⚫️در بزم خليفه
🔽 متوكل، خليفه سفاك و جبار عباسى، از توجه معنوى مردم به امام هادى عليه السلام بيمناك بود و از اينكه مردم به طيب خاطر حاضر بودند فرمان او را اطاعت كنند رنج مى برد.
🔽 سعايت كنندگان هم به او گفتند ممكن است على بن محمد (امام هادى) باطنا قصد انقلاب داشته باشد و بعيد نيست اسلحه و يا لااقل نامه هايى كه دال بر مطلب باشد در خانه اش پيدا شود.
🔽 لذا متوكل يك شب بى خبر و بدون سابقه، بعد از آنكه نيمى از شب گذشته و همه چشمها به خواب رفته و هر كسى در بستر خويش استراحت كرده بود، عده اى از دژخيمان و اطرافيان خود را فرستاد به خانه امام كه خانه اش را تفتيش كنند و خود امام را هم حاضر نمايند.
متوكل اين تصميم را در حالى گرفت كه بزمى تشكيل داده مشغول مىگسارى بود.
🔽 مأمورين سرزده وارد خانه امام شدند و اول به سراغ خودش رفتند. او را ديدند كه اتاقى را خلوت كرده و فرش اتاق را جمع كرده، بر روى ريگ و سنگريزه نشسته به ذكر خدا و راز و نياز با ذات پروردگار مشغول است. وارد ساير اتاقها شدند، از آنچه مى خواستند چيزى نيافتند.
ناچار به همين مقدار قناعت كردند كه خود امام را به حضور متوكل ببرند.
🔽 وقتى كه امام وارد شد، متوكل در صدر مجلس بزم نشسته مشغول مىگسارى بود.
دستور داد كه امام پهلوى خودش بنشيند.
🔽 امام نشست. متوكل جام شرابى كه در دستش بود به امام تعارف كرد.
امام امتناع كرد و فرمود:
«به خدا قسم كه هرگز شراب داخل خون و گوشت من نشده، مرا معاف بدار.».
🔽متوكل قبول كرد، بعد گفت:
«پس شعر بخوان و با خواندن اشعار نغز و غزليات آبدار محفل ما را رونق ده.».
فرمود: «من اهل شعر نيستم و كمتر، از اشعار گذشتگان حفظ دارم.».
🔽 متوكل گفت: «چاره اى نيست، حتما بايد شعر بخوانى.».
🔽 امام شروع كرد به خواندن اشعارى كه مضمونش اين است:
✅ «قله هاى بلند را براى خود منزلگاه كردند،
و همواره مردان مسلح در اطراف آنها بودند
و آنها را نگهبانى مى كردند،
✅ ولى هيچ يك از آنها نتوانست جلو مرگ را بگيرد و آنها را از گزند روزگار محفوظ بدارد.».
«آخر الامر از دامن آن قله هاى منيع و از داخل آن حصنهاى محكم و مستحكم به داخل گودالهاى قبر پايين كشيده شدند، و با چه بدبختى به آن گودالها فرود آمدند!».
✅ «در اين حال منادى فرياد كرد و به آنها بانگ زد كه:
كجا رفت آن زينتها و آن تاجها و هيمنه ها و شكوه و جلالها؟».
«كجا رفت آن چهره هاى پرورده نعمتها كه هميشه از روى ناز و نخوت، در پس پرده هاى الوان، خود را از انظار مردم مخفى نگاه مى داشت؟».
✅ «قبر عاقبت آنها را رسوا ساخت.
آن چهره هاى نعمت پرورده عاقبت الامر جولانگاه كرمهاى زمين شد كه بر روى آنها حركت مى كنند!».
«زمان درازى دنيا را خوردند و آشاميدند و همه چيز را بلعيدند،
ولى امروز همانها كه خورنده همه چيزها بودند مأكول زمين و حشرات زمين واقع شده اند!».
🔽 صداى امام با طنين مخصوص و با آهنگى كه تا اعماق روح حاضرين و از آن جمله خود متوكل نفوذ كرد اين اشعار را به پايان رسانيد.
