eitaa logo
شهید شو 🌷
4.1هزار دنبال‌کننده
18.7هزار عکس
3.6هزار ویدیو
69 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: @the_commander73 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید شو 🌷
بسم الله الرحمن الرحیم 🔸🔸 هادی فِرز 🔸🔸 ✍️ محمد رضا حدادپور جهرمی «قسمت سی و سوم» به یه جایی رسید
بسم الله الرحمن الرحیم 🔸🔸 هادی فِرز 🔸🔸 ✍️ محمد رضا حدادپور جهرمی «قسمت سی و چهارم» در همون هفت هشت قدمی که از درِ شاسی بلند تا درِ استودیو میخواست راه بره، ده بیست تا زائر تا دیدنش، رفتند به طرفش. یکی فورا سلفی گرفت. یکی دیگه التماس دعا میگفت. یکی دیگه عباشو ماچ میکرد. یکی دیگه برای سلامتیش صلوات چاق میکرد. مونده بود فقط هادی بدوه و بره حاجی رو کول کنه تا یه وقت گرد و خاک مسیر، رو عباش ننشینه! هادی پاشد و همین جور که لیوان شربتش دستش بود، مثلا میخواست یه دوری اطراف اون استدیو بزنه. رفت نزدیک پنجره اش. دید حاجی رو نشوندند روبروی یه آینه و دارن گریمش میکنند. دور و بری ها هم تند تند با موبایل حرف میزنند. ده دقیقه ای گذشت. تا اینکه هادی از مانیتوری که کنار استدیو بود دید برنامه رفت رو آنتن و مجری خانم شروع کرد حرفای لوس تحویل مردم دادن. از همون حرفا که نه دیکلمه است نه شعر سپید. مشخصه که همون لحظه داره از خودش درمیاره و آخرش هم میخواد بگه همینک دلها را کربلایی تر میکنیم و به بیانات ارزشمند و ملکوتی و آسمونی و فراصوتی حضرت حجت الاسلام گوش دل فرا داده و اشک های چشم خود را فلان و بهمان. از همونا. هادی دید دوربین رفت رو حاجی. حالا از اینکه قیافه نورانی که از حاجی داشت پخش میشد چقدر با حالت عادیش فرق داشت، بگذریم. ولی بحث حاجی ... نمی‌دونم ... فقط همینو بگم که موضوعش حال هادی رو خیلی گرفت. داشت درباره این حرف میزد که چقدر پیاده رفتن ثواب داره و اونایی که سواره و یا هوایی به کربلا میرن به اندازه کسانی که پیاده میروند حض معنوی نمی‌برن و از حال خوش عرق ریختن در راه امام حسین و آفتابسوز شدن در مشایه و تشنگی و عطش وسط راه خبر ندارند و اینکه چقدر بی توفیق هستند و چطور روشون میشه برن تو حرم و بگن السلام علیک یا ابا عبدالله! اصلا اونا شیعه واقعی هستند یا اینا که دارن پیاده روی میکنند؟ اصلا می‌دانستید زمینه سازی برای ظهور، با همین پیاده روی هاست نه با سواره و هوایی به کربلا رفتن؟!!! و اصلا روایت داریم که یاران امام زمان با پای پیاده قیام میکنند نه با ماشین و هواپیما و قطار و کشتی!! هادی یه نگاه به لپ های گل انداخته و مرتب حاجی کرد. یه نگا به ماشین شاسی بلند نمره عراقی که هنوز صدای فنش میومد و معلوم بود حاجی وسط راه بهش بد نگذشته انداخت. یه نگا به چند تا زائری که پای سخنرانی اون بزرگوار اشک تو چشماشون جمع شده بود انداخت. یه نگا دور و برش انداخت. دید نمیخوره ... یه چیزا به هم نمیخوره ... جور در نمیاد ... لیوان شربتی که تو دستش بود مچاله کرد و انداخت تو سطل و راهشو گرفت و رفت. یه ساعت دیگه هم رفت. وقت نماز و ناهار بود. اکثر قریب به اتفاق موکب ها اذان پخش کردند و ایستادند نماز جماعت. هادی که طبق معمول حال نماز خوندن نداشت، رفت تو صف ناهار ایستاد. دید اونجا هم حوصله اش نمیشه. ولش کرد و رفت یه موکب دیگه. جالب اینجا بود که اول به بالای موکب نگاه کرد که مثل قبلی که داشتند میوه میدادند سرش کلاه نره. وقتی دید عکس آیت الله سیستانی گذاشتند و یه طرفش هم عکش رهبر انقلاب هست، رفت داخل. نمازشون تمام شده بود و داشتند سفره می‌انداختند. ناهارش خورد. یه لیوان هم چایی خورد. دو نخ سیگار هم روشن کرد و دود مختصری هوا کرد. یه کم دراز کشید و چشماش رفت رو هم. ادامه دارد... 💕 @aah3noghte💕 @Mohamadrezahadadpour
شهید شو 🌷
💔 آدم رو سگ بگیره، جو نگیره! farsnews.ir/my/c/164027 لینک درخواست محاکمه علی کریمی و سلبریتی
کمپین *«خسارت جانی و مالی اغتشاشات از سلبریتی‌ها گرفته شود»* 👇حمایت کنید 🌐 https://farsnews.ir/my/c/164152 🔻 سال 2016، هاکان شوکور، سریع‌ترین گلزن تاریخ جام جهانی و اسطوره فوتبال ترکیه و کاپیتان تیم ملی‌اش، به جرم همکاری توئیتری در کودتای نافرجام ترکیه، اموال خودش و پدرش بلوکه و مصادره شد، و خودش تحت تعقیب قرار گرفت، و حالا در آمریکا با رانندگی تاکسی اینترنتی اوبر و کتابفروشی زندگی می‌گذراند. 🌎
شهید شو 🌷
کمپین *«خسارت جانی و مالی اغتشاشات از سلبریتی‌ها گرفته شود»* 👇حمایت کنید 🌐 https://farsnews.ir/my/
همسنگری ها این کمپین ها رو دست کم نگیرید حتما شرکت کنید سلبریتی‌ها درد مردم ندارن!
