🔻«دعاهای تو»
(شعری از #سودابه_مهیجی به مناسبت میلاد حضرت امام سجاد)
▪️شبها که مثل ماه عالم تاب تنهایی
پشت نگاه پنجره آرام می آیی
صدها ستاره چشم میدوزند و بیخواباند
تا رو به سوسوهایشان سجاده بگشایی
هر واژهای از سجدههایت مثل پروانه
پر میگشاید سوی آفاق شکیبایی
شور مناجات تو را آمین به لب دارند
افلاکیان مؤمنِ عرش اهورایی
ای حنجر داوودی و ای نوحهی چون نوح!
ای خوشتر از تکلیم موسایی و عیسایی!
روزی دعاهای تو این دنیای وحشت را
آرام خواهد کرد و لبریز دلآرایی...
☑️ @ShahrestanAdab
🔻 تسلیت به جناب آقای شاهآبادی
▪️ با نهایت تاسف با خبر شدیم جناب آقای «حمیدرضا شاهآبادی» نویسنده سرشناس کشورمان به سوگ از دست دادن خواهر خویش نشسته است.
موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب و مجموعه داستاننویسان همراه با این موسسه، مصیبت وارده را به جناب آقای شاهآبادی صمیمانه تسلیت میگویند و از خداوند منان برای آن بانوی درگذشته، طلب رحمت و بخشش میکنند.
گفتنیست #حمیدرضا_شاه_آبادی پژوهشگر تاریخ، داستاننویس و نمایشنامهنویس معاصر است. وی از نویسندگان در حوزه ادبیات نوجوان و بزرگسال و یکی از مدیران با سابقه در حوزه نشر و کتاب است. سایت شهرستان ادب پیش از این پروندهای را به معرفی و بررسی آثار این نویسنده اختصاص داده بود:
🔗 shahrestanadab.com/حمیدرضا-شاه-آبادی
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻شعر در برابر سیل
(شعرهای کوتاه شاعران با موضوع سیل و همدردی با رنجهای سیلزدگان کشورمان)
گزیده آثار ارسالی برای سومین #چالش_شعر_کوتاه را در ادامه مشاهده میکنید:
▪️احمد شهریار:
ای دل! بنشین و گریه کن بر لبِ کشت
در گِل ماندهست بوی گلهای بهشت
افسوس که با یک غلطِ املایی
کاتب اینبار "سال" را "سیل" نوشت
مردِ همهی نبردها را ببرد
یا اینکه تمامِ مردها را ببرد
نه، گریه مکن، گریه مکن! خوزستان
سیل آمده ریزگردها را ببرد
امروز که سقفِ خانهها پیدا بود
نه شهر و نه کوچهی شما پیدا بود
من اینجا قبلِ سیل هم آمدهام
از بامِ لرستان همهجا پیدا بود
گُل کرده عجیب نامِ شیرازیها
دلها شدهاند رامِ شیرازیها
ای سیل! نه مسقطی که مردم بردند
با خود همهجا مرامِ شیرازیها
▪️محمدرضا روزبه:
نثار خانۀ بر آب رفتهشان، اشکی
برای چادر بر باد رفتهشان، آهی
به یاد کودکِ بر خاک خفتهشان، بغضی
سزای هستیِ آتش گرفتهشان، شعری...
من و تو اینهمه خیرات میکنیم ای دل !
زهی شگفت که ما عشق را و انسان را
چه بینظیر مراعات میکنیم ای دل!
▪️حسن صنوبری:
دود شد
سوی آسمانها رفت
ابر شد
جانب زمین برگشت
رعد شد
قطرهقطره
باران شد
رود شد
دمبهدم
فراوان شد
سیل شد
در کویر میهنمان،
مثل آتش گرفت دامنمان
ما: همان مردمان غافل در
زندگیهای پوچ یومیّه
ما: همان مردمان غافل از
آهِ دریاچهی ارومیّه
▪️زینب زمانی:
چشمان سیاه ابر تا گریان شد
لبهای زمین از غم او خندان شد
پر بود دلش از همه... بارید آنقدر
تا شهر به دست رود ها ویران شد
▪️محمدرضا سلیمی:
ای قافیهها! رباعیام افسرده
کز کرده درون خود؛ چه غمها خورده
از آخر این بیت که میگرید زار
سیل آمده و قافیه اش را ...
▪️سارا قرهتپه:
دردی است که کس نمی تواند بکشد
این شهر نفس نمی تواند بکشد
انسان به جدال مرگ ناچار شده است
دیگر پا پس نمی تواند بکشد!
