eitaa logo
شهید شو 🌷
4.1هزار دنبال‌کننده
18.6هزار عکس
3.6هزار ویدیو
69 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: @the_commander73 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
امیدوارم حاجت روا شده باشیم
💔 #ایھاالارباب گدایِ ڪوی توامـ... عید فطر است، ارباب! عیدی ما نوکران یڪ #ڪربلا در اربعین...♥️ #صلےالله_علیڪ_یااباعبدلله #آھ_ڪربلا #پروفایل 💕 @aah3noghte💕
💔 ... برگہای زندگی شھدا را که ورق بزنی کم کم خواهی فهمید این مُزد چیست؟! خواهی دانست که فاصله حرف راست تا عمل جز با شھادت، پُـر نخواهد شد... از شھدای ۱۵خرداد ۴۲ بگیر تا شھدای دفاع مقدس و بعد شھدای مدافع حرم، شھدای مرزبان و شھدای حملات تروریستی و... همه و همه در یک نقطه، با هم اشتراک داشتند و آن هم اطاعت پذیری از بوده گمان نمےکنم کسی بتواند ادعا کند که شھیدی، در وصیت نامه اش، حرف از اطاعت از ولےّ فقیه نبوده؟ شهدا ما را مدافعان واقعی قرار بده و در راه دفاع از ولایت، در خون خود بغلطان ... 💕 @aah3noghte💕
💔 ... هنوز به دنیا نیامده بودم که مرا خواند و فرمود: "سربازان من در گاهواره اند" وقتی به دنیا آمدم خواست با بقیه مردم به خیابان بریزم و مشعل انقلاب را به دست بگیرم مےبالیدم به خودم که امیدش به ماها بود آن زمانی که فرمود "امید من به شما دبستانےهاست" انقلاب که پیروز شد، آن را حاصل تلاش و مجاهدت های مستضعفینی چون من خواند وقتی از دیوارهای لانه جاسوسی بالا مےرفتم، این کار مرا نامید و از آن رضایت داشت چند سال بعد فرمان داد را از لوث منافقین پاک کنیم چندی که گذشت و خرمشهر آزاد شد آن را خواست خدا نامید و فرمود "خرمشهر را خدا آزاد کرد..." بار انقلاب و مردم را به دوش مےکشید بدون اینکه برای خودش از این سفره پهن شده، سهمی بخواهد و مرا سرباز تربیت مےکرد... شاید مےخواست برای آن انقلاب مهدوی آماده ام کند قلبش آرام بود حتی لحظه جان دادن این قلب آرام، اما از برخی خواص به شدت مےگرفت دکترهای مراقب ایشان مےگفتند با دستگاهی که به قلبش او متصل کرده بودند ، مدام ضربان را چک میکردند در آن گیر و دارِ موشک باران تهران، ضربان قلب امام تغییر نمےکرد اما دو بار ضربان قلبش دچار نوسان شد اول زمانی که ماجرای آقای منتظری اتفاق افتاد دوم شب قبلِ یکی از عملیات ها حالا منم سربازِ در گهواره سید علی و گام دوم انقلاب که پیش روی من است و رهبری که به من امید دارد و فرموده "باید حزب اللهی ها بر سر کار بیایند" ... 💕 @aah3noghte💕
💔 عید است و دلم خانۀ ویرانه بیا این خانه تکاندیم ز بیگانه بیا یک ماه تمام میهمانت بودیم یک روز به مهمانی این خانه بیا 💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 با دلی آرام و قلبی مطمئن به جایگاه ابدی سفر کرد؛ چون بهتر از هرکس، فرزند و شاگردش "آسید علی آقا
💔 ... فرزند بصیر و خلف امام خمینی آقا سید احمد خمینی از همان ساعات آغاز انتصاب امام خامنه ای به زعامت تشیع با ایشان بیعت نمود و چه زیبا بر سر این پیمان ماند... همین یک جمله زیربعد از سی و چند سال، عمق بصیرت ایشان را میرساند: "هر کس بین اطاعت از و تفاوت قائل باشد در خط ست"‼️ ❤️ 💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 #میخوای_شهید_بشی⁉️ #دلشڪستھ_ادمین... یکی از صفات بارز #شھیدچمران، مقاومتش بود چه در امریکا چه
💔 بعد از کشتار پانزده خرداد نشست و حسابی فکر کرد. به این نتیجه رسید که مبارزه ی پارلمانی به نتیجه نمی رسد و باید برود سلاح دست بگیرد و بجنگد. 📚یادگاران، 💕 @aah3noghte💕
