ای کاش که این شام سحر داشته باشد
ای کاش که این شمس قمر داشته باشد
ای کاش به میدان نرود هیچ جوانی
ای کاش که این مرد پسر داشته باشد
ای کاش جوانی که شده یکه وتنها
تا جان به تنش هست پدر داشته باشد
ای کاش که این تازه جوان رفته به میدان
در دست بجز تیغ سپر داشته باشد
ای کاش عدو تن به تن آید نه که با فوج
ای کاش که این قوم جگر داشته باشد
ای کاش در این لشگر بدتر ز بهائم
با این همه شر جنس بشر داشته باشد
ای کاش به طفلان برسد جرعه ی آبی
این مشک بجز اشک اگر داشته باشد؟
مانده است حسین بی قمر و قاسم و اکبر
این دشت بجز خوف ، خطر داشته باشد
مانده است امامی که سپاهش همه رفته
سرباز به قنداقه مگر داشته باشه
یک مادر و عباس و سه فرزند شهیدش
ای وای از آن دم که خبر داشته باشد
ای کاش به گوش کرِ این مردم نامرد
یک ناله و فریاد اثر داشته باشد
باید برساند به جهان بانگ محرم
این قافله هر سوی گذر داشته باشد
ای کاش به شعر تر من شاه شهیدان
با گوشه ی یک چشم نظر داشته باشد
◼️شعر ارسالی از شاعر ارزشمند و بزرگوار مشکین دشتی جناب آقای علیرضا تیموری
📚داستان کوتاه
روزی عارف پیری با مریدانش از کنار قصر پادشاه گذر میکرد.
شاه که در ایوان کاخش مشغول به تماشا بود، او را دید و بسرعت به نگهبانانش دستور داد تا استاد پیر را به قصر آورند.
عارف به حضور شاه شرفیاب شد.
شاه ضمن تشکر از او خواست که نکته ای آموزنده به شاهزاده جوان بیاموزد مگر در آینده او تاثیر گذار شود.
استاد دستش را به داخل کیسه فرو برد و سه عروسک از آن بیرون آورد و به شاهزاده عرضه نمود و گفت: "بیا اینان دوستان تو هستند، اوقاتت را با آنها سپری کن."
شاهزاده با تمسخر گفت: " من که دختر نیستم با عروسک بازی کنم! "
عارف اولین عروسک را برداشته و تکه نخی را از یکی از گوشهای آن عبور داد که بلافاصله از گوش دیگر خارج شد.
سپس دومین عروسک را برداشته و اینبار تکه نخ از گوش عروسک داخل و از دهانش خارج شد.
او سومین عروسک را امتحان نمود.
تکه نخ در حالی که در گوش عروسک پیش میرفت، از هیچیک از دو عضو یادشده خارج نشد.
استاد بلافاصله گفت : " جناب شاهزاده، اینان همگی دوستانت هستند، اولی که اصلا به حرفهایت توجهی نداشته، دومی هرسخنی را که از تو شنیده، همه جا بازگو خواهد کرد و سومی دوستی است که همواره بر آنچه شنیده لب فرو بسته "
شاهزاده فریاد شادی سر داده و گفت: " پس بهترین دوستم همین نوع سومی است و منهم او را مشاور امورات کشورداری خواهم نمود. "
عارف پاسخ داد : " نه "
و بلافاصله عروسک چهارم را از کیسه خارج نمود و آنرا به شاهزاده داد و گفت: " این دوستی است که باید بدنبالش بگردی "
شاهزاده تکه نخ را بر گرفت و امتحان نمود.
با تعجب دید که نخ همانند عروسک اول از گوش دیگر این عروسک نیز خارج شد، گفت : " استاد اینکه نشد ! "
عارف پیر پاسخ داد: " حال مجددا امتحان کن "
برای بار دوم تکه نخ از دهان عروسک خارج شد.
شاهزاده برای بار سوم نیز امتحان کرد و تکه نخ در داخل عروسک باقیماند
استاد رو به شاهزاده کرد و گفت: " شخصی شایسته دوستی و مشورت توست که بداند کی حرف بزند، چه موقع به حرفهایت توجهی نکند و کی ساکت بماند ".
میگن هیچ چیز به اندازه ی
لحظه های عمرت با ارزش نیست
چون اگه بره دیگه برنمیگرده
آدمای با ارزش هم همینطورن
اگه برن دیگه برنمیگردن
حتی اگه قسمتی از وجودشون رو
جا گذاشته باشن
مراقب حال دل هم باشیم !
#اطلاعیه
این شهر عزادار حسین (ع) است.
سلام و عرض احترام خدمت شهروندان محترم و فهیم مشکین دشت
ضمن عرض تسلیت بابت فرا رسیدن ایام #تاسوعا و #عاشورای_حسینی با توجه به تردد و حضور شهروندان محترم مشکین دشت در سطح شهر و برگزاری مراسم و دستهروی هیئات عزاداری در معابر شهر جهت برگزاری هرچه باشکوهتر مراسم سوگواری سید و سالار شهیدان و رعایت حال عزاداران و ایمنی شهروندان خصوصاً بانوان و کودکان، خواهشمندیم از تردّدهای خودرویی و موتوری غیر ضروری در معابر، علیالخصوص در ساعات حضور هیئات و دستههای عزاداری حسینی پرهیز فرمائید. _با تشکر
YEKNET.IR - roze - shabe 10 moharram1399 - mirdamad.mp3
11.03M
روضه امام حسین(ع)
شبی که در نفس سرخ ماه طوفان بود
شبی که آب فرات آتش فروزان بود
#روضه🔊
#عاشورا #محرم💔
#سید_مهدی_میرداماد🎙
*🏴🚩آیین گل مالی در روز تاسوعا و عاشورای حسینی در استان لرستان و شهر بروجرد*
◼️ آیین گِلمالی را شاید بتوان خالصانهترین، پاکترین و زیباترین آئین لرستانیها در ایام عزای سید و سالار شهیدان دانست، سنتی به جا مانده از نیاکان این قوم ولایتمدار در رسای عزای اباعبداللهالحسین علیهالسلام
خاکِ گِلمالی را روزها قبل از پاکترین نقاط شهر انتخاب کرده و با گلاب معطر ترکیب و برای عزاداران خون خدا آماده میکنند، سپیده صبح روز نهم محرم سر نزده، لرستانیها خود را گل مالی کرده، تا خاک ماتم بگیرند بر جسم و روحشان در سوگ اشرف اولیا و انبیاء.
◼️تاریخ این سرزمین شیعهپرور کم ندارد از علما و روحانیونی که در اندوه شهادت دردانه عالم، خاک عزا بر سر گرفته و دیگران را توصیه به برپایی مجالس ماتم کردهاند و در این میان ماجرای شفای چشم آیتالله العظمی بروجردی به واسطه گِل عزادارای امام حسین علیهالسلام شنیدنی است. ماجرایی که بارها از سوی روحانیون و بزرگان نقل شده است.
◼️آیتالله العظمی بروجردی مرجع بزرگ و عالیقدر شیعه روزگاری دچار بیماری چشم شده و به توصیه پزشکان قرار بود بعد از عزاداریهای محرم( در دهه ۱۳۲۰) از بروجرد به تهران عزیمت کنند. اما در ایام محرم اتفاق جالبی رخ داد و آیتالله بروجردی شفای چشم خود را از گِلمالی عزاداران حسینی گرفت.