eitaa logo
شهرستان ادب
1.4هزار دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
303 ویدیو
6 فایل
موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب ShahrestanAdab.com ارتباط با مدیر کانال: @ShahrestaneAdab
مشاهده در ایتا
دانلود
23.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 شعر و تماشا 🔸شعرخوانی سید در مدح سلام‌الله‌علیها 🔹اردوی ، اسفندماه ۱۳۹۷ 🔹در آسمان ملائکهٔ خوش ذوق شهر بهشت را که بنا کردند اول به سوی صحن و سرای تو چندین هزار پنجره وا کردند مشتی ستاره از فلک آوردند در سفره‌های ما نمک آوردند بس که بهار از فدک آوردند در شهر قم مدینه به پا کردند با چشم‌های غرق عطش دیدیم گنبد درون آینهٔ حوض است آن کاسه‌های پر از خورشید سیرابمان از آب طلا کردند مُلاحسین مولویِ مداح همراه شمس و عاصی و خورشیدی از بس که بوده‌اند نمک‌گیرت در هر مقام شور به پا کردند صحن عتیق و جلوه دیرینش با چلچراغِ خوشه پروینش این‌ها به اتفاق مضامینش پروانه را مدیحه‌سرا کردند ما قاصریم وصف تو را وقتی امثال مرعشی و بروجردی یک عمر روزه‌های معطر را با بوسه بر ضریح تو وا کردند تکرار فاطمه است عبور تو، توصیف زینب است مرور تو معصومه نام داشت حضور تو، اما تو را کریمه صدا کردند ای تا همیشه کار تو کارستان اثبات کرده شوکت تو هر آن هرگز نکرده‌اند همه مردان کاری چنان که فاطمه‌ها کردند ☑️ @ShahrestanAdab
🔸کنگره بین‌المللی شعر «انتقام سخت» با موضوع خون‌خواهی شهیدان و برگزار می‌شود 💠 shahrestanadab.com/Content/ID/11750 ☑️ @ShahrestanAdab
🔸پروندۀ در سایت شهرستان ادب گشایش یافت 🔹در تاریخ خرد ایران، علم،‌ تصویری حماسی دارد. این هیبت در شعر «ناصرخسرو» خاصه در بیت «درخت تو گر بار دانش بگیرد / به زیر آوری چرخ نیلوفری را» هویداست. این ایده البته بارها تکرار شده است مثلاً در آغاز «مرزبان‌نامه»، مقدمه‌ای که بوذرجمهر بر «کلیه و دمنه» نوشته و فقره بردار کردن حسنک وزیر در «تاریخ بیهقی». فاجعه‌ای که در آبسرد دماوند رخ داد، گذشته از زشتی و زبون‌اندیشی دشمن ایران، بار دیگر صورت حماسی علم را نشان داد. سایت شهرستان ادب با تسلیت این ضایعه به ملت ایران و جامعۀ علمی، برای ادای دین پرونده‌ای در همین باره می‌گشاید تا تجربۀ ادبی ما از ماجرای رخ داده ثبت شود. 💠 برای مطالعۀ مطالب این پرونده به صفحۀ اختصاصی آن در سایت شهرستان ادب مراجعه کنید: shahrestanadab.com/شهید-محسن-فخری-زاده ☑️ @ShahrestanAdab
🔸داغ تازه (شعری از در پروندۀ ) 🔹غروب بود که از ره رسید مرگی سرخ در این زمانه مرگ سفید مرگی سرخ! در این زمانۀ منع عبور و منع مرور خوشا گشایش راهی چنین به قلعۀ نور شکست صولت سرما... مگر بهار شده‌ست؟ که باز دامن البرز لاله‌زار شده‌ست چه شعله‌ای‌ست چنین پر شرر دماوندا! چه آتشی‌ست تو را در جگر دماوندا! چقدر لاله دمیده‌ست... داغ تازۀ کیست؟ گدازه‌های پراکندۀ جنازۀ کیست؟! چه سرخ می‌شکفد آتش سرازیرت گدازه‌های تن آرش کمانگیرت تو کوه نور شدی... تو حرا شدی کم‌کم دهان گشوده به إقرأ و ربک الأکرم «احد» شدی تو و رقصید «هند» و عصیانش که بر کشد جگر حمزه را به دندانش فغان اگر نرمانیم بدسگالان را برادران سگ زرد را... شغالان را به قاتل تو چه پیغامی و چه پسغامی؟! سخن مباد مگر دشنه‌ای و دشنامی ☑️ @ShahrestanAdab