1_35573462.mp3
5.53M
💔 سلام رفیق من تنگِ دلم برای تو... با نوای 💕 @Aah3noghte💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید شو 🌷
#او_را... 104 فکرهای چنددقیقه پیشم باعث شده بود دپرس و بی حوصله بشم. زهرا هم که اینو از چهرم خونده
....105 یکی دیگشون گفت -اره عالیه.منم یه پیشنهاد دارم.میتونیم روزهای جلسات ورودی های جدید رو از بچه های قدیمی جدا کنیم.اینجوری قدم به قدم میرن بالا. دختری که کنار من نشسته بود با صدای نازک و قشنگی گفت -نه بنظر من باهم باشن بهتره.بچه های قدیمی روشون تاثیر میذارن برای رشد بهتر. نظرات مخالف و موافق پشت سر هم گفته میشد.من که چیزی از ماجرا نمیدونستم و مثل خنگ ها سرم رو بینشون میچرخوندم،خودم رو مشغول محیط اطراف کردم. بلند شدم تا دور سالن یه چرخی بزنم.البته جذابی اون محیط من رو به این کار وادار میکرد. هرچهار طرف سالن،با گلدون های کوچیک و خوشگل دیواری تزئین و فاصله ی بین اونها هم با تورهای رنگی اکلیلی پر شده بود.روی دو تا از دیوارها،پوسترهای جالبی کار شده بود که روی هر کدوم چندتا متن نوشته شده بود.خیلی حوصله ی خوندن متن ها رو نداشتم! یه گوشه از سالن خیلی خوشگل به نظر میرسید.رفتم جلو. یه در نیمه باز چوبی بود که از پشتش نورسبزی بیرون میومد و شاخه های بلند گل نرگس از میون در بیرون زده بود! روبه روش یه حوض کوچیک آبی با فواره ی کوچیکی گذاشته شده بود و صدای قشنگ شر شر آبش،گوشم رو ناز میکرد. یه بنر با طراحی دلنشینی کنار در بود،که بالاش نوشته شده بود "هل مِن ناصر ینصرنی؟" زیر این جمله نوشته ی دیگه ای بود "خودم یاریت ام میکنم آقا!" و زیرش پر بود از امضا! رد پاهای مقوایی که از چندمتر قبل از در،روی زمین چسبونده شده بود،نظرم رو جلب کرد. رد پاهایی که روی هر کدوم یه کلمه نوشته شده بود مثل دروغ،غیبت،تهمت،غرور،خودبزرگ بینی،خودخواهی،رابطه ی نامشروع،بدحجابی و...که برای رد شدن از اون قسمت و جلو رفتن،ناچار بودم روشون پا بذارم! گیج شده بودم!باید از همه ی اینها میگذشتم تا به اون در قشنگ و فضای رویایی و اون بنر میرسیدم. چنددقیقه ای ماتم برده بود که با صدای زهرا به خودم اومدم! -چیشده آبجی ما محو عهدنامه شده؟؟ با تعجب نگاهش کردم! -عهدنامه؟! -لبیک به یاری امام زمان رو میگم! -امام زمان؟! -وا!ترنم خوبی؟!امام زمان دیگه!حضرت مهدی! -میدونم.اینقدرا هم خنگ نیستم! -خب خداروشکر. -ولی نمیفهمم این کارا یعنی چی! زهرا نیم نگاهی به من کرد و روش رو به طرف در چرخوند. -به قول آقا،انتظار سکون نیست؛انتظار رها کردن و نشستن برای این که کار به خودی خود صورت بگیرد نیست.انتظار حرکت است...! گیج نگاهش کردم!متوجه منظورش نمیشدم. -اونوقت الان شما میخواید چه حرکتی بکنید مثلا؟ -خب هرکسی در حد و اندازه ی خودش کار انجام میده. ما هم تو این تشکیلات،هر کدوممون یه گوشه ی کار رو دست گرفتیم! گیج تر از قبل،شونه هام رو بالا انداختم. -راستش رو بخوای من نفهمیدم اینجا شما دارید چیکار میکنید! با لبخند به جمعیت نگاه کرد. -ما اینجا استعدادهامون رو میریزیم وسط و هر کدوممون هر کاری که بتونیم انجام میدیم .مثلا اون گروه برای فضاسازی هستن،اون گروه برای کارهای رسانه ای و کلیپ و پادکست و پوستر،اون گروه تبلیغ و جذب رو بعهده دارن،گروه ما کارهای فرهنگی و برنامه ریزی رو بعهده داره و بقیه گروه ها هم هرکدوم مسئولیتی دارن! -جالبه!اونوقت برای چی؟که چی بشه؟ دوباره به طرف بنری که بهش میگفت عهدنامه نگاه کرد. -برای ظهور!