💔
تمام کسانی که از بی غیرتی بازیکنان #فوتبال_ساحلی و #کشتی_فرنگی و #واترپلو و #فوتبال و اهانتشون به #سرود_ملی جمهوری اسلامی و پرچم و شهدا به عنوان یک ایرانی وطن پرست ناراحت شده اند دو هشتگ:
#ترابی_باغیرت
#امیری_باغیرت
را ترند کنند، چون ضدانقلاب و جنبش ناپاکان در جهت خلاف ما فعال شده اند.
🇮🇷
مدعیان آزادی بیان و دموکراسی در خیالات خود در حال برنامه ریزی برای مجازات دو تن از بازیکنان تیم ملی در فردای براندازی به جُرم خواندن سرود ملی!
در غائله اخیر این جریان براندازی چنان خوی قلدری خود را فاش کرد که بعید است زین پس انسان عاقلی شعار های این جماعت برای آزادی بیان و ... را باور کند
#نسئل_الله_منازل_الشهداء
💞 @shahiidsho💞
https://zil.ink/Shahiidsho
شهید شو 🌷
بسم الله الرحمن الرحیم 🔸🔸تقسیم🔸🔸 ✍️ محمد رضا حدادپور جهرمی 🔹🔹فصل اول🔹🔹 «قسمت سی و دو» محمد: خیلی خ
بسم الله الرحمن الرحیم
🔸🔸تقسیم🔸🔸
✍️ محمد رضا حدادپور جهرمی
🔹🔹فصل اول🔹🔹
«قسمت سی و سه»
نادر رو به تیبو کرد و چشمکی زد و گفت: تیبو خان! شما که بزرگ مایی نظرت چیه؟ اینا هیچی ندارن. سرِ چی شرط ببندیم؟
تیبو با حالت جدیت و مثلا ریش سفیدی گفت: منو قاطی این بچه بازیا نکنید.
شاپور با حالتی که ازش بوی التماس میومد گفت: آقا اگه شما میتونین، یه کاری کنین!
تیبو گفت: ببین جوون! همیشه جوری باید بجنگی که فکر کنی بعدش یا همه چیز یا هیچی!
شاپور با تعجب پرسید: ینی چی آقا؟
تیبو: از دارِ دنیا چی مونده برات؟
شاپور برای لحظاتی به فکر رفت و چهره معصوم و تکیده آرزو را به ذهنش آورد.
تیبو: اعتماد کن به حرفم. همون که کلِّ دار دنیاتو بیار وسط! بیار وسط تا غیرتی بازی کنی و روی این نادرِ بی ناموسو کم کنی!
شاپور داشت روانی میشد. دستی به سر و صورتش کشید. عرق کرده بود. چهره و گریه های آرزو از جلوی چشمانش کنار نمیرفت.
تیبو گفت: با منی یا نه؟ حواست کجاست؟ تو فقط در اون صورت میتونی یه کار درست و حسابی کنی. بالاخره یا برنده باش یا کلا نباش!
نادر که تهِ چهره اش یک شیطنت و حرامزادگی خاصی برق میزد، از حرف تیبو کیف کرده بود اما نباید چیزی میگفت تا تیبو همه چیزو برایش ردیف کنه.
تیبو وقتی سکوت و روان پریشی شاپورو دید گفت: پس شرط میذاریم سرِ دو هفته غذای کامل و گرم اگه بردی. اگرم باختی که ... دیگه ...
آنها فکر همه چیز را کرده بودند. از فشار گرسنگی و ضعف و غش تا فکر حماقت شاپور! که ناگهان شاپور دهان باز کرد و گفت: همین حالا!
تیبو رو به نادر کرد و گفت: تو هستی همین حالا؟ آمادگی داری؟ رفیقمون گرفتاره بنده خدا!
نادر طاقچه بالا گذاشت و گفت: والا تیبو خان، یه کم خستم. از صبح تا حالا میچرخیدم.
تیبو که داشت تلاش میکرد خنده اش رو مخفی کنه گفت: حالا قبول کن به خاطر سیبیل من. داداشمون و زنش گشنشونه.
نادر گفت: چشم تیبو خان! شما بزرگ مایی!
