eitaa logo
شجره طیبه🌳🌷
98 دنبال‌کننده
11.7هزار عکس
8.7هزار ویدیو
377 فایل
پیام های خود را برای اینجانب ارسال فرمایید https://eitaa.com/ma_najafi
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 رضا عطاران در واکنش به گریه‌های بازیکنان تیم‌ملی؛ اینا گل زدن تا خانواده‌هاشون نجات بدن😂 🔶رضا عطاران در قسمتی از فیلم طنز خود دلیل گریه‌های بازیکنان را ترس از حکومت بیان می‌کرد اما خنده‌دار تر از آن تکرار همین حرف‌ها در آنتن زنده از طرف مزدک میرزایی خبرنگار اینترنشنال در سال گذشته بود. 🔴 👇 @bidariymelat
هدایت شده از شهید علی تاج احمدی
خورشید جماران پیری که بی عصا کمر رود را شکست با یک اشاره قدرتِ نمرود را شکست از هشتی حیاط قدیمی بلند شد پس کوچه های ساکت و مسدود را شکست راهی به شاه راه خیابانِ ما کشید این جاده های خاکی و محدود را شکست آویخت روی شانه ی طاغوتها تبر هر بت که در مسیر خدا بود را ، شکست نجوای عارفانه ی شب های خلوتش آوازِ عاشقانه‌ی داوود را شکست خورشید جاودانِ جماران پس از طلوع ابری ترین هوای غم آلود را شکست در هم شکست سلطه ی بیداد قرن را با یک تشر خدایی نمرود را شکست شاعر:هنرمند بسیجی اسماعیل سکاک
💠 "من و تو" انگشت کوچک این شبکه گسترده هم نمی شود! 🔹شبکه " "به طور رسمی تعطیل شد اما پر از فحشا و فساد، به طور رسمی سال هاست که در کشورمان فعالیت می کند! ⚠️از نظر سطح فساد و فحشا و آسیب های فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و امنیتی، "من و تو"، انگشت کوچک فضای مجازی کشورمان نمی شود! 🔴 👇 @bidariymelat
☑️شهید مهدی زین الدین: هرکس درشب جمعه شهدا را یاد کند، شهدا هم او را نزد اباعبدالله یاد می کنند. 🔸شهدا را یاد کنیم، با ذکر یک صلوات 💠شادی روح شهدا صلوات --------------
🔴خاصیت انقلاب همین است! فراتر از مرزها وجود حقیقت خواهان را منقلب کرده و دختر ژاپنی را تکبیرگوی پشت بام ایران می‌کند 🔻با یک‌ بله به جوان ایرانی تا مقام مادر شهید رفت دختر ۲۱ساله ژاپنی با وجود مخالفت پدرش، به اسدالله بابایی بله گفت و زندگی مشترک را شروع کرد. جواب منفی پدر، یک پیشینه تاریخی داشت. خارجی در نظر ژاپنی‌ها، معادل آمریکایی بود که وارد کشورشان شده و جنایت می‌کرد 🔻دختر ژاپنی با دستان خودش چادر دوخت در ژاپن ساری می‌پوشید اما وقتی خواست به ایران بیاید، همسرش درخواست چادر پوشیدن کرد. خانم بابایی تا آن موقع چادر ندیده بود. همسرش در نامه‌ای از خانواده درخواست راهنمایی می‌کند و همسر برادرش طریقه دوخت چادر را توضیح میدهد و ایشون با چادری که میدوزد، وارد ایران می‌شود. 🔻زن انقلابی همسایه مسجد شده و مبارزه را آغاز می‌کند ایشان در فعالیت‌های انقلابی شرکت می‌کرده و شب‌ها به پشت بام رفته و باخانواده بانگ الله اکبر و شعارهای انقلابی سر می‌دادند. سرانجام هم شناسایی و ساواک به خانه آنها هجوم می‌برد. 🔻بانوی ژاپنی بچه‌هایش را هم با درد انقلاب تربیت کرد همه خانواده درگیر به پیروزی رساندن انقلاب بودند.از تهیه نفت توسط پسرها گرفته تا تهیه پارچه و ملحفه برای مجروحان و درست کردن کوکتل مولوتوف توسط مادر و دخترانشان از مشارکت خانواده برای پیروزی داشت. 🔻و سرانجام برای دفاع از کشور اسلامی ایران با شهادت فرزندش محمد مفتخر به تنها مادر شهید ژاپنی شدند منبع:فارس،کافه تاریخ ✍عالیه سادات ___________________
❗️سواری بازیگران زن، روی یک ریل قدیمی! 🔘 «دیوار» کجی که گلشیفته با موتور از آن بالا رفت، امروز خیابانِ زیرپای بازیگران زن در مجموعه‌های نمایش‌خانگی و در صفحات مجازی آن‌هاست. 🔘 زنان بلندپرواز و جسوری که موتورسواری امتیازی است که به اعتبارشان می‌افزاید! 🔘 بی‌قانونی جدیدی که به همت معاون امور زنان رئیس‌جمهور در مسیر قانونی‌شدن است و رسمیت دادن و وجه بخشیدن و شیرین ساختنش در ذائقه ملت، رسالتِ زنانِ چهره و بازیگر است! 🔘 کاش کمی جدی‌تر به آن بپردازیم و کنار همه‌ی خنجرهایی که به رخسار زن مسلمانِ ایرانی زدند از سیگار و دود تا مد و پوشش؛ جلوی این قبح‌شکنی‌های سازمان‌دهی شده و دستوری گرفته شود. 📝نرجس احمدی
Lotus Flower.mp3
17.97M
با صدای آب جاری توی این آهنگ بیکلام همراه با پیانو تا وسط دل طبیعت رفتم و خالی شدم، بعدش تنها کلمه ای که به ذهنم می رسید آخیش بود... ‌
" قهر ، قهر ، تا روزِ قیامت ..." این زیباترین دروغِ کودکی هایمان بود ... قرار بود مثلاً دلخوریمان تا ابد کِش بیاید ، اما با یک "ببخشید" ، سر و تهِ قضیه هم می آمد و دوباره مشغولِ بازی می شدیم ... انگار هم نه انگار ، که قهر کرده بودیم ... بچگی ها ، در همین سادگی و بی شیلگی اش قشنگ بود ... امان از این بزرگ شدن ... امان از این قهر هایِ بی صدایِ طولانی ! حالا قهرِ مان را جار نمی زنیم ، خیرِ سرمان مثلاً متمدن شده ایم ... خیلی بی صدا می رویم ، اما برای همیشه ... اما بدونِ بازگشت ‌‌... دلمان هم خوش است که بزرگ شده ایم !
ای کاش کودک بودم ... دلم به شانه هایِ و آغوشِ گرم بود ... غمِ بزرگم ، اسباب بازیِ محبوبم بود ، که در چاهِ فاضلاب افتاد ... و داغِ بی پایانم ؛ ماهیِ مرده ای بود ، که توی باغچه به خاکش سپردم ... کاش کودک بودم ... و از فریب و بدی ها سر در نمی آوردم ، درست شبیهِ زمانی که بزرگترها به هوایِ آمپول و دکتر ، مرا با خودشان به مهمانی و خرید نمی بردند ... من هیچ نمی فهمیدم ... و گاهی نفهمیدن ، بزرگترین نعمت است ... کاش دوباره کودک می شدم ! در روزگاری ؛ که شانه های مردانه هم زیرِ بارِ اندوه ، کم می آورد ... خسته ام ... خیلی خسته ... مرا به کودکی ام برگردانید ... ‌