🔸ششمین نشست «از هندوکش تا البرز» به صورت مجازی برگزار می‌شود 🔹سه‌شنبه ۱۱ آذر‌ماه ششمین برنامه از سلسله نشست های با حضور داستان نویسان افغانستانی و ایرانی به صورت مجازی برگزار خواهد شد. در این نشست که با هدف همگرایی فرهنگی - ادبی دو ملت ایران و افغانستان برگزار میشود، سه داستان‌نویس افغانستانی ( از کابل، از مشهدمقدس و از مزارشریف) با حضور استاد و به قرائت آثار خود خواهند پرداخت. اجرای این جلسه نیز بر عهده جناب آقای خواهد بود. 💠 این نشست سه‌شنبه ۱۱ آذر ساعت ۱۶ به صورت مجازی به نشانی زیر برگزار خواهد شد: class.shahrestanadab.com/ch/dastan ☑️ @ShahrestanAdab
🔸من ‌زنده‌ام (شعری از تقدیم به در سالروز شهادت ایشان) 🔹در های و هوی باد و در آرامش باران ریشه دواندم از گذشته تا همین الان از گیسوی آشفته‌ام برگی نمی‌ریزد از پیکر من شاخه‌ای نشکسته در طوفان بر شانه‌های خسته‌ام گنجشک‌ها خوابند من کیستم؟ نیمی درختم ، نیمه‌ای انسان حاشا اگر در گوشه‌ای آرام بنشینم فرقی ندارد کنج خانه، گوشۀ زندان در سایه‌ام همسایه‌ها آرام می‌گیرند آرام می‌گیرند از تبریز تا تهران آن‌ها که می‌گفتند می‌مانند، برگشتند (تنها) به پایان می‌رسد این راه بی‌پایان راه پس و پیش مرا بن‌بست می‌بینند این سو به دریا می‌رسم آن سو به کوهستان جمع تبرها، اره‌ها، ارابه‌ها جمع است این سال‌خورده سرو تنها مانده در میدان آتش گرفته نیمی از من در تنور نان آتش گرفته نیمی از من بر سر قلیان من؛ جنگلی از سروهای چکمه پوشیده من زنده‌ام‌، امضا؛ ارادتمند؛ کوچک‌خان ☑️ @ShahrestanAdab
🔹«من بارها به تو گفته‌ام که اگر کسی ادعا کند جیبش پر از پول است خیلی ساده می‌توان تحقیق کرد یا به اثبات رساند: کافی است که پول‌ها را در جیبش به صدا دربیاورد – اگر سکه باشد- یا بیرون بکشد و نشان بدهد. اما آیا ممکن است که کسی قلبش را دربیاورد و به محبوبه‌اش ثابت کند که مالامال از عشق او است؟ برای محبوب گاهی اشاره‌ای هم کافی است و دیگر لازم نیست عاشق زیاد قهرمان بازی دربیاورد.» 🔸، ☑️ @ShahrestanAdab
🔸سه شعر از با ترجمۀ مرگ 🔹در برابر ما مرگ ایستاده است. و سرنوشت ما در دستان خاموش اوست. زمانی که ما با سروری غرور آفرین، شراب سرخ زندگی را بالا می‌گیریم تا از آن جام پرتلالو عرفانی بنوشیم مرگ درحالی که از تمام جست‌وخیزهایمان به وجد آمده تعظیم می‌کند و اشک می‌ریزد. 💠 دو شعر دیگر را در سایت شهرستان ادب بخوانید: shahrestanadab.com/Content/ID/11761 ☑️ @ShahrestanAdab
