eitaa logo
شهید شو 🌷
4.1هزار دنبال‌کننده
18.6هزار عکس
3.6هزار ویدیو
69 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: @the_commander73 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 یعنی استخوان و یک پلاک سال‌ها تنهای تنها زیر خاک بازم سر بزنگاه اومدن اومدن تا بگن ما هنوز پای ایستادیم یه وقتی با جون دادن فدایی ولایت شدیم امروز هم استخون ها مونو فرستادیم تا بگیم تنها نیست شما اگه نمیتونین روی بمونین ما هستیم💪🏻 شهدا اومدن تا باز ریه های پر از دود گناه مردم شهر، به عطر آغشته بشه... آخه شهدا خیلی مادری بودن🥀 💞 @shahiidsho💞 با نشر مطالب، شوید😇 که "زنده نگه داشتن ، کمتر از نیست"
💔 هشتک ،جنگ روانی جدیدی است که منافقین و رسانه های ضد انقلاب با تمام توان شروع کردن! اما دلیل آن چیست؟ بعد از شکست مفتضحانه منافقین و ضد انقلاب در فراخوان های اخیر و عدم همراهی مردم عزیز و بصیر کشورمان با این داعشی صفتان و شناسایی و دستگیری تعداد زیادی از سران منافقین که سال های سال برای این روزها آموزش دیده بودند و حالا در معرض محاکمه و به درک واصل شدن هستند، با تمام توان تلاش می کنند تا با جوسازی و هوچی گری، نظام اسلامی را از اجرای عدالت و با این خائنین به وطن و داعشی صفتان که در این چند ماه خوی وحشی گری و جنایتکارانه آنان را همه مردم به وضوح دیدند، منصرف کنند تا این وحوش هر کاری خواستند آزادانه انجام دهند‼️ اما معنی دقیق نه به اعدام یعنی ⬇️ تا آزادانه در شهر اغتشاش کنند تا به زن و بچه مردم رحم نکنند و آنان را سلاخی کنند تا حافظان امنیت را به وحشیانه ترین صورت تکه تکه کنند و اقتدار کشورمان را از بین ببرند❗️ تا از ترس این وحوش دیگر هیچ زن و مردی جرات نکند در خیابان و با امنیت قدم بزند تا مزدوران و منافقین، کشور عزیزمان را تجزیه کنند و به حراج بگذارند تا به ناموسمان تعرض کنند و هر غلطی خواستند بکنند اما...بارها و بارها مردم عزیزمان با صدای رسا اعلام کردند، خواسته آنان با این وطن فروشان و منافقین است و قوه قضاییه باید داشته باشد‼️
💔 ♻️مملکت چه میخواهد ❓ ✍میرزا تقی خان امیرکبیر می گوید: من ابتدا فکر می کردم که مملکت «وزیر دانا » می خواهد. بعداً به این نتیجه رسیدم که مملکت، «شاهِ دانا » می خواهد. اما ... اکنون می فهمم که مملکت، «ملّتِ دانا» می خواهد ✍🏻 ملت دانا اگر داشتیم هر چند سال یک بار مملکت به بهانه اعتراض به اغتشاش کشیده نمیشد. 💞 @shahiidsho💞 با نشر مطالب، شوید😇 که "زنده نگه داشتن ، کمتر از نیست"
💔 ✅ پیش بینی رهبر انقلاب درست بود 👈مردم از اغتشاشگران بیزار خواهند شد 👈بساط شرارت‌ها جمع خواهد شد سه روز فراخوان هم تمام شد مردم نه به اعتصاب اجباری پیوستن و نه در تجمعات اعتراضی شرکت کردند. 💞 @shahiidsho💞
💔 نخستین روز تحصن بانوان اصفهانی در تکیه شهدا در اعتراض به کشف حجابهای اخیر ✓ حقا جمعیت زیادی در روز اول در این مراسم حضور داشتند و ان شاالله این جمعیت در روزهای آتی با استقبال و عنایت همه مردم غیور اصفهان به حداکثر خودش برسه 👌 تا بتوانیم به مردم و مسئولین با قدرت هرچه تمام‌تر بفهمانیم ما انقلاب نکردیم که مرزهای فحشا را بگذرانیم و راه رفته و برگشته غرب را برویم بلکه انقلاب کردیم تا علم اسلام را در همه دنیا بلند کنیم.💪👌 ❌این تجمع هر روز ساعت ۳ تا ۵ در گلستان شهدا اصفهان سر مزار آیت الله ناصری برپا است❌ 💞 @shahiidsho💞
