eitaa logo
「شاخ ݩݕاٺツ」
422 دنبال‌کننده
7.1هزار عکس
1.8هزار ویدیو
202 فایل
﷽ شاخ نبات 🍯💛 تو دهه هشتادی هستی و لایق بهترین ها پس خوش بگذرون 🥰🧡 اینجا همون دورهمیه ‼️ . .دوستاتم بیار😉 لینک حرف ناشناس https://daigo.ir/secret/8412366535 ارتباط با ادمین @Gerafist_8622. اینستاگرام: @shakh_nabat_1400
مشاهده در ایتا
دانلود
به قدری قوی و قدرتمند باشید که هیچ کس و هیچ‌چیز قادر به بر هم زدن آرامش خیالتان نشود. به هر کس که می رسید، از شادکامی و سلامتی، از آرامش و شکوفایی و از سعادت و نیک بختی سخن بگویید. به جنبه ی خوشایند هر چیز نگاه کنید فقط به بهترین‌ها فکر کنید، فقط بخاطر بهترین‌ها کار کنید و فقط در انتظار بهترین‌ها باشید. با دیدن و شنیدن موفقیت دیگران به همان اندازه شاد و خوشحال شوید که از موفقیت خود شاد و خوشحال می شوید. اشتباهات گذشته را به فراموشی بسپارید و با عزم راسخ و ثبات قدم بیشتر به سوی دستاوردهای عظیم آینده بشتابید. به هر کس که می رسید، لبخند بزنید. برای اصلاح خود به قدری وقت صرف کنید که وقتی برای انتقاد از دیگران نداشته باشید. در مقابل بیم و دلهره چون کوه باشید؛ "روح سالم" کینه نمی ورزد، دوست می‌دارد، خجالت نمی‌کشد، خود را باور دارد ، خشمگین نمی شود و مهربان است "روح سالم" حرص نمی خورد ، همه چیز را کافی می داند، حسد نمی ورزد و خود را لایق می داند. "روح سالم" نیازی به رقص و پایکوبی و تظاهر به خوشی ندارد، زیرا شادکامی را در درون خویش می جوید و می یابد. "روح سالم برای بزرگداشت خود نیاز به تحقیر دیگران ندارد. "روح سالم" دوست خواهد داشت و مهر خواهد ورزید. 🌺🌺🌺🌺🌺🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
7.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 واکنش ابراهیم هادی به دخترانی که نگاهش می‌کردند. 🗣| ما رو به دوستاتون معرفی کنید. @shakh_nabat_1400 🍃 🌸「شاخ ݩݕاٺツ」
هر شب پنجرہ هاي‌ ملکوت آسمان بسوی قلبها گشودہ می شود الهی امشب ﮐﯿﻨﻪ ﺭﺍ ﺍﺯ قلبہای ما ﺑﺰﺩﺍﯼ و نور ایمانت را درقلبهایمان جاری کن شب زیباتون بخیر فرداتون قشنگ 🗣| ما رو به دوستاتون معرفی کنید. @shakh_nabat_1400 🍃 🌸「شاخ ݩݕاٺツ」
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♥️🖇♥️🖇♥️🖇♥️🖇♥️🖇♥️🖇 ♥️🖇♥️🖇♥️🖇♥️🖇♥️🖇 ♥️🖇♥️🖇♥️🖇♥️🖇 ♥️🖇♥️🖇♥️🖇 ♥️🖇♥️🖇 ♥️🖇 ♥️ : : من نمی توانستم بیشتر از این پیش بروم چشمانم اشکی شد اگر فقط به خاطر همین چیز ها من را می خواست باید با قلب عاشق شده خودم چه می‌کردم. محل ندادم و وسایلم را برداشتم و شالم را سرم کردم و در را باز کردم که با پرهام که داشت به سمت آشپزخانه می رفت و در دست دو ظرف غذا داشت رو به رو شدم. " سلام همین یک کلمه کافی بود به سمت در رفتم. ابجی کجا میری؟ تازه اومدی که ، محسن چیشد چرا داره میره هیچی بابا الکی شلوغش میکنه چیزی بهش نگفتم که توام اصلا ابجی خودته از خودش بپرس ، قهر نکن دیگه رها نگاه غذا گرفته از غذا درست کردن رها شدی " من می خوام برم سیرم گرسنمم نیست خونمونم چیزی پیدا میشه که نخوام چیزی کوفت کنم محسن جااان داداش گلم دست توام دردنکنه نوش جونت رها من یه غلطی کردم یه زری زدم بیا لوس نشو حوصله ناز کشیدن ندارم شاید من زیاده روی کرده بودم چه باید می کردم سر یک چیز کوچک که حق هم با محسن بود شلوغش کردم. منتظر نگاهم کردند. " باشه ولی باید زود برم ابجی میشه اینارو درست کنی بریزی تو ظرف منم یخ دربیارم واسه نوشابه " باشه پرهام فقط اشکال نداره برم آشپزخونه؟ مامانت حساس نیست این چه حرفیه بابا اشکالش کجا بود نه حساس نیست وگرنه عمرا می رفت و تنهام می‌ذاشت به سمت آشپزخانه رفتم آرام در حین رد شدنم دست محسن را گرفتم ، شل دستم را گرفت که مایوس شده دستش را ول کردم. با دیدن سفره پهن روی میز ناهارخوری که پر از نان خشک بود صدایم درآمد. " خجالت بکشید دوتا پسر بزرگ نکردید سفره رو جمع کنید کلی هم نون خشک اینجا ریختید میریزم تو مشنبا بعدا بدید نمکی نون خشکی والا ابجی من یه نفر که حوصلم نمی‌کشه جمع کنم همش باید پهن کنم دیگ چه کاریه : :