💔 سینماگران در فیلمهایشان تخم نفرت و تصویرسازی منفور از ها را میکارند.. در آشوب های خیابانی، میوه نحس این نفرت پراکنی را میخورند... ... 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 خبر رسید❗ ناگهان رفته اید *مشهد*، دلم‌ ریخت... با خودم گفتم خدا بخیر کند...❗ طولی نکشید که یکی‌ی
💔 آقاجان فکر میکردیم برای فتنه مقتدی صدر ، دست به دامن سلطان ایران برده بودید حالا می‌فهمیم شما چه نگاه ژرفی دارید جانم به فدایتان سایه‌تان مستدام عمرتان باعزت تنتان سلامت ... 💞 @aah3noghte💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 بسیجیه!بسیجیه! آقا بزنید! بسیجی که همیشه صف اول خدمت به مردم بوده اینو که دیدم حقیقتا یاد مقتل حضرت افتادم گفت ابن الحسن است بیشتر زدند😭 قبل از شروع ذکر رجز، مشکلی نبود گفتم که زاده‌ی حسنم، بیشتر زدند... یاصاحب الزمان ... 💞 @aah3noghte💞
Arshedna .1.mp3
10.24M
💔 نوآهنگ| العجل أرشدنا إلی الطریق ای بهترین رفیق أنت والد الشفیق ای بهترین رفیق 🎙 محمد حسین پویانفر علیه‌السلام ... 💞 @aah3noghte💞
💔 بنازم به این ثبات عقیده🙄 ... 💞 @aah3noghte💞
مداحی آنلاین - این دیگه آخرین پیغامه - نریمانی.mp3
5.8M
💔 کمترین حکمشون اعدامه این دیگه آخرین پیغامه... . 🚩مداحی‌حماسی سیدرضانریمانی ... 💞 @aah3noghte💞
💔 سَلَامٌ عَلَيْكُم بِمَا صَبَرْتُمْ ۚ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ سلام بر تو ای اباعبدالله و بر جان هایی که به درگاهت فرود آمدند... . ... 💕 @aah3noghte💕
💔 سلام اما بعد شنبه تون زیباو پربرکت
💔 پيامبر هرگز از دنيا نمی رود،🍃 او بودنش را همچون فصلها در جهان می گرداند. پس تو آن درخت باش که همه فصلها در پناه پيامبرش می‌بالد چه بهار و چه زمستان ، تو درخت او باش... صلّوا على رسولِ الله و آله ﷺ✨ 💞 @shahiidsho💞
💔 🚨‏در نا آرامی های دیشب تجریش تهران دو بسی.جی با ضربه چا.قو از پشت شهی.د شدند. ض.ارب یک دختر ۱۸ساله بوده که از روی احساسات و هیجانات اقدام کرده و حالا قا.تل دونفر است‼️ 🔹پ ن : سل.بریتی‌هایی که مردم رو این‌گونه مقابل هم قرار میدن شریک این قت.ل‌ها و نابودی زندگی ها هستند.
