eitaa logo
شهید شو 🌷
4.1هزار دنبال‌کننده
18.6هزار عکس
3.6هزار ویدیو
69 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: @the_commander73 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
شب رویا کربلا.mp3
3.25M
💔 شور شب جمعه کربلا التماس دعا ، کسی که رفته میگه... بهشته😭 ... 💕 @aah3noghte💕
❁﷽❁ 💔 چشمم شده از بهار، بارانی‌تر خاکم شده در هوای طوفانی؛ تر از روزِ وصالِ یار ، تبعید شدم هر هفته به جمعه‌های طولانی‌تر #اللهّمَ‌عَجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج 💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 #دلشڪستھ_ادمین... #حاج_حسین_‌یکتا: ما پشت دیوارهای بیت المقدس نماز جماعتی اقامه خواهیم‌کرد که
💔 ... میگن: "تو این خیمه هر کی سرباز نشه، سربار میشه..." و شک ندارم نمےخواست سربار کسی باشد مخصوصاً سربار امام زمان بودن را عار مےدونست.... شاهدم، بےخوابےهاشه... چشمان سرخ از بےخوابی جواده فعالیتهای خستگےناپذیرشه... جواد یه مبارز بود💪 یه مبارز که هدفش رو مشخص کرده بود و نمےگذاشت چیزی او را از هدفش دور کند و عاقبت پای نامه زندگےش، با شهادت مُھر خورد... عج الله تعالی فرجه ... 💕 @aah3noghte💕
💔 او بر سر عهد خود ماند به دنیا دل نبست آسمانی شد دستنوشته #شھیدمرتضی_کارچانی #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل_الشھداء 💕 @aah3noghte💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید شو 🌷
💔 قسمت پنجاه و ششم #بےتوهرگز ❤️ 🌀دزدهای انگلیسی    وضو گرفتم و ایستادم به نماز … با یه وجود خست
💔 قسمت پنجاه و هشتم ❤️ 🌀 حس دوم     درخواست تحویل مدارکم رو به دانشگاه دادم … باورشون نمی شد می خوام برگردم ایران … هر چند، حق داشتن … نمی تونم بگم وسوسه شیطان و اون دنیای فوق العاده ای که برام ترتیب داده بودن … گاهی اوقات، ازم دلبری نمی کرد … اونقدر قوی که ته دلم می لرزید …☹️   زنگ زدم ایران و به زبان بی زبانی به مادرم گفتم می خوام برگردم … اول که فکر کرد برای دیدار میام … خیلی خوشحال شد اما وقتی فهمید برای همیشه است … حالت صداش تغییر کرد … توضیح برام سخت بود … – چرا مادر؟ … اتفاقی افتاده؟ 😒… – اتفاق که نمیشه گفت … اما شرایط برای من مناسب نیست … منم تصمیم گرفتم برگردم … خدا برای من، شیرین تر از خرماست …😅 – اما علی که گفت …  پریدم وسط حرفش … بغض گلوم رو گرفت … – من نمی دونم چرا بابا گفت بیام … فقط می دونم این مدت امتحان های خیلی سختی رو پس دادم … بارها نزدیک بود کل ایمانم رو به باد بدم … گریه ام گرفت … مامان نمی دونی چی کشیدم … من، تک و تنها … له شدم !😞…   توی اون لحظات به حدی حالم خراب بود که فراموش کردم … دارم با دل یه مادر که دور از بچه اش، اون سر دنیاست … چه می کنم … و چه افکار دردآوری رو توی ذهنش وارد می کنم… چند ساعت بعد، خیلی از خودم خجالت کشیدم😔 … – چطور تونستی بگی تک و تنها … اگر کمک خدا نبود الان چی از ایمانت مونده بود؟ … فکر کردی هنر کردی زینب خانم؟ 😠… غرق در افکار مختلف … داشتم وسایلم رو می بستم که تلفن زنگ زد … دکتر دایسون … رئیس تیم جراحی عمومی بود … خودش شخصا تماس گرفته بود تا بگه … دانشگاه با تمام شرایط و درخواست های من موافقت کرده … برای چند لحظه حس پیروزی عجیبی بهم دست داد … اما یه چیزی ته دلم می گفت … اینقدر خوشحال نباش … همه چیز به این راحتی تموم نمیشه😏 …     و حق، با حس دوم بود …  قسمت پنجاه و نهم ❤️ 🌀هوای دلپذیر . برعکس قبل، و برعکس بقیه دانشجوها … شیفت های من، از همه طولانی تر شد … نه تنها طولانی … پشت سر هم و فشرده 😥… فشار درس و کار به شدت شدید شده بود … گاهی اونقدر روی پاهام می ایستادم که دیگه حس شون نمی کردم … از ترس واریس، اونها رو محکم می بستم … به حدی خسته می شدم که نشسته خوابم می برد …     سخت تر از همه، از راه رسید … حتی یه بار، کل فاصله افطار تا سحر رو توی اتاق عمل بودم😢 … عمل پشت عمل … انگار زمین و آسمان، دست به دست هم داده بود تا من رو به زانو در بیاره … اما مبارزه و سرسختی توی ژن و خون من بود…💪     از روز قبل، فقط دو ساعت خوابیده بودم … کل شب بیدار … از شدت خستگی خوابم نمی برد … بعد از ظهر بود و هوا، ملایم و خنک … رفتم توی حیاط … هوای خنک، کمی حالم رو بهتر کرد … توی حال خودم بودم که یهو دکتر دایسون از پشت سر، صدام کرد … و با لبخند بهم سلام کرد …  – امشب هم شیفت هستید؟ – بله … – واقعا هوای دلپذیری شده … با لبخند، بله دیگه ای گفتم … و ته دلم التماس می کردم به جای گفتن این حرف ها، زودتر بره😕 … بیش از اندازه خسته بودم و اصلا حس صحبت کردن نداشتم … اون هم سر چنین موضوعاتی …   به نشانه ادب، سرم رو خم کردم … اومدم برم که دوباره صدام کرد … – خانم حسینی … من به شما علاقه مند شدم … و اگر از نظر شما اشکالی نداشته باشه … می خواستم بیشتر باهاتون آشنا بشم😍 … ... 💕 @aah3noghte💕
💔 مبتلایم کرده ای... درمان نمےخواهم که ... بےگمان شیرین ترین بیماری دوران ماست!❣ #۲۱تیرسالروزولادت🍃 ...💓 ... 💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 توافق هسته ای میان ایران و ۵+۱ نزدیک ۲۰ ماه طول کشید و در ۲ مرحله انجام شد. ☝️ طبق اظهارات دول
💔 حالا که بحث مبادله جاسوس و بی کفایتی دولت روحانی مطرح شده یادی کنیم از دکتر مسعود سلیمانی، #دانشمند کشورمان که از دانشمندان برجسته دنیا هم هست، نزدیک یکساله که در بازداشت آمریکاست و دستگاه دیپلماسی دولت هم نتونسته ایشون رو آزاد کنه.😏 دکتر سلیمانی به دعوت یک موسسه علمی به آمریکا رفت تا پروژه مشترکی رو با هم شروع کنن، اما به محض ورود به آمریکا به بهانه تلاش برای دور زدن تحریم‌ها بازداشت شدن❗️ 👈اون سلبریتی‌های بی‌سوادی که برای آزادی یک تروریست، هشتگ میزنن، انقدر غیرت دارن که برای آزادی دانشمند کشورمون هم هشتگ بزنن یا به اربابشون برمیخوره؟😏 #سلبریتی_بیسواد #مزدوران_خائن #اندڪےبصیرت 💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 #معرفےشھداےدفترحزب_جمهورےاسلامی #گذرے_ڪوتاھ_بر_زندگی_شھدا شهیدی که با تیزبینی فراوانش ، می‌توانس
