🔻گره گشا
(ستون شعر سایت شهرستان ادب را با شعری از کتاب #دلم_دهلی_است سروده #عزیز_مهدی بهروز میکنیم. گفتنیست این کتاب توسط #انتشارات_شهرستان_ادب به چاپ رسیده است)
▪️دلا! بیا وُ به عشق کسی دچار مشو
اسیر عشق خدا باش و غصّهدار مشو
به غیر اشک و جدایی، ز غیر، هیچ مجوی
به جز طریق خدا را طلایهدار مشو
ز خویش بگذر و بیهوده لاف عشق مزن
به شوق دیدن اغیار، بیقرار مشو
به رخ کشیدن اعمال، عین بیدینیست
به راز سینه بگو: باش و آشکار مشو
علاج خفتن تو چیست جز شکفتن تو؟
بیا اقامه بخوان؛ غافل از بهار مشو
گرهگشای تو عشق است؛ عشق قُدسی او
«وان یکاد» بخوان؛ خوار هر نگار مشو
☑️ @ShahrestanAdab
🔻خاطرات
(ستون شعر سایت شهرستان ادب را با شعری از کتاب #زن_بی_قرار سروده #سمانه_عابدینی بهروز میکنیم. گفتنیست این کتاب توسط #انتشارات_شهرستان_ادب به چاپ رسیده است)
▪️اگر خاطرات، صندلی بود
خسته که میشدم
قدم میزدم
و روی صندلی دیگری مینشستم
اگر خوابهایم
اتاقی بود
وحشت که میکردم
درش را میبستم
و یا اگر دردهایم راههایی بود
برای رسیدن، تنها یکی را انتخاب میکردم
اما نمیدانم چرا سی سالهام
من که به اندازه تمام داستانهای جهان زیستهام
گاهی زنی هستم خیال پرداز
گاهی کودکی سر به هوا
با نیمههای بسیاری که هیچگاه نشان کسی ندادم
و جای خودم
که همیشه خالی است
دست صندلی را میگیرم
و از تمام راهها
گذشتن از خود را انتخاب میکنم
با نیمه کارگری بیوطن
که هر صبح با خورشید بیرون میزند
و بیخورشید باز میگردد
☑️ @ShahrestanAdab
🔻زخمِ عمیقِ عشق
(ستون شعر سایت شهرستان ادب را با شعری از کتاب #واقعه سروده #غلامرضا_کافی بهروز میکنیم. گفتنیست این کتاب توسط #انتشارات_شهرستان_ادب به چاپ رسیده است)
▪️شراب از خنده میگیرم نگاهِ آبدارت را
به خوابِ سُرمه میبندم پر و بالِ غبارت را
غبار رفتنت را موج برمیخیزد از صحرا
که بر اشکم گذر دادی رکابِ راهوارت را
نسیمِ لطف پنهان است در زخمِ عمیقِ عشق
شکوفا کن به آبِ تیغ باغِ بیبهارت را
تو در عمقِ کدامین درّه میخوانی که میآرد
نسیمی خسته و محزون ردیفِ بغضِ تارت را
چه محزون مینوازد در غروبِ گرگ و میشِ دشت
شبانِ نیزنی این جا روانِ بیقرارت را
من امّا صوفیِ آن خانقاهم در نشیبِ کوه
که در هر خلسه میمیرم حضورِ سایهوارت را
غرورِ گیسوانش را اگر ای کوه میدیدی
چنین افشان نمیکردی شلالِ آبشارت را
مرا زخمی رها کردی به پای دارِ آویشن
چرا با خود نبردی لاشِ خونینِ شکارت را؟
و تو لیلا ندیده مُردی و یک صبحِ بارانی
چرید آهوی تنهایی علفهای مزارت را
☑️ @ShahrestanAdab
🔻غروب دلتنگی
(ستون شعر سایت شهرستان ادب را با شعری از کتاب #بیدهای_بی_مجنون سروده حجتالاسلام #محمدحسین_انصاری_نژاد بهروز میکنیم. گفتنیست این کتاب توسط #انتشارات_شهرستان_ادب به چاپ رسیده است)
▪️غروب میگذرد با تمام دلتنگی
تو چشمدوخته بر شیر خستۀ سنگی
در انتظار خروشی از این مجسمهای
که از دلت بتکاند غبار دلتنگی
به شیر قصۀ مادربزرگ میماند
بهوقت دمزدن از قصههای «بهرنگی»
نشسته دستخوش زوزۀ شغالان باز
نشسته تا بکشد طرح نقشهای جنگی
بگو کلاغ خبرچین! از این غروب برو
تو را شناختهام از هزارفرسنگی
بر این کبود بهشکل کبوتر آمدهای
برو که رو شده دستت از این بدآهنگی
غروب مثل اناریست در سبد خونی
که کرده خون دلم را به شیشهای رنگی
نشستهام به تماشای رنج دستفروش
به دستچین سبدهای غرق نارنگی
بهوقت حادثه ما هردو سنگِ زیرینیم
چه تلخ میگذرد دور آسیاسنگی
شغاد جای تهمتن نشسته، کاری کن!
