست گفت:
انگار فقط خدا نامحرمـه🚶🏿♂!.
🌿⃟ ⃟👀| ⇠#تلنگر
🌿⃟ ⃟👀| ⇠#مذهبی
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞aah3noghte💞
💔
_ ____اگر خستہ شدیم،
باید بدانیم ڪجاۍ ڪار
مشڪل دارد ؛
وگرنه ڪار براۍ خدا ڪھ
خستگۍ ندارد👌🌿.
ـ شهید باقرۍ:)!
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞@aah3noghte💞
💔
دعابرایوجودِمبارکامامزمان عج ، خیلی
مهماستوقتیشمادعامیکنیدایشان
راایشانهمشمارادعامیکندودعایآن
بزرگواردعایمستجابیست (:
_ حضرتآقا
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞@aah3noghte💞
💔
هر کسی بر مرام و مسلکی هست
مرام و مسلک خودتونو طوری انتخاب کنید
که مجبور نباشید برای دفاع از اون
به مرام و مسلک بقیه توهین کنید
زیر پرچم کسی باش که اگر جایی نیاز به کمک داشتی
بتوانی با خیال راحت و مطمئن، کمک بخواهی
#یاابوفاضل
#دلنوشته
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
#لوگوعکسپاڪنشه
شهید شو 🌷
💔 بـاگریـہروبـہڪربوبلامـیدهم #سلآم دور؎زِتـوامـانمرابـریـدهاست #حـسین...♥️ آه از دوری ..
💔
#یااباعبدالله
بوسیدن ضریحت ، رویای هر شب ما
دریاب دردمان را ، بسیار بی نواییم
آه از دوری ...
#صلےاللهعلیڪیااباعبدالله
#ڪربلالازممدلمتنگاست
#السلامعلیڪدلتنگم💔
#ما_ملت_امام_حسینیم
#آھ_ڪربلا
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
💔
#دم_اذانی
وقتی میگیم بازیچه دست این دنیا نباشیم،
دنیا میتونه یک فیلمی باشه که نمازتو قضا میکنه،
دنیا میتونه یک موسیقی ای باشه که تمرکز
رو تو نماز ازت میگیره، دنیا میتونه یک
شوخی یا حرفی باشه که توفیق نماز شب رو
ازت میگیره! و..
خلاصه که به دنیا و متعلقاتش دل نبند
که زمین گیر میشی:)
شهید شو 🌷
💔 #بسم_الله وَلَا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضًا أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ م
💔
#بسم_الله
﴿فَاللَّهُ هُوَ الْوَلِيُّ﴾
همهکس ِ تو خداست!
#با_من_بخوان
#یک_حبه_نور✨
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
💔
🔞 خاطرهای بشنوید از گروهک کومله که به بهانه مرحومه #مهسا_امینی میخواد مردم رو بکشونه کف خیابون و مثلاً شده لیدر اعتراضات
رسمه به میمنت ازدواج، جلوی پای عروس و داماد قربانی میکنن. این رسم رو کومله هم اجرا میکردن، با این تفاوت که قربانیها جوانان اسیر #ایرانی بودند
یک بار چند نفر از ما رو برای دیدن عروسی دختر یکی از سرکردگان کومله بردن.
بعد از مراسم، اون عفریته گفت: "باید برام قربانی کنید تا به خونه شوهر برم". دستور داده شد قربانیها را بیارن. شش نفر از مقاومترین بچههای بسیج #اصفهان که شاید حداکثر سن آنها ۱۴ سال نمیشد را آوردن و تک تک سر بریدن...
شهدای نوجوان مانند مرغ سر بریده پر پر میزدن و آنها شادی و هلهله میکردن. اما این پایان ماجرا نبود. اون دختر دوباره تقاضای قربانی کرد و این بار شش نفر سپاهی، چهار نفر ارتشی و دو نفر روحانی را آوردن و این دوازده نفر رو هم سر بریدن.
