eitaa logo
شهید شو 🌷
4.1هزار دنبال‌کننده
18.6هزار عکس
3.6هزار ویدیو
69 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: @the_commander73 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید شو 🌷
💔 فقط خواستم بگویم: با آنهاکه‌دوستت‌ندارند هیچ‌نسبتی‌ندارم...! 🤍 #حضرت‌پدر السَّلامُ عَليکَ يا اَم
💔 بیراهه بود راه، بدون هدایتت؛ تنها صراط نورِ شما مستقیم بود ..‌. السَّلامُ عَليکَ يا اَميرالمؤمنين علي ابن ابى طالِب عليه السلام. السَّلامُ عَلیَکِ یا فاطِمَةَ الزَّهرا سلام اللّه عَليها. ... 💞 @aah3noghte💞
💔 ‏وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ ‏خبرهای خوب برای آدم‌های خوب در راهه! . ... 💞 @aah3noghte💞
💔 همگي رهگذر هستیم به کسي كينه نگيريد دل بي كينه قشنگ است به همه مهر بورزيد به خدا مهر قشنگ است ، بشناسيد را هركجا ياد خدا هست، هركجا نام خدا هست سقف آن خانه قشنگ است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 سلام فرمانده اونم در خفقان باکو (آذربایجان) در گلزار شهدای قم اجرا شد👌 با روبستن چهارتا نونهال واقعا هم غیرت میخواد هم جرأت و هم عشق ..💪 چقدر زیباس این تلاش! ... 💞 @aah3noghte💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 بهترین نسخه عربی که دیروز در منتشر شد👌👌 🔹چند گروه عراقی و بحرینی و ... سلام فرمانده را به عربی خوانده بودند که هر کدام هم زیبایی خودش را داشت🙏 🔹اما این نسخه را که بچه‌های لبنان خوانده‌اند هم اشعار قویتری دارد و هم نزدیک‌تر است به تمامی مضامینی که در شعر اصلی وجود داشته از توجه به امام زمان (علیه السلام) تا انقلاب و حضرت امام (ره) و مقام معظم رهبری (دام ظله) و... 👌👌👌 📌اوج شعر وقتی که ناگهان فارسی می‌شود و دوباره به عربی برمی‌گردد👏👏 ... 💞 @aah3noghte💞
💔 سه راننده، حریف پرکاری حاج قاسم نمی‌شدند گاهی اوقات، 3 راننده برای حاج قاسم عوض می‌کردیم. راننده‌ها خسته می‌شدند، اما او همچنان کار می‌کرد. خودش می‌گفت: "از ابتدای صبح که هوا تاریک است، از خانه بیرون می‌آیم و شب، وقتی به خانه برمی‌گردم که بچه‌هایم خوابند و نمی‌توانم آن‌ها را ببینم " سردار حسنی نفس بلندی می‌کشد و می‌گوید: «آخرین بار، 3 روز قبل از شهادتش به کرمان آمد. سه‌شنبه، کرمان بود. چهارشنبه رفت تهران. پنجشنبه در لبنان و سوریه بود و سحرگاه جمعه، در عراق به شهادت رسید. اینقدر پرکار بود. یکی از دوستان به سردار گفته‌بود: اینقدر ندو. اینقدر خودت را خسته نکن حاج قاسم در جوابش گفته بود: "من اگر ندوم، نیروهایم راه نمی‌روند. من باید بدوم تا نیروهایم راه بروند" می‌گفتند در آخرین جلسه‌ای که پنجشنبه در سوریه برگزار کرد، ازساعت 8 صبح شروع کرده بود و به غیر از نماز و ناهار، تا ساعت 3 بعدازظهر برایشان صحبت کرده بود. تاکید کرده‌بود: "همه بنویسند. هرچه می‌گویم، بنویسید. منشور 5 سال آینده را دارم برایتان می‌گویم." حاج قاسم گفت و نیرو‌ها نوشتند؛ از برنامه تک‌تک گروه‌های مقاومت در پنج سال بعد، از شیوه تعامل با همدیگر و... بعد از جلسه سوریه، برای دیدار با سیدحسن نصرالله به لبنان رفت و بعد از آن هم،به سمت عراق و شهادت آخرین دست‌نوشته حاج قاسم، در آن نوشته‌بود: "خداوندا مرا پاکیزه بپذیر. خداوندا عاشق دیدارتم... " بعد از شنیدن خبرشهادتش، آن دست‌نوشته را جلوی آینه محل استراحت سردار در مقرشان در سوریه دیدند. به تاریخ 12 دی‌ماه، چند ساعت قبل از پرواز به سمت عراق بود. 💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 نماز یکشنبه ماه ذی القعده🌹
آخرین یکشنبه ماه ذیقعده را از دست ندهید...
💔 غمت مباد که دنیا ز هم جدا نکند رفیقهای در آغوش هم گریسته را ... 💞 @aah3noghte💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید شو 🌷
💔 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 📕 رمان امنیتی #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت269 صورتش را از
💔