💔 #معرفےشھداےدفترحزب_جمهورےاسلامی #گذرے_ڪوتاھ_بر_زندگی_شھدا ۱۳ـ #شھیدمحمدبالاگر در سال 1328 در اراک متولد شد. خانواده‌ای  مستضعف اما پایبند داشت. زندگی سیاسی‌اش را در سال آخر دبیرستان و با پخش اعلامیه‌های حضرت امام خمینی، شروع کرد. در روزهای پیروزی و #تسخیر_پادگان‌های ارتش با فریادهای الله‌اکبر پیشاپیش فاتحان می‌جنگید. بعد از پیروزی به خدمت سربازی در سومار و قطور رفت، سپس به عضویت حزب جمهوری اسلامی درآمد و #مسوول_واحدسمعی_و_بصری حزب شد و در فاجعه هفت تیر به جمع شهدا پیوست. #خون_عشاق_سر_وقت_خودش_خواهدریخت #شھیدترور #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل_الشھداء 💕 @aah3noghte💕 #اختصاصے_ڪانال_آھ...
💔 ضامنِ لبخندِ مهدی(عج) چـادرِ مشکیِ توست.. چهره‌ات با چادرت، مثلِ گـُلِ ریحانـه شــد .. ... 💕 @aah3noghte💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 واکنش‌های جالب مردم به اولین دوربین مخفی در حرم امام رضا ع !😊 قشنگه ببینین😉 ... 💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 🌷 #بسم_رب_المھدی 🌷 #و_آنڪہ_دیرتر_آمد #پارت_پانزدهم... من نیز با گریه گفتم : "ا
💔 🌷 🌷 ... مادرم آب انار را به دست پدرم داد . پدرم درحالی که به من نگاه میکرد آب انار را بر دهانم گذاشت و گفت : "گرما زده شده ای... هذیان میگویی این را بخوری خوب میشوی پسرم" . طبیب با دستش پلک راستم را پایین داد و گفت : "گفتی در بیابان چه خوردید؟"🤔 گفتم : "حنظل ...." تا خواستم بگویم که معجزه شده بود و حنظل بسیار شیرین بود، طبیب گفت : "چه بدتر"!!! و روبه پدرم گفت: "حتما شنیده اید که حنظل چطور عقل را زایل می کند. تازه خاصیت سنشان هم هست میخواهند بی عقلی در بیاورند تا جلب ترحم کنند."😏 مادرم بر سرزد و نالید : "بمیرم برات که گرسنگی و تشنگی کشیدی"😞 طبیب بعد از دادن چند دارو به پدرم رفت . بعد از رفتن حکیم پدرم بر خلاف تصورم باخشم روبه من زانو زد و گفت : "ترجیح میدم بمیری تا این مزخرفات رو بشنوم و همه بگن دیوونه شدی، پس دست از این مسخره بازی ها بردار ."😡😡 خواستم حرفی بزنم که پدرم گفت : "دیگر نشنوم😡☝️ ... حتی اگر حرف هایت درست است و وجود دارد،😏 حق نداری جلوی کسی آن را به زبان بیاوری که فکر کنند از مذهب خارج شدی. خدا شاهده اگر باز هم حرف را بزنی در همان صحرا به چهار میخت میکشم تا بسوزی و اگر یکبار دیگر هم با احمد سلام و علیک کنی قلم پایت را میشکنم"....😡😤 آنقدر بلند فریاد کشید که جرئت حرف زدن نداشتم😰 ولی مگر میشد از احمد دست بکشم؟ بخصوص پچ پچ های همسایگان که می گفتند احمد و محمود هر دو مجنون شدن و احمد حالش زار است...😲 کم کم خودم هم باورم داشت میشد که واقعا از آفتاب صحرا است که این حرف هارا میزنم🤔🤒 تا اینکه یک روز از غیبت پدرم استفاده کردم و به سراغ احمد رفتم ..... ... ✨ 💕 @aah3noghte💕
