eitaa logo
شهرزاد داستان‌📚📚
2.1هزار دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
62 ویدیو
247 فایل
پاتوق دوستداران داستان نویسی استفاده از مطالب با حفظ لینک کانال آزاد است. مدیر کانال: فرانک انصاری متولد ۱۴۰۱/۷/۱۱🎊🎊🎉🎉 برای ارتباط با من @Faran239 لینک ناشناس https://harfeto.timefriend.net/17323748323533
مشاهده در ایتا
دانلود
ترکیب روایت، گفتگو و حادثه
ترکیب گفتگو، روایت و حادثه 🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 یادگیری اینکه چه وقت نباید این عناصر را باهم ترکیب کرد به اندازه اینکه چه وقت باید این عناصر را باهم ترکیب کرد اهمیت .دارد سؤال این است که آیا خلق صحنه ای با استفاده از صرفاً گفت وگو یا حادثه یا روایت درست است؟ یک دلیل برای ترکیب نکردن این است که شما میخواهید ویژگی خاص یک شخصیت را پررنگتر جلوه دهید یا بر چیز خاصی که شخصیت دارد دربارهاش صحبت میکند تأکید کنید و نمیخواهید حادثه یا روایت در صحنه شلوغی یا آشفتگی ایجاد یا حواس خواننده را پرت کند یا باعث شود سرعت صحنه کم شود حتماً خود شما هم میدانید که وقتی کسی دارد داستانی را برای شما تعریف میکند زمان و مکان و مردم اطراف شما و همۀ چیزهای دیگر از این نوع محو میشود و حواس شما فقط به آن چیزی است که طرف مقابل میگوید این حالت هم درست مثل وقتی است که شما عناصر روایت و حادثه را کنار میگذارید و تنها حرفهای شخصیتها را در صحنه میآورید. شخصیتهایی را در فیلمی مجسم کنید که دوربین به آنها نزدیک میشود و حالات صورت آنها را که صحبت میکنند نشان میدهد همین تأثیر را میتوانید با خلق صحنه های صرفاً گفت وگو ایجاد کنید نگاهی به صحنه زیر از رمان ضیافت عشق نوشته چارلز ،باکستر بیندازید. شخصیت ،راوی ،برادلی در قهوه خانهای کافی شاپ به نام جیترز کار می.کند همکار ،او ،چلی از او میپرسد بدترین اتفاقی که در زندگی برایش پیش آمده چیست؟ تا این زمان نویسنده از ترکیب ،گفت وگو حادثه و روایت در صحنه ای کاملاً متعادل استفاده کرده ،است اما حالا وقت آن است که سرعت صحنه را بالا ببرد برادلی دربارهٔ اینکه چگونه او و دوستانش در کلیسای نوتردام در پاریس بودند با چلی صحبت میکند داستان طولانی میشود و چلی به او میگوید که زود باشد. به نظر میرسد آنچه نویسنده میخواهد اینجا مطرح کند این است که بدترین چیزی که در زندگی برادلی اتفاق افتاده این بوده که در کلیسا دستش به چند تا شمع خورده و آن ها را انداخته است. محور اصلی هم همین است و گفت و گوها به این میپردازد. داستان خود را درست کنیم ۱. صحنه ای از داستانتان یا صحنه ای را که میخواهید به داستانتان اضافه کنید انتخاب کنید‌ به عنوان تمرین چند بار صحنهها را پشت سر هم بنویسید. بار اول فقط از گفت وگو بار دوم فقط از روایت و سپس فقط از حادثه در همان صحنه استفاده کنید در آخر هر سه عنصر داستانی را برای ایجاد تأثیر صحنه ای سه بعدی روی خواننده در صحنه ترکیب کنید. ۲. صحنه ای مشکل زا را از داستانتان که بیشتر یا تماماً از گفت وگو یا روایت یا حادثه در آن استفاده شده، انتخاب کنید. بعد ببینید از کدام عنصر در صحنه زیادی یا خیلی کم استفاده شده فکر کنید و ببینید چطور میتوانید این سه عنصر را در صحنه ترکیب کنید تا صحنه هرچه بیشتر سه بعدی شود. . ممکن است در بعضی از صحنه ها از ترکیب سه عنصر استفاده کرده اید ولی شاید باید در صحنه ای فقط از گفت وگو یا روایت یا حادثه استفاده میکردید. گاهی به بعضی از صحنه هایتان بیندازید و ببینید آیا با حذف روایت و به کارگیری صرف گفت وگو در یک صحنه میتوانید سرعت صحنه را بالا ببرید یا برعکس با حذف گفت وگو و استفاده صرف از روایت در آن صحنه سرعت صحنه را پایین بیاورید شاید باید آن صحنه برای پیش بردن طرح بیرونی داستان صرفاً درباره حادثه باشد. _بگذار این داستان را تمام کنم. چون که دستهایم داشت میلرزید دستم را به سمت جاشمعی یا شمعدان یا شمع های نذری بردم و یک جورهایی نمیدانم چطوری این اتفاقی افتاد. همۀ این شمعهای کوچک روشن و همۀ ارواح به زمین افتادند. همۀ شمعها به خاطر روحی سرگردان روشن شدند. صدها روح به خاطر من به زمین افتادند و همه آنها محو شدند ،چلی تو میدانی راهبه چه ،کرد، راهبه ای که آنجا ایستاده بود؟ _فرانسوی صحبت میکرد؟ _نه میتوانست صحبت ،کند اما نکرد ،نه فقط جیغ کشید. _اوه . _بله راهبه توی صورت من جيغ زد من احساس کردم. _میدانم احساس بدی داشتی. اما تو میدانی که آنها فقط شمع بودند روح واقعی نبودند اینها همه اش خرافات است. _اوه میدانم. 📚گفت وگونویسی فنون و تمرینهایی برای نوشتن گفت و گوهای قوی ✍گلوریا کمپتون @shahrzade_dastan
_شوخی نمیکنم تو نباید آن قدر بترسی من فکر کردم وقتی درباره بدترین کاری که تا حالا کرده اید حرف میزنید، چیزی است مثل کتک زدن یک آدم نابینا و بعد دزدیدن ماشینش. _نه من تا حالا یک همچین کاری نکرده ام. _یک بار اسکار این کار را .کرد تو باید مجبورش کنی درباره آن حرف بزند. _باشد. _گرچه آن آدم مست بود اما واقعاً کور نبود. گفت میخواسته از مردم سوء استفاده کند همه اش یک نقشهٔ رذیلانه بود. اسکار همه چیز را میدانسته حالا ساعت ۹ است باید مغازه را باز کنیم. گفتم: «درست است.» کرکره را باز میکنم کرکره کم کم بالا میرود و اتاق در پرتوی نور روز روشن می.شود شمعها از دید چلی چیز ترسناکی نبودند. آنها فقط شمع .بودند من احساس بهتری پیدا میکنم خدا خیرش دهد. اگر نویسنده از حادثه و روایت در طول گفت وگو استفاده میکرد صحنه تأثیر کنونی آن را نداشت. این شخصیت روان رنجور است صحنه سريع گفت وگو‌ میزان روان رنجوری او را نشان میدهد؛ به خصوص در مقایسه با توضیحی که چلی از شمعها میدهد که فقط شمع هستند. از آنجایی که در این قسمت از صحنه فقط از گفت وگو استفاده شده است، ما به روان رنجوری او و بازتابش در زندگی او پی میبریم. وقتی شما گفت وگوی یک شخصیت را جدا میکنید اگر خواننده توجه کند حتماً به نوع شخصیت و انگیزه شخصیت پی میبرد در صورتی که اگر نویسنده از ترکیب گفت وگو حادثه و روایت استفاده میکرد، این حالت به دلیل سنگینی صحنه برای خواننده ممکن نبود. 📚گفت وگونویسی فنون و تمرینهایی برای نوشتن گفت و گوهای قوی ✍گلوریا کمپتون @shahrzade_dastan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داستان چاق و لاغر_ آنتوان چخوف.pdf
1.63M
داستان کوتاه چاق و لاغر نوشته آنتوان چخوف ادبیات روس @shahrzade_dastan
یک قاچ کتاب📚📚📚 آن بالا، طبقه ای از افراد وجود دارد که همه چیز را کنترل می کنند. اما ما... ما فقط یک مشت رعیت هستیم. ما نمی دانیم که ماجرا از چه قرار است و کاری هم از دستمان برنمی آید.   آلیس حداقل زمانی که کمک می کرد، این حس به سراغش نمی آمد که انگار موجود کوچکی بود که بر قله ی موجی بلند قرار دارد و با ترس و ناامیدی مادرش را صدا می زند؛ مادری که خیلی بی تفاوت در ساحل ایستاده است و به او توجه نمی کند.   بله، آلیس می دانست که چیزها را فراموش می کند، اما نمی دانست چگونه و چند وقت یک بار. 📚تروریست خوب ✍دوریس لسینگ @shahrzade_dastan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ترکیب گفتگو، روایت و حادثه قسمت دوم
