eitaa logo
شهید شو 🌷
4.1هزار دنبال‌کننده
18.6هزار عکس
3.6هزار ویدیو
69 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: @the_commander73 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید شو 🌷
🔹 #او_را ... 9 حوصله توضیح نداشتم و بدون حرفی رفتم تو اتاق. چنددقیقه بعد هردوشون در اتاقو زدن و اوم
🔹 ... 10 سعید چندباری پیام فرستاد که همه چیو ماست مالی کنه، اما وقتی جوابشو ندادم،کم کم دیگه خبری ازش نشد. مرجان بیشتر از قبل میومد خونمون، سعی میکرد حالمو بهتر کنه. اما من دیگه اون ترنم قبل نبودم❗️ نمره های آخر ترمم که اومد تازه فهمیدم چه خرابکاری کردم و چقدر افت کردم😔 سعید منو نابود کرده بود.... حال بد خودم کم بود، بابا هم با دیدن نمره هام شدیدا دعوام کرد و رفت و آمدم رو محدودتر کرد... برام استاد خصوصی گرفت تا جبران کنم. استادم یه پسر بیست و هفت،هشت ساله بود. خیلی خوشتیپ و جنتلمن✅ بعد از چند جلسه ی اول که اومده بود دیگه فهمیده بود که من همیشه طول روز تنهام و کسی خونمون نیست... اونقدر هم بیخیال و بی فکر بودم که نمیفهمیدم باید حداقل با یه لباس موجه پیشش بشینم...🔥 از جلسه هفتم هشتم بود که کم کم خودمونی تر از قبل شد... -درس امروز یکم سنگین بود، میخوای یکم استراحت کنیم ترنم خانوم؟ -برای من فرقی نداره. اگر میخواید میتونیم این جلسه رو تموم کنیم تا شما هم برید به کارای دیگتون برسید. -من که کاری ندارم. یعنی امروز جای دیگه ای قرار نیست برم... ـ راستش احساس میکنم خیلی گرفته ای!میشه بپرسم چرا؟ -فکر نمیکنم نیازی باشه خارج از درس صحبتی داشته باشیم آقای ناظری! 😒 -بگو بهزاد! چقدر لجبازی تو خوشگل خانوم... -بله؟؟😠 -چیز بدی گفتم؟ من با شاگردام معمولاً رابطه ی دوستانه تری دارم... ولی تو خیلی بداخلاقی... و از همه هم جذاب تر😉 -مثل اونا هم خرررر نیستم... پاشو برو بیرون😠 -چرا اینجوری میکنی؟😳 مگه من چی گفتم؟؟ -گفتم برو بیرووووون... من نیازی به استاد ندارم. خوش اومدی😡 -متاسفم برات... هرکس دیگه ای جای من بود یه بلایی سرت میاورد، حیف که پدرت با عموم دوسته.....😡 دختره ی وحشی... شب که بابا برگشت خونه دوباره یه دادگاه تشکیل داد تا یه جریمه جدید برام مشخص کنه... "محدثه افشاری" @Aah3noghte @RomaneAramesh
💔 •┄❁❁┄• فرستـادن پنج بہ نیتــ سلامتے و ٺعجیـل در «عج» هدیہ ‌بہ‌ روح ‌مطهر 💕 @aah3noghte💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💔 سر اگر نذر حسین است بریدن دارد دل اگر نذر حسین است خریدن دارد اشک اگر مال حسین است که ریختن دارد همه عالم و آدم به فدایت ارباب غم ارباب به دلها چه کشیدن دارد #صلےالله_علیک_یااباعبدالله #آھ_اربابم 💕 @aah3noghte💕
💔 #کلام_معصوم #امام_جواد علیہ السلام مي‌فرمایند: 💠الثِّقَةُ باللّہِ تعالي ثَمَنٌ لِڪُڸِّ غاڸٍ و سُلَّمٌ إلي ڪُڸِّ عاڸ💠 اعتمـادِ بہ خداوند متعاڸ، بہـاے هر چيز گراني است و نردباڹ رسيدڹ بہ هر بلندايي👌 📚 ميزاڹ الحڪمة ج ۱۳ص ۴۵۹ 💕 @aah3noghte💕
