💔
به استقبال بهار میرویم ، در حالیکه
➣نه مثل یمن زیر بمباران دشمنیم💥
➣نه مثل غزه، در خاک و خون❣
➣نه مثل سوریه و عراق، داعش زده😰
➣نه مثل افغانستان، گرفتار طالبان😖
➣نه مثل پاریس، وحشتزده😱
و این همه را #مدیون شهدا و #مدافعان_حرمیم
که خون دادند تا ما در آرامش بمانیم....
#سال_نو_همه_بزرگواران_مبارک
#پروفایل
#آھ...
💕 @aah3noghte💕
💔
بیاین امسال یه هفت سین متفاوت برای هر روز سال داشته باشیم😌
#ســـــین_اول
✨ سیـــــن اول با خودمون
#سَـــنگـــر بسازیم که شیطان تو قلبامون نفوذ نکنه
#سیـــــن_دوم
✨سین دوم هم همون ابزار معروفے کہ یہ روزایے بال و پر کبوتراے خالص ما رو زخمے میکرد✨
#ســیــم_خــاردار ولی ما باید سعی کنیم از سیم خاردار نفس مون جدا بشیم
پس امسال کمتر به #دلم_میخاد😏 توجه کنیم
#سیـــــن_سوم
✨دوپینگ بچہ هاے رزمنده
تو عملیات هاے خیلے سخت
#سر_بنـــــد یه سربند ببندیم به گوشه دلمونو دست دلامونو بذاریم تو دست صاحب اسم سربند
#سین_چهارم
#ســـلاح
✨گرچہ سلاح نیروهاے ما
در جنگ ایمان بود و اخلاص
و سلاحه البکاء: سلاح مومن، اشک چشماشه...
#سین_پنجم
✨فرودگاه بچہ ها به مقصد بهشت
پــ🕊ــرواز مے کردند یک روزے با
#ســــجـــاده
اینم که همه بزرگواران، وارد هستن😉
#سیـــــن_ششم
#ســردار_ســلـیـمـانـی
الگو بگیریم از سردار در #ولایت_مداری و تا ان شالله ما هم ذوالفقار ولیّ و شهید زنده باشیم
#سیـــــن_هفتم
✨نقـل و نـبات رفـقا تو جبهہ
#ســـاچــمــه که باهاش بدی هامونو نشونه بگیریم و از بین ببریم
عیدتون بہ رنگ خوب و خاکے
اخلاصِ جبهہ ها✨
#آھ...
💕 @aah3noghte💕
💔
دراین هوای بهاری
شدم دوباره هوایی
بهار مےرسد، اما...
بهار من! تو کجایی؟
با بهاران روزی نو مےرسد و
ما همچنان چشم به راه روزگاری نو.
اَللّهُمَّ طالَ الاْنْتِظار ...
أینَ صاحِبُنا؟
أینَ إمامُنا؟
این چشمها فقط
با دیدنت عاقبت بخیر مےشوند ...
السّلامُ علیک یا ربیعَ الاَنام و نضرة الایّام
#اللهّمَعَجِّللِوَلیِّڪَالفَرَج
💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
🔹 #او_را ... 28 یه لحظه از خودم بدم اومد... احساس کردم خیلی دل سنگ شدم! -عرشیا... من ازت معذرت می
🔹 #او_را ... 29
با مرجان رفتیم خونه ما و بعد شام رفتیم تو اتاق.
-راستی گفتم مامانمینا قبول نکردن عید بمونم اینجا؟😒
-اره بابا. مهم نیست،چندروز برو شمال، بعد غرغر کن بگو راحت نیستم، بپیچون بیا😜
-راست میگی😉
اره همین کارو میکنم...👌
آهنگ گذاشتم و درو قفل کردم،
دو تا نخ سیگار دراوردم و یکیشو دادم به مرجان...
-تو هنوز سیگار میکشی؟😒
-اوهوم🚬
مگه تو نمیکشی؟؟
-راستش نه!
دیگه اینا آرومم نمیکنه،
رفتم سراغ قوی ترش😌
-قوی تر چیه دیگه؟
-بیخیال
-مرجان تازگیا مشکوک میزنیا‼️
راستی....😳
یادم رفته بود...
دیشب کجا بودی؟؟؟
-واییی یه جای خوووووب😍😂
-بمیری...خب بگو دیگه
-مهمونی!