شدهست آخر این شاهنامه، شطرنگی
☑️ @ShahrestanAdab
🔻آخرین ایستگاه
(ضمن عرض تبریک به مناسبت ایام میلاد #امام_رضا علیه السلام، ستون شعر و پرونده #شعر_رضوی سایت شهرستان ادب را با شعری از کتاب #پرچم_صلح سروده #شهریار_شفیعی بهروز میکنیم. گفتنیست این کتاب توسط #انتشارات_شهرستان_ادب به چاپ رسیده است)
▪️فاصلهها را
پنجره به پنجره میشمارم
حالا
تنها مانده یکی
آخرین ایستگاه
این
پنجرۀ کرامت توست
اینجا قفل تمام بغضها
با نام تو میشکند
آنقدر هقهق چشمها را
شنیده و چشیده است
فولادش آبدیده است
کاسۀ «چهکنم» را به سقاخانه
بال پروازم را به «کفشداری»
و دلم را
به «دلداریات» میسپارم
اشتیاق مرا ببین
که در آینۀ دیوارها تکثیر شده
حالا رسیدهام
رو به روی خورشید
خورشیدی که چشم را نمیزند
آقا
میهمانی پشت پنجره را ببین
کولهبار سالم و التماس مسافران را بشنو
من اما آمدهام فقط بگویم
چهقدر اینهمه شاهی
به شما میآید
حالا
قلب دومم را از کفشداری میگیرم
و سکوتِ تو
سمت چپ سینهام را سبک میکند
☑️ @ShahrestanAdab
🔻حَرَم
(ضمن تبریک به مناسبت فرارسیدن سالروز میلاد #امام_رضا علیهالسلام، ستون شعر و پرونده #شعر_رضوی سایت شهرستان ادب را با شعری از کتاب #سیاه_مست_سایه_تاک سروده #مرتضی_امیری_اسفندقه بهروز میکنیم. گفتنیست این کتاب توسط #انتشارات_شهرستان_ادب به چاپ رسیده است)
▪️شوکران درد نوشیدم، دوا آموختم
غوطه در افتادگی خوردم، شنا آموختم
شهریان را خون اندیشه به جوش آورده است
آنچه من در سنگلاخ روستا آموختم
سقف چوبی، فرش خاکی، چینههای کاهگل
بیتنش، بیمعرکه، بیادعا آموختم
زیر نور خستهی فانوس در کنجی نمور
روشنی را فتح کردم، روشنا آموختم
پشت دریاها چه شهری بود و پشت کوهها؟
عافیت را وانهادم، ماجرا آموختم
مثل من در من کسی، از من ولی بسیار دور
گم شدم، چیزی از این همسایهها آموختم
تا ببینم این من مثل من مرموز را
شاعرانه هم بهانه، هم بها آموختم
پشت در پشتم ترنم گوی و شاعر بوده اند
شعر گفتن را نه پشت میزها آموختم
در خراسان رشد کردم - کعبه شعر و شعور
همت از پیران گرفتم، از رضا آموختم
ای طلا آجین ضریحت، روزنههای امید
با غبار بارگاهت کیمیا آموختم
با تو بودم، با تو ای گلدستهی باغ شهود
هر کجا اندیشه کردم، هر کجا آموختم
با تو بودم با تو ای قطب مدار دوستی
گر نهان آموختم یا برملا آموختم
یاد باد آن روزهای روزه، آن شبهای ذکر
آنچه در صحن مطهر جا به جا آموختم
بیتو گر افروختم شمعی، هوس خاموش کرد
بیتو گر آموختم چیزی، هوا آموختم
متن کامل این شعر را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10769
☑️ @ShahrestanAdab
🔻نگاه
(ستون شعر سایت شهرستان ادب را با شعری از کتاب #به_رنگ_درنگ سروده #محمد_مرادی بهروز میکنیم. گفتنیست این کتاب توسط #انتشارات_شهرستان_ادب به چاپ رسیده است)
▪️یک بغل شعر و کمی خاطره اینجاست، ببین
روز و شب دلهره در دلهره اینجاست، ببین
به زمین خیره شو ای دل، به زمان چشم بدوز
زل بزن، منظره در منظره اینجاست، ببین
سعی کن باز به دیوار مبدّل نشوی
صد نفس باغ پس پنجره اینجاست، ببین
سربه سر راز جهان خندهی مستانهی اوست
صد دهان قهقههی یکسره اینجاست، ببین
لشکر اوست که بر دشت زمان صف زده است
شک نکن، میمنه در میسره آنجاست...ببین!
☑️ @ShahrestanAdab
🔻لحن دریا
(ستون شعر سایت شهرستان ادب را با شعری از کتاب #مرا_صدا_کردی؟ سروده #لیلا_حسین_نیا بهروز میکنیم. گفتنیست این کتاب توسط #انتشارات_شهرستان_ادب به چاپ رسیده است)
▪️بشکن سکوت را و به غوغا بخوان مرا
بیزارم از گذشته، به فردا بخوان مرا
من بیتبیت یک غزلم، سادهام مگیر
با آن صدای زندهی گیرا بخوان مرا
تنهایی و ادامهی کابوس تا کجا!