 
📕 رمان امنیتی  ⛔️
✍️ به قلم: 


سوالش را بی‌جواب نمی‌گذارم و با دستِ آزادم، دستبند را از جیبم درمی‌آورم. صدای باز شدن دستبند را که می‌شنود، باز هم می‌خندد: دلم برات می‌سوزه. نمی‌دونی خیلی وقته که پشتت خالیه؟😏

 می‌رود روی اعصابم؛ اما نشنیده می‌گیرم حرفش را. می‌دانستم پشتم خالی ست. می‌دانستم در این پرونده تنها هستم.

می‌گویم: به جهنم، مهم این بود که کار تو تموم بشه.😏
-چطوری مثلا؟

-نوچه‌های تو توی سازمان ما مثل دندون خرابن، میندازیمشون دور. بقیه سالمن، انقدر هستن که تو نتونی در بری.

می‌خندد؛ باز هم...
می‌خواهم بی‌سیم بزنم به جواد که بگوید مامور خانم بفرستد برای بردن ناعمه؛ اما جواد را می‌بینم که دارد می‌آید همین طرف. برایش دست تکان می‌دهد و من را می‌بیند.

سر می‌چرخانم به سمت ناعمه تا حواسم به ناعمه باشد.

صدای نفس زدن کسی را از پشت سرم می‌شنوم. صدایی شبیه خرناس کشیدن یک حیوان و فشردن دندان‌هایش روی هم. 
خیلی نزدیک است.
می‌خواهم برگردم که پهلویم تیر می‌کشد و می‌سوزد. از درد نفسم بند می‌آید و پاهایم شل می‌شوند.
یک چیز نوک‌تیز در پهلویم فرو رفته؛ انقدر عمیق فرو رفته که حس می‌کنم الان است که از سمت دیگر بیرون بزند. دستی آن چیز نوک‌تیز را از پهلویم بیرون می‌کشد؛ دردش شدیدتر می‌شود.
 از سرما به خودم می‌لرزم. خون گرم روی بدنم جریان پیدا می‌کند. صدای خودم در سرم می‌پیچد: ...

برمی‌گردم؛ فقط کمی. به اندازه‌ای که ببینم صاحب آن دست و آن چاقو که بود.
چشمان  در تاریکی برق می‌زنند؛ قطراتِ عرقِ روی پیشانی‌اش هم.
ساکتِ ساکت است. شوخی‌ها و جوک‌هایش ته کشیده. همان نفس نصفه‌نیمه‌ای که داشتم هم تنگ می‌شود؛ اسلحه نزدیک است از دستم بیفتد؛ اما با ته‌مانده رمقم می‌گیرمش.

 جواد چاقو را از پهلویم بیرون می‌کشد؛ دردش شدیدتر می‌شود. از سرما به خودم می‌لرزم. هم‌زمان دارم ذوب می‌شوم...می‌سوزم.
خون می‌جوشد در حلقم. صدایی تولید نمی‌شود برای یا حسین گفتن.

کمیل مانند مادری که به بچه‌اش حرف زدن یاد می‌دهد، چندبار ذکر یا حسین را تکرار می‌کند و من همراهش لب می‌جنبانم فقط. تلوتلو می‌خورم و وزنم می‌افتد روی دیوارِ کنارم. 
می‌خواهم خودم را جمع کنم که جواد دوباره چاقو را فرو می‌کند میان دنده‌هایم. نفس کشیدن از یادم می‌رود کلا. 

دوست دارم برگردم بگویم بیچاره، آن ریه را قبلا یک ترکش پاره کرده بود، لازم نبود به خودت زحمت بدهی. نمی‌توانم بگویم.
دوباره چاقو را بیرون می‌کشد. بجای هوا در ریه‌هایم خون جریان پیدا می‌کند و از دهان و بینی‌ام بیرون می‌زند. چشمانم سیاهی می‌روند و روی زانو می‌افتم.
می‌افتم و جواد، آخرین ضربه‌اش را می‌زند به سینه‌ام. می‌شکافدش. با صورت می‌افتم داخل جوی آب کنار خیابان؛ اما با دست کمی به زمینِ نمناکش فشار می‌آورم تا بلند شوم. 

انگشتم را روی شاسی بی‌سیم بسیج فشار می‌دهم. یک فشار طولانی، یک کوتاه، دوباره یک طولانی. فششش... فش... فششش. این می‌شود علامت کمک.