-مهمونی؟
خونه کی؟
-ترنم میشه خربازی در نیاری😒
مهمونی! پارتی!
-پارتی؟؟😳
مرجان تو میری پارتییییی؟
-نمیدونی ترنم....
اینقدر خالی میشم...😌
خیلی خوبه...
خیلی....😍
-میفهمی چی میگی؟
چرا میری اونجا؟😧
-یه بار باید بیای تا چراشو بفهمی...
-من عمرا پامو اونجا بذارم😑
-چرا مثلا؟؟
-اونجا واسه امثال من و تو نیست...
اونجا واسه دختر پسرای.....
-تا ندیدی نمیتونی اینو بگی😡
خودت یه بار بیا ببین...
من که فقط با اونجا اروم میشم...
-مگه اونجا چی داره که آرومت میکنه؟😏
-خوشی❗️
حداقل برای دو سه روز شارژ شارژم😉
-این چه خوشیه که فقط دو سه روز طول میکشه؟؟؟؟؟😒
خوشی باید دائمی باشه.
-میدونی که چنین چیزی اصلا وجود نداره😒
ما فقط میتونیم برای دردامون یه مسکن چند ساعته پیدا کنیم😏
چند ساعتی تو خودمون نباشیم تا از فکر این دنیای لجن بیرون بیایم❗️
دیگه نتونستم حرفی بزنم....
دیگه خودمم داشتم عقاید مرجانو باور میکردم و باهاشون زندگی میکردم.
و دو سه هفته ای میشد که دیگه جز کلاسای دانشگاه سر هیچ کلاسی نمیرفتم....
حتی بیخیال بو بردن بابام شده بودم😒
-دفعه بعد کی میری؟
-اخر هفته
میخوای بیای؟
-اره.
-باشه،ولی به فکر یه بهونه واسه پیچوندن مامان بابات باش، که شب بتونی بیرون بمونی😉
-شب؟😨
-اره دیگه. نه پس هفت صبح تا دوازده ظهر😏
-خودتو مسخره کن😒
باشه یه کاریش میکنم.
-یه لباس خوشگلم بپوش
از اون لباس خاصا😉
-برای چی؟؟😟
من نمیخوام قاطی کثافت کاریاشون بشم
-خب نشو
چون همه اونجوری میان،تو اگر جور دیگه بیای بیشتر تو چشمی و بهت گیر میدن‼️
-اها...
باشه حله👌
تا حدودای صبح صحبت کردیم و بعد خوابیدیم😴😴
"محدثه افشاری"
@Aah3noghte
@Romanearamesh
#انتشارحتماباذکرلینک
💔
▪️سَلامٌ عَلیٰ قَلبِ زِینَبِ الصَّبور
دیگر چه زینبے؟ چه عزیزے؟ چه خواهری؟!
وقتی نمانده است برایش برادری
تا نیزه ات زدند زمین خورد خواهرت
با تو چه ڪرده اند در این روز آخری؟!
از صبح یڪسره به همین فڪر مے ڪنم
وقت غروب مے شود اینجا چه محشری
اینجا همه به فڪر غنیمت گرفتن اند
از گوشواره ها بگیر تو تا ڪهنه معجری
اصلا ڪجا نوشته اند ڪه در روز معرڪه
در قتلگاه باز شود پاے مادری؟!
اصلا ڪجا نوشته اند ڪه هنگامه غروب
در خیمه گاه باز شود پاے لشڪری؟!
اصلا ڪجا نوشته اند ڪه در پیش خواهری
باید جدا ڪنند گلوے برادری؟!
من مانده ام چطور تو را غسل مے دهند
اصلا چه غسل دادنے ؟ اصلا چه پیڪری؟!
در زیر سم اسب چه مے ڪردے اے حسین؟
از تو نمانده است برایم بجز سری
از روے نیزه سایه ات افتاده بر سرم
ممنونم اے حسین ڪه در فڪر خواهری...
در ڪوفه ، زینب از تو چه پنهان ، تمام ڪرد...
