eitaa logo
شهید شو 🌷
4.2هزار دنبال‌کننده
19.2هزار عکس
3.7هزار ویدیو
71 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: @the_commander73 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید شو 🌷
🔹 #او_را ... 26 -برو اونور عرشیا... درو قفل کرد و کلیدو گذاشت تو جیبش‼️ -تو هیچ جا نمیری😠 -یعنی
🔹 ... 27 چند ثانیه با تعجب فقط نگاه میکردم که کم کم دورش شلوغ شد...😳 بعد چنددقیقه آمبولانس اومد و عرشیا رو گذاشتن رو بلانکارد و بردن... بدون معطلی افتادم دنبال آمبولانس و باهاش وارد بیمارستان شدم❗️ عرشیا رو بردن تو یکی از بخشا و دو سه تا دکتر و پرستار هم دنبالش.... دل تو دلم نبود... به خودم فحش میدادم و عرض راهرو رو میرفتم و میومدم که یکی از دکترا اومد بیرون👨⚕ سریع رفتم پیشش -ببخشید... سلام -سلام،بفرمایید؟؟!! -این... این... این آقایی که الان بالاسرش بودید، چشه؟ یعنی چیشده؟؟ مشکلش چیه؟؟😥 -شما با ایشون نسبتی دارید؟؟ تو چشمای دکتر زل زدم، داشتم تو فکرم دنبال یه کلمه میگشتم، که نگاهی به سرتاپام انداخت و با ته اخم، گفت: چرا قرص خورده؟؟؟ با تعجب گفتم: -قرص😳⁉️ چه قرصی؟؟ -نمیدونم ولی ظاهرا قصد خودکشی داشته!! کمی دیرتر میرسیدید احتمال زنده بودنش به صفر میرسید!! 😨با چشمای وحشتزده و دهن باز به دکتر نگاه میکردم که گفت: -همکارای ما دارن معدشو شست و شو میدن، چنددقیقه دیگه برید پیشش... تو این وضعیت بهتره یه آشنا کنارش باشه😒 همونجا کنار راهرو نشستم و کلافه نفسمو بیرون دادم... هوا داشت تاریک میشد ، نه میتونستم عرشیا رو تنها بذارم، نه میتونستم دیر برم خونه😣 همش خودمو سرزنش میکردم... اخه تو که از سعید و هیچ پسر دیگه ای خیری ندیده بودی، برای چی باز خودتو گرفتار کردی😖 بلند شدم و رفتم بالاسر عرشیا، تازه به هوش اومده بود. سرم تو دستش بود... بی رمق رو تخت افتاده بود. با دیدن من انگار جون تازه ای گرفت و چشماش برق زد...😢 -چرا این کارو کردی؟ -تو چرا این کارو کردی؟؟😢 -عرشیا رفت و امد تو این رابطه ها معمولیه... نباید خودتو اینقدر زود ببازی... -پس خودت چرا با رفتن سعید خودتو باختی؟😏 کلافه دستمو تو هوا تکون دادم و گفتم -اولا رابطه من و سعید فرق داشت... بعدشم من دخترم، تو پسری! مردی مثلا!! -اولا چه فرقی؟ یعنی من از اول بازیچت بودم؟😢 بعدشم مگه مردا احساس ندارن؟؟ -عرشیا... من دیرم شده... میشه بگی یکی از دوستات بیاد پیشت من برم؟؟ بابا و مامانم شاکی میشن... روشو برگردوند و اشک از چشماش سرازیر شد😭 -خیلی بی معرفتی... برو.... "محدثه افشاری" @aah3noghte @RomaneAramesh
💔 •┄❁#قرار‌هرشب‌ما❁┄• فرستـادن پنج #صلواتــ بہ نیتــ سلامتے و ٺعجیـل در #فرج‌آقا‌امام‌زمان«عج» هدیہ ‌بہ‌ روح ‌مطهر #شهیدویتوریو_آریگونی #تصویربازشود 💕 @aah3noghte💕
💔 هوایِ دل هوایِ تو دَوایِ دل دَوایِ تو دلی دارم که افتاده به رویِ خاکِ پایِ تو به هر حالت به هر ساعت دلم تنگه برایِ تو تو جایِ خود، همه عالم فدایِ بچه‌هایِ تو... 💖ولادت امام علی علیه السلام و روز پدر مبارک💖 🌹الهی بِحَقّ عَلیِ بن اَبیطالِب عَجِّل لِولیِّکَ الفَرج🌹 #آھ... 💕 @aah3noghte💕
💔 #کلام_معصوم #مولاعلی علیه السلام:🌹 ھیچ ثروتی چون عقل نیست💰 و هیچ فقرے، بدتـر از جھل نیستـ...🔒 📚 تحف العقول، ص۲۰۱ 💕 @aah3noghte💕 #آھ...