ترکیب دیالوگ، روایت و حادثه 🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 سرعت داستان احتمالاً مهمترین عنصری است که موقع تصمیم در مورد ترکیب کردن یا نکردن سه عنصر گفت وگو حادثه و روایت در صحنه باید مورد توجه قرار گیرد. اگر میخواهید صحنهای خلق کنید که در آن درگیری سریعی بین دو یا چند نفر رخ میدهد حداقل در بخشهایی از صحنه باید فقط از گفت وگو استفاده کنید. چون شاید شخصیتهای شما وارد بحث و جدلی شوند و شما بخواهید سرعت صحنه را بالا ببرید در رمان والی ،لمب با نام زن ،ناتمام راوی که دختر جوانی به نام دالرز ،است از دست مادرش خسته شده؛ مادری که چهار سال است داغدار از دست دادن نوزادش است و دچار انواع اختلالات روحی جذب و دفعی است و تمام فکر و ذهنش یک طوطی است که او را پیتی صدا میزند همۀ اینها از زبان دالرز روایت میشود اما حالا وقت آن است. گفت وگونویسی فنون) و تمرینهایی برای نوشتن گفت و گوهای (قوی | گلوریا کمپتون که احساساتش را نشان دهد. در صحنهٔ تماماً گفت وگو، نویسنده فوری نشان میدهد که دالرز چه میخواهد بگوید. من از پیتی بدم می.آید تو خیالاتم فکر میکنم که این طوطی بدون اینکه بخواهد ناگهان از پنجره به بیرون پرواز میکند یا به پره های پنکه برقی میخورد و سحر و افسونی که مادر را کرده باطل می شود اما نبوسیدن مادرم تصمیم آگاهانه ای بود که موقع خواب به سرم زد تا او را اذیت کنم وقتی صورتم را کنار کشیدم تا مادرم را نبوسم گفت: «خوب، امشب خسیس شدی.» گفتم: «نه، دیگر بوست نمیکنم تو تمام روز داری منقار زشت آن طوطی را میبوسی!» _نه این طوری نیست. _چرا هست. شاید تو بخواهی مریضی پرنده‌ها را بگیری. اما من نمی خواهم. _دهان پیتی از دهان من و تو شاید تمیزتر باشد دالرز. _هه خنده دارد _خوب بله من این مطلب را در کتابی که درباره پرنده ها بود. _خواندم. _موضوع بعدی که باید بدانی این است که تو به جای بوسیدن‌نوک او را میخوری. - مهم نیست تو دربارهٔ این جور چیزها چی میدانی؟ تو مواظب دهان خودت باش دختر. گفتم: «من هم میخواهم همین کاری که گفتی بکنم.» دستم را دور دهانم گرفتم و سرم را توی بالش فروبردم. همان طور که میبینید این متن به دلیل استفاده نکردن از روایت و ساکن نکردن زمان صحنه بسیار قوی است. گفت وگوی این متن نظر واقعی دالرز را به پیتی و مهمتر از همه به مادرش نشان میدهد در صورتی که اگر نویسنده میخواست همین مسائل را با روایت نشان دهد باید چند صفحه مطلب مینوشت. اما صحنۀ گفت وگو خیلی سریع کلماتی را که در ذهن شخصیت است از زبان خود شخصیت به وضوح بازگو میکند روایت توضیح میدهد، اما گفت وگو افشا میکند و نشان میدهد. بدیهی است وقتی شخصیت داستان تنها است، نمیتوانید سه عنصر را باهم ترکیب کنید؛ مگر اینکه شخصیت از آن نوع آدمهایی باشد که با خودش زیاد حرف میزند. همان طور که در بالا آمد شما باید صحنههایی با بیش از یک شخصیت خلق کنید چون همیشه برای خواننده بده بستان شخصیت ها جالب تر است تا افکار یا خواندن افکار آنها. درست به همین دلیل هم در صحنه هایی که فقط روایت یا فقط حادثه است نباید از ترکیب سه عنصر استفاده کنید؛ مثلاً شما میخواهید فقط همه نیروی خود را روی چیزی در ذهن شخصیت متمرکز کنید یا چیزی را توصیف کنید و اگر اینها را از طریق گفت وگو ارائه دهید تصنعی به نظر میرسد. برای همین بهتر است از روایت سر راست استفاده کنید. یا گاهی باید حادثه صحنه را پیش ببرد، چون صحنه پرشدت و پراحساس است و شخصیت شما در این زمان حرف نمیزند. گاهی مثل زندگی واقعی چیزی در این موقع نمیشود .گفت همیشه و همیشه بگذارید شخصیت ها شما را هدایت کنند. 