🎣 شکار نشی!
😉 فضای مجازی دریای وسیعیاست که شکارچیها همیشه درکمیناند!
📱 #مجازیان
💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار
🗣| ما رو به دوستاتون معرفی کنید.
@shakh_nabat_1400
🍃 🌸「شاخ ݩݕاٺツ」
زندگی درباره داشتن نیست بلکه درباره بودن است
مادامی که صرفا در اشیا به دنبال خوشبختی بگردی این اشیا هرگز کافی نیستند
برای یافتن خوشبختی به اطراف نگاه کن، به درون نگاه کن
🗣| ما رو به دوستاتون معرفی کنید.
@shakh_nabat_1400
🍃 🌸「شاخ ݩݕاٺツ」
زمانی که شکرگزار هستیم در واقع تصدیق می کنیم که منبع نیکی و خوبی در زندگی مان وجود دارد
🗣| ما رو به دوستاتون معرفی کنید.
@shakh_nabat_1400
🍃 🌸「شاخ ݩݕاٺツ」
🔷 حرمت در رجب
🔶 مرتکب گناهی نشویم
#ماه_رجب
#استغغار
#گناه
🗣| ما رو به دوستاتون معرفی کنید.
@shakh_nabat_1400
🍃 🌸「شاخ ݩݕاٺツ」
🔶 تربیت در رجب
🔷 ماه تغییر و اصلاح، حتی به اندازه یک قدم
#ماه_رجب
#استغغار
#گناه
🗣| ما رو به دوستاتون معرفی کنید.
@shakh_nabat_1400
🍃 🌸「شاخ ݩݕاٺツ」
#خودسازی
⛱ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﻓڪﺮ ﻭ ﺍﻧﺪﯾﺸﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ
ﺍﺳﺎﺭﺕ ﺑﮕﯿﺮﺩ،
ﺍﻻ ﯾڪ ﭼﯿﺰ؛
ﻭ ﺁﻥ ﺧﻮﺩ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺍﺳﺖ،
ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ڪﻪ ﺗﺎﺑﻊ ﺍﺣﺴﺎﺳﺎﺕ، ﻋﻮﺍﻃﻒ ﻭ ﺳﺨﻨﺎﻥ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺑﺎﺷﺪ...
#مسیر_طعم_خودسازی
🍓🍓🍓🍓🍓🍓🍓
🗣| ما رو به دوستاتون معرفی کنید.
@shakh_nabat_1400
🍃 🌸「شاخ ݩݕاٺツ」
#خودسازی
وقتی از کسی می رنجی
از خودت بپرس :
این کیست که می رنجد؟
آنگاه سکوت کن تا پاسخ را بشنوی
اگر فقط به این پرسش نگاه کنی
خواهی دید
کسی که به تو صدمه می زند
خود تو هستی زیرا:
رنج را می پذیری و به رنج
اجازه می دهی " هست شود"
#مسیر_طعم_خودسازی
🌺🌺🌺🌺🌺
🗣| ما رو به دوستاتون معرفی کنید.
@shakh_nabat_1400
🍃 🌸「شاخ ݩݕاٺツ」
#خودسازی
Everyone thinks of changing the world, but no one thinks of changing himself.
هر کس به فکر تغییر جهان است، اما هیچکس به فکر تغییر خویش نیست.
#مسیر_طعم_خودسازی
🌺🌺🌺🌺🌺🌺
🗣| ما رو به دوستاتون معرفی کنید.
@shakh_nabat_1400
🍃 🌸「شاخ ݩݕاٺツ」
#خودسازی
سعی کـن
خوشبختی و شادیات را
از وابـسـتـگی بـه اتفاقات و شـرایط بیرونی
کـم کنی.
خوشبختی که وابسته به بیرون
و دیگران باشد،
حقیقی نخواهد بود...
#مسیر_طعم_خودسازی
🌺🌺🌺🌺🌺🌺
🗣| ما رو به دوستاتون معرفی کنید.
@shakh_nabat_1400
🍃 🌸「شاخ ݩݕاٺツ」
#تخلیه_ذهن
ما کسی که آزارمون داده رو
شاید حاضر نباشیم
باهاش یه چای بخوریم
چطور اجازه می دیم
سالها تو ذهنمون زندگی کنه...
#مسیر_طعم_خودسازی
🌺🌺🌺🌺🌺🌺
🗣| ما رو به دوستاتون معرفی کنید.