برای امام زمان! نفس عمیقی کشیدم و گفتم -یعنی شما باور دارید که میاد؟!و منتظرشید؟! -تو باور نداری؟ -نمیدونم!اگرم بیاد تنها کارش با من،زدن گردنمه! زهرا با چشم های گرد نگاهم کرد -وای نگو تو رو خدا! دل آقا با این حرف ها میشکنه!آقا خیلی ماها رو دوست دارن... پوزخندی زدم! -مگه دروغ میگم؟ -ایشون برای نجات دنیا میان. کسایی هم که گردن زده میشن کسایی هستن که یه عمره دارن وحشی گری میکنن و حقشونه که وجود نحسشون از زمین پاک شه. سرم رو تکون دادم و به اون در و گل های خوشگل نگاه کردم. -نمیدونم...در کل چیز زیادی در این مورد نمیدونم. ولی عجیبه کسی اینهمه عمر کرده باشه و هنوز زنده باشه! زهرا لبخندی زد و با مهربونی نگاهم کرد -کافیه خدا بخواد. اونوقت دیگه چیزی نشد نداره! به طرف جمعیتی که حالا جلسشون تموم شده بود و مشغول بگو و بخند بودن برگشتیم. جدیت چنددقیقه پیششون تو جلسه و شوخی های الانشون؛تیپ سنگین باحجاب و تو سر و کله زدن هاشون؛ بغض هاشون وقتی راجع به صاحب جلسشون حرف میزدن و از خنده غش کردن هاشون موقع شوخی،تضادهای جالبی ساخته بود که باعث میشد به جمعشون حسودی کنم! چنددقیقه بیشتر نگذشته بود که دیدم منم قاطی همون جمع شدم و بعد از مدت ها دارم از ته دل میخندم...! بعد از حدود دو سه ساعت،در حالیکه چندتا دوست جدید پیدا کرده بودم و دلم نمیومد ازشون دل بکنم،به همراه زهرا از اونجا خارج شدیم .اینقدر شارژ شده بودم که یادم رفت با چه حالی اومده بودم! "محدثه افشاری" @aah3noghte @RomaneAramesh ‼️
رفقا آخرین زیارت عاشورای چله یادتون نره
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❇️ سرود 🔴سیاسی ترین سرود تاریخ 💥پیشنهاد دانلود💥 هر چه ارادت به شهدا دارین بدین 💕 @aah3noghte💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید شو 🌷
💔 #عاشقانه_شهدایی رفقایم توی بسیج شنیده بودند مصطفی ازم خواستگاری کرده.😅 از این طرف و آن طرف ب
💔 یـہ روز داشتیم با ماشیـن تـو خیابون مےرفتیـم سر یـہ چراغ قرمز ...🚦 پیرمـرد گل فروشـے با یـہ ڪالسڪه ایستاده بود...💐 منوچـہر داشت از برنامـہ ها و ڪارایـے ڪـہ داشتیم مےگفت ولـے مـن حواسـم بـہ پیرمرده بود ... منوچـہر وقتے دید حواسم به حرفاش نیست ...🙃 نگاهـمو دنبال ڪرد و فڪر ڪرده بود دارم به گلا نگاه میکنم ...🙂🌺🌹 توے افڪـار خـودم بودم ڪہ احسـاس ڪـردم پاهام داره خیس مے شہ ...!!!😟 نـگاه ڪردم دیـدم منوچـہر داره گلا رو دستہ دستہ میریزه رو پاهام ...☺️😳 همـہ گلاے پیرمرد و یہ جا خریده بود ..! بغل ماشین ما ، یـہ خانوم و آقا تو ماشین بودن …🚙 خانومـہ خیلـے بد حجاب بود بـہ شوهرش گفت : "خـاااااڪـــــ بـر سرتــــــ ... !!!😵 ایـݧ حزب اللہـیـا رو ببین همه چیزشون درستـہ"✌️🏻 منوچہر یـہ شاخـہ🌹برداشت و پرسیـد : "اجازه هسـت ؟" گفتـم : آره داد به اون آقاهـہ و گفت : "اینو بدید به اون خواهرمون ...!" اولیـݧ ڪاری ڪہ اون خانومہ کرد ایـن بود که رژ لبشو پـاڪــ ڪـرد💄 و روسریشو ڪـشـید جلو !!!😇 ... 💕 @aah3noghte💕
💔 #ایھاالارباب #دلشڪستھ_ادمین... شنیده ام که غلام و رعیت، جیره خوار ارباب و مولایش است... ارباب مهربان مےشود فطریه ما غلامان و نوکرها را پابوسی خودتان قرار دهید کم مانده از هجران دق کنیم😔😔 #صلےالله_علیڪ_یااباعبدلله #آھ_ڪربلا #پروفایل 💕 @aah3noghte💕
