eitaa logo
شهید شو 🌷
4.2هزار دنبال‌کننده
18.2هزار عکس
3.5هزار ویدیو
69 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته👌 فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تابه‌چشمشون‌بیاییم خریدنےبشیم اصل مطالب، سنجاق شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر در عکسها☝ 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
💔 وقتی حمیدآقا نمازشب مےخوند برگه ای همراهش داشت که اسامی۴۰نفر رو یادداشت کرده بود تا تو قنوت،براشون دعا کنه. یکبار که کاغذ رو خوندم، دیدم اسم پدرومادرشون، امام خامنه ایی،آیت الله بهجت، گلپایگانی، مطهری، مشکینی و.. شهدا صدر اسلام و... بودند. وقتی ازشون سوال کردم گفتن من براشون دعا میکنم تا اونا هم برای من دعا کنن راوے:همسر ... 💞 @aah3noghte💞
💔 رفتن به دنبال علم تخریب همان و پیدایش حس کنجکاوی، در رشته‌ی "تخریب"همان. این جوان تازه وارد، در دل جنگ رشد کرد، تجربه کسب کرد و مدتی بعد.. فرمانده واحد تخریب قرارگاه خاتم الانبیاء و تیپ ویژه پاسداران شد او که حالا فرمانده ای قدَر شده بود، عملیات برون مرزی " " را طراحی و اجرا ‌کرد. ... 💕 @aah3noghte💕
💔 مجله‌ی نیوزویک(newsweek)باانتشار عکس فوق بر روی جلد مجله نوشت: "ترامپ بین #۳_ابرقدرت_دنیا محاصره شده است"... این طرح روی جلد مجله‌ی صاحب‌نامِ اقتصادی‌ترین شهر آمریکا و دنیا (نیویورک) است. با دقت بخوانید: «ایران ابرقدرت جدید جهان»💪 همین جمله امام خمینی(ره)خطاب به کدخدا پرستان کفایت مےکند: "باید کشور از این مغزهای پوسیده که عاشق آمریکا هستند تصفیه شود." صحیفه امام،جلد10،صفحه392 @aah3noghte
💔 بالـــ🕊ــــهایمـ هوسِ با تو پریدن دارد... ۱۵دی سالروز پرواز #شهید_ستاری #شهید_اردستانی #شهید_یاسینی و دیگر شهیدان گرامی باد. 💕 @aah3noghte💕
به قلم شهیدمدافع حرم قول شرف تمام مدتی که ما با هم حرف می زدیم عین جوجه ها که به مادرشون می چسبن … چسبیده بود به من …😰 – هی استنلی، این بچه کیه دنبالت خودت راه انداختی؟ … پرستار کودک شدی؟😏😂😂 … . و همه زدن زیر خنده … یکی شون یه قدم رفت سمتش … خودش رو جمع کرد و کشید سمت من … . – اوه … چه سوسول و پاستوریزه است … اینو از کجای شهر آوردی ؟ 😖… . – امانته بچه ها … سر به سرش نزارید … قول شرف دادم سالم برگردونمش … تمام تیکه هاش، سر هم …😉😬 همه دوباره خندیدن … "باشه، مرد … قول تو قول ماست" … اونم از احد دور شد … . از کافه که اومدیم بیرون … خودش با عجله پرید توی ماشین… می شد صدای نفس نفس زدنش رو شنید … . – اینها یکی از گنگ های بزرگ موتورسوارن … اون قدر قوی هستن که پلیسم جرات نمی کنه بره سمت شون … البته زیاد دست به اسلحه نمیشن … یعنی کسی جرات نمی کنه باهاشون در بیوفته … این 60 تا رو هم که دیدی رده بالاهاشون بودن …🙄 – منظورت چی بود؟ … یه تیکه، سر هم؟🤔😳 … سوالش از سر ترس شدید بود … جوابش رو ندادم … جوابش اصلا چیزی نبود که اون بچه نازپرورده توان تحملش رو داشته باشه😑😏 … مقصد دوم مون یکی از مراکز موادی بود که قبلا پیش شون بودم 😅… . اونجا هم اوضاع و احوالش فرق چندانی با جای قبلی نداشت… چشم هاش می لرزید … اگر یه تلنگر بهش می زدی گریه اش در میومد … جایی بودیم که اگر کسی سرمون رو هم می برید یه نفرم نبود به دادمون برسه😬😁 … تنها چیزی که توی محاسبتم درست از آب در نیومد … درگیری توی مسیر