مداحی آنلاین - بین کنایه ها بگو با زمزمه - سید رضا نریمانی.mp3
2.78M
💔 #سیدرضانریمانی #شور 👌 بین کنایه ها بگو با زمزمه "چادر مےپوشم فقط به عشق #فاطمه" #سالروز_حجاب_و_عفاف #دختران_زهرائی #مادرت، فاطمه منتظر توست #آھ... 💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 #سیدرضانریمانی #شور 👌 بین کنایه ها بگو با زمزمه "چادر مےپوشم فقط به عشق #فاطمه" #سالروز_حجاب_
💔 ♦️کشتار وحشیانه در مسجد گوهر شاد به دستور رضاخان مزدور ♦️ فاجعه خونین حمله وحشیانه به مسجد گوهرشاد درجوار حرم ملکوتی امام رضا (ع) یکی از اوراق ننگین تاریخ در دوره رضاخان جنایتکار مزدور است قزاق قلدر که با زور سر نیزه و با حمایت بیگانگان سلطه جو و غارتگر به قدرت رسید ، طرح زدایی را به اجرا گذاشت . از جمله در سال ۱۳۱۴ همزمان با اجباری شدن کلاه شاپو برای مردان ، زمزمه های حجاب زدایی زنان نیز بلند شد. روحانیون در مقابل این به مخالفت پرداختند و آیت الله حسین قمی که برای مذاکره با رضاخان خائن رفته بود در تهران بازداشت شد. به دنبال این مسأله مسجد گوهرشاد که چند روزی بود محل اجتماع و سخنرانی علیه اسلام زدایی بود حال و هوای دیگری گرفت و اجتماعات مردمی وسیعتر و اعتراضات گسترده تر شد . به همین خاطر رژیم پلوی به شهربانی مشهد دستور داد وعاظ معروف را دستگیر کنند . عده ای از وعاظ خراسان دستگیر شدند اما روحانیون و خطبا خصوصا در افشای سیاست اسلام زدایی رضاشاه مصمم تر شدند سرانجام به دستور رضاشاه در روزهای ۲۰ و ۲۱ تیر ماه ۱۳۱۴ شمسی مسجد گوهرشاد که مملو از جمعیت معترض بود، مورد حمله وحشیانه و گسترده قشون قزاق قرار گرفت و مسجد گوهرشاد و اطراف آن به خاک و خون کشیده شد. عمال دژخیم رضاخانی بیش از ۲_۵ هزار تن به را به شهادت رساندند یا مجروح کردند و حدود ۱۵۰۰ نفر را دستگیر و بازداشت و زندانی کردند. 👈آری این قلدر نوکر و مزدور برای پیاده کردن توطئه های شوم روباه پیر در ایران ، مدافع ارزشهای اسلامی را با وحشیگری و قساوت تمام و بی مهابا درخانه خدا و درجوار مرقد امام رضا (ع) به خاک و خون کشید. همواره به یاد داشته باشیم که اسلام و ارزشهای آن مانند حجاب و عفاف ارزان و آسان به دست ما نرسیده است ✍علیرضا همتیان ... 💕 @aah3noghte💕
💔 روز خلقت، در گِل ما شوق دیدار تو بود از همان آغاز، ما را کم‌تحمل ساختند... 💔 💕 @aah3noghte💕
💔 می گفت "از پیامبر حدیث داریم که اگر با وضو از دنیا بروی شهید خواهی شد". آرزوی شهادت داشت و کارهایی که او را به شهادت نزدیک مےکرد، انجام می داد؛ مثلا اینکه همیشه با وضو بود... ... 💕 @aah3noghte💕