💔 امروز ۱۶خرداد سالروز آسمانےشدن #شھید_روزه_دار #شھیدجوادمحمدی است با فرستادن۵ صلوات نثار روح مطهرش روح خودتان را جلا دهید✨ #شھیدجوادمحمدی #شھید_روزه_دار #شھید_مدافع_حرم 💕 @aah3noghte💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 روایتی متفاوت از که مادرش تا ۷سالگی، موهاشو مےبافت😳 هر آنچه که باید از سرطلا 👱بدانید ... 💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 روایتی متفاوت از #شهیدی که مادرش تا ۷سالگی، موهاشو مےبافت😳 هر آنچه که باید از #شھیدحسن_فتاحی سر
💔 آخرین عکسی که چند ساعت قبل از #شهادت #شھیدحسن_فتاحی گرفته شد پیکر او سالها بعد ۴۰ روز بعد از فوت پدربزرگوارش برگشت #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل_الشھداء 💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 حـالا هر پنجشنبه که میشود مـن و گریـه و خاطره هـا جمع می شویم دورِ نبودنت #جاویدالاثرمحمدرض
💔 نفس می‌ڪشم ؛ اینجا... پنج شنبه هـا و ذخیره ‌اش می‌ڪنـم برایِ تمـام روزهـای هفتہ ام ! ڪه بی یاد شهدا نباشد نفس‌هایم ... #شھیدسیداسحاق_موسوی #پنجشنبه_های_عاشقی #یاد_شهدا_با_صلوات #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل_الشھداء 💕 @aah3noghte💕
💔 در پیِ ماه رخ تو سالها ، بی نتیجه ماند استهلال ها روزه ام با خنده ات وا مےشود ، نه هلال اول شوال ها 💕 @aah3noghte💕
💔 #دلشڪستھ_ادمین... دختر است و پدری که دیگر نیست دختری که این روزها غم ندیدن پدر را لابلای شیطنت های کودکانه از بقیه پنھان مےکند دختری که با اینکه تنها ۷سال دارد اما صبورے مےکند و فقط مادر، شنونده و مرهم بےتابےهای شبانه اش است... #دخترست_دیگـر... #دخترجواد... گاهی صبوری اش تو را متعجب مےکند #شھیدجوادمحمدی #شھید_روزه_دار #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل_الشھداء 💕 @aah3noghte💕
💔 ... امام برایت پیغام مےفرستد که کنی نه اینکه محتاج یاری من و تو باشد؛ نه... برای سعادتمند شدنِ خودمان برای محک زدنِ صدقِ گفتارمان ارباب برای زهیر، قاصد فرستاد زهیر اجابت کرد و رستگار شد همین ارباب برای عبیدالله بن حر جعفی هم قاصد فرستاد نرفت؛ خودش به نزد عبیدالله رفت و او را به سعادت ابدی، بشارت داد عبیدلله اما ذلت دنیا را به سعادت جاودانه ترجیح داد و اسب و شمشیرش را پیشکش نمود اما اربابِ دو دنیا را چه نیاز به اسب و شمشیر او؟! زهیر با یک لبیک ، جزء کسانی شد که نظیرشان دیگر پیدا نمےشود و عبیدلله... اکنون نیز صدای یاری خواهیِ مهدی فاطمه به گوش میرسد تا تو چقدر ، لبیک بگویی... 💕 @aah3noghte💕
💔 خيلي وقت بود نديده بودمش. كارهايم را ول كرده بودم، آمده بودم قم، درس بخوانم و زندگي كنم. آن روز، بعد از نماز جمعه، آمد خانه ي ما. گفت «...چرا نمي آي جبهه، خدمت رزمنده ها؟» گفتم «...دستم به ساختن خونه بنده.» عصباني شد و گفت «...اين همه آجر روي هم مي ذاري براي خونه ي دنيا، براي خونه ي آخرتت هم فكر كرده اي؟» 📚يادگاران، ... 💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 #دلشڪستھ_ادمین... فرزند بصیر و خلف امام خمینی آقا سید احمد خمینی از همان ساعات آغاز انتصاب اما
💔 سلاحی که امام خامنه ای در خطبه نماز #عید_فطر دست شان بود از همان سلاح #شهید_رضا_حاجی_زاده دراگانوف روسی می باشد... #شھیدرضا_حاجی_زاده از تکاوران و تک تیرانداز لشکر عملیاتی بیست و پنج کربلا مازندران بود که در سال نود و پنج در اردیبهشت ماه در خان‌طومان سوریه به شهادت رسید و پیکر مطهرش جاویدالاثر ماند... شاید پیامی است از سوی فرمانده که باید مثل تک تیراندازها بسیار دقیق و نکته سنج باشیم #فداےسیدعلےجانم❤️ #آھ_اے_شھادت #نسئل_الله_منازل_الشھداء 💕 @aah3noghte💕