من و عده دیگری از برادران رو که برای تماشا برده بودن، به حالت بیهوشی و اغما افتاده بودیم و در این وضعیت، مجددا ما رو روانه ی زندان کردن...
📚 حکایت فرزندان فاطمه جلد۱، ص۳۴
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔
این روزها از قول شما مینویسند حاج قاسم سلیمانی---- همان دختر کم حجاب دختر من است---
ولی این راهم گفته بودی
#حاج_قاسم_ما
#شهیدسردارسلیمانی
#شهید_قاسم_سلیمانی
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
💔
شهیده #ناهید_فاتحی ؛ دختری ۱۶ ساله که حاضر نشد به امام توهین کند،
یازده ماه توسط حزب کومله شکنجه شد،
با سر تراشیده در روستاها چرخانده شد،
ناخن هایش را کشیدند ،
دستهایش را قطع کردند
و زنده به گورش کردند!
حالا این جانی ها خونخواه مهسا امینی شدند!
#توییت
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
بسم الله الرحمن الرحیم 🔸🔸 هادی فِرز 🔸🔸 ✍️ محمد رضا حدادپور جهرمی «قسمت بیست و ششم» هادی بلند شد و
بسم الله الرحمن الرحیم
🔸🔸 هادی فِرز 🔸🔸
✍️ محمد رضا حدادپور جهرمی
«قسمت بیست و هفتم»
اون خانم که بعدا معلوم شد اسمش زینت خانم هست، با حداکثر هفتصد و پنجاه و پنج تومان تمامش کرد!! همین قدر حرفه ای و کاربلد و مقتدر!
هادی باید تصمیم میگرفت. نگاهی به ماشین های شیک دوردست کرد. نگاهی هم به ونِ زپرتیِ عراقی و یه ایل زائرِ اصفهانی و زینت خانمشون! یه کم این پا و اون پا کرد. ولی ریسک نکرد. ترجیح داد به حرف مرده گوش بده و کاری کنه که اون مرده بدون هیچ چشمداشتی پیشنهاد داد و راهی که پیش پاش گذاشت، تا تهش بره ببینه به کجا میرسه؟!
به همین خاطر، تا به خودش اومد، دید ردیف جلویِ ونِ عراقی نشسته و کاروان زینت خانم هم پشت سرش و زینت خانم هم داره طلب صلوات میکنه...
شما اینا رو اصفهانی از نوع غلیظش بخونید:
جهت شادی روح همه گذشتگان جمع حاضر، پدران و مادران، ذوی الحقوق، شهدای عزیزمون،
پدرِ حاج عبدالله خودمون که بیچاره هفته پیش سکته کرد و از همه التماس دعا داره،
و خواهر مرضیه خانم خیاط که پارسال در جمع ما بود و اگه یادتون باشه دو تا خرمای دست چین جنوب که براش از بندر آورده بودند بین همه تو همین مسیر تقسیم کرد و الان دستش از دنیا کوتاهه، (نفسی تازه کرد و آب دهانی قورت داد و ادامه داد)
همچنین شهدای منا و شهدای آتش نشانِ پلاسکو و اگه یادتون باشه شهدای مسجدِ ارگِ حاج منصور که دوسه بار رفتیم دعای کمیلش تو شاه عبدالعظیم،
و جوون هایی که تو اتوبوسِ خمینی شهرمون بودن و چند سال پیش چپ کردن
و داداش یکی از جمع حاضر در اون جمع بوده،
و روح همه علما و شهدایی که در تخت فولادمون آرمیده اند و شاهد زیارت ما هستند
و همچنین روا شدن حاجات من گوینده و شمای شنونده و آقای راننده و برادرمون که جلو نشسته و میگه شیرازی هست و خدا یارش باشه، بر محمد و آل محمد چهارده تا صلوات بفرست!