چله دعای توسل روز دهم فراموش نشهシ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید شو 🌷
💔 قسمت پنجاه و هشتم #بےتوهرگز ❤️ 🌀 حس دوم     درخواست تحویل مدارکم رو به دانشگاه دادم … باورشون
💔 قسمت شصتم ❤️ 🌀خانواده     برای چند لحظه واقعا بریدم … – خدایا، بهم رحم کن … حالا جوابش رو چی بدم؟ 😨…   توی این دو سال، دکتر دایسون … جزء معدود افرادی بود که توی اون شرایط سخت ازم حمایت می کرد … از طرفی هم، ارشد من … و رئیس تیم جراحی عمومی بیمارستان بود … و پاسخم، می تونست من رو در بدترین شرایط قابل تصور قرار بده 😑…    – دکتر حسینی … مطمئن باشید پیشنهاد من و پاسخ شما… کوچک ترین ارتباطی به مسائل کاری نخواهد داشت پیشنهادم صرفا به عنوان یک مرده … نه رئیس تیم جراحی…🙂 چند لحظه مکث کردم تا ذهنم کمی آروم تر بشه … – دکتر دایسون … من برای شما به عنوان یه جراح حاذق و رئیس تیم جراحی … احترام زیادی قائلم … ☺️ علی الخصوص که بیان کردید … این پیشنهاد، خارج از مسائل و روابط کاریه… اما این رو در نظر داشته باشید که من یه مسلمانم … و روابطی که اینجا وجود داره … بین ما تعریفی نداره😇 … اینجا ممکنه دو نفر با هم دوست بشن و سال ها زیر یه سقف زندگی کنن … حتی بچه دار بشن … و این رفتارها هم طبیعی باشه … ولی بین مردم من، نه ☝️… ما برای خانواده حرمت قائلیم❤️ … و نسبت بهم احساس مسئولیت می کنیم… با کمال احترامی که برای شما قائلم … پاسخ من منفیه…   قسمت شصت و یکم ❤️ 🌀خیانت    روزهای اولی که درخواستش رو رد کرده بودم … دلخوریش از من واضح بود … سعی می کرد رفتارش رو کنترل کنه و عادی به نظر برسه … مشخص بود تلاش می کنه باهام مواجه نشه … توی جلسات تیم جراحی هم، نگاهش از روی من می پرید … و من رو خطاب قرار نمی داد … اما همین باعث شد، احترام بیشتری براش قائل بشم … حقیقتا کار و زندگی شخصیش از هم جدا بود …😊    سه، چهار ماه به همین منوال گذشت … توی سالن استراحت پزشکان نشسته بودم که از در اومد تو … بدون مقدمه و در حالی که … اصلا انتظارش رو نداشتم … یهو نشست کنارم … – پس شما چطور با هم آشنا می شید؟🤔 اگر دو نفر با هم ارتباط نداشته باشن … چطور می تونن همدیگه رو بشناسن و بفهمن به درد هم می خورن یا نه؟ …   همه زیرچشمی به ما نگاه می کردن😬 … با دیدن رفتار ناگهانی دایسون … شوک و تعجب توی صورت شون موج می زد …😲😮 هنوز توی شوک بود اما آرامشم رو حفظ کردم …  دکتر دایسون … واقعا این ارتباطات به خاطر شناخت پیش از ازدواجه؟ … اگر اینطوره چرا آمار خیانت اینجا، اینقدر بالاست؟ … یا اینکه حتی بعد از بچه دار شدن، به زندگی شون به همین سبک ادامه میدن … و وقتی یه مرد … بعد از سال ها زندگی … از اون زن خواستگاری می کنه … اون زن از خوشحالی بالا و پایین می پره و میگن این حقیقتا عشقه؟