شهید شو 🌷
💔 #داستان_کوتاه 💠 راز شگفت انگیز پیاده شدن شیخ عباس قمی از اتوبوس💠 💎 آیه: عَسَى أَن تَكْرَهُوا
خانه قبر... گویند : صاحب دلى ، براى اقامه نماز به مسجدى رفت. نمازگزاران ، همه او را شناختند ؛ پس ، از او خواستند که پس از نماز ، بر منبر رود و پند گوید.... پذیرفت ... نماز جماعت تمام شد. چشم ها همه به سوى او بود. مرد صاحب دل برخاست و بر پله نخست منبر نشست. بسم الله گفت و خدا و رسولش را ستود. 🗯آن گاه خطاب به جماعت گفت :مردم! هر کس از شما که مى داند امروز تا شب خواهد زیست و نخواهد مرد ، برخیزد! کسى برنخاست. 🗯گفت :حالا هر کس از شما که خود را آماده مرگ کرده است ، برخیزد ! باز کسى برنخاست. گفت : 😔 شگفتا از شما که به ماندن اطمینان ندارید ؛ اما براى رفتن نیز آماده نیستید! 💞 @shahiidsho
4_5805624967517179215.mp3
3.91M
💔 الهی اشک چشمای ترم، کم نشه سلام سلام محمدحسین پویانفر 💞 @shahiidsho💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید شو 🌷
بسم الله الرحمن الرحیم 🔸🔸تقسیم🔸🔸 ✍️ محمد رضا حدادپور جهرمی 🔹🔹فصل دوم🔹🔹 «قسمت پنجاه و شش» دو روز ب
بسم الله الرحمن الرحیم 🔸🔸تقسیم🔸🔸 ✍️ محمد رضا حدادپور جهرمی 🔹🔹فصل دوم🔹🔹 «قسمت پنجاه و هفت» سوزان شروع کرد به گریه کردن. وسط گریه هاش گفت: دروغ نگو! دروغ نگو! تو خیلی آدم کثیفی هستی! چیکار کردی با من؟ آلادپوش که احساس کرد آدمای دور و برشون دارن بهشون نگا میکنند، پرده اطراف تختِ سوزان رو کشید و گفت: نه ... اشتباه نکن ... به جان خودم ... به جان تک دخترم من کاری نکردم! سوزان که داشت زار میزد گفت: من چقدر بدبختم که فکر کردم تو تمام تمرکزت روی کارِت هست. نمیبخشمت. آلادپوش گفت: روحمم خبر نداره که چرا ناراحتی! اما بهم فرصت بده. به خودت فرصت بده. من سه چهار ساعت قبل از تو به هوش اومدم. منم هیچی یادم نیست. اما همه چیو میفهمیم. بهت قول میدم. سوزان وسط گریه هاش گفت: من دیگه ادامه نمیدم. همین امروز تقاضا میکنم که این پروژه رو از من بگیرن و بدن به یکی دیگه. وای به حالت اگه بفهمم وقتی بی هوش بودم، غلطی کردی و دست از پا خطا کردی! آلادپوش که هول شده بود گفت: اصلا تو بزن منو بکش اگه کاری کرده باشم. من تا بیدار شدم، ترسیدم و تورو رسوندم بیمارستان. همین. اما ... لطفا حرف از قطع همکاری نزن. من تازه فهمیدم چقدر این پروژه برای مریم و سازمان ما حیاتی هست. سوزان گوشه چشماشو پاک کرد و گفت: چطور؟ چی شده؟ آلادپوش گفت: همین نیم ساعت پیش ... حالا بذار بعدا بهت بگم. بذار ترخیص بشی و بریم بیرون ... سر فرصت... سوزان صورتشو پاک کرد و گفت: همین حالا بگو! آلادپوش گفت: همین نیم ساعت پیش برام زنگ زدند و بعد از کلی وقت، به خودِ مریم ارتباط دادند. سوزان پاشد نشست و خیلی جدی گفت: خب ... خب ... زود باش! آلادپوش نشست کنار تخت سوزان و خیلی آروم به سوزان گفت: من واقعا به تو مدیونم. نمیدونم تو به بالادستی هات و اطرافیان شاهزاده چیا درباره من گفتی که قرار شده منو ببینن. قرار شده بخوان که طرحو براشون توضیح بدم. مریم میگفت اگر تصمیم به اجراش نداشتند، پیشنهاد ملاقات نمیدادند. سوزان گفت: من از این ماجرا خبر ندارم اما بهت گفتم که طرح براشون خیلی جالب بوده و قرار شده روش فکر کنند. آلادپوش گفت: بخاطر همین ... ازت خواهش میکنم ... اتفاقی که امروز برا دوتامون افتاد، بین خودمون بمونه تا سر فرصت درباره اش تحقیق کنم و ببینم چی شد که ... راستی لبِت ... سوزان فورا گفت: آره ... میسوزه ... تو مطمئنی منو کتک نزدی؟ سرم هم درد میکنه ... مطمئنی نیاز نیست بیشتر بمونم اینجا؟ آلادپوش گفت: نه قربون شکل ماهت برم. نه کلیدِ خوشبختی من! من غلط بکنم که دست رو تو دراز کنم. بهم فرصت بده. خودم ته و توشو درمیارم. سوزان گفت: خب نگفتند کی و کجا قراره بری؟ آلادپوش با پوزخند گفت: چرا ... جشن تولد نوردخت ... دختر شاهزاده! 🔸 یک هفته بعد-تهران محمد و مجید و سعید در اتاق محمد نشسته بودند. محمد گفت: به دکتر تاکید کردی که سر ساعت بیاد؟ سعید گفت: بله، هنوز تاخیر ندارن. پیداشون میشه. دو دقیقه بعد صدای در زدن آمد و دکتر محبتی که مردی حدودا 45 ساله و با عینکی درشت بود وارد شد. تیپ و قیافه دکتر محبتی و عطری که زده بود مورد توجه محمد قرار گرفت و با لبخند به دکتر گفت: دکتر شماها چی میزنین که ماشالله هر روز جوون تر و خوشکلتر میشین؟ بگو ما هم بزنیم! دکتر محبتی عینکشو درآورد و با لبخند گفت: ای بابا! نفرمایید. دیگر چیزی ازم نمونده. اینا هم که میبینی همش فیک هست. ما دیگه رو به افولیم. محمد گفت: نه ماشالله. باکیتونم نیست. خب. بفرمایید. در خدمتم. دکتر شروع به حرف زدن کرد: من از پونزده سالگی ... یا بهتره بگم خانواده پدری من از وقتی من پونزده سالم بود تو محله ای بودیم که یه همسایه خیلی مهربون و پولدار داشتیم به نام آقای اصل. این آقای اصل، که هیچ وقت مسجد و بسیج و هیئت پیداش نمیشد، اینقدر مهربون بود و دستش به کرم و بخشش به این و اون عادت داشت، که یادمه یه بار رفتن دنبالش و گفتن امام جماعت نداریم و مردم گفتند تو بیا بشو امام جماعت و این حرفا. اینم قبول نکرد و سرتون درد نیارم ... از وقتی این قبول نکرد مهرش تو دل اهالیِ بستِ دومِ مجیدیه بیشتر شد. ولی متاسفانه یک عامل دیگه به طور ناخودآگاه به محبوبیت این آقا خیلی کمک کرد و به صورت موشکی یهو کلا سر زبونا افتاد! محمد پرسید: چه عاملی؟ دکتر ادامه داد: وقتی قرار شد یه امام جماعت برای مسجد پیدا کنند، رفتند سراغ یکی که هم کارمند دولت بود و هم حدودا چهل سالش بود و خطیب خوبی بود اما وقتی هیئت امنا بهش پیشنهاد امام جماعت مسجدو دادند، متاسفانه شرط کرده بود که هم منزل میخوام که دیگه کرایه خونه ندم و هم بتونم خونمو که جای دیگه است، بدم اجاره و از اجاره اون خونه هم منتفع باشم! ادامه دارد... به قلم محمدرضا حدادپورجهرمی @mohamadrezahadadpour 💕 @shahiidsho💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 میگن چرا تو ۷۰ روز یه مجرمو محاکمه کردید! شما که ۷۰ نفری تو یه روز آرمان رو محاکمه کردید! 💞 @shahiidsho💞 با نشر مطالب، شوید😇 که "زنده نگه داشتن ، کمتر از نیست"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 اگه سگ داره می‌خوردت، نمی‌تونی بهش بگی چخه، میشی سگ ستیز!