هادی گیج شده بود. به قرآن منم گیج شدم. اما خوشش اومده بود. از این همه صفا و اخلاص زینت خانم و پیرزن ها و پیرمردهایی که باهاش بود خوشش اومده بود. اما هر چی با خودش دو دو تا چهارتا میکرد ببینه چهارده تا صلوات چطوری قراره بین این همه آدم حسابی و انبیا و اولیا و ذوی الحقوق و کَس و کارِ زینت خانم و دوستاش تقسیم بشه، جور در نمیومد. آروم لبش میجنبید و با جمع صلوات میفرستاد و بیرونو نگاه میکرد. انگار از دنیای قبلی کنده شده بود و انداخته بودنش تو یه دنیای کاملا متفاوت دیگه!
ساعتی نگذشته بود و شاید مثلا حداکثر از بصره عبور کرده بودند که هادی ازتو آینه متوجه شد پیرزن ها و پیرمردها شروع کردند سرِ ساک و بُغچشون باز کردن. براش جالب بود بدونه علاوه بر چنین زینت خانمِ باحال و انقلابی و کاردرست، دیگه چه چیزِ حق و آسی دارن که میخوان رو کنند! دید علی برکت الله. هر کی هر چی خوردنی و خوراکی داشت، گذاشت در طبق اخلاص.
یه خانم که مشخص بود از زینت خانم هم جوان تر هست و نسبت به بقیه، دست و پای سالم تری داره و میتونه وسط ون، این ور واون ور بشه و چیز میز تقسیم کنه، شروع کرد و ابتدا دو تا پلاستیک میوه تازه تقسیم کرد. بعدش دو تا جعبه یکبار مصرف کیک خونگی تازه. بعدش دو سه تا بطری نوشابه ای حاوی سکنجبین و شربت آب لیمو تازه! بعدش هم بساط چایی.
هادی دید راننده که یه جوونِ حدودا نوزده ساله عراقی بود، به جای نگاه کردن به جلوش و جاده، داره از توی آینه به بساط عیش و نوشِ اعوان و انصار زینت خانم نگا میکنه و فکش از تعجب افتاده! با همون لهجه و زبون ضایع فارسی عربی گفت: حاجی اینجا موکب؟ اینجا مَضیف؟ والا به قرآن اینجا ون ... اینجا مینی بوس!
هادی هم نمیدوسنت چی داره میگه، فکر کرد داره پسره به زنا نگاه میکنه. چشم قهری به پسره زد و با همون لحنِ هادی خانِ خودش گفت: حواست جلوت باشه.
هادی اولش یه کمی از پذیرایی ها برداشت و بعدش مثلا کنار نشست و توجهی نکرد. اما مگه زینت خانم و اینا ول کن بودند؟ قشنگ همه چی بستن به معده همه و خوب و خوش به سفرشون ادامه دادند.
حدودا سه ساعت از شروع سفرشون گذشته بود که هادی که همچنان داشت دهنش میجنبید و چیز میز میخورد یهو دید راننده داره خوابش میبره. اینجوری بگم که پسره عراقی از بس خسته بود و شبِ قبلش نخوابیده بود، داشت با یه چشمش رانندگی میکرد. شاید نصف بدنش کلا خواب بود و با نصف دیگه اش دنده و سرعت و ترمز میزد. با سرعت بالای 120 و یا 130 تا. کجا؟ جاده های غیر استاندار و بدون ذره ای نظارت و راهورِ عراقی! حتی هادی دید پسره سه چهار بار کاملا خوابش برد و سرش تا فرمون ماشین اومد و معجزه وار بیدار شد و سرش برگشت سر جاش! ملت پشت سرش هم خوابِ خواب.
ادامه دارد...