… یعنی تا قبل از اون عشق نبوده؟ … یا بوده اما حقیقی نبوده؟🤔…     خیلی عادی از جا بلند شدم و وسایلم رو جمع کردم … خیلی عمیق توی فکر فرو رفته بود … منم بی سر و صدا … و خیلی آروم … در حال فرار و ترک موقعیت بودم 😬… در سالن رو باز کردم و رفتم بیرون … در حالی که با تمام وجود به خدا التماس می کردم که بحث همون جا تموم بشه … توی اون فشار کاری …   که یهو از پشت سر، صدام کرد😯🙁 ... 💕 @aah3noghte💕
💔 🚀 ایران تروریست؛ آمریکای صلح جو😏 در این تصویر فهرست مناطق و‌ کشورهایی که از جنگ جهانی دوم تاکنون مورد تعرض و یا حمله نظامی ایران و یا آمریکا واقع شده اند، میبینید یکی به زیباکلام و سلبریتی ها حالی کنه که ما آمریکا ستیز نیستیم، #آمریکای_وحشی ، با کل دنیا ستیز داره😏 #سلبریتی_بیسواد #اندڪےبصیرت 💕 @aah3noghte💕
💔 شنبـه را جوری بخند تا صدای خنده ات هفت روز هفته ام را پر کند ..... #شھیدمهدی_علیدوست #آھ_اےشھادت... #نسئل_الله_منازل_الشھداء 💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 #معرفےشھداےدفترحزب_جمهورےاسلامی #گذرے_ڪوتاھ_بر_زندگی_شھدا ۱۳ـ #شھیدمحمدبالاگر در سال 1328 در
💔 #معرفےشھداےدفترحزب_جمهورےاسلامی #گذرے_ڪوتاھ_بر_زندگی_شھدا ۱۴ـ #شھیدمحمد_پورولی او  در سال 1335 در تهران متولد شد.👶 خانواده ای  مستضعف اما متدین داشت در جنوب شهر تهران سکونت داشتند. وی در سال 1355 در رشته بازرگانی و مدیریت دانشگاه غزالی قزوین پذیرفته شد و #انجمن_اسلامی این دانشگاه را بنیان نهاد. بعد از پیروزی انقلاب به عضویت بخش #سیاسی و سپس دانش‌آموزی حزب جمهوری اسلامی درآمد و تمام همت و تلاش خود را صرف گسترش #سلاح_عقیدتی_و_سیاسی_دانش_آموزان کرد؛ همچنین در دانشگاه به تلاش در جهت #ایجاد_جریان_اسلامی در #محیط_دانشگاه پرداخت بعد از آن وارد حزب جمهوری اسلامی شد. محمد اعتقاد داشت : "کسی که بخواهد داخل حزب بشود شرط آن گذشتن از جان است." سرانجام این رادمرد عرصه های ایثار در روز هفتم تیرماه سال 1360 در سن 25 سالگی همراه با جمع یاران شهید مظلوم بهشتی بر اثر انفجار بمب کار گذاشته شده #توسط_منافقین در ساختمان حزب جمهوری اسلامی به دیدار حق شتافت.❣ #خون_عشاق_سر_وقت_خودش_خواهدریخت #شھیدترور #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل_الشھداء 💕 @aah3noghte💕 #اختصاصے_ڪانال_آھ...
💔 خانم‌هایی هستند در مهد پیشرفت و آزادی و تمدن😏 که با استفاده از «جعبه‌ حریم شخصی» (Personal Space Box) سعی دارند مانع لمس یا اذیت و آزار مردان در مترو شوند‼️ اینا همون چشم و دل سیر ها هستند👀 اینا همون آدم های به اصطلاح متمدن و پیشرفته هستند و مصی میخاد ما رو به اینجا برسونه😏 #حجاب #مصونیت #محدودیت_باارزش👌 #مصی_پولینژاد #اندڪےبصیرت 💕 @aah3noghte💕
💔 ... هرچند تو را ضامن آهو خواندند ای ضامن صد قافله دل... ادرکنی✋ ... 💕 @aah3noghte💕