سـلام✋🌸روزتون بخیـر☕️
چه دلنشین است روزی
که با لبخنـد
و امیـد همراه باشد...
امیدوارم امروز
از زمین و زمان براتون
خوشبختی ؛
عشـق و شـادی ببارد....
روزتـون_قشنـگ 🌸🍃
🍃🌸
🗣| ما رو به دوستاتون معرفی کنید.
@shakh_nabat_1400
🍃 🌸「شاخ ݩݕاٺツ」
تقدیم به قلب شما مهربانان🌱
ازینکه با ما همراه هستید🌱
بسیار خرسند و سپاسگزاریم🌱
🗣| ما رو به دوستاتون معرفی کنید.
@shakh_nabat_1400
🍃 🌸「شاخ ݩݕاٺツ」
بیاموزید بدون نگرانی زندگی کنید
چون خدا در همه حال هوایتان را
خواهد داشت
اعتماد کنید و ایمان داشته باشید…
🍃🌸
🗣| ما رو به دوستاتون معرفی کنید.
@shakh_nabat_1400
🍃 🌸「شاخ ݩݕاٺツ」
ذهن آدمی مثل ساعتی است
که مدام نیاز به کوک دارد ،
ذهن را باید با افکار خوب و مثبت
کوک کرد.⭐️
🍃🌸
🗣| ما رو به دوستاتون معرفی کنید.
@shakh_nabat_1400
🍃 🌸「شاخ ݩݕاٺツ」
.
قدرشون رو بدونیم 👌
🍃🌸
🗣| ما رو به دوستاتون معرفی کنید.
@shakh_nabat_1400
🍃 🌸「شاخ ݩݕاٺツ」
.
📷 بازیکن بسکتبال این عکس تو پیجش گذاشته و گفته اگه همین اتفاق برای فرانسه بیوفته چیکار میکنید؟؟
متهم به تمجید از تروریسم شده، عنوان سفیر حسن نیت برای المپیک پاریس هم ازش گرفتن!😶
جنگ غزه تمام شعارهای آزادی بیان و حقوق بشری رو به سخره گرفته…
#طوفان_الاقصی
#آزادی_بیان
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🗣| ما رو به دوستاتون معرفی کنید.
@shakh_nabat_1400
🍃 🌸「شاخ ݩݕاٺツ」
14.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#روشهای_دعوت_دیگران_به_دینداری 🌸
تلاشهات برای تغییر دیگران به نتیجه
میرسه اگه؛ به جای مجـسمه ساز بودن
بــاغــبــان بــودن رو انــتــخــاب کــنــی ☺️🪴
این کلیپ رو حتما با دقت ببین 👌🏻
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🗣| ما رو به دوستاتون معرفی کنید.
@shakh_nabat_1400
🍃 🌸「شاخ ݩݕاٺツ」
#سواد_رسانه
💢 شکنجه خاموش در جنگ رسانهای
🔺جنگ رسانهای، یکی از روشهای جنگ ترکیبی است که در آن، از رسانهها برای دستکاری افکار عمومی و ضربه زدن به روحیه دشمن استفاده میشود. یکی از ابزارهای اصلی جنگ رسانهای، انتشار اخبار منفی و تکجانبه است.
🔹رسانههای فارسیزبان خارج از کشور در واقع یک ماشین جنگ روانی علیه مردم ایران هستند که با حمایت مالی و سیاسی کشورهای غربی و رژیم صهیونسیتی، بهطور گستردهای از این روش استفاده میکنند.
🔺آنها با انتشار اخبار منفی و تحریفشده، سعی میکنند امید و انگیزه مردم ایران را از بین ببرند.
#ژئوپلیتیک_رسانه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🗣| ما رو به دوستاتون معرفی کنید.
@shakh_nabat_1400
🍃 🌸「شاخ ݩݕاٺツ」
✅یعنی فوق العادست! نوشته که :
⚠️"یک مار شجاع یک ماهی را از غرق شدن نجات داد!" ،
🔺این چیزیه که #رسانه امروز میتونه به تو القا کند.
#ژئوپلیتیک_رسانه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🗣| ما رو به دوستاتون معرفی کنید.
@shakh_nabat_1400
🍃 🌸「شاخ ݩݕاٺツ」
18.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.🇮🇷.
📌چرا میگوییم با انقلاب به پیش رفتهایم برخلاف آنچه باور عدهای است که انقلاب باعث عقب ماندگی کشور شدهاست؟
❇️در این کلیپ دستاورد های چند سالهی انقلاب را در حوزه، تولید دارو، ورزش، فرهنگ، امید به زندگی و دفاع ببینید.
🔷با وجود سختترین تحریم ها اینگونه جلو رفتهایم.
#ایران_قوی
گرامیداشت #دههیفجر
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🗣| ما رو به دوستاتون معرفی کنید.
@shakh_nabat_1400
🍃 🌸「شاخ ݩݕاٺツ」
💐🇮🇷💐🇮🇷💐
همه آمدیم
🇮🇷 پرچم افتخار را بالا بردیم.
💎 حضور پر شور مردم در یوم الله ۲۲ بهمن ۱۴۰۲
#راهپیمایی_۲۲بهمن
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🗣| ما رو به دوستاتون معرفی کنید.
@shakh_nabat_1400
🍃 🌸「شاخ ݩݕاٺツ」
شیطان!
به اندازه ی یک حبه قند است...
