eitaa logo
کانال شاخه طوبی
15هزار دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
2هزار ویدیو
59 فایل
اولین کانال نشر آثار حضرت علامه حسن زاده آملی و شاگردان ایشان در ایتا و تلگرام
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻حضرت علامه حسن زاده : ☘ الهی همنشین از همنشین رنگ می گیرد ، 🌷 خوشا آنکه با تو همنشین است. 🌹كانال شاخه طوبي 🌹 @shakhehtoba
استادصمدی-لفظ‌وصیّ درغدیر.mp3
5.23M
🎤 #استاد_صمدی_آملی 📔 #شرح_خطبه_غدیر ⏳زمان: ۵:۲۷ ✅ #لفظ_وصی_درتاریخ_اسلام 🌿نجم الدین🔰🔰🔰 @samad10001 http://eitaa.com/joinchat/616366083Cbe84eb6ec0
علامہ حسن زاده ے آملي: تا از سر جمیع خلق نگذرے پیش خدا نمي تواني بروے. @shakhehtoba
 این قدر بدان ڪہ در این نشأه هر چہ بماني نسبت بہ سراے ابدے ڪه در پیش دارے آنی است بلڪہ ڪمتر از آن است. عاقل را اشاره کافی است. @shakhehtoba
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حضرت علامه ی شعرانی ( ره ) در اجازه ی اجتهاد خویش به مولای مكرممان از ایشان به : . . . مولانا الأجل الموفق نجم الدین و نور الصبایه و مصباح العلم و شمس الهدایه شیخ حسن آملی معروف به حسن زاده . . . یاد فرموده است . @shakhehtoba
45.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
داستان حضرت موسی و شبان با نوای استاد صمدی آملی حفظه_الله @shakhehtoba
در این دل شب با تو عهد بستم که دهن به هرزه نگشایم، و سخن بیهوده نگویم و در هر کاری جز خشنودی تو نخواهم و در هر حال جز راه تو نپویم. من جهان را دریای بیکرانی می بینم و خودم را موجی از دریا وه چه دریایی و چه دریایی و چه دریایی، وه چه موجی و چه موجی، اینهمه افواج امواج چه می کنند مرا به زبان آنها آشنایی ده و مرا از من رهایی ده خوشا آنانکه نه جهان می بینند و نه امواج. @shakhehtoba
🌼☘️🌼☘️🌼☘️ ☘️🌼☘️ 🌼☘️ ☘️ 🌼 ☘️ آیا جزء است یا اصول ؟ «َو إِذِ ابْتَلى إِبْراهیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً» در ایام نبوت، ربّ ، او را در همان ایامی که نبی الله بود و حتی با این که رسول بود، آزمود. او را مورد و کلماتی قرار داد؛ و ایشان همه­ ی آن کلمات را به اتمام رساند. «فاتَمَّهُنَّ» که ضمیر اتمّ به ابراهیم برمی گردد، به این معنی است که تمام امتحانات و آزمایشات سخت الهی را به اتمام رسانید. «فاتمهن» که ضمیر اتم به ابراهیم برمی گردد، به این معنی است که تمام امتحانات و آزمایشات سخت الهی را به اتمام رسانید. بعد خدای متعال به ایشان اشاره کرد یا رب ابراهیم قال: «انی جاعلک للانسان اماما.» مرتبه ، بالاتر از مرتبه­ ی است. 🌼 @Shakhehtoba 🌼 اگر بخواهیم مثل همین آیه را به عنوان یک دلیل محکم برای اثبات اصل امامت استفاده کنیم، باید امامت را جزو اصول دین بدانیم نه اصول مذهب؛ یعنی امامت هم از اصول مذهب و هم از اصول دین است. که «انّ الدین عندالله الاسلام». یک دین از اول به حضرت القا شده­ است. همان دین، استمرار پیدا کرده­ است تا به زمان خاتم­ انبیا رسیده و آن دین، در غدیر به اکمال رسیده­ است و همین دین کامل­ شده، به عنوان قیم و سر­پرست امور مردم، بعد از خاتم انبیا شده است. اگر بخواهیم از مثل این آیه­­ ی شریفه استنباط کنیم که امامت از اصول اعتقادی ماست، باید طبیعتا امامت را به عنوان یک اصل دینی به کار ببریم، نه به عنوان دایره­ ی مذهب بعد از ظهور پیغمبر ما، که این مذهب به اسم مبارک حضرت مشهور شد و گر نه مذهب ما هم مذهب جعفری است، هم باقری و هم سجادی هم حسینی و هم حسنی و هم علوی و هم محمدی است. ▬▬▬▬ஜ۩🦋۩ஜ▬▬▬▬ 📚سخنرانی حضرت استاد در محرم سال 93 ▬▬▬▬ஜ۩🦋۩ஜ▬▬▬▬ 🌼 @Shakhehtoba 🌼