برگشت بود☹️ … . درگیری مسلحانه بود … با سرعت، دنده عقب گرفتم … توی همون حالت ویراژ می دادم و سر ماشین رو توی یه حرکت چرخوندم اما از بد بیاری، همزمان یکی از ماشین هاشون از تقاطع چرخید سمت ما و ماشین بین ماشین ها قفل شد😱😵 … . اسلحه رو کشیدم و از ماشین پریدم پایین … شوکه شده بود و کپ کرده بود … سریع چرخیدم سمتش … در ماشین رو باز کردم و کشیدمش بیرون … پشت گردنش رو گرفتم … سرش رو کشیدم پایین و حائلش شدم تیر نخوره … سریع از بین ماشین ها ردش کردم و دور شدیم … . . از شوک که در اومد، تمام شب رو بالا میاورد🤑… براش داروی ضد تهوع خریدم … روی تخت متل ولو شده بود … روی تخت دیگه نشسته بودم و نگاهش می کردم😒 … مراقب بودم حالش بدتر نشه … حالش افتضاح بود … خیس عرق شده بود … دستم رو بردم سمت پیشونیش با عصبانیت زدش کنار … 😡 نیم خیز شد سمتم … توی چشم هام زل زد و بریده بریده گفت … "چرا با من اینطوری می کنی؟"😡😟 … . یهو کنترلش رو از دست داد و حمله کرد سمت من …👊 ... 💕 @aah3noghte💕
༻﷽༺ 💔 #اربابم_حسین_جان نام شماسٺ حڪ شده در باورم،حسین مےخوانم ازتو تا نفس آخرم،حسین این عاقبٺ بخیرے محض اسٺ،آخرش مردن میان روضہ و یا در حرم، حسین #صلےالله_علیڪ_یااباعبدالله #آھ_ارباب... 💕 @aah3noghte💕
💔 💔 ! مےدانی؟.... این روزها عجیب به سیم خاردار های دنیا کرده است ... مےشود باز هم دسٺـم را بگـیری؟ ... من هم دلم برای آسمان تنگ شده... ... 💕 @aah3noghte💕
🕊🌹🕊🌹 🌹🕊🌹 🕊🌹 🌹 ۲ ....عکس هایش را که گرفت از محیط جبهه خسته شد و گفت : «میخوام برگردم»!😑 گفتیم : «مگه خونه خاله است؟باید حداقل سه ماه اینجا باشی.»😌😏 گفت: «برو بابا کی حالش رو داره سه ماه تو این بمونه»!😕😒 یه روز دیدم نامه به دست اومد و گفت : «اینم نامه تسویه ما 😜. حاجی از تو خوشم اومده! من ندیده بودم که با بچه ها بگه و بخنده. دلم برات تنگ میشه.»😚 گفتم: «چطوری نامه تسویه گرفتی؟»😳 گفت: «دستم رو کردم و بردم حسابی پانسمان کردم و ...»😄😅 بعد هم خداحافظی کرد و رفت...☹️ فردای رفتن محسن اعلام کردن که کل نیروهای گردان مسلم و نیروهای مستقر در اردوگاه کوزران به مرخصی میروند. ماهم وسائل را جمع کردیم و راهی تهران شدیم ... . .... چند روز بعد که برگشتیم به منطقه دیدیم دم در اردوگاه، منتظر ایستاده.😳😳 گفتم : «محسن!! تو اینجا چکار میکنی؟»😳 گفت: «بابا شما کجائین؟سه روزه منتظر شمام.😫😩 گفتم: «مگه دلت برای رفقای خلاف کارت تنگ نشده بود؟مگه نرفتی تهران...؟🙄😒 چیزی نگفت .😶 کاملا مشخص بود رفتارش تغییر کرده... دیگه فحش نمی داد...🤐 ... ۳نقطه 📚...تاشهادت 💕 @aah3noghte💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💔 صادق کارهایش را #خدا_محور کرده بود. به خواسته ی فرزندم در مجلس عزایش سیاه نپوشیدیم.. راوے: پدر #شهیدصادق_عدالت_اکبری #شهید_مدافع_حرم #فدایی_عمه_سادات #آھ... 💕 @aah3noghte💕
💔 شهادتـــــ از آنچہ مےبینید به شما نزدیڪـتر است... ڪافےست از سیــم خــاردار نفـس عبور ڪنے‼️ ... 💕 @aah3noghte💕
