eitaa logo
شهید شو 🌷
4.1هزار دنبال‌کننده
18.7هزار عکس
3.6هزار ویدیو
69 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: @the_commander73 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
💔 همونجور که یه عده مذهبی نما به بهونه مهساامینی به نظام جمهوری اسلامی پشت کردند یک عده هم در همون جریان، بیدار شدند دقیقا منظورمون از غربالگریه قبل از ظهور که میگفتیم این بود👌 ... 💞 @aah3noghte💞
💔 خطای بزرگی کردید ارثیه مادر بچه شیعه هاست ... 💞 @aah3noghte💞
💔 ‏یه جایی هم عبدالله انصاری تو یکی از مناجات‌هاش میگه: خدایا؛ تا وقتی درد فراق هست، چه نیازی به جهنم هست؟! ... 💕 @aah3noghte💕
💔 ‏ما با آرزوی اینکه این پرچمو بکشن رو تابوتمون زندگی میکنیم ...
هدایت شده از شهید شو 🌷
شهید شو 🌷
بسم الله الرحمن الرحیم 🔸🔸 هادی فِرز 🔸🔸 ✍️ محمد رضا حدادپور جهرمی «قسمت بیست و هشتم» هادی داشت از ا
بسم الله الرحمن الرحیم 🔸🔸 هادی فِرز 🔸🔸 ✍️ محمد رضا حدادپور جهرمی «قسمت بیست و نهم» همون نیست که کشیده ای خوابوند تو گوشِ ! خودشه؟ باباته؟ هادی نمی‌دونست چی بگه! کف کرد. چشماش شد صد تا! یه نگا کرد به پیرمرده و گفت: تو بابای منو از کجا میشناسی؟ پیرمرده که حسِ پیروزی و مظفرانه ای داشت، صاف نشست و دستی به سیبیل و ریشش کشید و پُزی هم جلوی حاج خانمش و زینت خانم و بقیه داد و گفت: من که گفتم سه چهار تا رفیق شیرازی دارم. البته آقا مصطفی را از نزدیک ندیدم اما صدای کشیده اش تا اصفهان هم اومد! هادی فقط نگاش کرد حتی از ذهنش گذشت که وقتی ملت یه خاطره مالِ چهل سال پیش یادشه، خبر از قاتل شدن پسر اوس مصطفی نداره؟ وسط همین فکرا بود و نمیدونست خوشحال باشه یا ناراحت که پیرمرده گفت: پس تو پسرِ اون مردی! ماشالله. ماشالله. چه پسرِ با غیرت و با محبتی! زینت خانم که دید بعله... بساط یه صلوات در حدِ قصیده جور شده و دیگه الان هم وقتشه و اگه نگه دیر میشه و از دهن میفته، شروع کرد: شادی ارواح طیبه شهدا.. از صدر اسلام و اُحد و بدر و خندق و صفین و نهروان و کربلا تا کنون... شهدای مشروطه و شهدای پانزده خرداد و شهدای جنگ تحمیلی... شهدای فتنه 88 و شهدای مدافع حرم... ارواح همه شهدای شیراز و استان فارس مخصوصا روح دو تا داداشی های این آقا... (که هادی گفت: کوچیک شما هادی هستم) بعله ... داداشی های آقا هادی ... روح مرحوم مادرشون ... که عجب زنی بوده که خدا دو تا شهید گذاشته تو دامنش... سلامتی باباش که میگن دلاور مردی بوده برای خودش ... قشنگ اگه بگم ده دقیقه فقط قصیده بلندِ طلبِ صلواتش طول کشید دروغ نگفتم. لحظه خدافظی از اکیپ زینت خانم اصفهانی شد. هادی ساکش برداشت. میخواست کرایه اش رو با پسره عراقی حساب کنه که پسره گفت: حاج خانم ... پرداخت شد. هادی تعجب کرد. زینت خانم همان جا بود. گفت: برو پسرم به سلامت. شما مهمون امام حسین هستید. هادی گفت: راضی به زحمت نبودم. پول دارم خودم. زینت خانم لبخندی زد و با همون لهجه اش گفت: خب خدا بیشترش کنه. ما که نگفتیم پول نداری. برو جوون. برای ما هم دعا کن. سلام خدمت پدر بزرگوارتون و آبجی عزیزتون هم برسون. هادی خیلی شرمنده این همه محبت های مادرانه و خالصانه زینت خانم شد. اون پیرمرده هم نزدیکتر شد و به هادی گفت: ماشالله جوون. برای ما هم دعا کن. میان دنبالتون؟ هادی با تعجب پرسید: کیا؟ پیرمرده سرشو نزدیکتر کرد و گفت: بچه ها دیگه. هادی بیشتر مشکوک شد. گفت: حاجی کدوم بچه ها؟ تو رو جدت ولمون کن. پیرمرده گفت: ماشالله. ماشالله. از همون اول که دهنت قرص بود و سرسنگین بودی و نمیخندیدی و پریدی پشت فرمون و به راننده هم گاهی چشم قهری میزدی و الان هم خودت هستی و خدای خودت، فهمیدم که ماشالله قشنگ پوشش خودت حفظ کردی! هادی گیج تر شد. پرسید: پوشش؟! کدوم پوشش؟ پیرمرده گفت: ماشالله به این همه دهن قرصی. برو پسرم. خدا به همرات. (یه کم تنِ صداش پایین ترآورد و دستشو گرفت کنار دهنش و گفت) منم جوونیام مثل شما ... پوشش و بچه های بالا و ... هییییی ... جوونی ... هادی که چشماش شده بود ده تا با پیرمرد خدافظی کرد. وقت رفتن به زینت خانم گفت: زینت خانم ... جسارت نباشه ... یه وقت عقلتون ندید دست این پیری ... همتون به فنا میده ها. به قرآن. از من گفتن. زینت خانم هم جمله تاریخی گفت که هادی ترجیح داد برود و هیچ نگوید و در افق به طرز نامعلومی محو شود. زینت خانم اشاره ای به پیرمرد کرد و با افتخار فرمودند: عاقلِ گروه ما همین حاج عسکر آقاست! اصلا ما هر جا گیر میکنیم و عقلمون قد نمیده، حاج عسکر جای هممون فکر میکنه!! هادی رفت. هنوز تا لوکیشنی که اون مرده داده بود فاصله زیادی داشت. ساکش گرفت دست و در خیل جمعیت گم شد. ادامه دارد... 💕 @aah3noghte💕 @Mohamadrezahadadpour
شهید شو 🌷
بسم الله الرحمن الرحیم 🔸🔸 هادی فِرز 🔸🔸 ✍️ محمد رضا حدادپور جهرمی «قسمت بیست و نهم» همون نیست که کش
بسم الله الرحمن الرحیم 🔸🔸 هادی فِرز 🔸🔸 ✍️ محمد رضا حدادپور جهرمی «قسمت سی» جمعیت عراقی و ایرانی و از همه اقصی نقاط جهان. هادی هم با تعجب به همه نگاه میکرد و راه میرفت. ستون ها را میدید که عکس یک یا چند تا شهید به اونا نصب شده و هر ستون، شماره خاص خودشو داره. یه ساعتی راه رفت که یهو ... پناه بر خدا ... دید یکی با تبر جلوش ایستاد. یه مرد عراقی و هیکلی. در فاصله یک متری هادی ایستاد و تبرش برد بالا. هادی نزدیک بود سکته کنه. مرد عراقی قدم قدم میومد نزدیک و هادی هم که گارد گرفته بود و میخواست اگه لازم شد درگیر بشه، قدم قدم عقب تر می‌رفت. هادی با عصبانیت و وحشت گفت: چته؟ عمو ... با تو ام ... چیه؟ چیکارت کردم؟ مگه کری؟ با تو ام ... عراقی با فارسی دست و پا شکسته گفت: میایی تو یا نه؟ هادی ساکش انداخت رو زمین که اگه درگیر شد، دستش گیر نباشه. اما دید نه! یه مرد عراقی دیگه با چماق اومد به کمک اونی که تبر دستش بود! هادی اشهدش خوند. از بس خوف کرده بود. دید بابا شوخی بردار نیست. اینا دارن به قصد کشت میان جلو! هادی زنده و مرده اش اومد جلوی چشماش! شروع کرد بلند بلند حرف زدن: چتونه شماها؟ کسی نیست زبون ما به اینا حالی کنه؟ کِیَن اینا؟ آدمای کی هستن؟ آدمای پسره و بابای هوس بازش؟ لحظات برای هادی به سختی می‌گذشت. تا اینکه اون دو تا عراقی سرعتشون بیشتر کردند و فاصله شون با هادی کمتر شد. هادی که داشت قالب تهی میکرد، بلند فریاد زد: کمک! آقا کمک! ایرانی کمک! همشهری با تو ام! کمک! دید نه! کسی به دادش نمیرسه. تازه جمعیت زیادی هم جمع شدن و دارن از این سه نفر فیلم میگیرن! اما با کمال تعجب، دید یه عده ملت داره می‌خنده و یه عده هم دارن گریه می‌کنن! هادی گیج شده بود. که دید با کمال تعجب، چماق و تبرشون آوردند پایین و با لبخند به هادی گفتند: بیا تو ... بیا کاریت نداریم ... بیا تو حالا ... بیا ... هادی هم شل کرد. با اونا رفت داخل. لحظاتی گذشت. وقتی به خودش اومد، دید یه نفر داره پاهاشو با آب خنک توی تشت میشوره. یکی بالا سرش وایساده و داره شونه هاشو میماله. همونی هم که چماق دستش بود یه سینی پر از چلو گوشت با نوشابه اماراتی و یه کاسه ترشی مخلوط گذاشت جلوش و گفت: بفرما ... نوش جان ... همون لحظه کسی که تبر تو دستش بود، وارد موکب شد و دست یه پیرمرد تو دستش بود و فاتحانه و خوشحال از اینکه تونسته یکی دیگه راضی کنه بیاره تو موکب، با صدای بلند و عربی فریاد زد: صلّ علی محمد و آل محمد! همه زدند زیر صلوات. دو سه نفر دیگه رفتند سراغ پیرمرده و شروع کردند و پاشویه و مالوندن شونه ها و سینی چلو گوشت و سایر خدمات پس از استقرار در موکب. هادی که هم خوشش اومده بود و هم کلا با این فضاها غریبه بود و تازه میدید، به کسی که پاهاش ماساژ میداد گفت: داداش یه نخ سیگار داری؟ نمیدونم مرد عراقی همینجوری که سرش پایین بود و ماساژ میداد، با صدای بلند چی گفت که هادی دید دو نفر از دو طرف، دو تا سینی پر از سیگار آوردند و به هادی تعارف کردند. هادی دید نخیر! بهشته لامصب! خوشش اومد. کیف کرد. بعد از اینکه سینی چلوگوشت عربی رو از پا درآورد، یه بالشت گذاشت کنارش و همون جا شاهانه دراز کشید و چشماش گذاشت رو هم. یک ساعتی دراز کشید. وقتی پاشد، یه نفر تشت و آفتابه آورد. هادی که متوجه منظورش از آوردن آفتابه نمیشد، با جدیت فقط نگاش کرد. دید اومد طرفش و تشت گذاشت جلوی هادی و آفتابه هم دستش بود. هادی نگاهی به این ور واون ور کرد. دید نه! مثل اینکه خیلی طبیعیه. به پسره گفت: نه داداش ... ندارم ... دمت گرم ... پسره با چشماش اشاره کرد به دست و صورت هادی. هادی که تازه متوجه منظور پسره شده بود، دستشو گرفت زیر آفتابه قدیمی و پسره هم آب ریخت رو دستش. هادی بعد از اینکه دستشو شست، یه مشت آب هم به صورتش زد و دستی هم به سر و گردنش کشید. پسره رفت. هادی که خیلی داشت بهش خوش میگذشت، برخلاف میل باطنیش مجبور بود از اون موکب خدافظی کنه و بره. وقتی میخواست بره، یه پیرمرد باصفای عراقی که دشداشه سیاه بلندی پوشیده بود و دمِ موکب نشسته بود، جلوی پای هادی بلند شد. هادی باهاش دست داد و تشکر کرد. پیرمرد باصفا یه پلاستیک به هادی داد. توش دو سه تا آب معدنی کوچیک و دو سه تا بسته کوچیک خرما و یه پلاستیک کوچیکِ سیگارِ عراقی بهش داد. هادی نگاهی بهش کرد و خدا حافظی کرد و همین جوری که کفشش برمیکشید و صدای خِرِش خِرِش میداد تو دل خودش به پیرمرده گفت: دمت گرم ... ینی دم همتون گرم ... به شاه چراغ قسم شماها زندگی میکنین ... کیف میکنین به مرتضی علی ... میام ... بازم میام ... چه قتل گردنم باشه و چه نباشه ... میام همین جا ... اگه دفعه دیگه تبر و چماق هم بخورم می ارزه. ادامه دارد... 💕 @aah3noghte💕 @Mohamadrezahadadpour