نشئه شراب از سر مىگساران پريد.
🔽 متوكل جام شراب را محكم به زمين كوفت و اشكهايش مثل باران جارى شد.
🔽 به اين ترتيب آن مجلس بزم درهم ريخت
و نور حقيقت توانست غبار غرور و غفلت را، و لو براى مدتى كوتاه، از يك قلب پرقساوت بزدايد.
▪️مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (داستان راستان(1 و 2))، ج18، ص: 240-238- با ویرایش جزئی -
https://eitaa.com/shakhes1340
⭕️نمونه ای از آزاد اندیشی و مواجهه منطقی با مخالفان عقیدتی
🔸بازخوانی آرمانهای انقلاب(3)
🔻من در محيط همين دانشكده - الهیات دانشگاه تهران- به فردى كه عقايد ماترياليستى داشت و گاهى سر كلاسها ابراز مى كرد، هم به خودش و هم چند بار وسيله استادهاى ديگر به او پيغام دادم گفتم :
من به تو نمى گويم تو چرا اين طور فكر مى كنى، حق دارى اين طور فكر كنى؛ و نمى گويم كه تو چرا فكر خودت را ابراز مى كنى، حق دارى ابراز كنى؛
🔻ولى من يك مطلب به تو مى گويم:
تو واقعا اگر به فكر خودت ايمان و اعتماد دارى چرا جلو ما اين حرفها را نمى زنى؟
چرا هر جا دانشجويان سال اول حضور دارند- كه مى دانى از جايى اطلاع ندارند
و معمولا دانشجو از استاد حساب مى برد و بيم دارد كه آخر ترم نمره به او ندهد- حرفهايت را مى زنى؟
🔻من هم مى آيم سر كلاس مى نشينم،
دانشجويان هم باشند، تو حرفهايت را بزن من هم حرفهايم را مى زنم (آزادى فكر معنايش اين است)،
تو بگو من هم بگويم، تو بنويس من هم بنويسم، تو فكر خودت را ابراز كن من هم ابراز كنم.
تو صريح و بى نفاق آنچه كه واقعا فكر مى كنى- نه در زير لفافه هاى ديگر كه آن نفاق و حقه بازى و توطئه و اغفال و اضلال است- بيان كن من هم بيان مى كنم.
🔻گفتم اگر مايل هستى يك ميز گرد تشكيل مى دهيم، حتى استادهاى دانشكده هاى ديگر را هم بخواهى حاضر مى كنيم، اگر مطالبى علمى و منطقى دارى بگو، ما هم اگر حرفى داشته باشيم در مقابل شما بگوييم
🔻گفتم با اين كه من به هيچ وجه حاضر نيستم در راديو و تلويزيون حرف بزنم يا ظاهر بشوم[ در زمان رژيم گذشته] ولى براى اين كار حاضرم، تا همه مردم ايران بشنوند يا ببينند. ولى فكرتان را در زير لفافه هاى ديگر نگوييد.
♦️من همین جا به همه این دوستان غیر مسلمان اعلام میکنم که از نظر اسلام تفکر آزاد است، تو هر طور میخواهی بیندیشی بیندیش، هر طور میخواهی عقیده خودت را ابراز کنی-
به شرط این که همان فکر واقعی خودت را ابراز کنی- بکن.میخواهی بنویسی بنویس، میخواهی بگویی بگو
▪️مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (آينده انقلاب اسلامى ايران)، ج24، ص: 124-با تلخیص و ویرایش جزئی -
https://eitaa.com/shakhes1340
⭕️اهداف نهضت اسلامی
🔸باز خوانی آرمانهای انقلاب و امام(4)
🔻به طور اجمال باید گفت :
اهداف كلى همه نهضتهاى اسلامى را می توان همان اصول چهارگانه ای دانست که در سخنان مولای متقیان بهنگام پذیرش خلافت بیان شده است ؛ (نهج البلاغه خطبه 129)
- البته - در هر دوره اى هر نهضتى يك سلسله هدفهاى فرعى و جزئى خاص خود نيز دارد.