🔶
آرزو داشت از پنجره بیرون را نگاه میکرد. میدید که باز هم شاپور خریت کرده و در حال قمار است. اما خبر نداشت قرار است چه بر سرش بیاید. آرام اشک میریخت و در دلش به حال شوهر نادان و احمقش زار میزد.
دست گرمی بر شانه اش احساس کرد. وقتی برگشت، دید سوزان است. به آغوش او رفت و گریه خود را ادامه داد. سوزان همانطور که آرزو در آغوشش بود، با نفرت از پنجره به نادر و تیبو و شاپور چشم دوخته بود.
🔷
نادر و شاپور در حال بازی بودند و تنها کسی که آنجا حاضر بود و داوری میکرد، تیبو بود. شاپور که از همان اول خودش را باخته بود، مرتب عرق میکرد و از گرسنگی چشمانش دودو میزد. که ناگهان، در یک چشم به هم زدن، شاپور به خود آمد و دید سه دور بازی کرده اند و هر سه دور را باخته و شکست سنگینی خورده است. به نفس نفس افتاد. نگاهی به پشت سرش انداخت ... به طرف پنجره اتاق 13 ... به زنش نگاه کرد.
تیبو رو به نادر و با حالتی از طعنه و کثافت گفت: تبریک میگم رفیق. هوای زن داداشمون داشته باش.
نادر با پوزخندی چندش آور گفت: کاریت نباشه. نمیذارم تو این دو هفته آب تو دلش تکون بخوره.
شاپور که زبانش بند آمده بود، قیافه اش مثل جن زده ها شده بود و از اتفاقی که قرار است از آن شب به مدت دو هفته رخ بدهد، تمام تن و بدنش میلرزید.
🔸
کمپ - کنار دکه ها
بابک به جای معرفی اشرار و شاه دوست ها، به لطف همکاری با فرّخ، هر چی آدم لاشی و مریض و ایدزی و سرطانی در کمپ بود به تیبو معرفی کرد و از آنها تعاریفی میکرد که حتی بعدا خودش هم خنده اش میگرفت!
تیبو گفت: بابک تو کارِت حرف نداره. هر چند نگفتی چطور این همه آدمو تو این دو سه هفته شناختی و معرفی کردی اما ازت خوشم اومده. به درد بخور هستی.
بابک جواب داد: انگشت کوچیکه شما هم نیستیم. این دو تا مورد آخری که معرفی کردم خیلی آدمای چیزی هستن. یه حرفا درباره آخوندا و رژیم میگفتن که آدم سرش سوت میکشید.
ادامه دارد...
به قلم محمدرضا حدادپورجهرمی
@mohamadrezahadadpour
💕 @shahiidsho💞
شهید شو 🌷
💔
سلام همسنگری ها
یکی از کارهای شیاطین و البته ترفندهای رسانه ای دشمن، القاء ناامیدی و سیاهنمایی در کشوره
اینجوری کم کم رزمنده ها مایوس میشن و میرن جزء سیاهی لشگر اون ها (میشن یه عنصر خنثی)
تک تک شما #افسران_جنگ_نرم هستید و باید با پخش #خبرهای_خوب و #بصیرتی، امید رو به جامعه تزریق کنید و مانع زیاد شدن سیاهی لشگر دشمن بشید💪🏻
#جهاد_تبیین
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔
#ببینید | طراحی #موشک در حرم!!!
♨️ ماجرای جالب ساخت موشک دوربرد در حرم #امام_رضا علیهالسلام
💢 موشکی که روسیه به ایران نفروخت!
🔶 برشی از سخنرانی #حجت_الاسلام_راجی
🔹مناسبت ۲۱ آبان، سالروز شهادت #شهید_حسن_طهرانی_مقدم ، #پدر_موشکی_ایران
#نسئل_الله_منازل_الشهداء
💞 @shahiidsho💞
با نشر مطالب، #شهید شوید😇 که
"زنده نگه داشتن #یاد_شهدا، کمتر از #شهادت نیست"
کتاب ذوالفقارولایت .pdf
18.93M
💔
باتوجه به فرارسیدن، سالگرد شهادت پدر موشکی ایران، سرلشگر بسیجی، #شهید_حسن_تهرانی_مقدم، کتاب #ذوالفقار ولایت با اضافات جدید تقدیم میشود
#نسئل_الله_منازل_الشهداء
💞 @shahiidsho💞
با نشر مطالب، #شهید شوید😇 که
"زنده نگه داشتن #یاد_شهدا، کمتر از #شهادت نیست"
شهید شو 🌷
💔 باتوجه به فرارسیدن، سالگرد شهادت پدر موشکی ایران، سرلشگر بسیجی، #شهید_حسن_تهرانی_مقدم، کتاب #ذوال
💔
#شهید_حسن_تهرانی_مقدم:
فقط انسان های ضعیف به اندازه امکاناتشان کار میکنند.
