❣#سلام_امام_زمانم ❣
🌱بگیر دست گرفتارهای راهت را
مگیر از دلِ دلدادگان، نگاهت را
🌱شکسته ایم در این عصر سخت وانفسا
بیا که با تو ببینیم روز راحت را
🌱دلم گرفته کجایی به هر کسی گفتم....
خبر نداشت نشانی خیمه گاهت را
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🤲🍃
#امام_زمان(عج)
🗣| ما رو به دوستاتون معرفی کنید.
@shakh_nabat_1400
🍃 🌸「شاخ ݩݕاٺツ」
#دو_خط_شعر
«دلم گرفته برايت» زبان سادهی عشق است
سليس و ساده بگويم: دلم گرفته برايت
👤 حسین منزوی
🍃🌸
🗣| ما رو به دوستاتون معرفی کنید.
@shakh_nabat_1400
🍃 🌸「شاخ ݩݕاٺツ」
🌸💖تقدیم به شما خوبان💖🌸
💖🌸همراه با بهترینها 💖🌸
💖🌸امروز و هر روزتون عالی💖🌸
🍃🌸
🗣| ما رو به دوستاتون معرفی کنید.
@shakh_nabat_1400
🍃 🌸「شاخ ݩݕاٺツ」
.
کوهِ دردم که کند نام حسین آرامم....
🍃🌸
🗣| ما رو به دوستاتون معرفی کنید.
@shakh_nabat_1400
🍃 🌸「شاخ ݩݕاٺツ」
.
ترفندهایی برای فرار از تشعشعات تلفن همراه
🍃🌸
🗣| ما رو به دوستاتون معرفی کنید.
@shakh_nabat_1400
🍃 🌸「شاخ ݩݕاٺツ」
.✌️...
✨امروزخوبترباش
برایخودت...
برایهمه
برایزمینیکهبهخوببودنتنیازداره☺️
ـــــــــــ🌳
اشتباه نکنین اینجا اروپا نیست،
اینجا ماسال خودمونه.🤓
🇮🇷#ایران_زیبا
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🗣| ما رو به دوستاتون معرفی کنید.
@shakh_nabat_1400
🍃 🌸「شاخ ݩݕاٺツ」
حکایت بسیار جالب و آموزنده عنایت امام حسین به دو جوانی که در مجلس روضه می خندیدند. | #بخوانید👆🏻
🗣| ما رو به دوستاتون معرفی کنید.
@shakh_nabat_1400
🍃 🌸「شاخ ݩݕاٺツ」
#تربیتی
✍ استاد ابراهیم اخوی
🔘 نرم افزارهاي ارتباطي تلفن همراه، اين روزها خيلي ها را سرگرم کرده است. واتس آپ، اینستاگرام و ... نرم افزارهاي پرطرفداري هستند که به راحتي در صفحه گوشي ما عرض اندام مي کنند و ما همنوا با ديگر اقشار باکلاس جامعه که از سواد رسانه اي! بالايي برخوردارند، دست از گوشي برنمي داريم و گاهي تا پاسي از شب به واکاوي محتوا و انتقال پيام هايي مشغوليم که بسيار هم مهم و سرنوشت سازند!
🔻 تا جايي که کارشناسان اعلام کرده اند: «95 درصد کاربران واتساپ محتوايي چون سلام، صبح بخير و من دارم مي رم بخوابم را در اين نرم افزار مبادله مي کنند و به جاي آن حس عميقي ناشي از به روز بودن، مفيد بودن براي هزاران نفر و اينکه من تکيه گاه رواني بسياري هستم! دريافت مي کنند...»
🔺 اما از فريب همه که بگذريم، محال است بتوانيم سر خودمان را کلاه بگذاريم و آسوده باشيم.
🌺 ادامه دارد....
🗣| ما رو به دوستاتون معرفی کنید.
@shakh_nabat_1400
🍃 🌸「شاخ ݩݕاٺツ」
#نکته_های_ناب
💫اگر روزی دیگران را از خودمان بهتر دیدیم و برای آنها بیشتر از خودمان ارزش و احترام قائل شدیم، آن وقت جای خوشحالی دارد.