🔻 - این - هدفهاى كلى در چهار جمله بيان شده است:
1️⃣ نرد المعالم من دينك : بازگشت به اسلام راستين
نشانه هاى محوشده راه خدا را- كه جز همان اصول واقعى اسلام نيست- بازگردانيم؛
يعنى بازگشت به اسلام نخستين و اسلام راستين، بدعتها را از ميان بردن و سنتهاى اصيل را جايگزين كردن؛
يعنى اصلاحى در فكرها و انديشه ها و تحولى در روحها و ضميرها و قضاوتها در زمينه خود اسلام.
2️⃣ نظهر الاصلاح فى بلادك: تحول بنيادين در زندگى مردم
اصلاح اساسى و آشكار و چشمگير كه نظر هر بيننده را جلب نمايد و علائم بهبودى وضع زندگى مردم كاملا هويدا باشد، در شهرها و مجامع به عمل آوريم؛ يعنى تحولى بنيادين در اوضاع زندگى خلق خدا
3️⃣ يأمن المظلومون من عبادك: اصلاح در روابط اجتماعى انسانها
بندگان مظلوم خدا از شر ظالمان امان يابند و دست تطاول ستمكاران از سر ستمديدگان كوتاه شود؛ يعنى اصلاحى در روابط اجتماعى انسانها.
4️⃣ تقام المعطلة من حدودك : تحول بنیادین در نظامات مدنى و اجتماعى جامعه
مقررات تعطيل شده خدا و قانونهاى نقض شده اسلام بار ديگر بپا داشته شود و حاكم بر زندگى اجتماعى مردم گردد؛
يعنى تحولى ثمربخش و اسلامى در نظامات مدنى و اجتماعى جامعه
♦️هر مصلحى كه موفق شود اين چهار اصل را عملى سازد :
🔻افكار و انديشه ها را متوجه اسلام راستين سازد و بدعتها و خرافه ها را از مغزها بيرون براند،
🔻به زندگى عمومى از نظر تغذيه و مسكن و بهداشت و آموزش و پرورش سامان بخشد،
🔻روابط انسانى انسانها را بر اساس برابرى و برادرى و احساس اخوت و همسانى برقرار سازد،
🔻و ساخت جامعه را از نظر نظامات و مقررات حاكم ، طبق الگوى خدايى اسلامى قرار دهد،
به حد اكثر موفقيت نائل آمده است.
▪️مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (نهضتهاى اسلامى درصد ساله اخير)، ج24، ص: 73-71- با تلخیص و ویرایش جزئی-
https://eitaa.com/shakhes1340
⭕️آفات نهضت اسلامی(1)
♦️نفوذ فرصت طلبان
🔻رخنه و نفوذ افراد فرصت طلب در درون يك نهضت از آفتهاى بزرگ هر نهضت است.
وظيفه بزرگ رهبران اصلى اين است كه راه نفوذ و رخنه اين گونه افراد را سد نمايند.
🔻هر نهضت ما دام كه مراحل دشوار اوليه را طى مى كند سنگينى اش بر دوش افراد مؤمن مخلص فداكار است،
اما همين كه به بار نشست و يا لااقل نشانه هاى بار دادن آشكار گشت و شكوفه هاى درخت هويدا شد، سر و كلّه افراد فرصت طلب پيدا مى شود.
روز به روز كه از دشواريها كاسته مى شود و موعد چيدن ثمر نزديكتر مى گردد، فرصت طلبان محكمتر و پرشورتر پاى عَلَم نهضت سينه مى زنند تا آنجا كه تدريجاً انقلابيون مؤمن و فداكاران اوليه را از ميدان بدر مى كنند.
🔻اين جريان تا آنجا كليت پيدا كرده كه مى گويند: «انقلاب فرزندخور است.»
گويى خاصيت انقلاب اين است كه همين كه به نتيجه رسيد فرزندان خود را يك يك نابود سازد.