💔 امروز آرامتر جشن نگیریم.❗️ به کوری چشم دشمنان مولا #امیرالمومنین (ع) جشن میلاد آن حضرت را باشکوهتر برگزارکنیم تا دشمنان بدانند پدرانمان رفتند و از جانشان گذشتند تا نوای "اَشهدُ انَّ علی ولی الله" هرروز در دنیا طنین اندازتر گردد و شیعیان در این روز ها شاد تر ازهر روز باشند. روز پدر ، نبودن پدر سخت است اما این تلخی را به حلاوت امنیت موجود برای همه هموطنان وهمه عزیزانمان به جان می خریم. پدر جان ، روز پدر گرچه حضور فیزیکی تو را لمس نمی کنم اما با تمام وجودم حضورگرم ومحبت انگیزت را در کنارم و در دلم حس میکنم. و این روز را که روز بهترین پدرِ دنیاست شادم ! چرا که میدانم تو هم در کنار امیرالمومنین (ع) شادی و رفتی تا من هم در این روز شاد باشم و زیر پنجه های ظلم ظالمان به خفّت، نفس نکشم و شاد باشم. شاید شادی دختران و پسران عزیز هموطنم که پدر در کنارشان حضور دارد بیشتر از من باشد اما من با افتخار میگویم این شادی ، مدیون قطره قطره خون شهداست که ایثار کردند رفتند تا این خوشی ها وشادی ها بماند . جشن روزمیلاد حضرت علی (ع) را با شکوهتر از همیشه برگزار میکنم تا خاری باشد بر چشم دشمنانی که چشم دیدن ولایت مداری را ندارند. 🌸ولایت علی ابن ابی طالب حصنی.🌸 #پدران_آسمانی #شهیدجوادمحمدی #فاطمه #آھ... 💕 @aah3noghte💕
💔 📚 کتاب این کتاب روایت یکی از عاشقان و یکی از شاگردان مکتب امام روح الله است که علی رغم این که یک بار هم فرمانده شهید ابراهیم هادی را ندیده بود اما او را الگوی خود قرار داد. شهید عابدی آن چنان از نظر سیما و چهره به ابراهیم هادی شباهت داشته که وقتی وارد مجلس ختم این شهید می شود او را با ابراهیم اشتباه می گیرد. دوستان ابراهیم هادی تایید می کنند که داود، اخلاقا و رفتارا نیز همانند معشوق شهیدش بوده است. صدای بسیار رسایی هم داشت و بسیار زیبا روضه می خواند. بچه ها به داود غزالی هم می گفتند. وی توانست در اوایل جنگ تحمیلی، هیئت رزمندگان با عنوان «محبان المرتضی» را در کشور راه اندازی کند. با توجه به علاقه شهید عابدی به امام علی(ع) روز یکشنبه را که متعلق به آن حضرت است، به صورت هفتگی با دوستانش قرار گذاشته بودند هر جا هستند این روز را دور هم جمع شوند و از این روست که این کتاب هم به عنوان «قرار یکشنبه ها» نام گذاری شده است. سرانجام نیز در اسفند ماه سال 63 در عملیات بدر شربت شهادت را نوشید و رهسپار دیدار حضرت حق شد. ؟❤️ 💕 @aah3noghte💕
💔 ... سلام بابای ایران زمین سلام بابای فرزندان شهدا سلام بابای مهربان... روزت مبارک🎉🎊🎉 ان شالله که گـُل خنده همیشه بر لبت باشد سایه ات مسـتدام پدر عزیزم ❤️ ... 💕 @aah3noghte💕