742.7K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌امام زمانت رو بشناس...
امر به معروف و نهی از منکر کن..
#امام_زمان ♥️
#کلیپ_مهدوی ✨
https://eitaa.com/shaidebrahimhadi0zolfaghari
4.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ مشڪل ظهور اینجاست!
💚 #امام_زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، امام همه ماست
چرا سعادت دیدار امام زمان ارواحناالفداه
از ماها گرفته شده ؟
#امام_زمان
#آخرالزمان
https://eitaa.com/shaidebrahimhadi0zolfaghari
7.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌دریا دریا نماز داشته باشی و عبادت، وقتی با امام زمان علیه السلام ارتباط نداشته باشی مثل جنین سقط شده هستی!!!
#استاد_شجاعی
#امام_زمان♥
https://eitaa.com/shaidebrahimhadi0zolfaghari
4_5780886711806464419.mp3
زمان:
حجم:
49.68M
💯صوت لایو شب میلاد امام رضا علیه السلام با موضوع :
☀️♥️ رئوف و رحیم ♥️☀️
🎙استاد عرشیانفر
همراه با یک مراقبه عالی...
با عشق و اشتیاق بشنویم و به تمریناتی که استاد توصیه میکنند عمل کنیم🖐🌹
https://eitaa.com/shaidebrahimhadi0zolfaghari
سلام عزیزانم پیشنهادمیکنم صوت بالارووقت بزارین وگوش بدین
هرچقدرحال دلتون خوب شدواسه منم دعاکنین التماس دعا🌹
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
🍃
به کمک خدا و امام زمان و شهدا
#بیست هفتمین_ختم_صلوات به پایان رسید.
انشاءالله برای#بیست وهشتمین_ختم_صلوات آماده شویم.
تا ساعاتی دیگر...🕛
🔄
کانال رو به دوستان و آشنایان معرفی کنید.
ممنون از فعالیت های خوب و پرتلاش
همه دوستان.🌺🌺🌺
لبیک_یا_خامنه_ای
امام_زمان
#التماس_دعای_فرج
https://eitaa.com/shaidebrahimhadi0zolfaghari
#قرارِعاشقۍ❤️
قࢪائت دعاے فرج ...
بهنیّٺ برادࢪشهیدمانمےخوانیم 🌱
#اللّٰهُمَّعَجِّللِوَلیِّڪالفَرَج 💐💚
🌷کانال شهیدبراهیم هادی. ذوالفقاری🌷👇
https://eitaa.com/shaidebrahimhadi0zolfaghari
🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃
❣بسم رب الشهدا و الصدیقین❣
2⃣دومین چله شهدا
💫 امروز " چهارشنبه 24خردادماه
📌روز " دهم" چله صلوات و دعای توسل《هدیه به چهارده معصوم(ع) و شهید امروز》
🌻شهید والامقام
"روح الله قربانی"🌷🌷
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
شهید مدافع حرم روح الله قربانی🌻
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
نام پدر : داوود
محل ولادت : تهران
تاریخ ولادت: ۱۳۶۸/۳/۱
تاریخ شهادت : ۱۳۹۴/۸/۱۳
محل شهادت: سوریه - دمشق - حلب
مدت عمر: ۲۶سال
وضعیت تاهل: متاهل
مزار : گلزار شهدای بهشت زهرا تهران
قطعه و ردیف و شماره : ۶-۸۷-۵۳
https://eitaa.com/shaidebrahimhadi0zolfaghari
🔰زندگینامه شهید روح الله قربانی
[🌺🕊🌤]
💐هوای گرم خرداد ماه سال 1368 در محله هفت تیر تهران بود که خداوند فرزند پسری را به خانواده قربانی هدیه داد
همان سال بود که در 14 خردادش، کل ایران در مصیبتی بزرگ فرو رفت و داغدار رهبرکبیر انقلاب شد.
مادر روحالله، اول نامش را عباس گذاشته بود، اما بعد از رحلت امام خمینی(ره) نام فرزندش را تغییر داد و روحالله گذاشت.
پدر روحالله سردار سپاه و از رزمندگان هشت سال جنگ تحمیلی عراق علیه ایران است و مادر روحالله که زنی مؤمنه بود، او را در سن پانزده سالگی تنها گذاشت و به رحمت خدا رفت.
روحالله 10 سال از زندگی خود را در این دنیا بدون مادر سَر کرد.
در سن 19 سالگی از شاگردان اخلاق حاجآقا مجتهدی تهرانی شد و از ایشان بهرههای فراوانی برد.
دانشگاه هنر قبول میشود و در کنارش در کلاسهای انیمیشن حوزه هنری هم شرکت می کند و زمانی که جذب سپاه می شود از دانشگاه انصراف میدهد.
مادر روحالله هم مثل همه مادران برای پسرش آرزوهایی داشت، و همیشه آرزویش بود که یا شهید شود و یا اینکه یک طلبه باشد تا قدمی در راه دین بردارد
و روحالله سالها بعد آرزوی مادر را در دفاع از حرم عقیله بنیهاشم سلامالله علیها محقق کرد.
https://eitaa.com/shaidebrahimhadi0zolfaghari
❣زندگی عاشقانهای که شهادت نتیجهاش بود
《گفتگو با همسر گرامی شهید قربانی》
♥️🦋♥️
بچه شرق تهرانم ولی 6 سالی میشود که به اکباتان آمدهایم. پدرم نظامی است و سال 1391 با همسرم پای سفره عقد نشستم.
همسری که هدیه امام هشتم بود
آقا روحالله هدیه امام رضا(ع) به من بود.
همسری که امام هشتم به آدم هدیه میدهد و امام حسین(ع) او را میگیرد وصف نشدنی است، من عروس چنین مردی بودم.