#نسئل_الله_منازل_الشهداء
💞 @shahiidsho💞
با نشر مطالب، #شهید شوید😇 که
"زنده نگه داشتن #یاد_شهدا، کمتر از #شهادت نیست"
شهید شو 🌷
💔 همه طعم #مرگ را خواهند چشید چه خوبست این رفتن، با #شهادت باشد چه خوبست این شهادت به دفاع از #حرم
💔
تیر که به پایش خورد، لنگان لنگان خودش را به عقب رساند.
بهیار گروه میخواست زیرشلواری اش را پاره کند تا پایش را پانسمان کند اما جواد نمیگذاشت.
میگفت: این پوست شیر است، این یادگاری از مادرم است. حق نداری از شیر جدایش کنی....😅
حتی وقتی زخمی بود و درد داشت هم با همه شوخی میکرد.
📚 #دخترها_بابایی_اند با کمی تغییر
راوی: برادر #شهیدجوادمحمدی
#شهید_جواد_محمدی
#شهادت
#نسئل_الله_منازل_الشهداء
💞 @shahiidsho💞
با نشر مطالب، #شهید شوید😇 که
"زنده نگه داشتن #یاد_شهدا، کمتر از #شهادت نیست"
شهید شو 🌷
💔 برای تو خواندم اَی دختر همسایه پیام دختران افغانستانی به دختران ایرانی این ویدیو تک خوانی ندا
💔
پیامی از دختران ایران
#برای_دختر_همسایه
خانهات آباد🍃
هدایت شده از شهید شو 🌷
💔
#دعایسلامتیامامزمان🌹
#قرارهرشب🧡
بسماللهالرحمنالرحیم....🌼
اللَّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الحُجَةِ بنِ الحَسَن
صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ
فِي هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِي كُلِّ سَاعَةٍ
وَلِيّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِيلًا وَ عَيْناً، حَتَّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِيهَا طَوِيلا🤲🏻🌺
شهید شو 🌷
💔 کاش این صحنه تو زندگی همه مون بارها اتفاق بیفته گنبد و گلدسته های مات از پشت پرده چشمایی که به
💔
میگن... همه چیز از دور قشنگه،
درسته👌
ولی این راجع به حرم صدق نمیکنه؛)
#حسین_جان ❤️
#ارباب! آه از دوری ...
#صلی_الله_علیک_یااباعبدالله
#السلامعلیڪدلتنگم💔
#ما_ملت_امام_حسینیم
#نسئل_الله_منازل_الشهداء
💞 @shahiidsho💞
با نشر مطالب، #شهید شوید😇 که "زنده نگه داشتن #یاد_شهدا، کمتر از شهادت نیست"
💔
#بسم_الله
چرا دنبال لقای خداوند در عالم پس از مرگیم این دنیا هم چنین ظرفیتی دارد بلکه هدف همین است لقای حق در زندگی ...
مَن كَانَ يَرْجُو لِقَاء اللَّهِ فَإِنَّ أَجَلَ اللَّهِ لَآتٍ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ.
#با_من_بخوان.
#نسئل_الله_منازل_الشهداء
💞 @shahiidsho💞
با نشر مطالب، #شهید شوید😇 که
"زنده نگه داشتن #یاد_شهدا، کمتر از #شهادت نیست"
شهید شو 🌷
💔 #دو_نیمه_سیب ۳..🍎 تاریخ دارد تکرار می شود تماشاچی و بی طرف وجود ندارد تو اگر شبیه شهدا نشوی چه ک
💔
#دو_نیمه_سیب ۴..🍎
تاریخ دارد تکرار می شود
تماشاچی و بی طرف وجود ندارد
تو اگر شبیه شهدا نشوی
چه کسی علَم جهاد را برمےدارد؟؟
💖 شھدا در ادامه دادن راه #سیدالشهدا بسیار به هم #شبیه هستند...
