eitaa logo
「شاخ ݩݕاٺツ」
429 دنبال‌کننده
7هزار عکس
1.8هزار ویدیو
201 فایل
﷽ شاخ نبات 🍯💛 تو دهه هشتادی هستی و لایق بهترین ها پس خوش بگذرون 🥰🧡 اینجا همون دورهمیه ‼️ . .دوستاتم بیار😉 لینک حرف ناشناس https://daigo.ir/secret/8412366535 ارتباط با ادمین @Gerafist_8622. اینستاگرام: @shakh_nabat_1400
مشاهده در ایتا
دانلود
از همه توانت برا بهتر شدن استفاده کن 🍃 🌸「شاخ ݩݕاٺツ」
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍀امروز چهارشنبه است 🌸این هفته هم، نم نم به پایان می‌رسد و برای همیشه پرونده اش بسته و به تاریخ می‌پیوندد 🍀تاروز محشر که آن را بگشایند و به حساب و کتاب ما برسند!! چه ساخته و پرداختیم⁉️ چقدر دل شکستیم 😓و چقدر به دست آوردیم!؟😊 چقدر لبخند بر چهره‌ها کاشتیم☺️ و شادی به دل‌ها، هدیه دادیم⁉️ چقدر خوب بودیم، چقدر بد⁉️ چقدر رفیق راه و چقدر نارفیق⁉️ ✅و از همه مهم تر چقدر دل خدا را به دست آورده و چقدر نه🤔 〽️حتی اگر نمره ارزیابی‌مان تا به اینجای هفته، صفر باشد و یا زیر صفر باز هم سه روز دیگر فرصت جبران است✅ ⚠️همین سه روز هم می‌تواند این هفته ما را بهترین هفته تمام عمر ما گرداند💪🏻 خوب باشیم✌️🏻 و خوبی کنیم🤞🏻 به هر کس در مسیرمان قرار می‌گیرد تا می‌توانیم بویژه آنان که حق بزرگی به گردن ما دارند👌🏻: پدر، مادر معلم، شهداء و........ ┅✧❁☀️❁✧┅ 🍃 🌸「شاخ ݩݕاٺツ」 ┅✧❁☀️❁✧┅ یارِ خوبی هاش بی‌پایانه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚 ❄️ وقتی هوا سرد میشه؛ - عضلاتم رو منقبض می‌کنی که رگ‌ها تنگ بشن و حرارت کمتری به سطح بدنم بیاد تا دمای مرکزیِ بدنم حفظ بشه... - فعالیت غده‌های تولیدکنندهٔ عرق رو متوقف می‌کنی تا پوستم یخ نکنه.. - عضله‌هایی که به موهای ریز پوستم چسبیدن رو منقبض می‌کنی تا موهام راست بشن و دور بدنم یه لایه هوای ساکن و گرم رو به دام بندازن.. - بیشتر که سردم بشه، بدنم رو می‌لرزونی تا با اصطکاک و سوخت و ساز گرما تولید کنن.. ✦ همهٔ این کارها رو، بدون اینکه من حواسم باشه، انجام میدی تا کمتر احساس سرما کنم، تا گرم بمونم.. ممنونم ازت خدا... 🤲🏻 ┅✧❁☀️❁✧┅ 🍃 🌸「شاخ ݩݕاٺツ」 ┅✧❁☀️❁✧┅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷🍃🌷🍃🌷 🌺🧚‍♀️به آدم ها که نگاه میکنم در سرم علامت سوالِ بزرگی نقش میبندد... به آن هایی که با خواندن چند کتاب نصفه و نیمه، در هر جمعی خود را جزوِ رده های بالایِ علمی میدانند؛ به آن هایی که زانوهایِ دوستی شان شل میشود در مقابلِ جنس مخالف؛ به آن هایی که گند میزنند به باورمان و ما را در هاله ای پررنگ از ابهام وا میگذارند... به کسانی که منتظرند تا درست در سخت ترین شرایط به جای یار بودن بارتان شوند و به بدبختی تان با لذت زُل بزنند... میدانید آدم اگر دلش از عالم بگیرد اشکالی ندارد اما خدا روزی را نیاورد که "آدم از آدم دلش بگیرد" 🌼🍃 🍃🌷امــروز به درگاه حــق 🍃💕دعا کردم براتـون 🍃🌷خــوب بـودن 🍃💕خـــوب دیـدن 🍃🌷خــوب مانـدن 🍃💕و شـاد زیستـن را 🍃🌷تقدیم به شما 🍃💕چهارشنبه تون پر از بهترینها 🌼🍃 🍃 🌸「شاخ ݩݕاٺツ」