با بچههای دانشگاه رفته بودیم مشهد. آنجا برای نخستین بار برای ازدواجم دعا کردم. گفتم: یا امام رضا(ع) اگر مردی متدین و اهل تقوا به خواستگاریام بیاید قبول میکنم.
یک ماه بعد از اینکه از مشهد برگشتیم روحالله آمد خواستگاریام. از طریق یکی از اقوام با هم آشنا شدیم. پدر او از سرداران سپاه و از مجاهدان هشت سال دفاع مقدس و مادرش هم فرهنگی بود.
البته روحالله در 15سالگی مادرش را از دست داده بود. تدارک ازدواج را در حد و اندازه آبروی خانواده برگزار کردیم.
همه چیز خیلی زود سر و سامان گرفت. البته میدانستم قرار نیست به خانه مردی بروم که همه امکانات زندگیام از همان اول تأمین باشد اما معتقد بودم که با هم کار میکنیم و زندگیمان را میسازیم.
رفتیم حوالی میدان امام حسین(ع) خانهای 47 مترمربعی اجاره کردیم و زندگیمان شروع شد.
با اینکه خانهام کوچک بود ولی برای من حکم کاخی را داشت که من ملکهاش بودم.
از همان ابتدا میدانستم با چه کسی ازدواج کردهام. یعنی میدانستم شهادت و دفاع از کشور حرف اول روحالله است.
حرف شهادت در خانهمان بود ولی فکرش را نمیکردم روحالله روزی شهید شود.
🌼سوریه را به صندلی دانشگاه ترجیح داد
روحالله آدم با برنامهای بود، یک دفتر مشکی کوچک داشت که تمام کارهایش را در آن مینوشت، بدهی، کارهای انجام نداده، کارهایی که باید انجام میداد و هر کاری که داشت را یادداشت میکرد.
من هیچ وقت روحالله را بیکار ندیدم؛ یا کار میکرد یا مشغول جزوه خواندن بود.
روحالله رشته مترجمی زبان انگلیسی قبول شده بود. وقتی که جواب قبولیاش در دانشگاه آمد که سوریه بود.
روحالله به شدت شجاع و نترس بود. از هیچ چیزی نمیترسید. هر وقت به من زنگ میزد میگفت دعا کن شجاع باشم هیچ وقت نمیگفت که من نمیتوانم، همیشه میگفت من میتوانم.
همسرم میگفت من اگر شجاع باشم به هدفم میرسم. در هر کاری به رسیدن به بالاترین درجه آن کار فکر میکرد. روحالله در درس همیشه اول بود، در همه کارهایش اول بود. روحالله در دورههای مختلفی که میگذراند اگر اول نمیشد حتما دوم میشد.
https://eitaa.com/shaidebrahimhadi0zolfaghari
🌼دلش برای یاری رساندن به مردم میتپید
همسر شهید قربانی درباره ویژگیهای شخصیتی وی میگوید: «روحالله دلش پر میکشید برای کمک به دیگران. انگار خدا او را آفریده بود تا بیوقفه دلش برای دیگران بتپد.
با آن روحیه مردم دوستی که از روحالله سراغ داشتم، رفتنش به سوریه و دفاع از حرم برایم عجیب نبود.
من در همین کوچه و خیابان ازخودگذشتگیهای روحالله را با چشم دیده بودم.
یکبار در حال عبور از بزرگراه شهید همت برای رفتن به محل کارمان بودیم که خودرویی را دیدیم که با یک موتورسوار برخورد کرد.
روحالله ترمز کرد و دیدم که به طرف موتورسوار میدود. هیچکس از ماشینش پیاده نشد.
روحالله سر موتورسوار را بست و تا اورژانس نیامد، برنگشت.»
وی کمی مکث کرده و شروع به تعریف خاطرهای دیگر میکند و میگوید: «دو سال پیش بود که با هم از خیابان انقلاب رد میشدیم. مردی کنار خودرویش ایستاده بود و از رهگذران کمک میخواست.
بخشی از ماشینش آتش گرفته بود. چون احتمال انفجار وجود داشت کسی جلو نمیرفت. روحالله تا این صحنه را دید زد روی ترمز.
همیشه در صندوق عقب آب داشتیم. آبها را برداشت و به سمت خودرو دوید و آتش را خاموش کرد. مرد راننده اشک میریخت و از روحالله تشکر میکرد.
میگفت: جوان! خدا عاقبت به خیرت کند. همین دعاها روحالله را عاقبت به خیر کرد.»
یک هفته قبل از شهادتش به من زنگ زد؛ قرار بود برگردد اما گفت: «اجازه بده بمونم؛ دلم برای بچههایی که اینجا به ناحق کشته میشوند میسوزد. تو هم دلت بسوزد بگذار بمونم اینجا به من احتیاج دارند گفتم اشکالی نداره بمون ولی مواظب خودت باش.»
هیچ وقت از رفتن به سوریه منصرفش نکردم. میدانستم که اگر برود شاید دیگر برنگردد اما هیچ وقت به زبان نیاوردم که نرو و بمان.
🌼 آخرین تماس...
یک هفته قبل از شهادت تماس گرفت. قبلا هر وقت تماس میگرفت، زود قطع میشد اما این بار یک ساعت و نیم با من حرف زد اما تلفن قطع نشد.
از روحالله نپرسیدم که چرا تلفن قطع نمیشود گفت این دنیا میگذرد تمام میشود مادرم هم رفت خیلیها رفتند حاج آقا مجتبی تهرانی هم رفت (روحالله شاگرد حاج آقا مجتبی تهرانی بود) گفت این دنیا خیلی کوتاه است.
✨ادامه👇