💔 هی مےخواهیم از بگوییم اما عشق که در کلمات نمےگنجد مجبوریم اسلحه بر دست به پیکار نفس برویم آنجا که نفس، مغلوب شد و عشق، متبلور مےشود... شهیدی که با نگاه نکردن به دختران در حال شنا، تسبیح اشیاء را شنید ... 💕 @aah3noghte💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💔 آنقدر باهوش بود، که راکت‌های عمل نکرده هواپیماها را خنثی می‌کرد و عاقبت یکی از همان‌ها "علی" را کرد. روز ۱۳ دی ‌ماه سال ۱۳۶۵ خط پایان او در زمین و شروع حیات جاویدانش شد... اگه بچه‌های تخریب، بدستور علیرضا، رفتن و مظلومانه دست و پاهاشون قطع شد و اگه تیکه تیکه شدن شدن علیرضا عاصمی، رکورد همه‌ی اونا رو زد. فکرش را بکنید... کنار یه راکت هواپیما، تو عمق ۴ متری زمین چسبیده به راکت یکهو منفجر بشه عاصمی ، بخار شد... خدا خواست فرمانده پیش نیروهایش شرمنده نباشد عجب دانشگاهی بود، حتی در نحوه هم، استاد و فرمانده بودن... 📚 کتاب " نگین تخریب" را بخوانید. 💕 @aah3noghte💕
💔 اسطوره ها به نام تو تعظیم مےکنند ای عشق! ای فسانه! ز دیوان کیستی؟ آرامش کدام دلِ شرحه شرحه ای؟ روحِ که ای؟ قرار که ای؟ جانِ کیستی؟ دل مےبرد زدست، شمیم بهشتےات ای نور دیده! سرو خرامان کیستی؟ #شهیدگمنام #آھ... 💕 @aah3noghte💕
به قلم شهید مدافع حرم بهم حمله کرد در حالی که داد می زد و اون جملات رو تکرار می کرد و اشک می ریخت … حمله کرد سمت من 😡😠… چند تا مشت و لگد که بهم زد … یقه اش رو گرفتم و چسبوندمش به دیوار…😑 با صدای بلند گریه می کرد و می گفت … "چرا با من این کار رو می کنی؟"😭… آروم کردنش فایده نداشت … سرش داد زدم … "این آینده توئه … آینده ایه که خودت انتخاب کردی … ازش ترسیدی؟… آره وحشتناکه … فکر کردی چی میشی؟ … تو یه احمقی که در بهترین حالت، یه گارسون توی بالای شهر یا یه خدمتکار هتل یا چیزی توی همین مایه ها میشی … اگرم یه آشغال عشق اسلحه بشی و شانس بیاری پلیس…..." یقه اش رو ول کردم … "می خوای امریکایی باشی؟ … آره این آمریکاست … جایی که یا باید پول و قدرت و ثروت داشته باشی یا مثل سیاستمدارها و امثال اونها توی سیستم، خودت رو جا کنی … یا اینکه درس بخونی و با تلاش زیاد، خودت رو توی سیستم بهره کشی، بکشی بالا …..." "می خوای آمریکایی باشی باش … اما یه آشغال به درد نخور نباش😏 … این کشور 300 میلیون نفر جمعیت داره … فکر می کنی چند درصدشون اون بالان؟ … فکر می کنی چند نفر از این پایین تونستن خودشون رو بکشن بالا؟… حتی اگر یه زندگی عادی و متوسط بخوای، باید واسش تلاش کنی … مسلمون ها رو نمی دونم اما بقیه باید 18 سالگی خونه رو ترک کنن و جدا زندگی کنن … 2 سال بیشتر وقت نداری… بخوای درس بخونی یا بخوای بری سر کار … واقعا فکر کردی می خوای چه کار کنی؟" .. و اون فقط گریه می کرد . بهش آرام بخش دادم … تمام شب رو خوابید اما خودم نتونستم… نشسته بودم و نگاهش می کردم … زندگی مثل یه فیلم جلوی چشمم پخش می شد … هیچ وقت، هیچ کسی دستش رو برای کمک به من بلند نکرده بود … فردا صبح، با روشن شدن آسمون رفتم ماشین رو آوردم … جز چند تا خراش جزئی سالم بود … راه افتادیم … توی مسیر خیلی ساکت بود … بالاخره سکوت رو شکست .. – چرا این کار رو کردی؟ … زیر چشمی نگاهش کردم … "به خاطر تو نبود … من به پدرت بدهکار بودم … لیاقتش بیشتر از داشتن پسری مثل توئه"😏😒… – تو چی؟ لابد لیاقتش آدمی مثل توئه…😏 زدم بغل … بعد از چند لحظه … – من 13 سالم بود که خیابون خواب شدم … بچه که بودم دلم می خواست دکتر بشم … درس می خوندم، کار می کردم … از خواهر و برادرهام مراقبت می کردم … می خواستم از توی اون کثافت خودم و اونها رو بیرون بکشم اما بدتر توش غرق شدم … هیچ وقت دلم نمیخواست اون طوری زندگی کنم … دیدن حنیف و پدر تو، تنها شانس کل زندگی من بود … . رسوندمش در خونه … با ترمز ماشین، حاجی سریع از خونه اومد بیرون … مشخص بود تمام شب، پشت پنجره، منتظر ما کشیک می کشیده … .😨😧 وقتی احد داشت پیاده می شد … رو کرد به من … پدرم همیشه میگه: "توی زندگی چیزی به اسم شانس وجود نداره … زندگی ترکیب اراده ما و خواست خداست" 😌… اینو گفت و از ماشین پیاده شد … ... 💕 @aah3noghte💕