💔 #سبڪ_زندگے_شھدا آقا جواد روی قضیه کمک به فقرا و افراد آبرومند خیلی حساس بودند. گاهی به کسانی که میدانست نیازمند هستند، کمک میکرد حتی اگر آنها را نمیشناخت. یادم هست یک روز وقتی ازکلاس به خانه برگشتم، صحبت های خانمی را برای آقاجواد گفتم که دوست نیازمندی داشت و با سه فرزند بدون سرپرست، اوضاع مالی مساعدی ندارند. آقاجواد گفتند آدرسش را از دوستت بگیر تا سری به او بزنیم. ازخونه که راه افتادیم آقاجواد، برنج، روغن، مرغ، حبوبات و ...گرفتند و به خانه آن خانم نیازمند بردیم. او خیلی خوشحال شد اما خوشحالی آقاجواد بیشتر بود... میدانستم از اینکه توانسته برای روزیِ خانواده ای فقیر، کمکی کند، چقدر خوشحال است راوی: همسر معزز شهید #شهیدجوادمحمدی #آھ_اے_شهادت 💕 @Aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 متن سخنان بسیار مهم #سیدحسن_العماد انفجار نور انقلاب به یمن رسیده دو بال ظهور، دارد تکمیل میشود
💔 متن سخنان بسیار مهم #سیدحسن_العماد حرفهای محمدبن سلمان را شنیدید؟ میگفت ما نمیگذاریم ایران در منطقه قدرت بگیرد، چون ایران بدنبال زمینه سازی ظهور است... #تصویربازشود... #ظهور #یمن #نشرحداکثری #ادامه_دارد... 💕 @aah3noghte💕
💔 تعدادی از مرزبانان میرجاوه گرفتار سیل شدند دیروز بر اثر بارش باران و شدت سیل در نقاطی از مرز میرجاوه، تعدادی از مرزبانان که در حین حراست و پاسداری از نقاط صفر مرزی بودند با توجه حجم زیاد بارندگی و قرار داشتن در مسیر سیل دچار سانحه شدند. معاون استاندار سیستان و بلوچستان: 🔹بر اساس اطلاعات بدست آمده در پی بارندگی‌های شبانه‌روز گذشته برجک ٢ پاسگاه ٩٣ شهرستان مرزی میرجاوه در محاصره سیلاب قرار گرفته و یکی از سربازان با هدف عبور از میان آب‌ها دچار سیل بردگی شده است. سرباز دیگری که شاهد این حادثه بوده برای نجات وی اقدام می‌کند که او نیز گرفتار سیلاب می‌شود. پس از وقوع این حادثه درجه‌دار حاضر در برجک برای نجات سربازان وارد آب می‌شود که او نیز متأسفانه به شهادت می‌رسد. تاکنون پیکر درجه‌دار یاد شده کشف شده و تلاش برای یافتن پیکر دو سرباز ادامه دارد. fna.ir/brz0jl 💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 تعدادی از مرزبانان میرجاوه گرفتار سیل شدند دیروز بر اثر بارش باران و شدت سیل در نقاطی از مرز می
🔴کشف پیکر دو سرباز مرزبان میرجاوه گرفتار در سیلاب 🔸مرکز اطلاع رسانی مرزبانی سیستان و بلوچستان: جستجوها برای یافتن دو مرزبان به هویت علی هلاکویی و مجتبی یزدان نتیجه بخش بود که ساعتی پیش پیکر این دو سرباز نیز کشف شد. صبوری دل خانواده هایشان
💔 آنانڪہ خاڪ را بہ نـظر ڪیمـا کنند آیا شوَد که گوشـہ چشمے به ما ڪنند؟... خاک آغشته به خون شهید میثم نجفی❣ از محل مجروحیتش در سوریه که نزد پدر و اعضای خانواده به یادگار مانده است همین است دیـگر.. زیبایےهای شهادت که یکی دوتا نیستند... #آھ_اے_شهادت 💕 @aah3noghte💕