🔻ولى انقلاب فرزندخور نيست، غفلت از نفوذ و رخنه فرصت طلبان است كه فاجعه به بار مى آورد.
🔻جاى دورى نمى رويم. انقلاب مشروطيت ايران را چه كسانى به ثمر رساندند؟
و پس از به ثمر رسانيدن، چه چهره هايى پستها و مقامات را اشغال كردند؟ و نتيجه نهايى چه شد؟
🔻سردار ملى ها و سالار ملى ها و ساير قهرمانان آزاديخواه، همه به گوشه اى پرتاب شدند و به فراموشى سپرده شدند و عاقبت با گرسنگى و در گمنامى مردند،
🔻اما فلان الدوله ها كه تا ديروز زير پرچم استبداد با انقلابيون مى جنگيدند و طناب به گردن مشروطه چيان مى انداختند، به مقام صدارت عُظمى رسيدند
و نتيجه نهايى، استبدادى شد به صورت مشروطيت.
🔻فرصت طلبى تأثير شوم خود را در تاريخ صدر اسلام نشان داد.
🔻در دوره عثمان، فرصت طلبان جاى شخصيتهاى مؤمن به اسلام و اهداف اسلامى را گرفتند،
طريدها-مطرودشدگان زمان پیامبر«ص»- وزير شدند و كعب الاحبارها مشاور،
و اما ابوذرها و عمارها به تبعيدگاه فرستاده شدند و يا در زير لگد مچاله شدند.
🔻نهضت را اصلاح طلب آغاز مى كند نه فرصت طلب،
و همچنين آن را اصلاح طلب مؤمن به اهداف نهضت مى تواند ادامه دهد نه فرصت طلب كه در پى منافع خويش است.
🔻به هرحال مبارزه با رخنه و نفوذ فرصت طلبان علىرغم تظاهرات فريبنده شان يكى از شرايط اصلى ادامه يك نهضت در مسير اصلى است.(ادامه دارد)
▪️مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (نهضتهاى اسلامى درصد ساله اخير)، ج24، ص: 90-90- با تلخیص و ویرایش جزئی-
https://eitaa.com/shakhes1340
♦️خطر تغییر جهت انقلاب و جریان سنت لا يتغيّر الهی
⭕️آفات نهضت اسلامی(2)
🔻- از جمله آفاتی - كه يك نهضت خدايى را تهديد مى كند، از نوع معنى است، از نوع تغيير جهت دادن انديشه هاست، از نوع انحراف يافتن مسير نيتهاست.
🔻نهضت خدايى بايد براى خدا آغاز يابد و براى خدا ادامه يابد و هيچ خاطره و انديشه غير خدايى در آن راه نيابد تا عنايت و نصرت الهى شاملش گردد،
و اگرنه باد غيرت خدايى به صد خار پريشاندلش مى نمايد.
🔻آن كه نهضت خدايى آغاز مى كند بايد جز به خدا نينديشد، توكلش بر ذات مقدس او باشد و دائماً حضور ذهنى داشته باشد كه در حال بازگشتن به اوست.
🔻قرآن از زبان شعيب پيغمبر نقل مى كند:
«إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَ ما تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ إِلَيْهِ أُنِيبُ»( هود/ 88)
🔻پاك نگه داشتن انديشه و نيت در مراحل نفى و انكار كه همه سرگرميها درگيرى با دشمن بيرونى است، آسانتر است.
همين كه نهضت به ثمر رسد و نوبت سازندگى و اثبات- كه ضمناً پاى تقسيم غنائم هم در ميان است- برسد، حفظ اخلاص بسى مشكلتر است.