🗣| ما رو به دوستاتون معرفی کنید.
@shakh_nabat_1400
🍃 🌸「شاخ ݩݕاٺツ」
「شاخ ݩݕاٺツ」
#تربیتی ✍ استاد ابراهیم اخوی 🔘 نرم افزارهاي ارتباطي تلفن همراه، اين روزها خيلي ها را سرگرم کرده اس
#ادامه_مطلب
❇️ واقعيت اين است که بسياري از ما همراه با ديگر کاربران مانند صوفيان حکايت بالا، نواي«خربرفت و خربرفت» بر زبان داريم و از کف رفتن سرمايه را فراموش کرده ايم. برخي از آسيب هاي دنياي مجازي عبارتند از:
1⃣ وقت مهم نيست.
🔸يکي از پيام هاي خطرناک که به تدريج و به همين ترتيب در ذهن ما رسوب مي کند، اين است که هر وقت و به هر ميزان خواستيد مي توانيد ارتباط برقرار کنيد. اصلا مهم نيست که چقدر وقت گذاشته ايد بلکه آنچه اهميت دارد، ميزان لذت شما از اين ارتباط است.
🔹اگر تعداد ساعت هايي که گروه سني نوجوان و جوان با آن همه استعداد و توانايي پاي اين نرم افزارها هدر مي دهند، جمع کنيم، به آمار وحشتناکي مي رسيم که مي توانست به شکوفايي فرد و جامعه او تبديل شود.
🗣| ما رو به دوستاتون معرفی کنید.
@shakh_nabat_1400
🍃 🌸「شاخ ݩݕاٺツ」
توجه 📣 توجه 📣
#اطلاعیه
🔶دوستان عنایت داشته باشید
🔷قلک های پارسال که از موسسه گرفته بودید باید امسال قبل از محرم تحویل موسسه میشد
♨️ متأسفانه هنوز تعداد زیادی تحویل داده نشده
✅ این قلک ها فقط مخصوص موسسه میباشد اگر جای دیگری داده شود قید شرعی به همراه دارد
💟 لطفا اگر قلک هنوز در منزل هست هرچه سریعتر تا آخر این هفته به موسسه تحویل داده و اجرش را ببرید
💢دوست عزیز ما آنچه باید گفته میشد گفتیم مسئولیت ما بقی با شماست.
ادرس موسسه
خیابان ابوذر خیابان. عیوض خانی نبش کوچه احسانی نبش گلفروشی موسسه امام رضا (ع)
09128157711پیامک
برای کسب اطلاعات بیشتر با موسسه تماس حاصل نمایید.
☎️۵۵۷۹۲۱۷۹
☎️۵۵۷۹۲۱۸۹
#مجموعه_شهید_عسگری
#موسسه_امام_رضا_ع
🌱🌷🌱
🔸 @alreza72
「شاخ ݩݕاٺツ」
🐎🐎🕌🐎🕌🕌🐎 رمان باستانی، عاشقانهمذهبی #روایت_دلدادگی 💞قسمت ۹۳ فرنگیس باانگشت دستش عسل وکره را بهم
🐎🐎🕌🐎🕌🕌🐎
رمان باستانی، عاشقانهمذهبی #روایت_دلدادگی
💞قسمت ۹۴
فرنگیس خود را به محل مورد نظر رسانید ، صدای رودخانهای خروشان که بیمهابا به پیش میرفت در گوشش پیچید... و نوای پرندگان همراه نسیمی که از بین درختان میوزید آهنگی آرامشبخش را بوجود آورده بود،... اما فرنگیس بیتوجه به تمام این زیباییها، خیره به تخته سنگ سفید و بزرگ وسط رودخانه، در ذهنش گفته هایی را که میخواست بر زبان بیاورد،مرور میکرد....
بالاخره پس از گذشت لحظاتی ، صدای سم اسبی که شتابان میتاخت ، به گوش رسید و بیشک کسی جز بهادرخان نمیتوانست باشد....