💔 طولانیه ولی بخونید😊 ‌ 📢- اسلحه‌ها را تحویل دهید؛ 📢- شما در امان هستید؛ 📣- سازمان ملل امنیت شما را تضمین می‌کند؛ 📣- جامعه جهانی همراه شماست؛ 📢- آنها نمی‌توانند به شما نزدیک شوند! ‌‌ *این‌ها شعارهایی بود که از بیرون به گوش مردم شهر می‌رسید.* ‌‌ - ما نمی‌توانیم؛😔 - «آن‌ها» قوی‌تر اند؛ - اگر تسلیم شویم گرسنه نمی‌مانیم؛ -اگر وارد شهر شوند هیچ چیز برای‌مان نمی‌ماند؛ ‌‌ 🔕 *این‌ها حرف‌های «تعدادی از مردم شهر» بود. حرف‌هایی که توانست بذر ناامیدی را در دل دیگر همشهری‌ها بکارد. که هم سلاح داشتند و هم توان دفاعی...* ‌‌ ⭕️ با این شعارهایی که از و شنیدند، اسلحه‌ها را تحویل دادند و وارد کمپ شدند.😐 کمپی که سازمان ملل و جامعه جهانی حمایت از مردم در آن جا را ضمانت کرده بود.😏 ‌‌ زنان و مردان را جدا کردند. مردان از ۱۲ تا ۸۰ سال ماندند و بقیه افراد را با اتوبوس به شهرهای دورتر از کمپ فرستادند. «تعدادی از مردم شهر» به «بقیه» گفتند: دیدید کار خوبی کردیم که تسلیم شدیم؟ دیدید حل شد؟😅 ‌‌ «بقیه» . بعد از سه روز نیرو های سازمان ملل و همان جامعه جهانی از کمپ رفتند. *انگار نه انگار باید پای تضمینشان می‌‌ماندند.*😑 «آنها» وارد کمپ شدند و مردها را دسته دسته کشتند. «بقیه» طوری به «تعدادی از مردم شهر» نگاه می‌کردند که انگار با چشم‌هاشان عمیق‌ترین ناسزاهای تاریخ را نثارشان می‌کنند. 🔺 این ماجرای واقعی کمتر از سه دهه قبل در مهد آزادی و دموکراسی! *همان اروپای افسانه‌ای!*😏 در کشور مسلمان بوسنی و هرزگوین و در شهر سربرنیتسا اتفاق افتاد. ‌‌ مردم شهری که "با اعتماد به قول و تضمین آمریکا و سازمان های جهانی"، تسلیم شدند و در سه روز بیش از ۸۰۰۰ نفر از آنها کشته شدند یعنی روزانه حدود ۲۶۰۰ نفر یعنی در هر ساعت حدود ۱۱۰ نفر! ‌‌ حدود سه دهه قبل، در چنین روزهایی، در طول سه روز، ‌‌ چه زیبا امام علی علیه السلام فرمودند تاریخ را به صورتی بخوانید، که گویی در آن زیسته اید 💕 @aah3noghte💕
💔 گه‌گاه اگر که سربه‌هوا می‌شوم به دل مگـیر.. گه‌گاه می‌زند به سر من، هوای تو... ... 😍 💕 @aah3noghte💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید شو 🌷
🌹🕊🌹🕊🌹 🕊🌹🕊🌹 🌹🕊🌹 🕊🌹 🌹 #لات_های_بهشتی #پناه_حرم۸ پای مجید به سوریه که رسید بی‌قراری‌های مادر آغاز ‌ش
🌹🕊🌹🕊🌹 🕊🌹🕊🌹 🌹🕊🌹 🕊🌹 🌹 ۹ مادر مےگوید: "اصلا باورم نمےشد این مجید همان مجیده؟😳 این مجید که صبح ها تا ساعت ۱۰ خواب بود حالا به خاطر اینکه در تمرین ها از داوطلب ها عقب نیفتد و نکند او را نبرند ساعت ۵ صبح بیدار مےشد مےرفت مےدوید"🏃 پدر با لبخندی مےگوید: "یک روز آمد و گفت: ”آقا افضل!“ گفتم بله؟ گفت: ”قلیونو ترک کردم“😇 گفتم: ”مجید! به خدا اگه تو قلیونو ترک کرده باشی من قربونی مےدم“!😍😘 فرمانده هم خاطرات جالبی دارد از این پسر: "داشتم تو سپاه اسلامشهر برای نیروهای داوطلب صحبت مےکردم، مجید هم وسط صحبت من نمک مےریخت و لفظ مےاومد😜 یک تیکه انداخت وسط صحبت من! منم دو تا گذاشتم روی اونو جوابشو دادم😅 و بچه ها خندیدند!😂😂 مجید هم برای اینکه کم نیاره یک تیکه انداخت😶 منم جوابشو مےدادم یکی من گفتم یکی اون و بچه ها مےخندیدند😁😂😂😂 آخر مجید به خاطر بزرگتر بودن من و اینکه فرمانده اش بودم حیا کرد وگرنه کم نمےآورد😉 منم کم نمےآوردم ولی مجید دیگه چیزی نگفت... گفتم: "ببین! هر قدر تیکه بندازی از سوریه خبری نیست!😝 من تو رو سوریه ببر نیستم"!!😜 بعد آمد و خالکوبےاش را نشان داد و گفت: "لامصّب! منو نگه دار! من اراذل و اوباش بودم"...😔 ... 💕 @aah3noghte💕 📛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💔 قرائت ذکـر یونسیه در سجـده و ادامه آن تا یـک ســال باعــث تجـرد روح از جســم ، اتصـال به ارواح و بـاز شـدن میگـردد ، گاهی برای مرحـوم حــداد سه روز تجرد برزخی روی میـداد . بـرای ایـن عمـل وجـود استـاد لازم هست☝️ https://eitaa.com/alihidar 💕 @Aah3noghte💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید شو 🌷