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 🎥 بالا بردن عکس سردار سلیمانی در سازمان ملل،،، آفرین به ابراهیم رئیسی که خواستار محاکمه و مجازات ترامپ رئیس جمهور سابق آمریکا در سازمان ملل شد درود بر تو رئیسی سلام بر حاج قاسم سلیمانی فرمانده بی بدیل ایرانی ... 💞 @aah3noghte💞
💔 لیدرهای اغتشاشات را چطور شناسایی کنیم؟ 🔹برای خیلی از ما پیش اومده که موقع گذشتن از جایی یا حتی حضور تو اجتماعات اعتراضی، متوجه فعالیت افراد مشکوکی شده باشیم، این افراد اصطلاحا به لیدر معروفن. 🔹اونا معمولا با هدف های از پیش تعیین شده وارد این اجتماعات میشن و به دنبال به حاشیه بردن خواسته های مردم به نفع سازمان یا حزب خودشون هستن. همیشه هم بعد از به هم ریختن جو و ملتهب کردن فضا به سرعت فراری میشن و افراد بی خبر و تماشاچی رو قربانی میکنن. حتما خودتون و خانوادتون از این افراد دوری کنید تا خدای ناکرده اتفاق ناخوشایندی براتون نیفته. ... 💞 @aah3noghte💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 بخشی از فیلم چ «چمران» اصیل‌ترین نژاد ایرانی کورده کورد هیچوقت از ایران جدا نمیشه ... 💞 @aah3noghte💞
4_5794064131032091411(1)_۲۰۲۲_۰۲_۱۷_۱۹_۲۴_۰۹_۳۹۵.mp3
5.14M
💔 خاکم نکنید بذارید اربابم برسه کربلایی حسین طاهری ... 💞 @aah3noghte💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💔 سلام اما بعد... حال خوبتون مستدام...
💔 ‏يَا أَيُّهَا الْإِنْسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَىٰ رَبِّكَ كَدْحًافَمُلَا قِيهِ ‏تهش به خدا می‌رسی اما وقتی که از هفت‌خان زندگی دنیا گذشتی! . ... 💕 @aah3noghte💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 حقیقتا یکی از کارهای خوبی که این روزها میشه انجام داد همینه.... 🍃درود به شرف دختران ایران زمین 💌سلام جوانمرد تو بمان تا امنیت برایم بماند ... 💞 @aah3noghte💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 🎥حجت‌الاسلام راجی: 🛑 ملت شایعه‌پذیر وجاهل بازیچه دست دشمنش خواهد شد گرچه امام علی(ع) امامش و مالک اشتر فرمانده او باشد.!!! ✡ اینستاگرام و ابزارهای دشمن، ابزار شایعه در کشور هستند که توسط سلبریتی ها و تعدادی از افراد مشخص راهبری می‌شوند! ... 💞 @aah3noghte💞
💔 دیشب شهید شد چون نمی‌خواست پرچم امام حسین آتش بگیره حرامیان صحرای کربلا هم شکل اغتشاشگرای دیشبی بودند ... 💞 @aah3noghte💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 کیه؟ همون که وقتی فامیل درجه یک تو از کرونا مردند و حاضر نشدی حتی جنازه ش رو دست بزنی، وایساد و جنازه رو غسل داد و بهش نماز خوند کیه؟ اونی که تا سیل و زلزله بیاد، معطل کارای اداری نمی مونه و میره برای کمک کیه؟ اونی که تو گرمای تابستون وقتی تو داری زیر باد کولر به نظام و آخوندا فحش میدی، میره و تو مناطق محروم عرق میریزه تا اونجا هم آباد بشه بله جنابان همیشه مدعی! همون تفکریه که امام خمینی رحمت الله علیه سنگ بنای اونو گذاشتن و از خدا خواستن که با بسیجیانشون محشور کنه. یعنی علیه السلام که همه وجودش وقف اسلام بود.*(امام خامنه‌ای) ... 💞 @aah3noghte💞
💔 -حسادت می کنی؟ +اوهوم.. -به کی؟! +به کسانی که خاکِ کربلا را لمس می کنند، درحالیکه من دلتنگم..🌱 ... 💞@aah3noghte💞