شهید شو 🌷
💔 #آھ... فرازیازوصیتنامهشهیدعلیاکبرحاجیپور: خداوندا گناهانمان خيلي زياد است و تنها تو هست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔
#آھ...
طورۍزندگۍڪنکہ☝️🏽 ..
وقٺےصبحپاهاٺزمینرولمس
میڪنہ ..
شیطوںبگہ:
اوھلعنتۍ!🥊
بازاینبیدارشد
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
همسنگری ها...
چرا لفت میدین؟
اگه فعالیتمونو نمی پسندین ایراداتمونو بگید✌️
سنگر رو خالی نکنین💪
شهید شو 🌷
💔 بنویسید حسن و بخوانید كرم بنویسید بقیع و بخوانید حرم بنویسید ضریح و بخوانید نشد بنویسید رواق و
💔
فدای جود کسی که هرآنچه را بخشید
فقط به خاطر خشنودی خدا بخشید
از ابتدا پدرش فکر ما گداها بود
که سفره ی کرمش را به مجتبی بخشید
غریب بود، اگرچه گدا فراوان داشت
کریم بود، بدون سر و صدا بخشید
کریم کار ندارد به اسم و رسم کسی
غریبه را چه بسا بیش از آشنا بخشید
ملامتش نکنید آنکه را مدینه نرفت
مدینه زائر خود را به کربلا بخشید
گمان کنم که دگر مادری زمین نخورد
خدا فقط به حسن اینچنین بلا بخشید
گمان دیگرم این است که دم آخر
به غیر قاتل مادر، بقیه را بخشید
"اَلسَّلامُعَلَيْكَياحَسَنَبْنَعَلِیوَرَحْمَةُ اللّهِوَبَرَكاتُهُ"
#اݪحمداللہڪہنوڪرتم:)🍃
#دوشنبه_های_امام_حسنی
#هرگزنمیردآنکهدلشمستمجتباست
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
#کپےبدونتغییردرعکس
بقیع را می بینید در یک روز بارانی🥀
💔
#بسم_الله
#یک_حبه_نور
"فَاجْعَلْ تَوْبَتی هذِهِ تَوْبَةًلا اَحْتاجُ بَعْدَها اِلى تَوْبَة"
با تو
به تو
بر ميگردم..
خدایا خودت کمک کن ...♥️
|صحیفه سجادیه|
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 #شیطان_میگه: ممنون که کمکم می کنین😏 #تصویربازشود #توییت #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل_الشھدا
💔
#شیطان_میگه:
من کوتاه بیا نیستم، اینقدر وسوسه می کنم که به گناه بیفتین!...😏
#تصویربازشود
#توییت
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
💔
✨شهید نیری از شاگردان آیتالله حقشناس در ایام شهادت #شھید_جمال_محمدشاهی نوشته بود که:
《به بچه ها گفتم، به مجلس ختم جمال بیایید که خود حضرت صاحب الزمان(عج) تشریف میآورند...》
به منظور یاد بود #شھید تازه شناسایی شده گرد هم میآییم...
زمان: دوشنبه ۱۷ آبانماه،از ساعت ۱۵الی۱۷
مکان: خیابان۱۷شهریور، پایینتر از میدان خراسان، خیابان شهید کاظمی،حسینیه رینهایها
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
نشر بدین و شرکت کنین👌
واسه ما هم دعا کنین توی مجلسی که مزین به قدوم مولاست🥀
💔
#دم_اذانی
خدایا! دلم تنگ است.
هم جاهلم، هم غافل
نه در جبههی سخت میجنگم
نه در جبههی نرم.
کربلای حسین عليه السلام تماشاچی نمیخواهد؛
یا حقی، یا باطل...
راستی من کجا هستم؟!
خدایا یا مرا از زمین بردار،
یا دست من زمینگیر را بگیر گناه غرقمان کرده
و غفلت دلمان را سیاه کرده!
شهید عباس دانشگر🪴
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
✨﷽✨ #تفسیر_کوتاه_آیات #سوره_آلعمران (۹۱) إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ ماتُوا وَ هُمْ كُفَّارٌ فَلَن
✨﷽✨
#تفسیر_کوتاه_آیات
#سوره_آلعمران
(۹۲) لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ شَيْءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ
هرگز به نيكى دست نمىيابيد، مگر آنكه از آنچه دوست داريد، (در راه خدا) انفاق كنيد و بدانيد هر چه را انفاق كنيد، قطعاً خداوند به آن آگاه است.