🔹 #او_را ... 10 سعید چندباری پیام فرستاد که همه چیو ماست مالی کنه، اما وقتی جوابشو ندادم،کم کم دیگ
🔹 ... 11 -چرا آبروی منو بردی؟؟ به پسره چی گفتی که گفته دیگه نمیرم بهش درس بدم؟؟😡 -اون نمیخواد بیاد؟؟؟ چه پررو... خوبه خودم بیرونش کردم...😏 -ترنمممم😡تو چت شده؟؟ اینهمه برات خرج نکردم که آخرش یه انسان بی سواد شی و بشینی خونه! اینهمه کلاس و اینور اونور نفرستادمت که آخرت این بشه! سر قضیه اون پسره هم بهت گفتم به شرطی میتونی باهاش باشی که فکر ازدواج و هرچیزی که جلوی پیشرفتتو میگیره از سرت بیرون کنی😡 من دیگه باید چیکار کنم؟؟ -همه ی دنیای شما همینه! همش پیشرفت! پیشرفت! کجای دنیا رو میخوای بگیری پدر من؟؟😡 هیچی تو این خونه نیست! نه خوشی نه آرامش نه زندگی فقط پول،پیشرفت،ترقی،مقام... اه... ولم کنییییییدددددد😭 صدای هر دومون هر لحظه بالاتر میرفت که مامان صداش درومد... -بسسسسسه😡 چته ترنم؟ تو چته آرش؟آروم باش! برای چی داد و بیداد میکنید؟ بشینید مثل دوتا آدم عاقل باهم صحبت کنید! ترنم!پدرت خیرتو میخواد! برات کم نذاشتیم و حقمونه بهترین نتیجه رو بگیریم! -نتیجه...نتیجه... منم پروژه کاریتونم؟؟ منم مقاله و کتابتونم؟؟😒 -واقعاً تو عوض شدی ترنم... بنظر من باید چندوقتی از ایران بری... اینجوری برات بهتره...! -از ایران برم؟ کجا برم؟ -امریکا هم درستو میخونی هم پیشرفت میکنی هم روحیت بهتر میشه... -ممنون. من همینجا خوبم. قصد رفتن هم ندارم. حداقل الآن! 😒 بابا : -مادرت درست میگه! پیشنهادش عالیه! تو اینجا پیشرفت نمیکنی! من جای تو بودم این موقعیت رو از دست نمیدادم. از جام بلند شدم و همینطور که به سمت اتاقم میرفتم گفتم -ممنون که به فکر پیشرفت منید، ولی من خودم صلاح خودمو بهتر میدونم! و بدون اینکه منتظر جوابشون بمونم درو بستم. به عادت هرشب هدفونو تو گوشم گذاشتم و رفتم تو تراس. سیگارو روشن کردم و اشک بود که مژه های بلندم رو طی میکرد و روی صورتم میچکید... دیگه سیگار هم نمیتونست آرومم کنه... دیگه هیچ چیز نمیتونست آرومم کنه... شماره مرجانو گرفتم. چندتا بوق خورد، دیگه داشتم ناامید میشدم که جواب داد، -الو... الو مرجان... -سلاااامممم! دوست جون خودم... -کجایی؟؟ چرا اینقدر سر و صدا میاد؟؟ -صبرکن برم تو اتاق، اینجا نمیشنوم چی میگی... الو؟ -بگو میشنوم، میگم کجایی؟ -آخیش...اینجا چه ساکته! یه جاااای خووووبم تو کجایی؟ -کجا میخوام باشم؟خونه... -چته باز؟صدات چرا اینجوریه؟گریه کردی؟ -مرجان یه کاری بکن،یه چیزی بگو... دارم دیوونه میشم... -مگه سیگار نمیکشی؟ -دیگه اونم جواب نمیده... -خلی تو... میدونی چندهزار نفر آرزوشونه زندگی تو رو داشته باشن؟؟ -هه زندگی منو؟ از این لجن ترم هست مگه؟؟ -لجن ندیدی!! بیخیال! الان نمیتونم صحبت کنم، فردا پاشو بیا خونمون، حالتو جا میارم... باید برم... -باشه... برو -میبوسمت. بای...👋 "محدثه افشاری" 💕 @aah3noghte💕 @romaneAramesh