🎍🌻🎍🌻🎍🌻🎍🌻 🌻🎍🌻 🎍🌻 🌻 🌻 چرا خداوند به پیغمبر در گفت: " بلّغ ما اُنزل الیک" «آن­ چه به تو نازل شده است به مردم بیان کن و برسان»؟ چون آن­ چه به عنوان باید از طریق پیامبر گفته­ می­ شد، پیش از آن گفته­ شده­ بود؛ اما چون به بیان نیامده بود، درقلمرو دین قرار نگرفته بود. دین آن هایی را می گویند که بیان شده باشد و گرنه، پیامبر حقایق فراوانی را در معراج گرفته است اما همه­ ی آن حقایق را بیان نکرد. حتی حضرت باقر(علیه السلام) فرمود: جدّ ما، با احدی در کنه آن­ چه با خود یافته­ بود سخن نگفت. پس معلوم است یافته­ های حضرت خاتم که هنوز به بیان نیامده است، با احدی مطرح نشده­ است. 💐 @Shakhehtoba 💐 و علی(علیه السلام) در پیامبر بیان شده بود، روز غدیر تنها اظهار آن بود. پیامبر «من کنت مولاه» را از قبل گرفته بود ونه در روز غدیر. در واقع، آن را در معراج هایش گرفته بود. در واقع تا قبل از غدیر، فقط آن ها را به بیان نیاورده بود، نه این که از آن مطلع نباشد. لذا ما تبلیغ را از مقام اظهار می­ گیریم نه مقام ایجاد. پس، از آیه ی "یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّک"َ ما این­ گونه استظهار می­ کنیم که مقام است، نه این­ که خداوند به پیامبر بگوید روز غدیر علی را از طرف ما جعل کن؛ چرا که این جعل را پیامبر از قبل از خداوند گرفته بود. این غدیر تنها مقام تبلیغ است. یعنی آن­ چه را قبلا گرفته ای و تا کنون مخفی داشته­ ای رابیان کن. خلافت علی (ع) و فرزندانش به همان جعلی است که رسالت پیامبر است، لذا غدیر را مقام ظهور می­ گیریم. یعنی به همان جعل رسول الله به مقام نبوت و رسالت، امیرالمومنین هم به مقام خلافت مجعول است. ▬▬▬▬ஜ۩🦋۩ஜ▬▬▬▬ 📚سخنرانی حضرت استاد در محرم سال 93 ▬▬▬▬ஜ۩🦋۩ஜ▬▬▬▬ 💐 @Shakhehtoba 💐
بخشي از متن بخش چهارم: بلند کردن امیرالمومنین علیه السلام بدست رسول خداصلی الله علیه و آله مَعاشِرَالنّاسِ، هذا عَلِی أخی وَ وَصیی وَ واعی عِلْمی، وَ خَلیفَتی فی اُمَّتی عَلی مَنْ آمَنَ بی وَعَلی تَفْسیرِ کِتابِ الله عَزَّوَجَلَّ وَالدّاعی إِلَیْهِ وَالْعامِلُ بِمایَرْضاهُ وَالُْمحارِبُ لاَِعْدائهِ وَالْمُوالی عَلی طاعَتِهِ وَالنّاهی عَنْ مَعْصِیَتِهِ. إِنَّهُ خَلیفَةُ رَسُولِ الله وَ أَمیرُالْمُؤْمِنینَ وَالْإمامُ الْهادی مِنَ الله، وَ قاتِلُ النّاکِثینَ وَالْقاسِطینَ وَالْمارِقینَ بِأَمْرِالله. یَقُولُ الله: (مایُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَی). بِأَمْرِکَ یارَبِّ أَقولُ: اَلَّلهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَعادِ مَنْ عاداهُ (وَانْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَاخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ) وَالْعَنْ مَنْ أَنْکَرَهُ وَاغْضِبْ عَلی مَنْ جَحَدَ حَقَّهُ. هان مردمان! این علی است برادر و وصی و نگاهبان دانش من. و هموست جانشین من در میان امّت و بر گروندگان به من و بر تفسیر کتاب خدا که مردمان را به سوی او بخواند و به آن چه موجب خشنودی اوست عمل کند و با دشمنانش ستیز نماید. او پشتیبان فرمانبرداری خداوند