@shakh_nabat_1400
🍃 🌸「شاخ ݩݕاٺツ」
#خودسازی
ما به اشتباه اينگونه مي انديشيم:
درسم تمام شود راحت شوم
غذايم را بپزم راحت شوم
اتاقم را تميز کنم راحت شوم
بالاخره رسيدم.... راحت شدم
اوه چه پروژه ای... تمام شود راحت شوم
تمام شود که چه شود ؟
مادامی که زنده هستيم و زندگی مي کنم هيچ فعاليتی تمام شدنی نيست بلکه آغاز فعاليتی ديگر است .
پس چه بهتر که در حين انجام دادن هر کاری لذت بردن را فراموش نکنيم نه مانند يک ربات فقط به انجام دادن بپردازيم به تمام شدن و فارغ شدن....
لذت باعث قدرتمند شدن مي شود و به طرز باور نکردنی باعث بالا رفتن اعتماد به نفس می گردد ...
توانایی لذت بردن، یک مهارت و یکی از اهداف مهم زندگی است....
#مسیر_طعم_خودسازی
🌺🌺🌺🌺🌺🌺
🗣| ما رو به دوستاتون معرفی کنید.
@shakh_nabat_1400
🍃 🌸「شاخ ݩݕاٺツ」
#خودسازی
گفتند
از مردم که با صیانت تر است؟
گفت:
آنکه زبان خویشتن را
نگاه دارتر است...
#مسیر_طعم_خودسازی
🌺🌺🌺🌺🌺🌺
🗣| ما رو به دوستاتون معرفی کنید.
@shakh_nabat_1400
🍃 🌸「شاخ ݩݕاٺツ」
نه نیاز به وقت قبلی دارد
نه امروز و فردایت می کند،
"صبح باشد یا شب"
لبخند بزنی یا گریه کنی
با لبخند همیشگی اش
شنونده ی حرف هایت است
"خدا"را می گویم...
شبتون بخیر✨🌟
🗣| ما رو به دوستاتون معرفی کنید.
@shakh_nabat_1400
🍃 🌸「شاخ ݩݕاٺツ」
「شاخ ݩݕاٺツ」
داستان #اغشام_گلین💕💕 #قسمت_هفدهم- بخش دهم گفت هستی ولی نمی تونی رو مردت نفوذ کنی و اونو وادار به کار
داستان #اغشام_گلین💕💕
#قسمت_هجدهم- بخش اول
درست مثل آوا که هیچ کس نتونست در مقابل تهمت هایی که به آوا زد به اون شک کنه ....
ولی حالا من اومدم تا یکی یکی همه رو به شما ثابت کنم ...
آتا لوله ی قلیون تو دستش می لرزید ....و آشکارا رنگ به صورت نداشت بقیه همه منو نگاه می کردن ...
گفتم : آتا به اون قرآن دلم نمی خواد شما ناراحت بشین ولی اگر نگم ممکنه فردا یک اسب دیگه یک آدم دیگه تو این ماجرا جونشون رو از دست بدن و شما پیش خدا جواب گو نباشین که حقیقت رو نمی دونستن ..
عدل و ایمان شما رو قبول دارم ومی دونم آدم با خدایی هستین من همه ی حرفا مو ثابت می کنم وازکسی نقل قول نمی کنم ..
برای حرفام شاهد دارم و مدرک ...قلیچ خان برای اینکه شما ناراحت نشین و آرامش تون بهم نخوره ساکت مونده و بالاخره دق و دلیشو اینطوری خالی کرده ....
ولی من قلیچ خان نیستم ... از آلا بای شکایت می کنم و تا آخرش میرم ..
اون باید به سزای عملش برسه و من می تونم اینو ثابت کنم اما قضاوت در مورد آی جیک خانم باشه به عهده ی شما ما مطیع امر شما هستیم ...... نه شما از قلیچ خان بگذرین که بیست ساله داره از دست آی جیک رنج می بره ,, و نه من از آلا بای ....آل
ابای از جاش بلند شد و با ترس و التماس گفت " خانیم داداش به خدا من کاری نکردم ..
به خدا مادرم گفت کاریش نمیشه ..سم رو که داد به بولوت بدم گفت فقط یکم می خوابه نمی دونستم .. به خدا نمی دونستم میمیره ...