💔 •┄❁#قرار‌هرشب‌ما❁┄• فرستـادن پنج #صلواتــ بہ نیتــ سلامتے و ٺعجیـل در #فرج‌آقا‌امام‌زمان«عج» هدیہ ‌بہ‌ روح ‌مطهر #شهیدسعیدانصاری 🔴خبر فوری وداع با پیکر مطهر شهید مدافع حرم سعیدانصاری در معراج‌شهدا تهران دوشنبه ۱۳ اسفند ساعت ۱۵ تهران ضلع جنوب پارک شهر خیابان بهشت کوچه معراج مراسم تشییع و تدفین: سه شنبه ۱۴ اسفند ساعت ۱۰صبح سالن دعای ندبه بهشت زهرا (س) به طرف قطعه۵۰ 💕 @aah3noghte💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💔 جوش زد خون دل و سر نگشودم گله را من و این صبر؟.... بنازم جگرِ حوصله را!😔 #صلےالله_علیڪ_یااباعبدالله #آھ_ڪربلا 💕 @aah3noghte💕
💔 #کلام_معصوم #امام_علي علیہ السلام مي‌فرمایند: ❌آنچہ را در اوایڸ عمـر خود از دست داده‌اے در اواخـر عمـرت جبـراڹ ڪڹ تـا در آخـرت سعـادتمنـد گردے👌 📚میزاڹ الحڪمة ج ۱۲ ص ۳۳۳ 💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 #سبڪ_زندگے_شھدا آقا جواد روی قضیه کمک به فقرا و افراد آبرومند خیلی حساس بودند. گاهی به کسانی که
💔 #سبڪ_زندگے_شھدا #دل_نبستن_بہ_دنیا خاطره ای از آقای احمدیان: سال آخر در طلاییه و اردوگاه شهید باکری و کنار نهر خین باهاش کلی گفتیم و خندیدیم . دلاوری که وقتی بهش گفتم "خوب دارید تو سوریه می خوریدا" ...😉 گفت: "تهمت، فحش ،کنایه ،نیش و ...آخرشم ان شالله گلوله".😅😇 و رفت... #شهیدجوادمحمدی #آھ_اے_شهادت... 💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 متن سخنان بسیار مهم #سیدحسن_العماد حرفهای محمدبن سلمان را شنیدید؟ میگفت ما نمیگذاریم ایران در م
💔 متن سخنان بسیار مهم #سیدحسن_العماد امروز جنگ با یمن، جنگ با امام زمان برنامه امام زمان و زمینه سازان ظهور امام زمان است... #تصویربازشود... #ظهور #یمن #نشرحداکثری #ادامه_دارد... 💕 @aah3noghte💕
💔 رضا: «اومدیم بالا، هوا سرد شده» من: «ما که هنوز بالا نیومدیم؛قله کوه خیلی بالاتره» رضا: خب بالاتر نریم دیگه؛همینجا خوبه من: چه زود خسته شدی، چجوری میخوای قله شهادتو فتح کنی؟ رضا: ما کجا شهادت کجا برادر، مگر یکی از شهدا دستمونو بگیره ببره اون بالا بالاها من: حالا بیا علی الحساب یک عکس دونفره بگیریم رضا: ان شاء الله عکس شهادت... من: ان شاء الله... چیلیک... چیلیک... چیلیک... عکسها رو گرفتیم دو هفته بعدش خبر دادن روی تل قرین شانه به شانه پرواز کرد قبل رفتن، لحظه آخر محکم بغلم کرد و گفت : ما که لایق نیستیم، ولی اگر شهادت نصیبمان شد، از ما فراموش نکنید، هر وقت باران بارید، بجای من زیر باران بخوانید گفتم: بشرطی که اگر کسی دستت رو گرفت و کشید بالا، تو هم مارو فراموش نکنی و دست مارو بگیری فاتح یکی از کسانی بود که دیر آمد و زود رفت هربار رضا یادم میاد این شعر توی ذهنم مرور میشه: ما سینه زدیم، بی‌صدا باریدند از هر چه که دم زدیم، آنها دیدند ما مدعیان صف اول بودیم از آخر مجلس را چیدند ... راوی: دوست شهید 💕 @aah3noghte💕