سمت چپ:
#شهید_عباس_آسیمه (مدافع حرم)
سمت راست:
#شهید_حسن_ترک( (دفاع مقدس)
#نسئل_الله_منازل_الشهداء
💞 @shahiidsho💞
با نشر مطالب، #شهید شوید😇 که "زنده نگه داشتن #یاد_شهدا، کمتر از شهادت نیست"
#اختصاصے_ڪانال_شهیدشو
#ادامه_دارد...
12-maddahi.581.mp3
2.44M
💔
✌️من زینبم عقیدهٔ من ایستادگیست
✊من اسوهٔ مقاومت و ایستادگی
✌️قیام میکنم
🇮🇷 #زن_عفت_افتخار #حجاب
#ایران #لبیک_یا_خامنه_ای
#نسئل_الله_منازل_الشهداء
💞 @shahiidsho💞
با نشر مطالب، #شهید شوید😇 که
"زنده نگه داشتن #یاد_شهدا، کمتر از #شهادت نیست"
شهید شو 🌷
بسم الله الرحمن الرحیم 🔸🔸تقسیم🔸🔸 ✍️ محمد رضا حدادپور جهرمی 🔹🔹فصل اول🔹🔹 «قسمت سی و سه» نادر رو به ت
بسم الله الرحمن الرحیم
🔸🔸تقسیم🔸🔸
✍️ محمد رضا حدادپور جهرمی
🔹🔹فصل اول🔹🔹
«قسمت سی و چهار»
بابک جواب داد: انگشت کوچیکه شما هم نیستیم. این دو تا مورد آخری که معرفی کردم خیلی آدمای چیزی هستن. یه حرفا درباره آخوندا و رژیم میگفتن که آدم سرش سوت میکشید.
تیبو گفت: فرستادمشون جایی که بیشتر قدر اینا رو بدونن. بعضیاشون نعشه نبودن؟
بابک: نمیدونم ولی وقتی داشتم براشون تزریق میکردم، فهمیدم اصل جنسن.
تیبو: مگه تو تزریق هم میکنی؟
بابک: یاد گرفتم. از یه بابایی همین جا یاد گرفتم.
تیبو: باریک الله. دیگه فکر کنم 20 نفر شد که معرفی کردی. آره؟
بابک: یادم نیست. بازم اگه به تورم خورد بهت میگم.
در حال حرف زدن بودند که یهو صدای سر و صدا و جیغ و فریاد اومد. بابک پاشد و یه نگا به اطرافش انداخت.
تیبو با تعجب پرسید: صدا از کجاست؟
بابک که گیج شده بود گفت: نمیدونم ولی فکر کنم از طرف حمام میاد.
جمعیت مرد و زن به طرف حمام ها میدویدند. بابک و تیبو هم رفتند ببینند چه خبره؟ پلیس و مامورها هم هر چی تو بلندگو فریاد میزدند تا مردم را متفرق کنند نتوانستند.
جمعیت زیادی جمع شده بود. نمیشد مردم را شکافت و جلو رفت. فقط میشد صداها را شنید.
یکی میگفت: از حمام دومی هست. خون همینجور داره میاد. تمومی نداره.
یکی دیگه گفت: یه دختره رفت داخل. الان هم درو به زور باز کردند دیدند همون دختره است.
مردم از هم میپرسیدند: کیه این؟ چرا خودکشی کرد؟
همین حرفها بود که یهو چند تا مامور آمدند و به زور جمعیت را کنار زدند. بعد از ده دقیقه یک پتو آوردند تا جنازه دختر را در آن بگذارند. لحظات سختی بود. همه منتظر بودند ببینند جنازه کیست؟ تا اینکه دختر بیچاره را پتو پیچ کردند و از حمام درآوردند.
مردم از هم می پرسیدند: کیه؟ کیه این؟
یکی از زن ها گفت: این نامزد همین پسره است.