💔 •┄❁❁┄• فرستـادن پنج بہ نیتــ سلامتے و ٺعجیـل در «عج» هدیہ ‌بہ‌ روح ‌مطهر 😍 💕 @aah3noghte💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❁﷽❁ دل خستہ‌ام از این همہ قیل و قال‌هـا از داغ گُنبدٺ شده‌ام چون هلال‌ها هے وعده حَرَم بہ خودم مےدهم حُسیْن دِل خوش شدم دگر ، بہ همین خیال‌ها #صلےالله_علیڪ_یااباعبدالله #آھ_ڪربلا 💕 @aah3noghte💕
💔 💔 حال و هوای سرد زمستان این هوای بارانی اینـها... شاید دیگران را سرگـرم ڪند اما من همچنان مےگـویم ! اینڪہ مےگویم یــعنـی "کـم آورده ام"، یـعنـی "دیـگـر کاری از دست خـودم ، بــرای خـودم بــر نـمـی آیـد"!! یعنی "بایـد هــوای دلـم را داشــتـه باشـی" ... 💕 @aah3noghte💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊🌹🕊🌹 🌹🕊🌹 🕊🌹 🌹 ۳ دیگه وقتی کسی سر به سرش مےذاشت فحش نمےداد!!!😶 و مےگفت: «ولم کنین! بزارید این دهن بی صاحاب شده بسته بمونه!!»🤐 یک روز که دیدم تنهاست رفتم سراغش و گفتم: «چه خبر آقا محسن؟»🤔 نفس عمیقی کشید و گفت: «وقتی از پیش شما رفتم فکر مےکردم دوباره می تونم با همون رفقام خوش باشم اما نشد !!!😕 یکی دو روز با رفقام رفتیم گردش و تفریح اما باهاشون حال نمی کردم ...😟 رفتم خونه و خیلی با خودم فکر کردم و گفتم : «اگه میخوای باید برگردی جبهه... هرچی هست همون جاست. برای همین تصمیم گرفتم دور گذشتم رو خط بکشم و برگردم جبهه».☺️ گفتم: «تو که هنوز ۲۰سالت نشده مگه چیکار مےکردی تو گذشته؟»😳 گفت: «نپرس !!😞 من با این سن، ده تا پرونده تو دارم ...😥 بابام خیلی از دستم اذیت مےشد ! یکبار خودش منو لو داد. 😰😱 یک بار هم گفت : «تو برا من آرزو نذاشتی !خبر مرگت بیاد از دستت راحت شم .» 😞☹️ من اولش برای اومدم جبهه💪 اما اینجا دیدم بچه ها چقدر با مرام هستن!😥 همدیگه رو دوست دارن و برای پول کاری نمی کنن".. ... ۳نقطه 📚....تاشهادت 💕 @aah3noghte💕
💔 دل ز جا برخاست ما را، وصل او بر جا نشست تا بپنداری که عشقش، در دل تنها نشست جز غمت، کاری نخواهد، بر ضمیر ما گذشت جز رُخَـت، نقشی نخواهد در خیال ما نشست #شهیدمهردادقاجاری #آھ... 💕 @aah3noghte💕
💔 چرا گناه فتنه گران سال ۸۸ را فراموش نمےکنیم؟(١) پاره کردن تمثال امام خمینی رحمت الله علیه در روز دانشجو، توسط حامیان میرحسین موسوی #ادامه_دارد... #بصیرت #ولایت #فریب #نفوذ 💕 @aah3noghte💕
💔 رفقامن قبول ندارم فردا بخواید تو یه ماموریت سنگین انجام بدید اما خودتون از هم دلگیر باشید..😒 امشب هرکی از هر کی ناراحت حلالیت بطلبه..😉 خوشگلی شبای عملیات به همین بود... شب عملیات همو بغل میکردن گریه میکردن که پاک شن.🤗 میخواستن پاک شن که هیچی جز خدا نباشه،تا کار داشته باشه..😎 ""مشکل همه کارهای سیاسی ما با خداست، با خودمونه، مشکل ما تو برنامه ریزیه، تو عبودیته.."" بچه ها زیر ذربینید! یارگیری داره شروع میشه، فتنه داره بیشتر میشه، فقط نگاهتون به اقا باشه..فقط ببینید اقا چی میگه.. .... ... 💕 @aah3noghte💕