✅ نکته ها
«بِرّ» به خير وبركت گسترده و زمينى كه براى كشت و زراعت ويا سكونت مهيّاست، گفته مىشود. به گندم- كه غذاى عموم انسانها وانواع حيوانات است- «بُرّ» گفته مىشود.
در قرآن همگان توصيه شدهاند كه در انجام «برّ» همديگر را يارى كنند. «تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ» و در اين آيه نيز مىفرمايد كه شما هرگز به اين گوهر گرانبها نمىرسيد، مگر آنكه از آنچه دلپسند شماست وآن را دوست مىداريد، انفاق كنيد.
در احاديث در باره اين آيه مىخوانيم: راه رسيدن به برّ، كمك به والدين قبل از درخواست آنان است، گرچه بىنياز باشند.
امام صادق عليه السلام به شاگرد خود مفضلبن عمر فرمود: از پدرم شنيدم كه مىفرمود: كسى كه سال بر او بگذرد و از مال خود، كم يا زياد حق ما را ندهند، خداوند روز قيامت به او نظر نمىكند، مگر آنكه او را ببخشد.
اى مفضل! اين تكليفى است كه خداوند آن را بر شيعيان لازم كرده آنجاكه در كتاب خود مىفرمايد: «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ ...» پس ما برّ و تقوا و راه هدايت هستيم.
🔊 پیام ها
- يگانه راه رسيدن به مقام نيكوكاران، انفاق خالصانه از امور مورد علاقه است.
«لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ ...»
- در مكتب اسلام، هدف از انفاق تنها فقرزدايى نيست، بلكه رشد انفاق كننده نيز مطرح است. دل كندن از محبوبهاى خيالى وشكوفاشدن روح سخاوت، از مهمترين آثار انفاق براى انفاق كننده است. «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ»
- دلبستگى به دنيا سبب محروم شدن از رسيدن به مقام برّ است. «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ»
- سعادتِ فرد در سايه نگاه اجتماعى وكريمانه اوست. «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا»
- بهترين چيز دوست داشتنى براى انسان «جان» است. پس شهدايى كه جان خود را در راه خدا مىدهند، به بالاترين مقام بِرّ مىرسند. «تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ»
- آنچه را كه خود دوست مىدارى انفاق كن، نه آنچه را كه بينوايان دوست مىدارند. زيرا ممكن است فقرا به جهت شدّت فقر، به اشياى ناچيز نيز راضى باشند. «مِمَّا تُحِبُّونَ»، نه «ممّايحبّون»
- انسانى كه تربيت الهى يافته، اسير مال و ثروت نيست، بلكه حاكم بر آنهاست.
«تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ»
- در انفاق، اصل كيفيّت است، نه كميّت. «مِمَّا تُحِبُّونَ»
- اسلام، مكتب انسان دوستى است نه مال دوستى. «تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ»
- در انفاق نه افراط و نه تفريط، تنها بخشى از آنچه را دوست دارى، انفاق كن.
«مِمَّا تُحِبُّونَ» «من» بيانگر تبعيض است.
- محبّت به مال در نهاد هر انسانى هست: «مِمَّا تُحِبُّونَ» آنچه خطرناك است، شدّت محبّت است كه مانع انفاق شود. «وَ إِنَّهُ لِحُبِّ الْخَيْرِ لَشَدِيدٌ»
- مهم انفاق است حتّى اگر اندك باشد. «وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ شَيْءٍ» آرى يك برگ زرد روى آب، مىتواند كشتى صدها مورچه شود.
- حال كه خداوند انفاق ما را مىبيند، چرا در كمّ و كيف آن كوتاهى كنيم؟
بياييد بهترينها را انفاق كنيم. «فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ»
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
وَقَالَ الرَّسُولُ: يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَٰذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا
ﻭ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ [ ﺩﺭﻗﻴﺎﻣﺖ ] ﻣﻰﮔﻮﻳﺪ: ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ! ﻫﻤﺎﻧﺎ ﻗﻮم ﻣﻦ ﺍﻳﻦ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ ﻣﺘﺮﻭﻙ ﮔﺬﺍﺷﺘﻨﺪ!
💔
امضایش این بود ؛
مَن کٰانَ لِله کٰان اللهُ لَه
"هر کس برای خدا باشد خدا با اوست"
سلام خدا بر صیادِّ دلها...