🔻قرآن كريم در سوره مائده- كه آخرين سوره يا از آخرين سوره هاى قرآن است و بالاخره در دو سه ماه آخر عمر رسول اكرم نازل شده است
و زمان، زمانى است كه مشركين يكسره به زانو درآمده اند و خطرى از ناحيه آنها اسلام را تهديد نمى كند ... يك اعلام خطر از ناحيه خدا به همه مسلمانان مى نمايد و آن اينكه :
🔸تاكنون از دشمن مى ترسيديد كه ريشه شما را بركنَد، اكنون نگرانى از آن ناحيه منتفى است،
اكنون نگرانى از ناحيه من است، از اين پس از كافران و دشمنان خارجى نترسيد، از من بترسيد كه در كمين شما هستم:
«الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ»( مائده/ 3)
🔻يعنى چه؟ يعنى جامعه اسلامى از اين پس از درون خود تهديد مى شود كه راه انحراف از مسير خدايى اخلاص پيش گيرد و خدا را فراموش كند.
🔻سنت لا يتغيّر خداست كه هر ملتى كه از درون و از جنبه اخلاقى تغيير كند و عوض شود، خداوند متعال سرنوشت آنها را تغيير دهد:
«انَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتّى يُغَيِّروا ما بِانْفُسِهِمْ»(رعد/ 11)
خداوند وضع و سرنوشت مردمى را عوض نمى كند، مادامى كه آنها خود را و آنچه به انديشه ها و رفتارهاى خودشان مربوط است تغيير ندهند.
▪️مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (نهضتهاى اسلامى درصد ساله اخير)، ج24، ص: 94-92- با تلخیص و ویرایش جزئی-
https://eitaa.com/shakhes1340
⭕️وظیفه روحانیت (1)
🔻از طرحهاى امام خمینی که پیوسته بر ان اصرار مى كنند این است كه:
بايد ما يك دايره امر به معروف و نهى از منكر مستقل از دولت (حتى همين دولت جمهورى اسلامى) و وابسته به روحانيت تشكيل بدهيم.
الان از بس گرفتاريهاى ديگر زياد است فعلا به اين مسئله نمى رسند والّا در برنامه هست.
🔻بايد دايره عظيم و وسيعى به نام امر به معروف و نهى از منكر يعنى دايره ارشاد، هدايت و راهنمايى مردم، دايره تبليغ اسلام، دايره رفع شبهات از مردم، دايره ساختن اسلامى مردم – تربیت و رشد اسلامی انان -به وجود بيايد
ولى وابسته به روحانيت باشد و مستقل از دولت، حتى دولت اسلامى.
🔻اين طرح، بسيارطرح عالى و فكر خوبى است؛
🔻هم اين كه روحانيت تا حد امكان نبايد جزو دولت بشود ولو دولت اسلامى،
و هم اين كه بايد روحانيت زمام امر به معروف و نهى ازمنكر و در حقيقت ارشاد و هدايت مردم و تأمين معنويت مردم را بر عهده بگيرد.
اين وظيفه روحانيت است.(ادامه دارد)
▪️مجموعه آثاراستادشهيدمطهرى(آينده انقلاب اسلامى ايران)، ج24، ص: 275-177- با ویرایش جزئی-
https://eitaa.com/shakhes1340
⭕️وظیفه روحانیت(۲)
یا «كارى كه روحانيين بايد انجام دهند»
🔻...مؤسسه امر به معروف و نهى از منكر يعنى همان كارى كه روحانيين بايد انجام دهند ولى با تشكيلات.
تا حالا هم امر به معروف و نهى از منكر مى كردند ولى به وسيله منابر و سخنرانيها و مقاله ها كه يك كار ناقصى بود.
اين كار مى خواهد به صورت يك تشكيلات منظم در بيايد كه تمام مملكت را بپوشاند؛
🔻اصلا امر به معروف كلاس داشته باشد، افرادى آموزش ببينند، هر كسى كه چهار تا منبر ياد گرفت به خودش حق ندهد كه برود امر به معروف و نهى از منكر كند.
آن كسى كه مى خواهد امر به معروف و نهى از منكر كند بايد كلاس ببيند و ياد بگيرد و براى اين كار مجاز باشد، و محدود باشد به طورى كه آن كسى كه در يك رشته مى تواند امر به معروف و نهى از منكر كند و نه در رشته ديگرى ، از حد خودش تجاوز نكند.