ناعمه را که حالا بلند شده و ایستاده، تار می‌بینم. جواد هیچ حرفی نمی‌زند؛ اما ناعمه این را می‌فهمد که باید فرار کند. می‌دود از میان شمشادها بیرون. دو انتخاب دارم، یا جواد یا ناعمه.
 نمی‌توانم بچرخم سمت جواد. مطهره کنار جوی آب نشسته و نگران نگاهم می‌کند. می‌خندم. 
من خوبم؛ فقط کمی خسته‌ام، همین. خودم را به سختی بالا می‌کشم؛ انقدر بالا که سر و دستم از جوی آب بیرون باشد. 

اسلحه را در دستان بی‌رمقم فشار می‌دهم. خون چسبناکش کرده. جمله حاج حسین در ذهنم پژواک می‌شود: با چشمات نشونه‌گیری نکن، با دستات هم شلیک نکن. دست و چشمت رو بده دست بزرگ‌ترت، بذار اون نشونه بگیره.

دستم می‌لرزد و چشمم سیاهی می‌رود. تمام زورم را جمع می‌کنم تا لبم را تکان بدهم: یا مولاتی فاطمه اغیثینی...

انگشتم می‌لغزد روی ماشه. دیگر نمی‌بینم چه شد. تنها شبحِ تار ناعمه را می‌بینم که می‌افتد روی زمین. صدای فریاد مصطفی را از بی‌سیمم می‌شنوم؛ اما نمی‌فهمم چه می‌گوید.
صدای سیدحسین را... همه محو می‌شوند.

کمیل بالای سرم می‌ایستد و دستش را به سمتم دراز می‌کند: بیا عباس! بیا! دیگه تموم شد، دستت رو بده به من!


... 
...



💕 @aah3noghte💕
 @istadegi
قسمت اول
💔 الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور🦋 سوره بقره، آیه۲۵۵ . ... 💞 @aah3noghte💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💔 آدم یک " " را .. کنار خودش داشته باشد و چای بنوشد ... صبح تون...بهشت
💔 اذان دعوت‌نامه خداست! نهایت بی ادبی اينه که؛ روزی چند بار، دعوت نامه خدا رو نشنیده بگیریم! تمرین کنیم؛ صدای خدا رو، لابلاي کلمات اذان بشنویم. ... 💕 @aah3noghte💕
💔 🌹 شهید سلیمانی : خدایا شکرگزارم که مرا در مسیر حکیم امروز اسلام ، خامنه‌ای عزیز قرار دادی 🤲 ❤️ (حَفِظَهُ الله) ... 💞@aah3noghte💞
💔 🌹 شهید سلیمانی : خدایا شکرگزارم که مرا در مسیر حکیم امروز اسلام ، خامنه‌ای عزیز قرار دادی 🤲 ❤️ (حَفِظَهُ الله) ... 💞@aah3noghte💞
💔 دلی‌‌را‌‌نشڪن‌ڪہ‌اگر‌‌شڪستہ‌شد‌قابل‌ التیام‌نیست،‌چنانچہ‌‌اگر‌‌ظرف‌‌سنگینی‌ شڪست،با‌لحیم‌اصلاح‌‌نمی‌شود...! ... 💞@aah3noghte💞
💔 میگفت: وقتی‌عاشق امام زمان‌عجل‌الله میشی‌دیگه‌هیچ‌گناھی‌بھت‌حال‌نمیده خیلــۍراستــ میگفت:) ... 💞@aah3noghte💞
💔 ما مامورانِ انقــلآب‌ اســلامی هستیم؛ نه مـسئــــولیــنِ انـقـِـــــــــلآب..! مسئولیت گرفتنی است و تمام شدنی، اما ماموریت تکلـیفی است و دائمی... [-حاج‌حسین‌یکتا-] ... 💞@aah3noghte💞
💔 هرگاه‌کہ‌نمازت‌قضاشدونخواندۍ دراین‌فڪرنباش‌کہ‌وقت‌نمازخواندن نیافتۍ.بلڪه‌فڪرڪن‌چہ‌گناهی‌رامرتڪب شدۍ‌کہ‌‌خداوندنخواست‌درمقابلش‌بایستۍ! نمازراسبڪ‌نشماریم!(: ... 💞@aah3noghte💞
💔 میگه‌‌ڪنڪور‌دارم ‌نمیرسم‌نمازو...‌بخونم! ببینم‌ میرسی‌ناهاربخوری؟شام‌بخوری؟چت‌ڪنی؟فیلم‌ببینی؟!!! چراوقت‌عبادت‌‌ڪه‌میشه‌ فاز‌صرفه‌جویی‌دروقت‌میگیریم؟!! روزقیامت‌... نمیگن‌‌تڪ‌رقمی‌بودی‌یانه‌ میگن‌ نمازت‌ڪو؟!!!! ... 💞@aah3noghte💞