14.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 معرفی رمان «تشریف» اثر تازۀ «علیاصغر عزتیپاک»
🔹#تشریف داستان مردی به نام شهریار است که در شب عروسیاش متوجه میشود که همسرش در دوران دانشسرا دوست صمیمی او، مصطفی، را به امنیتیها فروخته است. از آنجا که شهریار، مصطفی را بسیار دوست میداشته، تحمل از کف میدهد و حجله را ترک میکند. بدینشکل آوارگی سهروزهی او آغاز میشود. آوارگیای که سرانجامش در دل برف و یخ تپههای اطراف همدان رقم میخورد.
🔹این داستان در آذرماه سال ۱۳۵۷ در همدان میگذرد و قصه سرگشتگیها و پیداشدنهاست.
🔸#علی_اصغر_عزتی_پاک متولد ۱۳۵۳؛ كبودرآهنگ كوهين همدان؛ تحصيلكردهٔ حوزه علميه قم است. وی کار ادبی را با نگارش داستان در مجلات آغاز کرد. در سال ۱۳۸۴، نخستین کتاب خود را با عنوان «میمانم پشت در» منتشر کرد. وی تاکنون ۹جلد کتاب داستان را نوشته است و جوایز ادبی مختلفی را بدست آورده است.
💠 این اثر را از فروشگاه اینترنتی ادب بوک تهیه نمایید:
adabbook.com/تشریف
#معرفی_کتاب
#انتشارات_شهرستان_ادب
☑️ @ShahrestanAdab
🔸کشف رمز نشانههای یک رفیق
(یادداشتی بر کتاب #تشریف اثر تازۀ #علی_اصغر_عزتی_پاک به قلم #پروانه_حیدری)
🔹«...شروعی عاشقانه و شاعرانه دارد، مهری و شهریار دست در دست هم زیر بارانی که بیوقفه میبارد؛ قدم به حجله میگذارند. اما راز سر به مهر مهری، که خود فاشش میکند تا این زلال همپیمان شدن تیره و تار نگردد، کام شهریار را تلخ میکند و به خیابانهای سرد میکشاندش. او گیج و ویج راز مهری از خانه بیرون میزند. کوچه به کوچه پاسبان ایستاده، حکومت نظامی است. شب خوبی نیست برای ترک یار و دیار. اما مهری بت دوستداشتنیای را که شهریار از او در خاطرش ساختهبود، شکسته است. شهریار نمیخواهد و نمیتواند باور کند که مهری خبرچین دانشسرا بوده. همان که رفیق صمیمیاش را به سازمان امنیت و اطلاعات کشور معرفی کرده و باعث اخراجش از دانشسرا شده است. پس راه میافتد سمت خانۀ پدری مصطفی در همدان. به این امید که بتواند مصطفی را بیابد و اقرار به ندانستن کند. به این که حالا فهمیده چرا به عروسیشان نیامده، چرا آن در آغوشکشیدنهای آخرش حس و حالی حزنانگیز داشته. اما یافتن مصطفی که خودش در پیچ و خم یافتن راهی دیگر است...»
💠 متن کامل این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
shahrestanadab.com/Content/ID/11797
💠 این اثر را از فروشگاه اینترنتی #ادب_بوک تهیه نمایید:
adabbook.com/تشریف
☑️ @ShahrestanAdab
🔸جنایتی علیه بشریت
(یک صفحۀ خوب از رمان #تنهایی_پرهیاهو اثر #بهومیل_هرابال با ترجمۀ #پرویز_دوائی)
🔹«سیوپنجسال است که دارم کاغذ باطله روی هم میکوبم و در این مدت آنقدر کتابهای زیبا به سردابهام سرازیر شده که اگر سهتا انباری میداشتم پُر میشد. جنگ دوم جهانی که تمام شد یک روز شخصی یک سبد کتاب در داخل طبله پرس هیدرولیک من ریخت، سبدی از زیباترین کتابها. وقتی که ضربان قلبم کمی آرام گرفت، یکی از این کتابهای مزین را برداشتم و بگو چه دیدی؟ مهر کتابخانه سلطنتی پروس بر کتاب نقش بسته بود. روز بعد که به سر کار رفتم دیدم که زیرزمینم پر است از همین جنس کتاب با جلدهای چرمی که عطف و عنوان طلاکوبش فضا را روشن کرده است. دویدم بالا به حیاط و در آنجا دو نفر را دیدم که ایستادهاند و هرجوری بود ازشان درآوردم که جایی در حوالی نووه استراشتسی یک انباری پُر از کتاب هست...»