💕 @aah3noghte💕
@Mohamadrezahadadpour
شهید شو 🌷
بسم الله الرحمن الرحیم 🔸🔸 هادی فِرز 🔸🔸 ✍️ محمد رضا حدادپور جهرمی «قسمت بیست و هفتم» اون خانم که ب
بسم الله الرحمن الرحیم
🔸🔸 هادی فِرز 🔸🔸
✍️ محمد رضا حدادپور جهرمی
«قسمت بیست و هشتم»
هادی داشت از این حرکات راننده عصبی میشد که یهو راننده زد کنار. هادی دید کنارِ یه موکب بزرگ عراقی که با جاده هفت هشت متر فاصله داشت، ایستاد.
مسافرا هم پیاده شدند و از ون اومدند پایین. دو تا دسشوییِ فاجعه اما کار راه انداز چند متر اون طرف تر بود. همه هجوم بردند همون طرف. بعدش هم دونه دونه رفتند تو موکب که فقط یه چادرِ نصفهی بزرگ بود، دقایقی دراز کشیدند.
هادی دید راننده از اولش که ایستاد، اومد جای هادی و صندلی رو یه کم خم کرد و غش کرد. بیست دقیقه نیم ساعت شد که زینت خانم همه رو جمع و جور کردند و سوار شدند.
وقتی همه سوار شدند، زینت خانم میخواست پسره رو بیدارش کنه که دید هادی فورا پرید پشتِ فرمون. انگشت اشاره اش به نشان هیس آورد جلوی دهنش و به زینت خانم گفت: بیدارش نکن که هممون به کشتن میده. این داشت میمرد از بس خسته بود. خودم میشینم پشتِ فرمون.
زینت خانم هم از جربزه و جنم هادی خوشش آمد و پسره رو بیدار نکرد. اما سوال حیاتی که از هادی پرسید این بود که: طلب صلوات هم نکنم! نمیشه که!
هادی هم جواب داد: اگه این پسره بیدار بشه، تا نیم ساعت دیگه باید بقیه برای شادی روح خودمون طلب صلوات کنند!
زینت خانم که خنده اش گرفته بود به هادی گفت: باشه مادر. بسم الله بگو و برو.
هادی هم استارت زد و با احتیاط ماشین رو برد تو جاده و کم کم سرعت گرفت. همین طوری که داشت میرفت، چشمش خورد به دکمه کولر. یه نگاه به پسره کرد. دید خوابه. یه نگا به بقیه که دید دارن میپزن. گفت: زینت خانم!
زینت خانم هم گفت: بله پسرم!
هادی گفت: بگو شیشه ها و پنجره ها ببندن تا کولرش روشن کنم.
زینت خانم با تعجب گفت: مگه کولرم داره؟ هلاک شدیم از گرما!
به همه گفت پنجره ها ببندید. هادی هم دکمه کولر زد. چند ثانیه نشد که هوای ماشین شد بهار. شد بهشت. از بس خنک و راحت شد. همه خوشحال شدند.
زینت خانم گفت: دیگه نوبتم نوبتی باشه باید برای اموات این جوونِ شیرازی طلب صلوات کنم.
هادی که خنده اش گرفته بود گفت: شما محبت دارین. اما بابا سر و صدا نکنین که این پسره بیدار میشه ها.
زینت خانم ازش پرسید: مادرت زنده است؟
هادی جواب داد: نه ... با بابام هستم و آبجی مرضیه.
زینت خانم: خدا رحمت کنه مادرت. فقط دو تا بچه بودین؟
هادی گفت: نه. دو تا از داداشامم شهید شدند. من یادم نیست. ولی میگن نوجوون بودند که شهید شدند.
زینت خانم گفت: پس برادر شهیدی که اینقدر غیرت و جنم داری. ماشالله. ماشالله.
یه پیرمرد گفت: بابات اسمش چیه؟
دیدین پیرمردا اهلِ هر جایی باشن، تا اسم باباتو نگی، ولت نمیکنن. انگا اصلا با فامیلی و نام خانوادگی حال نمکینند.
هادی گفت: نمیشناسیش پدر جان!
پیرمرده گفت: من چل سال قبل اومدم شیراز. پنج شیش تا هم رفیق شیرازی دارم. تو بگو شاید بشناسمش.