ای ڪاش رفته بود سرت جاے دیگری
🏴 وفات #حضرت_زینب ڪبرے سلام الله علیها تسلیت باد
#آھ_ز_بےبرادری
💕 @aah3noghte💕
💔
#دلشڪستھ_ادمین
از شدت علاقه ای که به #حضرت_زینب سلام الله علیها داشت
اسم دخترش را #زینب گذاشت و
دلش غنج مےرفت هر وقت صدایش مےکرد #زینب...😍
در وصیت نامه اش هم نوشته بود
هنوز باور نمی کند خدا اینچنین لطفش را شامل حالش کرده باشد
که همسری از تبار سادات
و دختری همنام حضرت زینب به او عنایت کرده است...
#شهیدمحمدتقی_سالخورده
دردانه اش #زینب
#آھ...
💕 @aah3noghte💕
#انتشارحتماباذکرلینک
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔
السلام علیک یا بنت امیر المومنین
هرکه به هر جا رسید از کرم زینب است
#صابر خراسانی، مرثیه حضرت زینب
#آھ...
💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 السلام علیک یا بنت امیر المومنین هرکه به هر جا رسید از کرم زینب است #صابر خراسانی، مرثیه حضرت زی
💔
دیدهای آن چه تماشا نشود با هر چشم
و کسی چون تو ندید آن همه زیبایی را
#آھ_یازینب
💕 @aah3noghte💕
💔
آدمی نیست که
عاشق نشود وقت بهار
وای از آن سال
که بی یار، بهارش برسد😔 ...
#آھ_مولاےغریبم
#اللهّمَعَجِّللِوَلیِّڪَالفَرَج
💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
🔹 #او_را ... 29 با مرجان رفتیم خونه ما و بعد شام رفتیم تو اتاق. -راستی گفتم مامانمینا قبول نکردن ع
🔹 #او_را ... 30
دم ظهر بود که با صدای زنگ گوشی چشامو باز کردم.
یه شماره غریبه بود
باصدای خش دار و خواب آلود جواب دادم
-الو؟
یه پسر بود!صداش ناآشنا بود
-سلام ترنم خانوم
-سلام.بفرمایید؟
-ببخشید انگار از خواب بیدارتون کردم☺️
علیرضا هستم،دوست عرشیا
-اهان...
نه خواهش میکنم...
بفرمایید؟
-عذرمیخوام من شمارتونو از گوشی عرشیا برداشتم!
باید باهاتون صحبت کنم😅
-بی اجازه؟؟
-بله؟؟
-بی اجازه شمارمو برداشتید؟😒
-بله خب....باید باهاتون حرف میزدم...
-اوکی
بفرمایید😏
-ببینید...
عرشیا خیلی شمارو دوست داره...
-خب؟😏
-چیزی راجع به زندگیش بهتون گفته؟
-نه،چیز خاصی نمیدونم ازش.
-عرشیا واقعا تو زندگیش سختی کشیده.
مادرشو تو بچگی از دست داده،
پدرشم یه زن دیگه گرفته که خیلی اذیتش میکرده،
اونم از بچگی در کنار درس کار میکرده و خونه گرفته و چندساله از پدرش جدا زندگی میکنه...
و شما اولین شخصی هستید که بهش دلبسته شده....💕
-پس عرشیا میخواد من کمبوداشو براش جبران کنم؟😏
چرا؟! حتما شبیه مادرشم😂
-اینطور نیست خانوم....
عرشیا واقعا عاشق شماست....
شما عشق اول و آخرشید
-ولی دستای زخم و زیلیش و رد تیغ اسمایی که رو بازوش هست،چیز دیگه ای میگه😏
-امممم...نه...خب...چیزه...
بالاخره برای هرکسی پیش میاد...
حتی خود شماهم قبل عرشیا دوست پسر داشتین😉
-برای اونا هم خودکشی میکرده؟؟
-ترنم خانوم...
گذشته ها گذشته...
مهم الانه که عرشیا عاشق و دیوونه شماست
-عرشیا ذاتا دیوونست آقا😠
چیزی نمونده بود دیروز بلا سرم بیاره😡
-نه...باورکنید پشیمونه...
بهش یه فرصت دیگه بدید...
ازتون خواهش میکنم....
لطفا...🙂
-باشه،به خودشم گفتم،فعلا هستم تا ببینم چی میشه...
-ممنونم😊
لطف کردید😉
"محدثه افشاری"
@aah3noghte
@Romanearamesh
#انتشارحتماباذکرلینک