1_1977762526.mp3
8.78M
💔 ۸ ✍پُرهزینه ترین روزهای عُمر تو؛ پس از تولدت به برزخ آغاز می شود. تمامِ سرمایه ات را خرجِ دنیا نکن! برای آنروز، تا می توانی پیش فرست ostad_shojae 💞 @shahiidsho💞
💔 برد مراکش مبارک باشه به همه ی مستضعفان دنیا خورشید اینبار از مغرب داره طلوع میکنه پرچم مردم مظلوم فلسطین باز هم بالا میره؟ 💞 @shahiidsho💞
💔 همه محتاج دعای ائمه و شهداییم اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا
شهید شو 🌷
💔 با آقاجواد میرفتیم دیدار خانواده شهدای همرزمش. در این دیدارها مُردم و زنده شدم. شوهر من و شوهر آن
💔 از سوریه که آمد فهمیدم تغییر کرده. انگار چند سالی پیرتر شده بود آرام‌تر کم‌حرف‌تر و ... صبورتر.... 📚 با اندکی تغییر راوی همسر 💞 @shahiidsho💞 با نشر مطالب، شوید😇 که "زنده نگه داشتن ، کمتر از نیست"
💔 سلام همسنگری ها یه کم با هم حرف بزنیم... واقعا دستمریزاد اجرتون با حضرت زهرا بعضیتون خیلی پیگیر پست ها هستید بعضیتون واقعا جهاد میکنین، از اینکه پیگیر پست ها هستین مشخصه علاوه بر فروارد کردن پستا حسابی دارین تو فضای واقعی، میکنین💪🏻 ولایی بمونید✌️🏻 دوم اینکه خدا رو چه دیدید شاید مراکش بشه صدای مردم مظلوم فلسطین... شاید قراره اون تعداد از آدمایی که ماجرای فلسطین رو نمیدونن هم بشنون و موضع خودشونو مشخص کنن ان شالله نزدیکه💪🏻 و اینکه نظرتونو در مورد پست برامون بفرستید بعضی گفتند هر روز نذارید و چند روز یکبار یا یک روز در میون بذارید نظر شما چیه؟ شبتون بخیر با دعای حضرت مادر 💞 @shahiidsho💞
💔 چقد رو سنگاۍ حرمتون دویدم تا توے زندگیم پا گرفتم! دستمو بگیرید... 💞 @shahiidsho💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 دو خط روضه قنفذ چرا ایستاده اید؟ دستان فاطمه را از سویش کوتاه کن اما چگونه؟ با تازیانه.... با غلاف شمشیر... بزنیدش!! علی را بیاورید 💞 @shahiidsho💞
اگر خواســتید‌ ببینید آیا با خدا مأنوسید یا نه؛ باید ببینید از خواندنِ‌ قرآن‌ كه‌ ســخن‌ِ خدا با ماسـًت و از خواندنِ‌ نماز كه‌ سخنِ‌ ما با خداست، احساس‌ ملال‌ مــی‌كنیم‌ یا احساس‌ نشاط...! - آیت‌الله جوادی آملی