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
من یک دخترم. مملو از نشاط‌های شیرین. برای رسیدن به هدف‌هایت، لذت‌های زندگی را وارونه جلوه نکن. مرد باش. 🍃 🌸「شاخ ݩݕاٺツ」
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📸 بخشی از احقاق حقوق زنان در جمهوری اسلامی 🍃 🌸「شاخ ݩݕاٺツ」
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دروغ پراکنان چند سر در برابر 🌿 | ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌─┅═༅𖣔🌺𖣔༅═┅─ 🍃 🌸「شاخ ݩݕاٺツ」
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
「شاخ ݩݕاٺツ」
سلام سلام عزیزای دلم حالتون خوبه 😍 تصحیح میکنم اردوی ما پارک بانوان شهربانو هست 🌹 یه دورهمی شاد
سلام سلام دوستان گلم وقت بخیر 😍 عزیزانی که برای اردو ثبت نام کردید و...👌 🌹به اطلاع همه دوستان می‌رسانیم اردوی ما جمعه ۲۷ آبان هست اونایی که هنوز ثبت نام نکردید وقت دارید تا دوشنبه به آیدی زیر پیام بدید☺️ دخترا با مادراشون خوشحال میشیم همراه ما باشید بجنبید😜 @Mariha_43
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
「شاخ ݩݕاٺツ」
داستان #مثل_اینکه_اومدن☺️🍁 #قسمت_دوم - بخش دوم نزدیک ساعت مقرر که شد ..خانم جان و عمه اومدن تو آشپ
داستان ☺️🍁 - بخش چهارم یکم سکوت ..و بعد جعفر گفت : رشته تون رو دوست دارین ... گفتم : رشته ام منو دوست داشت ..خودش اومد سراغم ... خندید و گفت : امروز هوا خیلی سرد شده بود ... گفتم : واقعا ؟ ...چند تا دستمال از رو میز کشید و عرق هاشو پاک کرد و گفت : بله سرد بود .... گفتم : باشه ... گفت : ببخشید بازم باید دستمال بردارم من وقتی هیجان دارم خیلی عرق می کنم ... گفتم : بر دارین اشکالی نداره ...و جعبه رو گرفتم جلوش .. همین اینکه که داشت دستمال می کشید بیرون .. حامد درو باز کرد و اومد تو ... هر دوی ما درست مثل اینکه گناه کبیره کرده بودیم از جا پریدیم .. مامان پشت سرش بود و گفت ..پسرم دارن صحبت می کنن ..شما بیا ... حامد یک نگاه غضبناک به من کرد و درو زد بهم و رفت و از پنجره ی اتاقش دیدم که رفت تو حیاط ... جعفر گفت: برادرتون بود ؟ اینجا اتاق ایشونه ؟ گفتم : بله ایشون که هند جگر خوار منه ... با یک لبخند گفت : برادرا رو خواهراشون حساسیت دارن ..منم همینطور بودم می فهمم ... گفتم : بد کاری کردین ..برای چی حساسیت دارین ؟ مگه خواهر شما آدم نیست؟ چرا شما باید کنترلش کنین ؟ خوب اونم به اندازه ی شما می فهمه ..خوب و بد رو تشخیص میده ... گفت : نه ..منظورم این بود که خیلی دوستش دارم ..برادر شما هم به همین علت این کارو می کنه چون دوستتون داره ...... باز سکوت کردیم من اولین تجربه ام بود و اصلا نمی دونستم چی باید بگم و اونم مونده بود انگار حرفی برای گفتن نداشتیم .... و اون فقط عرق هاشو خشک می کرد ... گفتم : اینجا گرم شده بریم بیرون ؟ گفت : هر طور میل شماست ... داستان ☺️🍁 - بخش پنجم اما احساس کردم جعفر یک طوری با من رفتار می کنه که به نظرم خیلی از من خوشش اومده ... مدتی بعد خدا حافظی کردن و رفتن ... تا درو بستن دلم شور افتاد که الان با حامد چیکار کنم که ندا یک آهنگ قر دار با صدای بلند گذاشت و خودشم همینطور که می رقصید اومد تو هال.. بشکن می زد و می گفت : عروسیه؛؛ عروسیه .. مامان گفت : کمش کن هنوز پشت درن ... و اون در حالیکه می رقصید گفت : مامان تو رو خدا بیا یک قر بده ..نیلوفر بیا ..بیا وسط .. منم با اون شروع کردیم به رقصیدن و بعد دوتایی به زور عمه رو بلند کردیم اونم مثل اینکه بدش نمی اومد قر می داد و می خندیدیم ... که ... حامد با اخم های در هم کشیده اومد و گفت : مامان..این چه بساطیه هر روز راه انداختی خوشتون اومده ؟ خانجان گفت : بیا اینجا بوست کنم پدر سوخته ... دلم برات تنگ شده گردن کلفت ..بیا ببینم قربونت برم مرد شدی ... بد اخلاق ... من و ندا و عمه همچنان با اون آهنگ می رقصیدیم و سه تایی دست حامد رو گرفتیم .. حالا اون بکش ما بکش بالاخره یخش باز شد و اومد وسط ..و بزن و بکوب راه افتاد .... خانم جان می گفت : این نشونه ی اینه که این وصلت حتما میشه و خیر م هست .. تو این خونه شادی راه میفته ..پا قدمشون خوب بود ... اما من که اصلا قصد نداشتم این جعفر آقا رو به عنوان شوهر قبول کنم بازم منتظر بودم زنگ بزنن و این من باشم که جواب رد بدم .. البته پای حیثیت من و مامانم هم در بین بود .. چون دیگه جلوی دهن عمه رو نمی تونستیم بگیریم و همه خبر دار می شدن ... و در نهایت خوشحالی؛؛ همون شب مادر جعفر زنگ زد و پرسید نظرتون چیه ؟ با دست اشاره کردم بگو نه .... ولی مامان گفت : ما هنوز فکرامون رو نکردیم چند روز فرصت بدین چشم ... اونم گفته بود پس من شنبه مزاحم میشم اشکالی نداره ؟ مامانم گفت : نه خواهش می کنم چه اشکالی لطف می کنین ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خواهی که دلت نشکند از سنگ مکافات مشکن دل کس را که در این خانه کسی هست 🍃 🌸「شاخ ݩݕاٺツ」
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خدایا شکرت که تارو پود زندگیم نعمت است و خیر و برکت 🍃 🌸「شاخ ݩݕاٺツ」
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نتیجه زندگے چیزهایی نیست که جمع می کنیم بلکه قلبهایی است که 💞💞جذب می کنیم💞💞 🍃 🌸「شاخ ݩݕاٺツ」
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
 ⚘روزهای‌‌ خوب خواهند آمد ... ⚘هر سر بالایی یک سرازیری دارد ، ⚘نفس عمیق بکش ، ⚘بیخیال همه اتفاقای عجیب و غریب ، ⚘هم اکنون زندگی کن ! 🍃 🌸「شاخ ݩݕاٺツ」
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 تو روزگاری که با یه چهار لیتری میشه یه هواپیما ساخت مراقب باش رسانه چی به خوردت میده رفیق... ------------------------- 🍃 🌸「شاخ ݩݕاٺツ」