🔻مقتدا
(شعری از #امید_مهدی_نژاد در پروندۀ #ادبیات_انقلاب)
▪️شب آخرین خبر بود، خورشید مبتدا شد
تشویش سایهها را تقدیرِ انزوا شد
دریا نمیخروشید، صبر سپیده سر رفت
شب بیستاره میسوخت، بابی به صبح واشد
خواب ستارهها را تعبیر صبح کردند
صبحی که ابتدا بود، صبحی که انتها شد
مردان دورمانده دستی به هم رساندند
در خویش خفتگان را بر خاستن عصا شد
گفتند: زودهنگام، گفتند: بیسرانجام
گفتند: غیرممکن، گفتند، منتها شد
خاکی که بر دو کتفش ابلیس بوسه میزد
در خویش زیر و رو گشت، آیینۀ خدا شد
تقدیر سایهها بود در دخمهها خزیدن
شب آخرین مفر بود، خورشید مقتدا شد
شاه و وزیر دزدان آغاز داستان بود
جمهوری شهیدان پایان ماجرا شد
سوی ستاره پیداست، سکّان هنوز برجاست
بر عرشه ایستاده است پیری که ناخدا شد
ای کاش بار دیگر این جاده باز میشد
آنسان که پیش از این بود، آنسان که با شما شد
ای کاش بار دیگر «یا مرگ یا خمینی»
تا باز میسرودیم: شب رفت و روشنا شد
ای کاش بار دیگر آن مشتها بیایند
تا جغدها نگویند این صبح هم فنا شد
☑️ @ShahrestanAdab
🔻در برابر ظلم
(یادداشتی بر کتاب #زغال_سرخ اثر #سیدحسن_حسینی_ارسنجانی به قلم #طاهره_احمدنژاد)
▪️«همیشه میگویند ظلم در جایی رشد میکند که مظلوم آن را پذیرفته باشد. وقتی مظلومی در مقابل ظالم به پا خیزد، ترس از همه گیر شدن بیداری مظلومین، ظالم را فرا میگیرد. رمان زغال سرخ داستان مظلومانی است که بالاخره از ستمی که به آنها میشود به ستوه میآیند و دست به حرکتی بر علیه ظالم میزنند.
"زغال سرخ" از یک واقعهی تلخ شروع میشود. اسماعیل شوهر بتول و چند بچهی قد و نیمقد در کوهستان کشته میشود و جنازهی یخزده اش داغی آتشین برای پسر بزرگش یعنی شجاع میشود. شجاع که پسر جوان و پر غروری است با دیدن بدن زخمی پدرش متوجه میشود او به قتل رسیده است، او تصمیم میگیرد هر طور شده انتقام پدرش را بگیرد....»
🔗 ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
shahrestanadab.com/Content/ID/11487
☑️ @ShahrestanAdab
🔻روایت جنگ از یک سنگر عراقی
(نقد رمان #نقل_گیتی اثر #محمد_خسروی_راد به قلم #پرستو_علی_عسگرنجاد)
▪️«آثار و آسیبهای جنگ بهمثابۀ یکرویداد عظیم با ابعاد مختلف اجتماعیفرهنگی، همواره دستمایهای قوی برای خلق آثار هنری بهویژه در ساحت ادبیات بودهاند. روایتهای جنگ آنگاه که پا را از دایرۀ روایت صرف و مستندنگاری محض بیرون میگذارند و به درگیریهای ذهنی و چالشهای روانی افراد حاضر در جنگ میپردازند، جنبۀ داستانیتری پیدا میکنند. این درست همانچیزی است که امروز، پس از گذر نزدیک به سهدهه از پایان جنگ و تولید هزاراناثر هنری با محتوای جنگ، بیش از هرچیز به آن نیازمندیم؛ درست شبیه چیزی که در "نقل گیتی" اتفاق افتاده است.
"محمد خسرویراد" نام تازهای در عرصۀ ادبیات دفاع مقدس ایران نیست. او پیش از رمان نقل گیتی، ۲۵ مجموعهداستان و مستند و زندگینامهنوشت را به رشتۀ تحریر درآورده است که اگر نگوییم همه، قریب به اتفاقشان پیرامون دفاع مقدساند. این نویسندۀ کهنهکار مشهدی اما، در رمان تازهاش، به سراغ ایدۀ درخشانی رفته که به خودی خود، جذاب و تأملبرانگیز است: بازخوانی جنگ از زبان یکمجاهد عراقی...»