هادی دید نه! ول کن نیست. نمیشه باهاش بحث کرد. اصولا با کسی که منطقش اینه که چل سال پیش اومدم شیراز و سه چهار نفر دیدم و برگشتم و شاید بشناسم، نمیشه بحث کرد. هادی به خاطر اینکه پیرمرد اصفهانیِ همسایه زینت خانوم رو از سر خودش باز کنه گفت: مصطفی. اوس مصطفی.
پیرمرده هم تاملی کرد و چپ و راستی نشست و نفس عمیقی کشید و با خودش حرف میزد: اوس مصطفی! خیلی آشناست!
هادی دوس داشت بگه: چی میگی پیری؟ کجا آشناست؟ چرا الکی حرف میزنی؟ تو اصلا یادته صبح چی خوردی که الان توقع داری بابای علیل من بینِ دو سه تا آشنای چل سال پیش تو باشه.
وسط همین افکار بود که یهو پیرمرده یه چیزی گفت و کفِ همه رو برید. مخصوصا کفِ هادیِ خانِ تحتِ تعقیب! یهو پیرمرده گفت: یه اوس مصطفا نامِ شیرازی بود ... پدر دو تا شهید ... که یه کم اعصابش هم ضعیف بود و شیرازیا بهش میگفتند آقا مصطفی ... از بس طرفداری از خانواده شهدا میکرد... همون نیست که کشیده ای خوابوند تو گوشِ #کروبی! خودشه؟ باباته؟
ادامه دارد...
💕 @aah3noghte💕
@Mohamadrezahadadpour
💔
دیروز ضد انقلاب تو میدون ولیعصر:
کلا ۴۰۰ نفر
دوماه پیش جشن غدیر تو میدون ولیعصر:
بیش از ۳ میلیون نفر
الان فازتون چیه؟
فاز پیروزی دارید؟
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 #یااباعبدالله بوسیدن ضریحت ، رویای هر شب ما دریاب دردمان را ، بسیار بی نواییم آه از دوری ...
💔
#یااباعبدالله
اُطْلُبَنآبِزیٰارَتِڪْ . .
باتوخوشم،باتوکهتمامِقلبمنی!
آه از دوری ...
#صلےاللهعلیڪیااباعبدالله
#ڪربلالازممدلمتنگاست
#السلامعلیڪدلتنگم💔
#ما_ملت_امام_حسینیم
#آھ_ڪربلا
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
پخش زنده سخنرانی رهبر انقلاب در دیدار جمعی از پیشکسوتان و فرماندهان دفاع مقدس
🔻 در آستانه هفته دفاع مقدس، جمعی از فرماندهان و رزمندگان دفاع مقدس و خانوادههای شهدا، صبح چهارشنبه ۳۰ شهریور ۱۴۰۱ با حضور در حسینیه امام خمینی(ره) با حضرت آیتالله خامنهای رهبر انقلاب اسلامی دیدار خواهند کرد.
📲 این برنامه که ساعت ۱۰:۳۰ صبح چهارشنبه ۳۰ شهریور آغاز میشود، به صورت زنده و مستقیم از رسانه KHAMENEI.IR و شبکههای صدا و سیما پخش خواهد شد.
🔺 علاوه بر حضور برخی پیشکسوتان و فرماندهان دفاع مقدس در حسینیه امام خمینی (ره)، جمع دیگری از پیشکسوتان دفاع مقدس در اقصی نقاط کشور نیز از طریق ارتباط تصویری با همه مراکز استانها در این دیدار حضور خواهند داشت.
مداحی_آنلاین_چادری_که_روی_سر_ناموسمه_مهدی_رسولی.mp3
4.84M
💔
⏯ #شور #حماسی
🍃زمزمهی ای رهبر آزادهام
🍃آمادهی آمادهی آمادهام
🎤 #مهدی_رسولی
#بصیرت
👌بسیار دلنشین
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