💠 ادامۀ این صفحه را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
shahrestanadab.com/Content/ID/11796
#یک_صفحه_خوب_از_یک_رمان_خوب
☑️ @ShahrestanAdab
18.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 شعرخوانی #پونه_نیکوی در شب شعر #سبز_و_سپید_و_سرخ، دیماه ۱۳۹۶
💠 کتاب #۶۴۱۰روز_تنهایی اثر «پونه نیکوی» را از فروشگاه اینترنتی #ادب_بوک تهیه نمایید:
adabbook.com/6410-روز-تنهایی
☑️ @ShahrestanAdab
🔹آخوند، بعد از روضه خواندن، دستمالی از جیباش درآورد و عرق پیشانیاش را گرفت: «از فرمانداری کاغذ فرستادهن که هیچکس حق نداره بالای منبر نام آقای خمینی رو...» ناگهان صدای صلوات جمعی مردم بلند شد. مأموران ساواک هاج و واج مانده بودند که چه کسی را دستگیر کنند. بعد از آرام شدن مردم، یکی از مأموران گفت: «بردن نام خمینی جرمه!» و دوباره صدای صلوات دستهجمعی مردم به هوا برخاست.
🔸#دستهایش_خونی_چشمهایش_گریان، #ابراهیم_اکبری_دیزگاه
💠 این اثر را از فروشگاه اینترنتی #ادب_بوک تهیه نمایید:
adabbook.com/دستهایش-خونی-چشمهایش-گریان
#گفتاورد
☑️ @ShahrestanAdab
🔹شبنشینی ادبی
🔸نقد بررسی رمان #تشریف اثر «علیاصغر عزتیپاک»
🔸با حضور: #محمدرضا_شرفی_خبوشان، #ابراهیم_اکبری_دیزگاه، #علیرضا_سمیعی و #علی_اصغر_عزتی_پاک
🔸چهارشنبه ۲۲ بهمنماه ۱۳۹۹ از ساعت ۲۰
💠 به میزبانی دکتر #محمدمهدی_سیار در صفحۀ اینستاگرام:
www.instagram.com/mm.sayyar
☑️ @ShahrestanAdab
🔸برای آفِلین
(یادداشتی بر کتاب #سوره_آفلین اثر تازۀ #ابراهیم_اکبری_دیزگاه، به قلم #پروانه_حیدری)
🔹«سوره آفِلین روایت مردمی ست که خود را محق میدانند. محق نسبت به بالاترین حقی که ممکن است به انسان داده شود. حق کشتن. و کیست که این حق را از خود دریغ کند، آنگاه که قدرت توجیهکنندهی تمام رفتارهای انسان است؟
خلیل در کشاکش روزهای انقلاب به دنبال پسرش اسماعیل میگردد. او بارها و بارها مردم را از هجوم به یکدیگر برحذر میدارد، داخل دعواشان میشود، سنگ و آجر از دستهاشان میگیرد و فرصت فرار میدهد. به هرکس که انسان است و لقبی داشته یا دارد. انقلابی ست یا ساواکی، یهودی یا مسلمان تفاوتی نمیکند. خلیل از صرف فعل کشتن سربازمیزند تا نفسی را که تمام عمر دنبال تزکیهاش بوده، به خون آغشته نکند...»