🔸متافیزیک حضور و رمان تشریف (یادداشتی بر کتاب اثر تازۀ به قلم ) 🔹«...اما آنچه محور اصلی این داستان است این خرده‌فقدان‌ها نیستند بلکه همه این خرده‌غیاب‌ها حول یک غیاب اعظم شکل گرفته‌اند. حول محور غیبت امام و ره‌بر جامعه شیعی. بر اساس نظام ایمانی شیعه منجی آخرالزمان حاضر اما از نظرها غایب است (پارادوکس حضور و غیبت). ظهور او از پس پرده غیبت نیازمند یک طلب، اراده و فعالیت جمعی است. این غیبت در کل تاریخ شیعه علت‌العلل بسیاری از وقایع، انفعال‌ها، فریادها و سکوت‌ها بوده است. بسته به نسبتی که آدمها با این غیبت برقرار می‌کردند و می‌کنند در جایی از تاریخ شیعه می‌ایستند و اثر می‌گذارند و یا تاثیر می‌پذیرند. این غیاب برای هر شیعه‌ای امیدآفرین و محرک بوده. شاید برای همین است که از معدود مذاهب رو به جلو در زمان است و اساساً هیچ‌گاه گرفتار بن‌بست ناامیدی نمی‌شود...» 💠 متن کامل این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: shahrestanadab.com/Content/ID/11762 💠 این اثر را از فروشگاه اینترنتی تهیه نمایید: adabbook.com/تشریف ☑️ @ShahrestanAdab
🔹«آنقدر گفتنی داشتم که نمی‌توانستم نفس بکشم.» 🔸، ☑️ @ShahrestanAdab
🔸به اردوغان (شعری از ) 🔹نه شام، لقمۀ چربی برای شام تو شد نه در عراق، قضا و قدر به کام تو شد نه در سيادت اعراب، نقشۀ تو گرفت نه افتخار اروپا شدن به نام تو شد نه با ریا و دغل، سنگ دین به سینه زدن دلیل رونق بازار و احترام تو شد كنون هم از هوس ساحل ارس بگذر گمان مبر دل ايران زمين كنام تو شد دوام عزت اين خطه از ولای علی است اگر كه كافه و می، پایۀ دوام تو شد ارس ز هر دو طرف زير گام شيران است ترشحی اگر از آن نصيب جام تو شد رفیق قافله‌ای و شریک دزد اما گمان مدار كه تُرک غيور خام تو شد فقط به حرمت همسایگی است صبر يلان گمان مبر وجبی هم نصيب گام تو شد نه تُرک گنجه و باكو نه تُرک ايرانی نه قوم كُرد هماهنگ با مرام تو شد سكوت شير برادر! ز ترس روبه نيست ز خوان اوست اگر لقمه‌ای طعام تو شد به خود، قيافۀ فاتح گرفته‌ای با شعر چه غم؟ كه قافيه اسباب التيام تو شد فسانه گشت و کهن شد حديث عثمانی به خود بیا كه همای ظفر ز بام تو شد نه غرب با تو وفا می‌کند نه اسراییل نه داعشی که به دستور او غلام تو شد خود آگهم كه روا نيست هجو همسايه حلال کن اگر اين بیت‌ها حرام تو شد! ☑️ @ShahrestanAdab
🔹پیام تسلیت مدیر عامل موسسۀ شهرستان ادب در پی درگذشت 🔸بسم‌الله الرحمن الرحیم خبر درگذشت نویسنده‌ی ارجمند محمداعظم رهنورد زریاب باعث اندوه و غم فراوان شد. از دست دادن بزرگانی نظیر رهنورد زریاب که عمر خود را برای روایت زندگی مردمان‌شان صرف می‌کنند، و روشن نگاه داشتن آتش فروزان زبان فارسی را وجهه‌ی همت خویش قرار می‌دهند، مصیبتی جبران‌ناشدنی است. رهنورد زریاب برای مردم افغانستان و برای زبان فارسی یک سرمایه‌ی بزرگ و قابل اتکا بود. داستان‌هایش همه از مردم بود و برای مردم. نثر فارسی با رهنورد زریاب بخشی از ظرفیت‌های خود را به‌روز کرد، و رخت تازه پوشید. داستان‌های کوتاه و بلند این نویسنده‌ی فقید آیینه‌ای است از آن‌چه که بر مردم افغانستان رفته است از غم و شادی. امیدوارم فارسی‌زبانان سراسر جهان ، گنجینه‌ی آثار مرحوم استاد زریاب را قدر بدانند و ارج بنهند. از خداوند بزرگ برای ایشان رحمت می‌طلبم، و فقدانش را به اهالی قلم و فرهنگ در پهنه‌ی زبان فارسی، بخصوص نویسندگان و شاعران افغانستانی، تسلیت می‌گویم. علی‌محمد مودب مدیرعامل موسسه‌ی فرهنگی هنری شهرستان ادب ☑️ @ShahrestanAdab