فرنگیس سوار بر اسب ، لب رودخانه ایستاد و بهادرخان که انگار او اسب بوده و راه پیموده، نفس زنان خود را به فرنگیس رسانید، تعظیم بلند بالایی کرد و همانطور که سرش را بالا گرفت و گفت :
_سلام شاهزاده خانم زیبا ، تا پیغامتان به دستم رسید فیالفور خودم را رساندم، بنده در خدمتگزاری حاضرم و وقتی مغموم و سرشکسته از نرسیدن به عشقم، به این مکان پناه آوردم، هرگز به مخیله ام خطور نمیکرد که دلبر پری رویم را اینچنین ملاقات کنم، الان هم اصلاً باورم نمیشود ، فکر میکنم در خوابی بس شیرین به سر میبرم...
فرنگیس که حوصلهاش از وراجی ها و تملق گویی بهادرخان سر رفته بود و نمیخواست او به سخنانش ادامه دهد ، به میان حرف بهادر دوید و گفت :
_نه جناب بهادرخان ، اینک نه خواب هستید بلکه هوشیارتر از همیشهاید ، به اینجا نخواندمتان که برایم نغمهٔ عاشقانه سر دهید که من بیزارم از هر عشقی از طرف جوان مکاری چون شما....
بهادرخان که تمام رؤیاهایش دود شده و از توهین فرنگیس به شدت عصبانی شده بود گفت :
_نمی دانم کدام حرفهایتان را باور کنم؟ آن سخنان عاشقانهٔ کنار چشمه را، یا این حرفهای تندتان را....آن عروسی نیمه کاره و فرارتان را یا این....
فرنگیس که حالا کمی متوجه موضوع شده بود با فریاد به میان حرف بهادرخان پرید و گفت :
_ای مردک حیلهباز، فکر نکن که من از کارها و نقشههایت بیخبرم ، تو آنچنان در نقش خود فرو رفته ای که یادت رفته ،نیت تو تاج و تخت خراسان است و فرنگیس هم این وسط یک وسیله است..حالا که دانستی من از ظاهر و باطنت خبردارم.. لطفا از نقش خودت بیرون بیا و گوش بگیر چه میگویم...
و با اشاره به آبهای خروشان که وحشیانه به پیش میرفتند ادامه داد:
_من اگر خودم را طعمهٔ این رودخانه کنم ، محال است وسیلهای برای بالا کشیدن شیادی چون تو شوم، پس راه خودت را بگیر و دیگر نه تنها دور و بر من ، بلکه دور و بر قصر و قصرنشینان هم پیدایت نشود وگرنه.....
بهادرخان که از خشم خون خودش را میخورد و کاملا متوجه بود دستش برای فرنگیس رو شده گفت :
_وگرنه چه؟؟ توچه میدانی ازقدرت بهادرخان ای ضعیفهٔ بینوا؟!!
و با زدن این حرف.... شلاق دستش را بالا برد تا بر تن فرنگیس فرود آورد....فرنگیس که انتظار چنین جسارتی را نداشت ،اسب را چند قدم به عقب برد،..چون پشت سرش رودخانه بود نمیتوانست بیشتر فاصله بگیرد.
شلاق بر هوا رفت و محکم به گردن برفی، اسب شاهزاده خانم خورد،... اسب با این ضربهٔ ناگهانی، رم کرد و ناگاه فرنگیس به پشت داخل رودخانه پرت شد....سرش به تخته سنگ مرمرین خورد و آن سنگ سفید با خون قرمز، رنگ گرفت....
بهادرخان که در واقع فقط قصد ترساندن فرنگیس را داشت، با دستپاچگی از اسب به زیر آمد.. و میخواست هرطور شده فرنگیس را از آب بیرون بکشد....اما آب خروشان قوی تر از او بود تا بهادرخان به خود آمد ، جسم بیهوش فرنگیس،فرسنگها از او فاصله گرفته بود و آب او را با خود برد...
💞ادامه دارد....
🕌نویسنده ؛ طاهره سادات حسینی
🕌🐎🐎🕌🕌🐎🐎🐎