🔗 ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
shahrestanadab.com/Content/ID/11476
☑️ @ShahrestanAdab
🔻رواق امام
(شعری از #زهرا_سپه_کار در پروندۀ #ادبیات_انقلاب)
▪️انقلابی است در دلم
که رهبرش سیوهشتسال است که سیزدهسال دارد
همه قیام کردهاند
جماعت منتظر اماماند
و زبان گلدستهها پر از تکبیر
خدا بزرگتر است
و این را تنها روح خدا میتوانست به جهان نشان دهد
انقلابی است در دلم
رضا
خان نمیخواهد
رضا
شاه نمیخواهد
بیرون میروم از رواق امام
موقع فجر است
باد بهمن به صورتم میزند
دیگر سوز ندارد
به شمارۀ کفشداری نگاه میکنم
پنجاهوهفت
☑️ @ShahrestanAdab
🔻پلیسی- معمایی؛ اما ایرانی!
(یادداشتی بر رمان #روز_داوری اثر #سجاد_خالقی به قلم #علی_ششتمدی)
▪️«اگر در اطرافتان دوست یا آشنای خانوادگی خاصی دارید که دنبال یک کتاب جذاب و پرماجرا میگردد، کتاب روز داوری، پیشنهاد بسیار خوبی خواهد بود. اگر این دوست یا آشنای شما، میخواهد کتاب خواندن را شروع کند و عادت به ادامه دادن صفحات کتاب ندارد، یا اگر کتابخوان هست اما به روایتهای جنایی و معمایی و... علاقه دارد، میتوانید این کتاب را با خیال راحت بهعنوان یک نمونه ایرانی خوب، معرفی کنید. برجستهترین ویژگی و عنصر داستانی این کتاب، قوت «تعلیق» است. قصه، پر از ماجرا و تقریباً خالی از عاطفه و احساس است. روایت بهجای پرداختن به توصیف یا تعمق در احساسات شخصی، خط به خط و صفحه به صفحه، شخصیتها را درگیر ماجراهای مختلف میکند. تصاویر گیرا و گرههای باورپذیر، در گذر زمان، مخاطب را در خلسهای جذاب غرق میکند...»
🔗 ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
shahrestanadab.com/Content/ID/11490
☑️ @ShahrestanAdab
🔻زبان گویای روستاها در انقلاب اسلامی
(یادداشتی بر رمان #به_هم_رسیدن_در_میانسی نوشتۀ #مهدی_کرد_فیروزجایی به قلم #مریم_سادات_ذکریایی)
▪️«...نام تأمل برانگیز و رمزآلود کتاب، برای کسانی که ندانند میانسی، نام مکانی است و این اثر، داستان عاشقانۀ به هم رسیدن دو نفر نیست، در وهلۀ اول و البته در طول مطالعهی داستان میتواند دارای کشش و جذبه باشد. این اثر که از زاویه دید اول شخص و از زبان پسربچهی نوجوانی به نام شکرالله نوشته شده، با ظرافت و دقت به ادبیات نوجوان و طرز گویش مازندرانی به توصیف و تشریح واقعهای میپردازد که در ابتدا موضوعی تکراری به نظر میرسد، ولی هرچه مخاطب در طول داستان پیش میرود، حس خوشایند تعلیق، او را رها نمیسازد تا داستان را به پایان برساند. در عین حال، فضا سازی و پرداختن به جزییات، صحنهی کتاب را تصویری ساخته و باعث میشود مخاطب در ذهن خود بتواند تصویر روشنی بسازد از اماکنی که اتفاقات داستان در آن رخ میدهد...»
🔗 متن کامل این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
shahrestanadab.com/Content/ID/11492
☑️ @ShahrestanAdab
🔻نقد و بررسی رمان #سفر_معمولا_صبح_اتفاق_می_افتد نوشتۀ #علی_الله_سلیمی در پنجمین نشست چشم و چراغ
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/11495
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻وادی ایمن
(شعری از زندهیاد استاد #حمید_سبزواری در پروندۀ #ادبیات_انقلاب)
▪️وقت است تا برگ سفر، بر باره بندیم
دل بر عبور از سد خار و خاره بندیم
از هر کران بانگ رحیل آید به گوشم
بانگ از جرس برخاست وای ِمن خموشم
دریادلان راه سفر در پیش دارند
پا در رکابِ راهوار خویش دارند
گاه سفر را چاووشان فریاد کردند
منزل به منزل حال ره را یاد کردند
گاه سفر آمد، نه هنگام درنگ است
چاووش میگوید که ما را وقت تنگ است
گاه سفر آمد، برادر! گام بردار!