گاهی می افتد توی فنجان دل ما
حل میشود آرام
بی آنکه ما بفهمیم
و روحمان سر میکشد آن را... :)🌱
#مراقبباش!
╲\╭┓
╭ 🦋🌱
┗╯\╲
🗣| ما رو به دوستاتون معرفی کنید.
@shakh_nabat_1400
🍃 🌸「شاخ ݩݕاٺツ」
نمیدونید وقتی یک آدم داره از برتری نژادی حرف میزنه و بقیه اقوام و ملتها رو تحقیر میکنه چقدر بدوی و ابتدایی به نظر میاد. چیزی شبیه یک انسان تکامل نیافته که از قرنها پیش به دنیای مدرن وارد شده 🙂
╲\╭┓
╭ 🦋🌱
┗╯\╲
🗣| ما رو به دوستاتون معرفی کنید.
@shakh_nabat_1400
🍃 🌸「شاخ ݩݕاٺツ」
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 فقط حسین آی دنیا...
🔸میلاد امام حسین(ع) و روز پاسدار مبارک
🇮🇷کانال خبری پایگاه شهید مسعود عسگری
@Saminkabir
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
برگردنگاهکن
پارت413
همین که تماس را قطع کردم، این بار نگاهم به آن طرف تخت تک نفره افتاد که کلی لباس روی زمین به طور پراکنده افتاده بود. روی پاتختی هم یک گلدان پر از گلهای مصنوعی بود که دمر شده بود. انگار کسی از عمد این کا را انجام داده بود.
جلو رفتم و روی تخت نشستم. قاب عکس کوچکی که کنار گلدان افتاده بود را برداشتم.
با دیدن عکسی که قاب شده بود ماتم برد.
عکس روز عروسی ام بود. با چادر سفید عروسی ام صورتم چندان مشخص نبود مبهوت قاب عکس بودم که هلما با روسری که برایش آورده بودم وارد شد. میخواست جلوی آینه امتحانش کند.
با دیدن قاب عکس در دست من همان جا ایستاد. نگاهی هم به اطراف انداخت و نوچی کرد.
نگاه سوالیام را به او دادم و به عکس اشاره کردم.
با لکنت گفت:
–ساره با موبایلش ازت گرفته، منم خواستم قابش کنم که هر روز نگاهش کنم.
–چرا؟
شانهای بالا انداخت.
–خب دلم میخواد هر روز دوستم رو نگاه کنم.
لب هایم را ناباورانه بیرون دادم.
نگاهی به روسری که دستش بود انداخت.
–راستش می خوام هر روز نگات کنم تا یه چیزی رو همیشه یادم باشه.
چینی به پیشانیام انداختم.
–چی؟
روسری را روی دراور گذاشت و همانطور که شمع ها را درست می کرد گفت:
—این که از وقتی تو رو شناختم زندگیم خیلی عوض شده، وقتی نگات می کنم با خودم مرور می کنم چه کارهایی رو باید در گذشته انجام میدادم که ندادم. اگه ناراحت می شی خب ببرش، دیگه نمی ذارمش این جا. عکس را نگاه کردم.
—فکر نکنم علی خوشش بیاد به خصوص که این جا آرایشم دارم.
روی تخت نشست.
—چیز زیادی از صورتت مشخص نیست کسی هم تو این اتاق جز خودم نمیاد. ولی اگر دوست نداری ببرش.
لبخند زورکی زدم.
—به خاطر علی می گم، آخه اون رو من خیلی حساسه.
ازجایم بلند شدم.
لبخند زد.
–تو خیلی از من بهتری.
گنگ نگاهش کردم.
–این که میتونی انتخاب کنی که کدوم حس شوهرت رو بالا ببری. با این که سنت از من کمتره ولی میدونی چیکار کنی. من و علی سه سال با هم زندگی کردیم ولی اون حتی یه بارم کار خونه انجام نداد با این که بارها ازش خواستم چه برسه به این که بخواد برای من آشپزی کنه.
دلخور نگاهش کردم.
–تو گوش وایساده بودی؟
–نه، اومدنی شنیدم.
به قاب عکسی که دستم بود خیره شدم.
–این چیزایی که می گی رو من اصلا نمیدونم چیهست. اون یه بار یه نیمرو درست کرد من خیلی ذوق کردم، واسه همین گفت حالا یه بارم غذا درست میکنم. همین!
نفسش را آه مانند بیرون داد.
–می"دونی بزرگترین حٌسن تو نسبت به من چیه؟
این که راهت رو پیدا کردی و می دونی از زندگیت چی می خوای. می دونی هدفت چیه. تکلیفت با زندگیت روشنه.
به کبوترها خیره شدم.
–همهی اینارو خودش بهم یاد داده، اون زندگی رو برام معنا کرد. هدف همهی ما باید پرواز باشه. حالا چه با شوهر چه بدون شوهر. فرقی نمی کنه تو چه شرایطی هستیم. شاید با علی آشنا نمی شدم هیچ وقت با هدف زندگی نمی کردم.
او هم نگاهی به کبوترها انداخت.
—مجبورم نگهشون دارم، شاید ازشون پرواز یاد گرفتم.
پوزخند زدم.
—تو قفس؟! تو که بال پرواز این بدبختا رو هم گرفتی. علی در مورد تو هم همین نظر رو داشت. می گفت هلما بال پرواز من رو گرفته بود.
هلما با بغض گفت:
لیلافتحیپور
.•°``°•.¸.•°``°•
•.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´