شهید شو 🌷
💔 🚨‏در نا آرامی های دیشب تجریش تهران دو بسی.جی با ضربه چا.قو از پشت شهی.د شدند. ض.ارب یک دختر ۱۸سا
سلام همسنگری ها انگار ایتا پست های حاوی مطالب خشن رو محدود کرده نشر مطالب با شما نذارین جای جلاد و شهید عوض بشه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 یکی بالاخره حرف دل مارو هم زد👌 🔴 هرسال به مناسبت پیروزی انقلاب ! فرش قرمز میندازیم و تشکر میکنیم از خانمایی که بدترین پوشش رو دارند ! اگه گفتید کجا؟؟؟؟🤔 ... 💞 @aah3noghte💞
هدایت شده از شهید شو 🌷
شهید شو 🌷
بسم الله الرحمن الرحیم 🔸🔸 هادی فِرز 🔸🔸 ✍️ محمد رضا حدادپور جهرمی «قسمت سی و چهارم» در همون هفت هشت
بسم الله الرحمن الرحیم 🔸🔸 هادی فِرز 🔸🔸 ✍️ محمد رضا حدادپور جهرمی «قسمت سی و پنجم» نمازشون تمام شده بود و داشتند سفره می‌انداختند. ناهارش خورد. یه لیوان هم چایی خورد. دو نخ سیگار هم روشن کرد و دود مختصری هوا کرد. یه کم دراز کشید و چشماش رفت رو هم. با صدای سینه زنی و نوحه خوانی عده ای که داشتند رد میشدند بیدار شد. نشست و به اون دسته که تعدادشون هم کم نبود نگاه کرد. بعدش دید یه ماشین نمره عراقی درِ موکب ایستاده. رفت و سلام کرد. خب تا سلام مشکلی نداشت. حتی فی امان الله هم بلد بود. مشکل بقیه جملاتی بود که بلد نبود. داشت وسط عربی فارسی حرف زدن جون میداد که یهو مرد عراقی خنده ای کرد و با لهجه عراقی فارسی سلیس حرف زد و گفت: من فارسی بلدم. فرمایید. هادی گفت: قربون آدم چیز فهم. داداش من میخوام برم این آدرس. مرد کاغذو از هادی گرفت و لبخندی زد و گفت: باشه. اگه چند دقیقه صبر کنی و کمک کنی که این آب معدنی ها خالی کنیم، خودم میرسونمت. هادی گفت: ای به چشم. فقط من یه سر برم مرافق و بیام. مرد خنده ای کرد و گفت: اون طرفه. دست چپ. هادی رفت و برگشت. به مرد عراقی که اسمش سالم بود و حدودا 55 ساله بود کمک کرد که آب ها را خالی کنند و بروند. تو راه شروع کردند به حرف زدند. هادی: شما چطور اینقدر فارسی خوب حرف میزنید؟ سالم: من سی سال شیراز زندگی کردم. هادی: ای ول. منم شیرازی ام. سالم گفت: ما اردوگاه بودیم. بعدش بابای خدابیامرزم یه خونه اجازه کرد تو دروازه کازرون. محله خوبی بود. آدمای خاکی و اهل دل. مثل خودت. هادی هم خنده ای کرد و گفت: نه بابا ... تعارف نکن ... بگو لات و لوت و بزن بزن و دعوا دوست! هردو خندیدند. سالم ادامه داد و گفت: بعد از جنگ که صدام ما رو از عراق اخراج کرد، به ایران پناهنده شدیم. ایرانی ها هم زرنگند. ما رو سازماندهی کردند برای روز مبادا. ما اولش نمی‌دونستیم قضیه چیه اما بعدش که دیدیم ایران اینقدر به فکر شیعه ها هست و میخواد قدرت بیفته دست مسلمونا و شیعه ها، به ما آموزش داد. و بعد از کلی سال که گذشت، ما شدیم سپاه بدر. برگشتیم به وطن خودمون و خدمت میکنیم. هادی گفت: ای ولا. دس خوش. خوشم اومد. نمی‌دونستم ما این کارا رو هم بلدیم. سالم خنده ای کرد و گفت: تو اینجا چیکار می‌کنی؟ هادی خنده از صورتش رفت. یه کم هول شد. گفت: همین که همه میکنن. اومدم پیاده روی. سالم بازم خنده کرد و گفت: انشاءالله همین باشه که میگی. نیم ساعتی رفتند. تا اینکه سالم چراغ راهنما زد و کم کم توقف کرد. با دستش یه جایی را نشون داد و گفت: اینجا همونجایی هست که میگفتی. هادی یه نگاه انداخت. دید آدرسش درسته. موکب بزرگی هم هست. ماشالله شلوغ هم هست. ساکشو برداشت. میخواست خدافظی کنه که سالم گفت: خب میگفتی میخوام برم موکب حاج اصغر! هادی با شنیدن اسم حاج اصغر ازدهن سالم شوکه شد. به سالم گفت: حاج اصغر کیه؟ این موکب حاج اصغره؟ سالم خنده ای کرد و دستی تکان داد و گازشو گرفت و رفت. ادامه دارد... 💕 @aah3noghte💕 @Mohamadrezahadadpour