چشم از هوس از خورد، از آرام بردار!
گاه سفر آمد برادر! ره دراز است
پروا مکن بشتاب! همّت چارهساز است
گاه ِسفر شد، باره بر دامن برانیم
تا بوسهگاهِ وادیِ ایمن برانیم
وادی نه ایمن، هان مگو، باید سفر کرد
از هفت وادی در طلب باید گذر کرد
وادی نه ایمن، رهزنان در رهگذارند
بیم حرامی نیست، یاران هوشیارند
وادی نه ایمن، جاده هموار است ما را
امید بر عزم جلودار است ما را
وادی پر از فرعونیان و قبطیان است
موسی جلودار است و نیل اندر میان است
تکریتیان صد دام در هر گام دارند
راه آشنایان، ره به مقصد میسپارند
رهْتوشه باید کو؟ بیاور کوله بارم
امید را رهتوشه بهر راه دارم
رهْتوشه باید، پای من همواره پو باش
هفتاد وادی پیش رو گر هست گو باش
رهْتوشه باید، عزم را در کار بندم
دل بر خدا آنگه به رفتن باره بندم
رهْتوشه باید، مرغوا مشنو ز هر کس!
رهْتوشه ما را شوق دیدار حرم بس!
تنگ است ما را خانه، تنگ است ای برادر!
بر جای ما بیگانه، ننگ است ای برادر!
ننگ است ما را خانه بر دشمن نهادن
تاراج و باج و فتنه را گردن نهادن
تاراج و باج و فتنه را گردن نهادیم
خفتیم، غافل، خانه بر دشمن نهادیم
خفتیم غافل از معادای حرامی
کردیم سر تسلیم یاسای حرامی
خفتیم غافل رزم را از یاد بردیم
پس داوری بر محضر بیداد بردیم
خفتیم و دشمن، داد، نی، بیدادمان داد
خواب و خور و افیون و مستی یادمان داد
دشمن، سرا بگرفته و راه نفس هم
دست عمل بشکسته و پای فرس هم
تاراج شد، تاراج هر کالایمان بود
خاموش شد هر نغمه، کاندر نایمان بود
ما خامُش و او هر طرف شور و شغب کرد
تاوان خورد و خفت مستی را طلب کرد
سینا و طور و عزّه را بلعید با هم
ما خفته و او در تهاجم قدس را، هم
جولان، به جولانی دگر بگرفت از ما
ماندیم، ما سرگشته، او را قدس و سینا
فرمان رسید: این خانه از دشمن بگیرید!
تخت و نگین از دست اهریمن بگیرید!
یعنی کلیم، آهنگِ جان سامری کرد
ای یاوران! باید ولی را یاوری کرد
وقت است تا زاد سفر بر دوش بندیم
دل بر پیام دلکش چاووش بندیم
چابک سواران، رهروان، اِحرام بستند
دل بر طنین این صلای عام بستند
آهنگ رفتن کن که ما را چاره فرد است
واماندن از این کاروان، درد است، درد است
باید خطر کردن، سفرکردن، رسیدن
ننگ است از میدان، رمیدن، آرمیدن
وادی به وادی سینه باید سود بر راه
منزل به منزل رفت باید تا سحرگاه
گر خاره و خارا و گر دور است منزل
حکم جلودار است بربندیم محمل
ما را گریزی جز که آهنگ سفر نیست
عزم سفر کن فرصت بوک و مگر نیست
باور مکن، افسانۀ افسونگران را
همراه باید شد در این ره کاروان را
باور مکن، امید دیدار حرم نیست
گامی فرا نه، تا حرم جز یک قدم نیست
از دشت و دریا در طلب باید گذشتن
بیگاه و گاه و روز و شب باید گذشتن
گر صد حرامی، صد خطر در پیش داریم
حکم جلودار است سر در پیش داریم
حکم جلودار است بر هامون بتازید!
هامون اگر دریا شود از خون بتازید!