امسال بهار سبزه و گل پژمرد
آن حس قشنگ سال تحویل افسرد
شد شادی عید غرق در حسرت و آه
این سیل چقدر آرزو با خود برد!
▪️مهدی سیدحسینی:
فکر می کردم زمستان رفت و آمد نوبهار
غافل ازسوزی که سرما در دل سیلاب داشت
▪️بهنام کردلو:
باران آمد رنگ بهاران را برد
از خاطرتان خاطره هاتان را برد
از یاد شما نماز باران چون رفت
سیل آمد و دروازه ی قرآن را برد
▪️امین نوراللهی:
احوال سیل ها را در کاخها نجویید
این قصه را بپرسید از خانه های شهرم
▪️ابوالفضل جبله:
می گفت که با فضل خدا سالم ماند
آری مثلا به این هوا سالم ماند
سیل آمد و برد نصف آبادی را
سیل آمد و کاخ کدخدا سالم ماند
▪️الهام نظامجو:
زهرسو شایعه چون سیل جوشان
بساطی کردهاند میهنفروشان
به قصدصید ازآب گلآلود
همیشه حالشان باداپریشان
▪️خاطره محقق:
رودها در انحنای
تنِ فرصت
دست از خود شسته اند
ومدام بی راهه می روند .
بگذار بروند
دیگر از اندوه خیسِ واژه ها حذری نیست و
چیزی شبیه
واگویه حنجرهای
مرغ دریا را آزرده است.
▪️حسین موسوی:
سیل آمده و هموطنت خانه خراب است
آواره و درمانده و دربند عذاب است
اندوه دلش، درد من و توست، برادر
هرنوع کمک واجب و احسان و ثواب است
▪️سارا شمس:
گیرم که گریزم از تو ای سیل بگو بعد
باید چه کنم با غم ویرانی شهرم
☑️ @ShahrestanAdab
🔻تبریک به شهرستانادبیهای برگزیده در جشنواره داستان انقلاب
برگزیدگان یازدهمین جشنواره شعر و داستان انقلاب شب گذشته در آیین اختتامیه معرفی شدند و جوایز خود را دریافت کردند. در میان برگزیدگان بخش «داستان» نام تعدادی از مولفان انتشارات، اعضای مدرسه رمان و همکاران ما در موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب نیز میدرخشد، که عبارتند از آقایان #مصطفی_جمشیدی، #محمدرضا_شرفی_خبوشان، #هادی_حکیمیان، #مجید_اسطیری، #سیدمیثم_موسویان، #حسین_قربانزاده و خانم #سیده_عذرا_موسوی.
موسسه شهرستان ادب و مجموعه نویسندگان همراه با این موسسه، این افتخارآفرینی را به دوستان داستاننویس خود تبریک میگویند و موفقیتهای پیدرپی را برای ایشان آرزو میکنند.
فهرست کامل برگزیدگان بخش داستان یازدهمین جشنواره شعروداستان انقلاب در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10431
☑️ @ShahrestanAdab
🔻تبریک به شهرستانادبیهای برگزیده در جشنواره شعر انقلاب
برگزیدگان یازدهمین جشنواره شعر و داستان انقلاب شب گذشته در آیین اختتامیه این جشنواره معرفی شدند. در میان برگزیدگان بخش «شعر» نام تعدادی از مولفان انتشارات، اعضای آفتابگردانها و همکاران ما در موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب نیز میدرخشد، که عبارتند از آقایان #مهدی_جهاندار، #محمدرضا_طهماسبی، #حسن_صنوبری، #محمدمهدی_خانمحمدی، #میلاد_حبیبی و خانمها #حسنا_محمدزاده و #اعظم_سعادتمند
موسسه شهرستان ادب و مجموعه شاعران همراه با این موسسه، این افتخارآفرینی را به دوستان شاعر خود تبریک میگوید و موفقیتهای بیشتر را برای ایشان آرزو میکند.
فهرست کامل برگزیدگان بخش شعر یازدهمین جشنواره شعروداستان انقلاب در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10433
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻 مقایسۀ اندیشههای عرفانی جنید بغدادی و بایزید بسطامی در تذکرهالاولیای عطار نیشابوری | الهه عزیزیفرد
(25 فروردینماه در تقویم ما ایرانیان، روز بزرگداشت #عطار_نیشابوری نامگذاری شده است. شاعر و نویسندهای که مهمترین آثار عرفانی ادبیات فارسی، از او به جا مانده است. #الهه_عزیزی_فرد در مقالهای به مقایسۀ عرفانِ #جنید _بغدادی و #بایزید_بسطامی براساس #تذکره_الاولیاء عطار پرداخته است. او در این مقاله جنید را نمایندۀ عرفان عابدانه و بایزید را نمایندۀ عرفان عاشقانه در نظر گرفته است. شما را به خواندن این مقاله دعوت میکنیم.)