و بازدارنده از نافرمانی او باشد. همانا اوست جانشین رسول الله و فرمانروای ایمانیان و پیشوای هدایتگر از سوی خدا و کسی که به فرمان خدا با پیمان شکنان، رویگردانان از راستی و درستی و به دررفتگان از دین پیکار کند. خداوند فرماید: «فرمان من دگرگون نخواهدشد.» پروردگارا! اکنون به فرمان تو چنین می گویم: خداوندا! دوستداران او را دوست دار. و دشمنان او را دشمن دار. پشتیبانان او را پشتیبانی کن. یارانش را یاری نما. خودداری کنندگان از یاری اش را به خود رها کن. ناباورانش را از مهرت بران و بر آنان خشم خود را فرود آور. اللهمَّ إِنَّکَ أَنْزَلْتَ الْآیَةَ فی عَلِی وَلِیِّکَ عِنْدَتَبْیینِ ذالِکَ وَنَصْبِکَ إِیّاهُ لِهذَا الْیَوْمِ: (الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی وَ رَضیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دیناً)، (وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَالْإِسْلامِ دیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِی الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرینَ). اللهمَّ إِنِّی أُشْهِدُکَ أَنِّی قَدْ بَلَّغْتُ. معبودا! تو خود در هنگام برپاداشتن او و بیان ولایتش نازل فرمودی که: «امروز آیین شما را به کمال، و نعمت خود را بر شما به اتمام رساندم، و اسلام را به عنوان دین شما پسندیدم.» «و آن که به جز اسلام دینی را بجوید، از او پذیرفته نبوده، در جهان دیگر در شمار زیانکاران خواهد بود.» خداوندا، تو را گواه می گیرم که پیام تو را به مردمان رساندم. @shakhehtoba
🎋🌸🎋🌸🎋🌸🎋🌸 🌸🎋🌸 🎋 🌸 مسئله علی (علیه السلام) قبل از محقق شده بود. مسئله­ ی خلافت امیرالمومنین، فقط مربوط به غدیر نیست. غدیر تنها، بیان ظهورش، نسبت به این خلافت است. خلافت، قبل از غدیر محقق شده بود؛ برای این که جنگ مربوط به قبل از غدیر است. غدیر مربوط به سال دهم هجری و دو ماه قبل از رحلت پیامبر بود. 18 ذی الحجه در غدیر، پیامبر علی را به عنوان جانشینش معرفی کرد و در 28ماه صفر وفات کرد. اما جنگ تبوک مربوط به سال­ های نخستین هجری است. 🌼 @Shakhehtoba 🌼 در آن جا پیامبر به علی فرمود که تو بعد از من در مدینه بمان .من به جبهه می روم. شما جانشین من در مدینه باش.چرا؟ چون که "أنتَ مِنِّی‌ بمَنزِلَةِ هَارونَ مِن‌ مُوسَی‌ إلا أنَّه‌ لانَبیَّ بَعْدی"‌، برای این که نسبت تو به من، مانند نسبت به است؛ چرا که هارون به نص قرآن، خلیفه موسی شده بود در زمان حیاتش. نسبت علی(علیه السلام) به پیامبر(صلوات الله علیه)، مانند نسبت هارون به موسی(علیه السلام) بود. ▬▬▬▬ஜ۩🦋۩ஜ▬▬▬▬ 📚سخنرانی حضرت استاد در محرم سال 93 ▬▬▬▬ஜ۩🦋۩ஜ▬▬▬▬ 🌼 @Shakhehtoba 🌼
عميم : تمام هر چه فراهم آيد و بسيار گردد. تام ، تمام و كامل را گويند. مراد آن است كه نظام هستى بدون وجود انسان كامل نخواهد بود. در كتب كلامى بحثى منعقد يافت بنام ((قاعده لطف )) و خلاصه آنكه لطف بر حق تعالى واجب است و در معنى لطف گويند كه هر چه كه موجب قرب مكلف به حق تعالى و مبعّد وى از معاصى است جعل آن بر حق تعالى واجب است لذا در مورد وجود امام معصوم (عليه السلام ) نيز همين بحث به ميان مى آيد كه از ادله جعل امام معصوم و نصب آن ، قاعده لطف است . زيرا كه وجود چنين انسانى موجب قرب به حق و ثواب ، و دورى از معاصى است ، و لذا نصب آن بر خداوند واجب است كه اگر او را نصب نفرمايد