فرض است فرمان بردن از حکم جلودار
گر تیغ بارد، گو ببارد نیست دشوار
جانان من برخیز و آهنگ سفر کن
گر تیغ بارد گو ببارد جان سپر کن
جانان من برخیز! بر جولان برانیم
زآنجا به جولان تا خط لبنان برانیم
آنجا که جولانگاه اولاد یهوداست
آنجا که قربانگاهِ زعتر، صور، صیداست
آنجا که هر سو صد شهید خفته دارد
آنجا که هر کویش غمی بنهفته دارد
جانان من! اندوه لبنان کشت ما را
بشکست داغ دیر یاسین پشت ما را
جانان من! برخیز باید بر«جبل» راند
حکم است باید باره بر دشت امل راند
جانان من برخیز و زین بر بارگی نه
زی قدس، زی سینا، قدم یکبارگی نه
باید ز آل سامری کیفر گرفتن
مرحب فکندن، خیبری دیگر گرفتن
باید به مژگان رُفت گَرد از طور سینین
باید به سینه رَفت زینجا تا فلسطین
باید به سر، زی مسجدالاقصی سفر کرد
باید به راه دوست، تَرک جان و سر کرد
جانان من برخیز و بشنو بانگ چاووش
آنک امام ما علم بگرفته بر دوش
تکبیر زن، لبیک گو، بنشین به رهوار
مقصد، دیار قدس همپای جلودار...
#این_بانگ_آزادی
☑️ @ShahrestanAdab
🔻روایتی رازآلود از روزهای انقلاب
(یادداشتی بر کتاب #روزگار_فراموش_شده نوشتۀ #مهدی_رضایی به قلم #حمزه_ولی_پور)
▪️«"روزگار فراموششده"ی مهدی رضایی، روایتی است رازآلود از روزهای انقلاب. روایت رازی سر به مُهر در سینهی "سیدکاظم" که "رضا" در پی کشف آن است. سیدکاظم در پی عهدی با رضا بر آن شده که آن راز را جز در هنگام مرگ برای رضا بازگو نکند و حال که سیدکاظم در بستر با مرگ دستوپنجه نرم میکند، به رضا پیغام میدهد که به دیدارش برود تا راز را به او بازگوید. رضا برای دیدن سیدکاظم راهی قم میشود.
رازی که سالیانیست در سینۀ سیدکاظم است جریان پشت پردۀ ماجرایی ست که به فرجام تلخ ختم شده و حال رضا در پی آن است که از کسانی که در جریان مبارزات انقلاب با او نامردمی کردهاند، انتقام سختی بگیرد؛ اما با آنچه از سیدکاظم میشنود، در مییابد آن کس که او در پی اوست کسی است که اصلاً در تصور او نیز نمیگنجد...»
🔗 ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
shahrestanadab.com/Content/ID/5788
☑️ @ShahrestanAdab
🔻رمان «وضعیت بیعاری» برگزیدۀ سیوهفتمین جایزۀ کتاب سال شد
▪️سیوهفتمین دورۀ #جایزه_کتاب_سال جمهوری اسلامی ایران با معرفی برترینها به کار خود پایان داد. در مراسمی که ۱۶ بهمنماه با حضور رئیس جمهور و جمعی از اهالی قلم و مهمانانی از کشورهای خارجی در تالار وحدت برگزار شد، ۴۱ عنوان کتاب در بخشهای متفاوت برگزیده و معرفی شدند.
رمان #وضعیت_بی_عاری اثر #حامد_جلالی توانست جایزۀ کتاب سال را با همراهی کتابی دیگر به دست آورد. این رمان شاخص را #انتشارات_شهرستان_ادب سال گذشته منتشر کرده بود که از تولیدات #مدرسه_رمان این مؤسسه است. رمان وضعیت بیعاری توانسته بود پیش از این دوازدهمین #جایزه_جلال آل احمد را نیز از آن خود کند.
هیئت داوران سیوهفتمین جایزۀ کتاب سال، رمانهای «وضعیت بیعاری» و «دور زدن در خیابان یکطرفه» را در بخش داستان بلند و رمان به صورت مشترک انتخاب کردند.
شهرستان ادب و همۀ هنرمندان همراه با این مجموعه، این موفقیت را به آقای حامد جلالی تبریک گفته و برای این نویسندۀ گرامی آرزوی موفقیتهای روزافزون دارد.
☑️ @ShahrestanAdab