Stop comparing yourself to others, every person has a different story, different thinking and different personality.
از مقایسه کردن خودت با بقیه دست بردار، هر انسانی داستان، طرز تفکر و شخصیت متفاوتی داره.
🌸「شاخ ݩݕاٺツ」
بادبان هارا بکشید
عشق دریایی است که با هر تغییر آب و هوایی ممکن است طوفانی به پا کند و عاشق چون ناخدایی است باید کشتی اش را سالم به مقصد برساند ،عاشق باید مراقب باشد که هواها اورا از مسیر اصلی منحرف نکند .
درراه عاشق شدن حقیقی گاهی هواها و خواهش های زود گذری وجوددارد که اگر به خاطر آنها تغییر مسیر دهیم ،هیچ وقت به سر منزل مقصود نخواهیم رسید .
دختر که باشی برای رسیدن به لذت مادی و برای درک شکوه همسری باید دام های بسیاری بگریزی
این دام ها متنوع اند :
گاهی نامش برادراست
گاهی نامش دوست پسر است
گاهی نامش پارتنر است
وگاهی....
اگر صید این صیادهای متوهم نشوی،میتوانی صیدت را شکار کنی،وگرنه اگر صیاد خود صید
صید شود که دیگر صیاد نیست ، پس هروقت که
حس کردی کسی دارد بازی ات میدهد ،همان وقت
بازی را رها کن!
ماهی را هروقت از آب بگیری تازه است
#دخترانه_طور
🌸「شاخ ݩݕاٺツ」
#رمان_پناه
🌸
#قسمت_سی_دوم
پایم به لبه ی فرش گیر می کند و سکندری می خورم ...
_یواش مادر !
لحن نگرانش به جانم می نشیند . دستش را می گیرم و بلند می شوم. گوشی را که برمی دارم می رود .
_الو لاله ؟
+سلام این شماره کجاست ؟ چرا قطع کردی ؟
_شارژم تموم شد ، بابا چی شده ؟
+هول نکن خوبه ، یعنی بد نیست . پریشب انگار حالش بد میشه با اورژانس می برنش بیمارستان ، بستریش کردن
می نشینم روی مبل و با بغض می پرسم :
_وای ... آخه چرا ؟
+چمیدونم .پوریا می گفت سرشبی برای پناه گریه می کرده
_الهی بمیرم
+نترس تو تا همه رو به کشتن ندی چیزیت نمیشه
_باز قلبشه آره؟
+بله ... یه وقت به خودت زحمت ندی زنگ بزنی به بابات یه حالی بپرسی
_بسه لاله ! انقدر نیش نزن ... درد خودم کم نیست
+فعلا که انگار خیلی خوشی
_کاری نداری؟
+برخورد بهت ؟
_از تو توقع ندارم
+چرا پناه ؟ دلم برای دایی صابر کبابه . اون از زندایی که خدابیامرز جوان مرد و دایی خونه خراب شد ، اینم از تو که همیشه براش ساز ناکوک می زدی و نذاشتی یه لیوان آب خوش از گلوش پایین بره تو این چند سال ... افسانه ی بدبختم که خون به جیگر کردی
_تو که زندگیت خوب بوده خداروشکر ! نمی خواد کاسه داغ تر از اش بشی و غم بابا و زن بابای منو بخوری ...
+دارم وظیفه ی تو رو انجام میدم !
_ از کجا دلت پره که همه رو سر من خالی می کنی؟
+نمی خوام دهنمو بیشتر باز کنم وگرنه چیزایی که نباید رو میگم
_بدتر از اینا که گفتی؟!
+خیلی بدتر پناه ...
سکوت می کنم و بغضم پررنگ تر می شود . می گوید :
_زنگ بزن بهش ، منتظرته ... خدافظ
صدای بوق های پشت سرهم توی گوشم می پیچد . لاله مثل خواهر نداشته ام بوده و هست ... نمی فهمم چرا آشوب بودو طوفان کرد وجودم را
نگران حال پدرم و خجالت زده اش ... این روزها انقدر درگیر خودم و دوستان جدیدم بوده ام که به کل فراموش کرده بودم پدری هم دارم ...
صدای آرامی در سکوت خانه ی حاج رضا پیچ و تاب می خورد . نوایی آشنا دارد .. بلند می شوم و با پاهایی که انگار از غم و درد سست شده سمت صدا می روم
زهرا خانوم است ، دعا می خواند . تکیه می دهم به چهارچوب اتاق و نگاهش می کنم ... پشت به من نشسته و با سوزناک ترین لحن ممکن دعا می خواند ...
چه غربتی به دلم چنگ می زند . انگار می کنم مادربزرگ است که پیچیده در چادر یک دست سفیدش نشسته و مثل روز آخر ذکر می خواند ...
اشک های جا مانده پشت چشمانم راه باز می کنند و چکه می کنند
به مغز کند شده ام فشار می آورم ، چه دعاییست ؟ زیارت عاشورا ؟ کمیل ؟
"يا أَبَا الْحَسَنِ يا عَلِىَّ بْنَ مُوسى أَيُّهَا الرِّضا يَا بْنَ رَسُولِ اللّهِ يا حُجَّةَ اللّهِ عَلى خَلْقِهِ ..."
یاد بچگی ها می افتم و صدای مادر که زمزمه ی همیشگی اش همین بود ... توسل !
سر می خورم و روی زمین می نشینم ، گره دستم را باز می کنم و ناخواسته زمزمه می کنم همراه حاج خانم
"يا وَجيهاً عِنْدَ اللّهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّهِ "
نمی دانم چرا ... اما می شکنم ... هم خودم هم بغضی که هنوز ته گلویم جاخوش کرده
دست روی صورتم می گذارم و بلند می زنم زیر گریه .
ادامه دارد ...
#الهام_تیموری
#رمان
🌸「شاخ ݩݕاٺツ」
من و عشق و دل دیوانه بساطی داریم
عقل هی فلسفه میبافد و ما میخندیم...
#حسین_مرادی
🌸「شاخ ݩݕاٺツ」
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
طرح نقاشی
🌸「شاخ ݩݕاٺツ」
💠امام_صادق عليه السلام سؤال شد:
چگونه شب قدر از هزار ماه بهتر است؟
حضرت فرمودند:
كار نيك در آن شب
از كار در هزار ماه كه در آنها شب قدر نباشد بهتر است...
📗وسائل الشیعه ج ۷ ص۲۵۶
#ماه_رمضان
#ماه_مبارک_رمضان
#شب_قدر
🌸「شاخ ݩݕاٺツ」