یک شب به میهمانی رویا بخوان مرا
تا مثل رود راه گشایم به سوی تو
با لحن بیکرانهی دریا بخوان مرا
بگذار از گذشته نگوییم و بگذریم
تنها تو را بخوانم و تنها بخوان مرا
☑️ @ShahrestanAdab
🔻آسیمهسر
(ستون شعر سایت شهرستان ادب را با شعری از کتاب تازه منتشر شدۀ #از_تو_چه_پنهان سروده #ناصر_حامدی بهروز میکنیم. گفتنیست این کتاب توسط #انتشارات_شهرستان_ادب به چاپ رسیده است)
▪️من پیر شدم، دیر رسیدی، خبری نیست
مانند من آسیمهسر و دربهدری نیست
بسیار برای تو نوشتم غم خود را
بسیار مرا نامه، ولی نامهبری نیست
یک عمر قفس بست مسیر نفسم را
حالا که دری هست مرا بالوپری نیست
حالا که مقدّر شده آرام بگیرم
سیلاب مرا برده و از من اثری نیست
بگذار که درها همگی بسته بمانند
وقتی که نگاهی نگران پشتِدری نیست
بگذار تبر بر کمرِ شاخه بکوبد
وقتی که بهار آمد و او را ثمری نیست
تلخ است مرا بودن و تلخ است مرا عمر
در شهر بهجز مرگ متاع دگری نیست
☑️ @ShahrestanAdab
🔻بادبادکها
(ستون شعر سایت شهرستان ادب را با سهشعر از کتاب تازه منتشر شدۀ #من_میز_را_برای_دو_نفر_می_چینم سروده #محمد_اسماعیل_پور بهروز میکنیم. گفتنیست این کتاب توسط #انتشارات_شهرستان_ادب به چاپ رسیده است)
▪️راست میگویند
ما فوتبال را از زمین خاکی
شروع کردیم
و جنگ را از موشکهای کاغذی
و تیر و کمانهای سیمی...
ما همهچیز را از اولش شروع کردهایم
نمیشود جنگ را از آخرش بنویسیم.
▪️زن در فنجانها چای میریزد
مرد روزنامه میخواند
کودک نقاشیهایش را
رنگ میکند
خلبان نمیداند
چه رؤیاهایی را ویران میکند
▪️آسمان همان آسمان است
تنها
ما بزرگتر شدهایم
و پهبادها جای بادبادکها را گرفتهاند
☑️ @ShahrestanAdab
🔻سرگردانی
(ستون شعر سایت شهرستان ادب را با شعری از کتاب #ملاحظات سرودۀ #امید_مهدی_نژاد بهروز میکنیم. گفتنیست این کتاب توسط #انتشارات_شهرستان_ادب به چاپ رسیده است)
▪️صبحِ نورافشانی پیشانیات را دوست دارم
چشمهای بیسبب بارانیات را دوست دارم
ثلث و نستعليقِ اخم و خندهات را میستایم
خال و خط کوفی و دیوانیات را دوست دارم
درد من لب وا کنی خفتهست در آغوش درمان
این عزايمخوانی رحمانیات را دوست دارم
باز لبخندی بزن، نه... خنده دنداننمایی
آن ردیف روشن مرجانیات را دوست دارم
غرق پاییزم، ولی ایکاش برمیگشت روزم
بوسهبارانهای تابستانیات را دوست دارم
پرسشم از عشق بود و پاسخش حزن نگاهت...
پاسخ از ژرفنا عرفانیات را دوست دارم
سربه سقف سینه میکوبی و مینالی، دل ای دل
نالههای در قفس زندانیات را دوست دارم
عشق میگوید بمان و عقل میگوید برو، آه
بین عقل و عشق سرگردانیات را دوست دارم
☑️ @ShahrestanAdab
🔻البلاءُللولا
(ستون شعر سایت شهرستان ادب را با شعری از کتاب #صحن_فیروزه سرودۀ #فاطمه_نانی_زاد بهروز میکنیم. گفتنیست این کتاب توسط #انتشارات_شهرستان_ادب به چاپ رسیده است)
▪️تو همانی؛ آنکه من از هر نظر میخواهمش
بیبروبرگرد و اما و اگر میخواهمش
بارها از آینه پرسیدهام این راز را
من چرا اینگونه هستم؛ اینقَدَر میخواهمش؟!
دور اگر افتادم از او چشم دنیا شور بود
چشمتان روشن که با چشمان تر میخواهمش
هر چه میخواند برایم البلاءُللولا
بیشتر از بیشتر از بیشتر میخواهمش
هرچه از عشقش بگویم، گفتنی دارم هنوز
جملهای گویا و موجز، مختصر؛ میخواهمش
☑️ @ShahrestanAdab