من خودم بولوت رو دوست داشتم ..به جون آتا من نمی دونستم ...
داستان #اغشام_گلین💕💕
#قسمت_هجدهم- بخش دوم
گفتم :برای چی بخوابه؟ مگه قلیچ خان خرج همه ی ما رو نمیده ؟
خودت بهتر از همه می دونی چقدر زحمت کشیده بود بولوت رو آماده کنه ...
تازه اگر اون سوار کار میمُرد چی ؟ می دونی دوماه تو بیمارستان بود؟ گناهش گردن کیه ؟ ..
به خاطر بی عقلی و بی فکری تو ؟ حالا..مادرت بگه تو باید می کردی ؟
گفت : دلش پر بود پیشم گریه کرد می گفت اینطوری دلم خنک میشه ...
گفتم نپرسیدی برای چی دلش پر بود ؟نپرسیدی اگر داداشم ضرر کنه دودش تو چشم همه میره ؟
آیا پول ِ مادرت کم شده بود ؟ قلیچ خان حرف بدی بهش زده بود؟ ..گیرم که اینطور باشه در عوض اون باید اسب رو می کشت؟ که ممکن بود جون یک آدم هم گرفته بشه به نظرت درسته ؟
گفت : به خدا پشیمونم ..خانیم داداش بگذر از من ...
گفتم : زین اسب رو هم نمی دونستی شل بستی ؟ تو که می دونستی من خوب سواری بلد نیستم چرا این کار کردی؟ می دونی اگر میمردم دونفر رو کشته بودی ؟
می دونی یک زن حامله رو می خواستی بکشی ؟
بگو ؛؛ اعتراف کن تا ببخشمت همه چیز رو به آتا بگو ....و گرنه فردا باید بری زندان ...
هم اون سم وجود داره هم شاهد ها هنوز هستن و تو به جرم اقدام به قتل میفتی زندان ....
داستان #اغشام_گلین💕💕
#قسمت_هجدهم- بخش سوم
گفت :من نمیخواستم به شما صدمه ای بزنم به قران نمی خواستم ...
گفتم : به آتا بگو چه کسی ازت خواسته بود این کارو بکنی ؟
گفت : من اشتباه کردم ببخشید ..تقصیر خودم بود ...
گفتم یک کلمه,, کی ازت خواسته بود ؟واضح بگو ,,
بایرام خان داد زد حرف بزن نامرد ..کی بهت گفته بود ؟
به گریه افتاد و خودشو انداخت رو دست آتا و تند و تند بوسید و گفت : آتا ببخشید ... مادر گفت خانیم داداش منو اذیت می کنه یکم گوش مالیش بدیم ...
به خدا خیلی شل نبستم امید داشتم اتفاقی نیفته ..فکر نمی کردم صدمه ی جدی ببینه ..آتا منو ببخش ...
آتا با عصاشو زد تو پشتشو گفت گمشو پسرِ نا خلف ...
خودتو دادی دست یک زن ؟آدم کشی می کنی ؟ بی عقل ,, گمشو ...
بایرام خان رفت جلو و یقه شو گرفت و کشید وسط اتاق و مشتشو پر کرد و برد بالا تو صورتش گرفت و ....
گفت : کجات بزنم که قلیچ خان نزده باشه نا مرد ؛ اون برای تو پدری کرده خاک بر سر .. نون و نمک اونو خوردی ,, کی بیشتر از اون به تو رسیده ؟
بی چشم رو ...تو مگه قاتلی ؟ چرا باید به حرف مادرت گوش می کردی؟
عقل تو سرت نیست ؟و پرتش کرد روی زمین ,, در همین موقع از پشت سرمون صدای در اومد ..
آی جیک درو باز کرده بود و داشت فرار می کرد .....
آلماز خانم بدو رفت از پشت پیرهنشو گرفت و کشید تو خونه و پرتش کرد وسط اتاق .....
بلند شد و گریه کنون با آلا بای رفتن تو اتاق عقبی .....
آتا حالش خوب نبود ...آقچه گل که به پهنای صورتش اشک میریخت یک شربت درست کرد و گذاشت جلوی آتا ..و اون همینطور سینه جلو داده بود وعصا شو با حرص می کوبید زمین ..و سعی می کرد قدرت خودشو با سکوت نشون بده ...
@shakh_nabat_1400