♥️🖇♥️🖇♥️🖇♥️🖇♥️🖇♥️🖇 ♥️🖇♥️🖇♥️🖇♥️🖇♥️🖇 ♥️🖇♥️🖇♥️🖇♥️🖇 ♥️🖇♥️🖇♥️🖇 ♥️🖇♥️🖇 ♥️🖇 ♥️ : : " خوبه دختر نشدی مامانت بدبخت چیکار می خواست بکنه پرهام خندید. نگاهی به ظرفا انداختم دو تا ظرف پلو خوری درآوردم ظرف غذا را باز کردم و هر کدام را در یک ظرف ریختم و دو تا قاشق بر داشتم و سفره را چیدم. " بیاید همه چیز آماده شد پرهام دست محسن را کشید و به سمت آشپزخانه خانه آمدند. محسن یکطرف نشست که پرهام صندلی را کنار محسن گذاشت بیا بشین ابجی رفتم نشستم که صندلی را کمی جلو داد. محسن بشقاب را جلویم گذاشت. من گرسنم نیست تو بخور " اگر تو نخوری منم نمی‌خورم رها بخور اذیت نکن من گرسنم نیست قاشق را برداشتم و چند قاشقی خوردم و بعد دست محسن را گرفتم. " بیا من خوردم توام بخور ، لجبازی نکنا نفس عمیقی کشید و شروع کرد به غذا خوردن. گوشی ام زنگ زد که ترسیده نگاهی به آن انداختم مادرم بود. " بله مامان کجایی چرا دیر کردی " با بچه ها چیزی سفارش دادیم دارم میخورم الان میام خونه که غذا داشتیم باشه بیا " خداحافظ ابجی چیشده چرا تو محسن آنقدر پکرید " هیچی نشده سر یه چیز ساده من قاطی کردم که از محسن هم معذرت میخوام تند رفتم دستم و انداختم رو شونه اش و بوسه ای روی گونه اش زدم. " بخشیدی؟ محسن نگاهی بهم کرد قیافه ام را مظلوم کردم. مگه ناراحت بودم؟ فقط الکی شلوغش کردی " خوب ناراحت شدی که محل نمیدی ، دوباره بوسیدمش ابجی منم اینجا نشستما بعدا دل بدید قلوه بگیرید خندیدم و دو دستم را بالا بردم و به حالت تسلیم گفتم من که کاری نکردم. محسن دستم را گرفت و فشاری داد و لبخند کوتاهی زد. پاشو رها برم برسونمت دیرت نشه " باشه عزیزم : :
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♥️🖇♥️🖇♥️🖇♥️🖇♥️🖇♥️🖇 ♥️🖇♥️🖇♥️🖇♥️🖇♥️🖇 ♥️🖇♥️🖇♥️🖇♥️🖇 ♥️🖇♥️🖇♥️🖇 ♥️🖇♥️🖇 ♥️🖇 ♥️ : : آخ که چقدر قلبم بی تاب شد ، اگر دیگر نمی توانستم ببینمش باید چی کار میکردم دلم بی تاب و بی تاب تر می شد یک عان به محسن گفتم میشه بریم اتاق کارت دارم بی هیچ حرفی سمت اتاق رفتیم و وارد شدیم. بهم نگاه می کرد و منتظر حرفی از طرف من بود که بغلش کردم خیلی سعی کردم بغض نکنم اما نمی شد هنوز ازش جدا نشده بودم این همه بی قراری می‌کردم و دلتنگ شده بودم بعد از این باید چیکار می کردم؟ من که همیشه عاشق تعطیلی عید بودم اما امسال اصلا این تعطیلی را دوست نداشتم شاید هم داشتم اما بدون محسن برایم کسل کننده بود. اخ که چقدر از بلاتکلیفی خسته شده بودم. محسن انگار متوجه حالم شد دست هایش را روی زانو ام قفل کرد و بلندم کرد و چرخاندم که صدای خنده هایم در اتاق پیچید. همانطور من و می چرخاند که نگران کمرش شدم. _ محسن کمرت درد میگیره بزارم زمین + عروسک مگه چقدر سنگینی خیلی هم سبکی تازه _ ترسیدم کمرت درد بگیره سرم را بوسید و یک تار از موهای طلایی ام را دور انگشتانش پیچید و به آن پیچ و تاب میداد. + رها خانم رضایت میدی بریم؟ یا الان مادر خانومم کلمون و بکنه خندیدم چقدر خوب که من را خانومش خطای می کرد. _ بریم. از اتاق بیرون رفتیم که پرهام سری تکون داد. + والا من که نفهمیدم شما دوتا چرا اینجوری میکنید یکدفعه حالتتون عوض میشه خدا بده شانس اگر نیلوفر بود باید سه ساعت ناز میکشیدم دعوا میکردم و... : :
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
8.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷مبعث پیامبر مهربانیها حضرت محمد مصطفی (ص) بر تمام مسلمانان جهان مبارک 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 مراسم جشن عید سعید مبعث 🕝شنبه ۲۹ بهمن ساعت ۱۴:۳۰ 🍀منتظر حضور سبزتان هستیم 🍀 ✨مکان : میدان ابوذر / خیابان شهید عیوض خانی/ کوچه حسینیه (داخل کوچه)/ حسینه قدس ☎️۵۵۷۹۲۱۷۹ ☎️۵۵۷۹۲۱۸۹ 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 🔸https://eitaa.com/alreza72 🔹https://sapp.ir/alreza72 🔸https://www.instagram.com/qaasedac