#نبات
یکی از دوستام با یه دختر خیلی پولدار دوست شده بود و تصمیم داشت هر طور شده باهاش عروسی کنه،
تو یه مهمونی یه دفعه از دهنش پرید که ۵ ساله #دفتر_خاطرات داره و همه چیزشو توش می نویسه،😎
دختره همم گیر داد که دفتر خاطراتتو بده من بخونم!!
از فردای اون روز نشستیم به نوشتنه یه دفتر خاطرات #تقلبی واسش!
من وظیفه قدیمی جلوه دادنشو داشتم،
۱۰ جور خودکار واسش عوض کردم،
پوست پرتقال مالیدم به بعضی برگاش…،
چایی ریختم روش و گل گذاشتم لای برگه ها و…
اونم تا میتونست خودشو خوب نشون داد و همش نوشت از تنهایی و من با هیچ دختری دوست نیستمو خیلی پاکم و اصلا دنبال مادیات نیستم و فقط انســــانیت برام مهمه و …
بعد از یک هفته کار مداوم ما و پیچوندن طرف، دفتر خاطرات رو بُرد تقدیم ایشون کرد…
دختره در ایکی ثانیه دفتر خاطرات رو بر فرق سرش کوبید و گفت:
منو چی فرض کردی؟
این سالنامه که مال امسـاله!! 😱
تو ۵ ساله داری تو این خاطره می نویسی؟
و اینگونه بود که دوست من هنوز مجرد است. 😬
#کانال_شاخه_نبات
🌺 @shakhehnabat