باعث مى شود كه مردم به حق نزديك نشوند و از معاصى دور نگردند و حق هم مى داند كه علت اين كار همان عدم نصب امام ولى است ؛ و اين بر حق تعالى قبيح است لذا لطف بر حق تعالى واجب است . لذا جناب خواجه در متن تجريد دارد كه : ((و اللطف واجب لتحصيل الغرض به )) براى اينكه غرض از تكليف با لطف الهى حاصل مى شود وگرنه تكليف بياورد و بداند كه مكلف بدون امام نمى تواند به او نزديك شود و از معاصى دور گردد و در عين حال اين لطف را نكند اين تكليف به چيزى است كه مكلف قادر بر آن نيست و نقض غرض است . لذا جناب خواجه در مقصد خامس تجريد در امامت گويد: الامام لطف فيجب نصبه على الله تعالى تحصيلا للغرض و جناب علاوه در شرح آن به بيان صغرى و كبراى قياس : الامام لطف و اللطف واجب على الله فنصب الامام واجب على الله مى پردازند كه صغراى قياس معلوم و بديهى در نزد عقلاء است الخ . مولاى مكرمم را در هشت رساله عربى رساله اى در امامت است كه بحث در امامت به صورت مستوفى در آن آمده است . ابتدءا بعد از نقل مواضعى از بيانات امير المؤ منين در نهج حول ائمه معصومين (عليهم السلام )، بحثى عقلى و تحقيق علمى را در امامت پيش مى كشند و فرمايد كه امامت از اعظم مسائل اختلافى بين مسلمين بلكه بعيد نيست كه بگوييم كه همه اختلافات دينى متفرع بر اين مساله امامت است و اولين شبهه اى كه در خليفه پيش آمده شبهه ابليس لعنه الله است . و اول تنازعى كه در حين بيمارى رسول اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) پيش آمده پيرامون مسئله امامت بود. و سپس به بحث عقلى آن ابتدا از راه لطف مى پردازند و لازم است كه نصب رسول و نبى و امام معصوم از حق تعالى انجام پذيرد زيرا كه در آن عصمت شرط است و بر اين امر مخفى فقط حق متعال واقف است . و در ادامه آن به ادله ديگر قائم بر وجود امامت و نصب امام مى پردازند. آنگاه در ادامه آن مسلك ديگر عقلى نيز در امامت مطرح مى كنند كه براى اقامه عدل امامت ضرورى است . از جناب مولى الموالى نقل فرمود كه به كميل بن زياد فرمود: اللهم بلى لا تخلوا الارض من قائم لله بحجة اما ظاهرا مشهورا اءو خائفا مغمورا لئلا تبطل حجج الله و بيناته ، و كم ذا و اءين اءولئك ، اءولئك و الله الاقلون عددا و الا عظمون قدرا يحفظ الله بهم حججه و بيناته ... و صحبوا الدنيا باءبدن اءرواحها معلقة بالمحل الاعلى اولئك خلفاء الله فى اءرضه والدعاة الى دينه . نهج البلاغه . شيخ شهيد شهاب الدين سهروردى گويد: نظام عالم خالى از خليفه اى كه ارباب مكاشفه و ارباب مشاهده از آن به قطب نام مى برند نمى باشد... سپس با آيات و روايات فراوانى به امر امامت و اوصاف مى پردازند كه براى هر كسى كه با نظر انصاف بدان بنگرد مى بيند در امر امامت كافى است . ولى در صحف نوريه عرفانى ، به مشرب روايات بحث امام و انسان كامل در سراسر نظام هستى مطرح شده است كه اين لطف وجود امام براى ما سوى الله و كشور وجود است كه لولا الحجة لساخت الارض باهلها. و از كلمه ((عالَم )) در مصراع دوم معلوم است كه معناى امام توسعه دارد و در سراسر عالم ، وجود اين انسان كامل لطف است ، لذا بحث از يك مسئله كلامى كه فقط در محدوده تكليف مكلفين مطرح مى شود به در مى آيد و صبغه عرفانى به خود مى گيرد. انسان كامل مظهر اتم و اكمل اسم شريف ((الولى )) حق تعالى است و صاحب ولايت كليه است كه تواند به اذن الله در ماده كائنات تصرف كند