eitaa logo
「شاخ ݩݕاٺツ」
416 دنبال‌کننده
7.1هزار عکس
1.8هزار ویدیو
202 فایل
﷽ شاخ نبات 🍯💛 تو دهه هشتادی هستی و لایق بهترین ها پس خوش بگذرون 🥰🧡 اینجا همون دورهمیه ‼️ . .دوستاتم بیار😉 لینک حرف ناشناس https://daigo.ir/secret/8412366535 ارتباط با ادمین @Gerafist_8622. اینستاگرام: @shakh_nabat_1400
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آغاز کن روز و هفته ات را با نام خداوندی که از شدت حضور نا پیداست…….. 🍃🌸 🗣| ما رو به دوستاتون معرفی کنید. @shakh_nabat_1400 🍃 🌸「شاخ ݩݕاٺツ」
🌸شنبه تون گلباران 🌾امیدوارم نگاه پرمهر خدا 🌾همراه لحظه هاتون باشه 🌸روزتون زیبا و در پناه خدا 🍃🌸 🗣| ما رو به دوستاتون معرفی کنید. @shakh_nabat_1400 🍃 🌸「شاخ ݩݕاٺツ」
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چند نکته دربارۀ سخنرانی سید حسن نصرالله 🔹یک. سخنرانی سید مقاومت، درس عملی بود. این سطح از جامعیت تحلیلی، شگفت‌انگیز است. 🔹دو. سید مقاومت، با بلاغت و شجاعت تمام، یک‌تنه و در یک سخنرانی، همۀ تمدن غرب را به محاکمه کشید و حجت را برای کل جامعه بشری تمام کرد. این تراز از هنرنمایی و تأثیرگذاری، مخصوص تربیت‌شدگان مکتب اسلام و دست‌پروردگان انقلاب خمینی است. 🔹سه. پرتکرارترین ویژگی‌های رژیم صهیونیستی در کلام سید مقاومت: حماقت و توحش ... 🔹چهار. کم‌ترین کارکرد سخنرانی سید مقاومت، روشنگری جهانی و تبیین واقعیت‌های میدانی برای افکار عمومی است. 🔹پنج. سخنرانی سید مقاومت باطل السحر رسانه‌ای دشمن بود؛ یک پاتک تبلیغاتی قوی و تأثیرگذار در مقابل پادوهای دروغ‌ساز و شبهه‌پراکن. 🔹شش. پیام مهم سید مقاومت برای علاقمندان جبهه مقاومت: باید امیدوار و در عین حال واقع‌بین بود؛ هنوز تا پیروزی نهایی فاصله داریم. این فاصله را باید با ایمان، اخلاص، صبر، پایداری و تلاش پشت سر گذاشت. گامی بلند در مسیر پیروزی است؛ اما نه آخرین گام. 🔹هفت. رهبر دلاور و مؤمن عربی، جناب می‌توانست با ملاحظه دل سوخته مؤمنان یا زبان دراز منافقان، طور دیگری سخن بگوید؛ اما عاقلانه بر ضرورت تأکید کرد و کاملا آگاهانه و زیرکانه، برنامه جبهه مقاومت برای آینده جنگ را در پرده‌ای از ابهام باقی گذاشت. 🔹هشت. مطمئنا جبهه مقاومت، بعد از سخنرانی سید، با سیل تمسخر و زخم زبان روبرو خواهد شد. تکلیف ما را قرآن مشخص کرده است: و اصبر علی ما یقولون و اهجرهم هجرا جمیلا ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴مقام معظم رهبری مد ظله العالی: سیزدهم آبان یک روز تاریخی است 🔹سیزدهم آبان یک روز تاریخی است؛ فراموش‌شدنی نیست و نباید هم فراموش بشود.... 🗣| ما رو به دوستاتون معرفی کنید. @shakh_nabat_1400 🍃 🌸「شاخ ݩݕاٺツ」