📚گفت وگونویسی فنون و تمرینهایی برای نوشتن گفت و گوهای قوی ✍گلوریا کمپتون @shahrzade_dastan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چالش جمعه : عجیب ترین داستان نوشته حسین مطهر 🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 در سال گذشته سریالی از رسانه ملی پخش می گردید که براساس نوشته های زنده یاد احمد بهبهانی از پیش کسوتان نویسندگی و تهیه کنندگی برنامه های تلویزیونی ،تهیه شده بود. مجموعه تلویزیونی « برف بی صدا می بارد» ،یک ملودرام خانوادگی و تاریخی بود که داستان آن از مبارزات سیاسی مردم ایران قبل از انقلاب شروع و تا دوران معاصر تادهه ۹۰ را هم در بر می گرفت. اهمیت داستان تاکید بر مسایل روز جامعه اسلامی- ایرانی وسبک زندگی خانواده سنتی و اصیل بود . محاسن داستان: ۱- داستان دارای اسم زیبا و با مسما بوده و جذاب برای مخاطب می باشد ،عنوان زیبا و جالب یکی از پارامتر های مهم در ارزیابی داستان کوتاه محسوب می شود. ۲- داستان دارای تعلیق فراوان بوده لذا مخاطب دایم دنبال است تا چیز جدیدی را کشف کند و معمای پیچیده را تجزیه و تحلیل کند. ۳- داستان به تفاوت طبقات اجتماعی مختلف جامعه از جمله تضادهای بین طبقه متمول وطبقات فقیر یا متوسط جامعه خوب پرداخته است . معایب و اشکال ها: ۱- شخصیت پردازی بصورت هماهنگ و متناسب انجام نشده و فقط مخاطب با شخصیت منفی حبیب روبرو می شود و بقیه شخصیت ها در هاله ای از ابهام و سوءظن قرار دارند.این شخصیت های پر تناقض ،غیر قابل باور و کسل کننده هستند. ۲- شخصیت ها متناقض عمل می کنند مثلاً سیمین دختری حسود ومغرور است که ادعای تدبیر دارد ولی با کوچکترین حرف گول می خورد ،احمد در جایی بسیار با هوش و مدبر نشان می دهد بطوری که جرم های حبیب و شرکایش را کشف می کندو در بقیه موارد مثل آدم های احمق ،بی دست و پا ،متهمان را علنا تهدید واز فرار کردن آنها از دست قانون متعجب می شود. ۳- رویدادهای مختلف در داستان ،ارتباط ثابت و مشخصی ندارند و نویسنده مکرراً فلش بک ها ی را به گذشته پنهان می زند که بر ابهام و پیچیدگی داستان می افزاید بطوری که هر چه به سمت آخر می رویم حوصله مخاطب سر می رود و کلافه می شود،مثلا احمد ناگهان به مسافرت می رود ودر بازگشت تصادف می کند،لذا مخاطب سردر گم می ماند ،چرا به مسافرت رفت ،اگر نمی رفت چه می شد ،اگر تصادف نمی شد چه اتفاقی در داستان رخ می داد؟ چه ارتباطی بین تصادف با بقیه ماجرا وجود دارد؟. ۵- کشمکش های کش دار ،بی هدف وبیهوده نه تنها جذابیت ایجاد نکرده بلکه موجبات تنفر و انزجار مخاطب را به دنبال دارد. مثلاً احمد بدون دلیل حساسیت خاصی به اقدامات سیمین دارد ودر مسایلی دخالت می کند که ربطی به او ندارد و تهمت بی عرضه گی و....به او زده می شود. ۶-داستان حول حسادتی کودکانه و انتقامی سرسختانه می گردد که نهایت مخاطب دلیل آن را نمی فهمدواز منشأ و پایان آن هم بی خبر است. ۷- داستان داعیه بیان سبک زندگی ایرانی- اسلامی را دارد ولی مخاطب به سمت داستانهای جنایی و گانگستری غربی سوق پیدا می کند.براحتی بدون حضور نیروهای اطلاعاتی،امنینی،پلیس ،حبیب اقدام به انواع جرم و جنایت می کند و کسی مطلع نمی شود،لذا برای مخاطب هضم این مسایل مشکل و سخت می باشد. ۸- آرامش و ابهت خانواده و شکوه آن مختص پدر خانواده که مجروح جنگی است ،می باشد و بقیه خانواده بی تدبیر،بی هویت ،گیج ،بحران زده ،ناتوان و عاجز وساده لوح می باشند که نشان از تربیت نادرست خانوادگی است. ۹- با اینکه داستان از حوادث قبل از انقلاب شروع می شود و تا دهه ۹۰ را پوشش می دهد ولی در انتقال تاریخ سیاسی اجتماعی معاصر به نسل جوان موفق عمل نکرده است و موجبات بروز ابهامات زیادی را در ذهن نسل جوان فراهم آورده است بطوری که حس بی هویتی،ترس ،نگرانی را در مخاطب القا می کند. ۹- مهمترین اشکال اینکه داستان کش دار،خسته کننده،بوده وبا اعصاب و روان مخاطب در تضاد و جنگ بوده و موجبات آزردگی خاطر را فراهم می آورد . @shahrzade_dastan