و قواى ارضيه و سماويه را در تحت تسخير خويش در آورد و هر محال از دست او ممكن شود. چنين انسانى صاحب مقام جمعى و خلافت الهيه و حائز رتبه و منصب ((كن )) كما ينبغى است . مولاى مكرمم را در رساله گرانسنگ ((انسان كامل از ديدگاه نهج البلاغه )) يازده باب در يازده وصف از اوصاف كلى انسان كامل است كه باب اول در ولايت آن و باب دوم در خلافت وى ، و باب سوم را در قطب بودن آن ، و باب چهارم آن در مصلح بريه الله بودن وى ، تا آخر ابواب است و در باب چهارم آن فرمايد كه ((بقاى عالم به بقاى انسان كامل است )). لذا او مصلح برية الله و قطب عالم امكان است . در باب ششم يكى از اوصاف او را حجة الله بودن نام مى برد كه در حكمت متعاليه مبرهن است كه هيچ زمانى از ازمنه خالى از نفوس مكتفيه نيست و هر نفسى از نفوس مكتفيه كه اتم و اكمل از سائر
نفوس ‍ خواه مكتفيه و خواه غير مكتفيه باشد، حجة الله است پس هيچ زمانى از ازمنه خالى از حجة الله نباشد. و اين حجت الهى بايد با بدن عنصرى هم باشد سپس به يك برهان عقلى بر مبناى رصين حكمت متعاليه بر امكان بقا و دوام بدن عنصرى حجت الهى تمسك مى جويد و آنگاه آن برهان را با وقايعى مورد تاءييد قرار مى دهند. در باب هفتم انسان كامل را ثمره شجره وجود و كمال عالم كونى و غايت حركت وجوديه و ايجاديه مى داند و مى فرمايد: ((پس به حكم حكيم و امضاى عارف ، انسان كامل كمال عالم كونى و غايت حركت وجودى و ايجادى است كه در حقيقت مسلك اين مسير آن ، و مبناى آن ممشاى اين است . پس نتيجه اين فصل الخطاب اين شد كه هيچگاه عالم كونى كه از آن تعبير به نشاءه عنصرى نيز مى شود از انسان كامل كه غايت و كمال عالم است و حجة الله و خليفة الله است خالى نيست . بر اين برهان حكمى و عرفانى روايت از فريقين مستفيض و از حوصله احصاء خارج است : اللهم بلى لا تخلو الارض من قائم لله بحجة ... اولئك خلفاء الله فى ارضه . در باب يازدهم آن فرمايد: قلب عالم امكان و قلب قرآن و ليلة القدر. انسان كامل قلب عالم امكان است ، و قلب برزخ بين ظاهر و باطن است ، و همه قواى روحانى و جسمانى از او منشعب و از او فيض به آنها مى رسد انسان كامل كه واسطه فيض اوست از او به ديگر شعب قواى روحانى و جسمانى فيض مى رسد... هر چند هر انسانى را نصيبى از ربوبيت است ، لكن مرتبه تامه آن انسان كامل را است چنانكه عبوديت او نيز عبوديت تامه است ... و در باب سوم هم ، امامت را همان مقام قطب و خلافت معنى كرده اند. فتدبر. منبع:جلد دوم شرح دفتر دل-شارح: استاد صمدی آملی @shakhehtoba
سکوت پیامبر در واقعه غدیر چنین گویند که شبلى در روز غدیر نزدیک یکى از معروفان شد از علویان و او را تهنیت کرد آنگه گفت : یا سیدى تو دانى تا اشارات در آن چه بود که جدت دست پدرت گرفت و برداشت و سخن نگفت . گفت : ندانم . گفت : اشارت بود به آن که زنانى که از جمال یوسف بى خبر بودند زبان ملامت در زلیخا دراز کردند و گفتند امراة العزیز تو را و دفتیها عن نفسه قد شغفها حبا انا لنریها فى ضلال مبین او خواست تا طرفى از جمال یوسف به ایشان نماید مهمانى ساخت و آن زنان را بخواند و در خانه دو در بر و بنشاند و یوسف را جامه هاى سفید در پوشید و گفت : براى دل من از این خانه در رو و به آن در بیرون شو و ایشان را گفت : من مى خواهم تا این دوست خود را یک بار بر شما عرض کنم براى دل من هر کدام به او مبرتى کنید. گفتند: چه کنیم ؟ گفت : هر یک را کاردى و ترخجى به دست مى دهم چون آید هر یک پاره ترنجى ببرید و به او دهید. گفتند: چنین کنیم . چون از در در آمد و چشم ایشان بر جمال او افتاد خواستند که ترنج ببرند دست ها ببریدند و حیرت زده شدند، چون برفت ، گفتند: حاش الله ماهذا بشر ان هذا الا ملک کریم . گفت : دیدید این آن است که شما زبان ملامت بر من دراز کردید به سبب این فذلکن الذى لمتنى فیه ، رسول علیه السلام هم این اشارت کرد، گفت : این آن مرد است که اگر وقتى در حق او سخنى گفتم شما را خوش نیامد زبان ملامت دراز کردید. امروز بنگرید تا خداى تعالى در حق او چه گفت او را چه پایه نهاد و چه منزلت داد، آنگه گفت : الست اولى بکم من کم بانفسکم ، الخ .(۲۰۹) داستان های عارفانه در آثار (علاّمه حسن زاده ی آملی حفظه الله )  @shakhehtoba
حقانیت على علیه السلام جناب استاد ما علامه طباطبایى صاحب تفسیر قیّم و عظیم المیزان (رضوان الله علیه ) فرموده است که : استاد ما مرحوم آقا سید على قاضى حکایت کرد که کسى از جنى پرسیده است (و فرموده است شاید آن کس خود مرحوم قاضى بوده است ): طایفه جن به چه مذهب اند؟ آن جن در جواب گفت : ((طایفه جن مانند طایفه انس داراى مذاهب گوناگون اند، جز این که سنى ندارند براى آن که در میان ما کسانى هستند که در واقعه غدیر خم حضور داشتند و شاهد ماجرا بوده اند.)) راقم سطور حسن حسن زاده آملى گوید: بسیارى از صحابه در واقعه غدیر خم حضور داشته اند، و به شاءن نزول کریمه : یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله یعصمک من الناس ان الله لا یهدى القوم الکافرین .(۲۰۷) به راءى المعین شاهد بوده اند، و فرموده رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم : الا من کنت مولا، فهذا على مولاه ، اللهم و ال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله و احب من احبه ... را به حضرو عیانى شنوده اند؛ ولکن هنوز بدن رسول خدا دفن نشده بود که ...، و یا به قول سید حمیزى در قصیده عینیه : حتى اذا واروه فى لحده و انصرفوا عن دفنه ضیعوا ما قال الاءمس و اوصى به و آثروا الضر بما ینفع و قطعوا ارحامه بعده فسوف یجزون بما قطعوا لاجرم آن فرقه جن مسلمان مؤ من را (رحمه الله علیهم ) بر این قوم انس ، فضر شرف است ؛ فاعتبروا یا اولى الابصار.(۲۰۸) داستان های عارفانه در آثار (علاّمه حسن زاده ی آملی حفظه الله )  @shakhehtoba
سیماى حضرت على علیه السلام معجزه على ، سرچشمه ولایت کرده ز خارا خمیر همچو امیر غدیر وز کف او پر فطیر پشت تنور دمن قصه خمیر حضرت امیر غدیر آن چنان بود که وقتى اصحاب راشدین به غزا مى رفتند از آبادانى دور افتاده گذار ایشان به کوهى افتاد که از زاد و توشه هیچ جیز یافت نمى شد. اصحاب و احباب از آتش جوع تنور معده را افروخته یافتند و چون لاله در آن به قرص هاى سوخته راضى گشتند. على سرچشمه ولایت به یمن معجز حضرت رسالت صلى الله علیه و آله و سلم پاره اى از سنگ خارا (را) در زیر دست خمیر نمود، و بر تابه خاک قرصى چند پخته باب ولایت گشود، و آتش جوع یاران را بدان فرو نشانید و جمعى را بر آن کوه از گرسنگى رهانید، و این خارق عادت از دیگ جوش و خروش آن بحر ولایت مشهور و معروف است ، چنان که گفته اند: چون دست شاه ولایت ز سنگ بهر محب نمود بر طرف پشته قرص نان نرگس (۲۰۶) داستان های عارفانه در آثار (علاّمه حسن زاده ی آملی حفظه الله )  @shakhehtoba