بغل دستیش پرسید: کدوم پسره؟
زنه جواب داد: همین پاسوربازه دیگه. چی بود اسمش؟
سوزان با نگرانی و وحشت پرسید: شاپور؟ زنِ شاپور؟
زنه گفت: آره. همین. مُرده شورشو ببرم.
سوزان وحشت و بغض فراوانی کرد. از ناراحتی و عصبانیت نمیتوانست چیزی بگوید. فقط دید که جمعیت شکافته شد و جنازه آرزوی بیچاره که در حمام خودکشی کرده بود روی دست سه چهار تا مامور، لای یک پتوی کثیف، پیچیده شده و از جمعیت خارج کردند.
مردم دلشان خیلی سوخته بود. با هم میگفتند بیچاره دختره که پاسوز این قماربازه شد. سوزان که این حرفها را میشنید، عقده و عصبانیتش از دست نادر و شاپور و تیبو خیلی زیادتر میشد. دندان هایش را روی هم فشار میداد و از جمعیت کناره گیری کرد.
🔷
تهران-هتل x
دو تا مامورِ خانم(با کد شناسایی 44 و 45) در یک طرف و خانمی بد حجاب به همراه دختری از خودش بد حجاب تر هم روی مبل های مقابل آنها نشسته بودند.
44: خیر مقدم عرض میکنم خدمت شما. امیدوارم آدرس را راحت پیدا کرده باشید.
ادامه دارد...
به قلم محمدرضا حدادپورجهرمی
@mohamadrezahadadpour
💕 @shahiidsho💞
💔
📺مستند «فرزند روحالله»
محسن مقصودی:
✍🏻 روایت تکان دهنده از شهادت مظلومانه شهید روحالله عجمیان به دست اراذل و اوباش اغتشاشگر.
پای تدوین مستند اشک به رفقا امان نمیداد. امشب یک روضه مجسم ببینید. و مستضعفین وارثان زمین خواهند شد.
🔺امشب(یکشنبه)ساعت۱۹:۳۰، شبکه یک
#لبیک_یا_خامنه_ای
#پایان_مماشات
نشر دهید
شهید شو 🌷
💔 📺مستند «فرزند روحالله» محسن مقصودی: ✍🏻 روایت تکان دهنده از شهادت مظلومانه شهید روحالله عجمیان
از قاب تلویزیون
روضه مجسم ببینیم😭
و لایوم کیومک #یااباعبدالله
#شهید_روح_الله_عجمیان
شهید شو 🌷
💔 #قرار_عاشقی + چے آرومت میڪنھ؟ - مشهد، صحن انقلاب، خیرھ بھ گُنبد...👌 #اللهم_صل_علی_علی_بن_موسی_
💔
در برگه های دفترِ دل ثبت میکنم:
دلتنگِ برفِ مشهد و بارانِ کربلا..
#اللهم_صل_علی_علی_بن_موسی_الرضا_المرتضی
#امام_رضای_دلم
#دلتنگ_حرم
#نسئل_الله_منازل_الشهداء
💞 @shahiidsho💞
شهید شو 🌷
💔 همه طعم #مرگ را خواهند چشید چه خوبست این رفتن، با #شهادت باشد چه خوبست این شهادت به دفاع از #حرم
💔
#شهدا
یاران آخرالزمانی امام زمان علیه السلام هستند
و اینک، آخرالزمان
اگر شور همراهی پسر فاطمه را در سر داری
لاجرم راه دیگری پیش رو نداری
جز آنکه یا #شهید شوی
یا یک #شهید_زنده باشی
#شهیدجوادمحمدی
#شهید_جواد_محمدی
#شهید_علیرضا_نوری
#نسئل_الله_منازل_الشهداء
💞 @shahiidsho💞
با نشر مطالب، #شهید شوید😇 که
"زنده نگه داشتن #یاد_شهدا، کمتر از #شهادت نیست"
1_1078885716.mp3
4.17M
💔
#آقاسلام
همیشه وقت بی کسی شدی پناهم
السلام علیک یا اباعبدالله
#سیب_سرخی
#یاحسین 💚
زنگ گوشی من😊
زنگ گوشی شما چیه؟🤔
#نسئل_الله_منازل_الشهداء
💞 @shahiidsho💞
با نشر مطالب، #شهید شوید😇 که
"زنده نگه داشتن #یاد_شهدا، کمتر از #شهادت نیست"