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔🇵🇸 معنای زنانه غزه آنکه میدان دار است، آنکه صبوری می‌کند، آنکه دلگرمی مجاهدین است و.... آنکه ایستاده است، زن است! 🗣| ما رو به دوستاتون معرفی کنید. @shakh_nabat_1400 🍃 🌸「شاخ ݩݕاٺツ」
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بگرد نگاه کن پارت91 –همین آقای امیرزاده دیگه. با چشم‌گرد نگاهم کرد. –وا چرا؟ –خب دیگه، میشه تا این بره تو توی سالن باشی؟ ببخشیدا. –خواهش میکنم کاری نیست که حالا یه ربع بیست دقیقه صبحانش رو میخوره میره دیگه، فقط اگر کسی سراغت رو گرفت چی بگم؟ –نمیدونم، خودت یه چیزی بگو. مرموزانه نگاهم کرد. –یعنی اگه این هر روز بیاد اینجا تو میخوای قایم شی؟ نه به اون که چند روزه خیره به در مونده بودی، نه به حالا که اون امده اونوقت تو نمیخوای ببینیش. نگاهم را به زمین دوختم. سرش را تکان داد. –از دست شما جوونا، آدم سر از کاراتون درنمیاره. بعد از رفتن خانم نقره روی گنجه‌ایی که در انتهای اتاق بود نشستم و به حرفش فکر کردم. راست می‌گفت اگر او هر روز بیاید چه؟ نمی‌شود که هر روز خودم را مخفی کنم. اصلا چطور می‌شود دلتنگ کسی باشی و نخواهی ببینی‌اش. باید فکر دیگری می‌کردم. هنوز پنج دقیقه هم نشده بود که خانم نقره وارد اتاق شد و گفت: –این که بلند شد رفت که، از جایم بلند شدم و به طرفش رفتم. –رفت؟ –آره، چیزی هم سفارش نداد. مبهوت نگاهش کردم. –پس چرا امده بود؟ با دلسوزی گفت: –فکر کنم امده بود تو رو ببینه، چون سراغت رو گرفت. قلبم به تپش افتاد. –چی گفت؟ –رفتم سر میزش سفارش بگیرم. باهاش احوالپرسی کردم و پرسیدم چرا چند وقته افتخار نمیدید بیایید کافی‌شاپ. گفت که مریض بوده. بعد گفتم معلومه، لاغر شدید. الهی بمیرم اونقدر حجب و حیا داشت نگاهش رو انداخت پایین آروم گفت، مریضیه دیگه. با خودم فکر کردم اگر من به جای خانم نقره این حرفها را میزدم کلی حرف داشت که بگوید و حتما نگاهش را از صورتم برنمی‌داشت. عجولانه پرسیدم. –خب بعدش چی گفت؟ –هیچی دیگه مدام نگاهش به اطراف بود معلوم بود دنبالت می‌گرده بعد پرسید: ببخشید خانم حصیری نیومدن؟ گفتم چرا ولی دستشون بند بود من جاشون امدم. یعنی اونقدر ناراحت شد که دلم براش کباب شد. بعد گوشیش رو برداشت و صفحه‌اش رو نگاه کرد. پرسیدم چی میل دارید؟ گفت فعلا میشه یه لیوان آب بیارید. امدم براش آب ببرم، رفتم دیدم نیست. به نظرم بهش برخورد. نگران پرسیدم: –یعنی با ناراحتی رفت؟ خانم نقره روی گنجه‌ایی که من قبلا نشسته بودم نشست. –آره دیگه، اینجور وقتا مردا خیلی بهشون برمی‌خوره، حالا این آقای امیرزاده بیشتر بهش برمی‌خوره چون مردتره، دیدی مدلش خیلی مردونس، می‌فهمی چی می‌گم که؟ من فقط با غم نگاهش کردم. لیلافتحی‌پور .•°``°•.¸.•°``°•                         •.¸        ¸.•       °•.¸¸.•°`       ¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)      (¸.·´    (¸·´   .·´