#شهید_علی_صیادشیرازی
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 🔰 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 🔰 📕 رمان امنیتی ⛔️ #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت48 از پل
💔 🔰 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 🔰 📕 رمان امنیتی ⛔️ #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت49 بعد از این که از اصفهان خارج شدیم، دیگر نتوانستم با موتور دنبالشان بروم؛ چون ممکن است مشکوک شوند. حاج رسول در بیسیم میگوید: - کجایید؟ نگاهی به تابلوهای اطراف جاده و نقشهی روی صفحه تبلت میاندازم و میگویم: - آزادراه معلم. خورزوق رو رد کردیم. الان نزدیک شاهینشهریم. - احتمالا میخوان از یکی از مرزهای شمال کشور خارج بشن. هر وقت حس کردی قراره با مامور تخلیهشون دست بدن به من خبر بده. «چشم»ی میگویم و به رانندگی ادامه میدهم. هوا بیرحمانه گرم است. انگار از خاک بیابان هم گرما بلند میشود و فشارم میدهد. شیشه را میدهم بالا و کولر را روشن میکنم. باد سرد که میخورد به صورتم، کمی بهتر میشوم. مرصاد هم باد خنک را حس میکند و بیدار میشود. چشمانش را باز میکند و دست میکشد روی صورتش. با صدای گرفته از من میپرسد: کجاییم عباس؟ - نزدیک شاهینشهر. صافتر مینشیند و با دست چشمانش را میمالد. زیر لب غر میزند: اینا تا کجا میخوان ما رو بکشونن دنبال خودشون؟ میگویم: نمیدونم. فعلاً که وضع همینه. دعا کن قرارشون با مامور تخلیه دم مرز نباشه. نفس عمیقی میکشد و میگوید: آب داری عباس؟ با چشم به داشبورد اشاره میکنم: توی داشبورده. داشبورد را باز میکند و بطری آب را برمیدارد. یک جرعه از آن مینوشد و درش را میبندد: این داغه که! شانه بالا میاندازم: فعلاً همینو داریم. بطری را برمیگرداند سر جایش. صدای هشدار پیامکش بلند میشود. از هول شدنش برای پیدا کردن گوشی و دیدن پیامک خندهام میگیرد. پیامک را که میخواند، خنده روی لبش پهن میشود و دست میاندازد میان موهایش. شروع میکند به تایپ کردن پیامک. یاد روزهایی میافتم که با مطهره #پیامکبازی میکردیم؛ هرچند خیلی طولانی نشد. دو ماه و بیست و سه روز، آن هم وقتی سر جمع، نصفش را در ##ماموریت و مشغول #حفاظت از #امنیت مردم باشی، چیز زیادی نمیشود. مطهره درکم میکرد، به رویم نمیآورد که از همان اول، بنا را گذاشتهام بر نبودن. گوشی مرصاد زنگ میخورد. با تردید پاسخ میدهد. کمی قرمز میشود و من را نگاه میکند؛ میفهمم معذب است جلوی من صحبت کند. نگاهم را میبرم به سمت دیگر؛ همین از دستم برمیآید. مرصاد صدایش را میآورد پایین و میگوید: عزیزم الان توی ماموریتم. نمیتونم صحبت کنم. چند جمله دیگر هم میگوید که من نمیشنوم. فکرم رفته است به چهار سال پیش و مطهرهای که تازه داشت باعث جوانه زدن یک حس تازه در من میشد. احساسی که باعث میشد دنیا را رنگیتر و زیباتر ببینم. با این وجود، خاطراتی که از مطهره دارم از انگشتان دست هم کمتر است و من چهار سال است که تلاش میکنم با فکر کردن به همان چندتا خاطره، آنها را در ذهنم پررنگ نگه دارم. دوماه و بیست و سه روز فرصت خیلی کمی بود برای ساختن خاطرات عاشقانه؛ آن هم برای یک مامور امنیتی. - ای بابا...فکر نمیکردم انقدر طول بکشه! صدای مرصاد است. میگویم: چی؟ - همین ماموریت دیگه! حاج رسول گفته بود زود تموم میشه میره. میخندم: اخیراً کمصبر شدی آقا مرصاد! دوباره گوشهایش سرخ میشوند. به حالش غبطه میخورم. او تکلیفش روشن است. یک نفر را دوست دارد و خلاص. مثل من نیست که هنوز هیچ توجیهی برای احساسش نداشته باشد. مثل من نیست که درگیر باشد میان یک عشق قدیمی و یک احساس جدید که معلوم نیست #عشق است یا نه؟ #ادامه_دارد... #به_قلم_فاطمه_شکیبا #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل_الشھداء 💞 @aah3noghte💞 کپی فقط با ذکر نام نویسنده و آیدی #کانال_آه...