▪️ «... شیخ فریدالدین عطار نیشابوری در اثر ارجمند خویش به نام «تذکره الاولیا» به ذکر و یادکرد زندگی و احوال و اندیشههای 72 تن از عارفان و متصوفان نامی پرداخته است. جنید بغدادی و بایزید بسطامی دو تن از عرفای بزرگ و نامدار اسلامی هستند که در تذکره الاولیا به تفصیل به یادکرد و بیان زندگانی و حالات و اندیشههای ایشان پرداخته شده است. این دو عارف، رهبر و پیشوای دو مشرب عرفانی متفاوت و مهم یعنی «عرفان عابدانه» و «عرفان عاشقانه» در عرصۀ عرفان اسلامی هستند...
... وجه تمایز عقیدۀ جنید و بایزید دربارۀ این موضوع این است که بایزید از حد محبت فراتر رفته و به کیفیت رابطۀ انسان با خدا نام عشق نهاده است. اما جنید به همان محبت اکتفا ورزیده است. درحقیقت بایزید جسارت بیشتری در این وادی به خرج داده و در سخنانش به تکرر از واژۀ عشق بهره برده است. در طرف مقابل، جنید همانگونه که در قرآن از واژۀ عشق نامی برده نشده، از این قانون تبعیت کرده است و در بیان این رابطه از واژۀ محبت استفاده کرده است....»
ادامۀ این مطلب را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10434/
☑️ @ShahrestanAdab
🔻 دهانی در آب
(سپیدی از #علی_داودی در همدردی با سیلزدگان)
▪️نه فرستادهای از کوه بود
نه بلایی از آسمان
شیرهای زیادی باز مانده بود و آب وحشی شده بود
حوضها پر بود
کوزهها پر
کاسهها
- چشمها -
خواب میدیدند؛ آب میآمد!
ما تماشا بودیم به تلویزیون
-تنگ شیشهای بزرگی که تمام شهر در آن شناور بودند
زل زدیم
ریخت به یخچال
گوشتهای منجمد را آب کرد
و مرغهای پرکنده را پرواز داد
نفوذ کرد به کمد لباس
قلبمان در جیبمان میزد تا قایقها راه بیفتند
***
حالا
سیل دست برده است در متن خبر
در گل آلود صداهامان
شناوریم چون دهانی در آب
با کلماتی بیمسئولیت
که گردن نمیگیرند شکستن صدها را
که قیمت ما را پایین و بالا میکنند
غر
و
لندیم
غر غر غر غررر
می غرد موتور این کشتی کهنسال
نوح نیست
و حیوانات طبقه پایین را لگد میزنند
ما غیبتیم
ما اعتراضیم به هیچ
سازشیم با تدریج
گذرانیم با خشم
دنبال نمیدانم در هزار سو
«ما بیچرا زندگانیم»
باشد که مگر سیل خبری از ما بگیرد
☑️ @ShahrestanAdab
🔻«اعتصاب کارگران شرکت نفت» به روایت #احمد_بیگدلی
(احمد بیگدلی نویسندۀ توانای معاصر، زادۀ ۲۶ فروردین در اهواز است. به این بهانه در تازهترین صفحه از #یک_صفحه_خوب_از_یک_رمان_خوب های سایت شهرستان ادب به سراغ رمان معروف بیگدلی، یعنی رمان #اندکی_سایه، رفتهایم.)
▪️«هول جمعیت سردرگم، به هرطرف سرمیکشید، سرریز میشد و کش میآمد. آفتاب داغ بود؛ مثل دایرهای از مس- مس گداخته. مثل دهانۀ یککوره، آتش میریخت روی مردم. هادی نمیتوانست فرار بکند؛ جنازۀ منصور افتاده بود جلوی پایش. ذوالجناح پیر، دهانش را باز کرده بود و به هوای آب، سر به اطراف میکشید. میرزاحبیب را برده بودند. خودش مانده بود و ذوالجناح. خودش مانده بود و جنازۀ پسر ناکامش. نالید: "خدایا توبهام را قبول نکردی. میمانم و تقاص پسمیدهم".
آنوقت هادی تسلیم شد: "مرگ شیرین گشت و نقلم زین سزا"...»
ادامۀ این مطلب را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10442
☑️ @ShahrestanAdab