💠 ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
shahrestanadab.com/Content/ID/11799
💠 این اثر را از فروشگاه اینترنتی #ادب_بوک تهیه نمایید:
adabbook.com/سوره-آفلین
☑️ @ShahrestanAdab
🔸در نخستین سالگرد شهادت سپهبد حاج #قاسم_سلیمانی، جایزه هنری «سردار دلها» فراخوان داد
💠 اطلاعات بیشتر:
shahrestanadab.com/Content/ID/11800
☑️ @ShahrestanAdab
🔸سرو تنومند
(شعری از #هادی_قاسمی)
🔹چهلسال است میگریم، چهلسال است میخندم
کتاب خاطرات تلخ و شیرین پر از پندم
من از آغاز دلبستم به استقلال و آزادی
ز هرچه زرق و برق آورد شرق و غرب دل کندم
من آن باغم که دستانی خدایی کاشت بذرم را
سپس ساقه به ساقه زد به ساق عرش پیوندم
نهال کوچکی بودم که از طوفان گذر کردم
تعجب میکند عالم، اگر سروی تنومندم
مرا فکه، طلائیه، شلمچه، فاو میفهمد
چنانکه لحظههای داغ سرخاخونِ اروندم
در این عالم که دنیا از زر و سیم آبرومند است
من از خون جوانان برومند آبرومندم
کبوترهای خونینپر ز دوشم میپرند و من
به پای بال و پرهاشان هزاران بوسه میبندم
شعار «می روم تا انتقام سیلی زهرا_
بگیرم» را زدم با سربلندی روی سربندم
زمین مات ثباتم شد، زمان حیران جریانم
سرود رود کارونم، شکوه کوه الوندم
درون پیکرم روح جوانی میدود امروز
که پر شور است چشمانم، که پر شوق است لبخندم
جهان زیباتر از این روزگاران میشود روزی
و من چشم انتظار وعدۀ حق خداوندم
بهارا! بیتو فروردین فقط تکرار تقویم است
از این تکرار میسوزد همیشه جان اسفندم
#ادبیات_انقلاب
☑️ @ShahrestanAdab
💠www.aparat.com/v/EIV8X
🎥 انقلاب در کلمات
🔹معرفی بستهٔ پیشنهادی رمان انقلاب #انتشارات_شهرستان_ادب
(با اجرای #علیرضا_سمیعی و #محمدقائم_خانی)
#ادبیات_انقلاب
#معرفی_کتاب
☑️ @ShahrestanAdab
🔹شهرستان ادب را در اینستاگرام دنبال کنید
💠 instagram.com/shahrestanadab
☑️ @ShahrestanAdab
🔸رئیسعلی دلواری در عالم ادبیّات
(گفتوگو با #یوسفعلی_میرشکاک دربارۀ رمان #تاریخ_غیرت اثر #شیخ_موسی_نثری)
🔹«...خیلیها رمان تاریخی نوشتهاند، امّا نکتهی مهم دربارهی این اثر این است که اوّلاً، این بزرگوار اوّلین کسی است که اقدام میکند به نوشتن رمان تاریخی در ایران. ثانیاً، در این کتاب منطقهی خاصّی بهتصویر کشیده شدهاست. ثالثاً، زبان ویژهای دارد. رابعاً، اوّلین کسی است که دارد رمان به شیوهی اروپایی مینویسد و نحوهی برخوردش با وقایع، علاوه بر اینکه مدرن است، کلاسیک هم هست؛ برای مثال عاشق و معشوقهای این کتاب بهواسطهی اشعار شاعران بزرگ کلاسیک فارسی مانند سعدی دیالوگ میکنند؛ انگار بهشیوهی فردوسی و سایر قدما پردهپوشی شده تا وارد جزئیّات نشود.
از طرف دیگر، نویسنده تلاش کرده بهشیوهی شخصیّتپردازی قهرمانان در آثار ادبی کلاسیک اروپایی، قهرمانانش را بهسرعت به کشتن ندهد. به همین دلیل، آنها را در مخمصه میاندازد ولی هربار آنها را نجات میدهد؛ در واقع نثری مفهوم گرهافکنی را متوجّه شدهاست، در حالیکه خیلی از نویسندگان بزرگ مدرن ما هنوز این مفهوم را بهدرستی درک نکردهاند؛ چه گرهافکنی کلاسیک، چه گرهافکنی مدرن، طوریکه برای مخاطب تعلیق ایجاد کنند و با حفظ روابط علّت و معلولی پیرنگ، قهرمان را هم نجات دهند...»
💠 متن کامل این گفتوگو را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
shahrestanadab.com/Content/ID/11804
💠 این اثر را از فروشگاه اینترنتی #ادب_بوک تهیه نمایید:
adabbook.com/تاریخ-عبرت
☑️ @ShahrestanAdab