🔻بعلاوه همه مراكز امر به معروف و نهى از منكر- كه بايد تمام كشور را بپوشاند- با يكديگر در ارتباط باشند
و از يك مركز دستور بگيرند و يك نوع هماهنگى و در حقيقت يك نوع پرورش دينى و مذهبى هماهنگ وجود داشته باشد.
▪️مجموعه آثاراستادشهيدمطهرى، ( (آينده انقلاب اسلامى ايران) )ج24،ص: 313-312-با تلخیص و ویرایش جزئی -
https://eitaa.com/shakhes1340
⭕️آینده انقلاب اسلامی
و آینده روحانیت
🔻۰۰۰ما تا انقلاب خودمان را دقيق نشناسيم، تا تمام ابعاد اين انقلاب ( عدالتخواهی، آزادی، معنویت) را نشناسيم نمى توانيم آن را در آينده حفظ و نگهدارى، رهبرى و هدايت كنيم.
🔻مگر انقلاب صدر اسلام را بنى اميه با يك تردستى تحريف نكردند؟
يك انقلاب صد در صد اسلامى كه چيزى كه در آن وجود نداشت ريشه هاى قومى و نژادى و خونى بود،
🔻يك وقت ديديم آن را به يك انقلاب قومى و نژادى و خونى تبديل كردند و گفتند اين، انقلاب عرب بود عليه غير عرب، براى سيادت عرب بر غير عرب بود؛ يعنى يك تحريف.
🔻...روحانيين بايد در وضع خودشان تجديد نظر كنند؛
چون آينده انقلاب هم- اگر بخواهد ان شاء اللَّه پيروزتر بماند و به نتايج نهايى برسد- باز بايد روى دوش روحانيت و روحانيين باشد.
🔻 اگر اين پرچمدارى از روحانيت گرفته شود و به دست به اصطلاح طبقه روشنفكر بيفتد، به عقيده من يك نسل بگذرد اسلام بكلى مسخ مى شود، چرا؟
براى اين كه حامل فرهنگ اسلامى باز هم همين طبقه هستند.
🔻همين روحانيت را بايد اصلاح كرد نه اين كه اين را محو كنيم يك چيز ديگر به جايش بنشانيم، و نه اين كه اين را به همين وضعى كه هست ثابت نگه داريم.
اگر به اين وضعْ ثابت بماند منقرض شده است.
🔻من اين مطلب را مكرر گفته ام: روحانيت ما مثل يك درخت زنده آفت زده است، با آفتهايش بايد مبارزه كرد.
🔻آن كسى كه مى گويد دست به تركيبش نزنيد معنايش اين است كه با آفتهايش هم مبارزه نكنيد.
🔻كسانى هم كه مى گويند به دليل فلان عيب و فلان ضعف و اين كه فلان اشخاص هم خودشان را وابسته به روحانيت كرده اند اين درخت را بايد از ريشه كند، آنها هم اشتباه مى كنند.
🔻اين درختى است كه اگر كنده شود ديگر ما و شما قادر نيستيم به جاى آن نهال جديدى بنشانيم.
با آفتها و عيبهايش بايد مبارزه كرد و آن معايب را اصلاح كرد، ولى اصلش را بايد حفظ كرد.
🔻بنابراين آينده انقلاب اسلامى ایران - و حفظ آن در برابر آفات - پيوند زيادى دارد با آينده روحانيت.
▪️مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى ؛ (آينده انقلاب اسلامى ايران) ج24 ؛ ص207 و ص272 -با تلخیص و ویرایش جزئی-
https://eitaa.com/shakhes1340
⭕️تنها راه پاسداری از اسلام و انقلاب :
مواجهه صريح و شجاعانه با عقايد و افكار مخالف
🔻اسلام فقط و فقط با مواجهه صريح و شجاعانه با عقايد و افكار مختلف و متناقض با اسلام مى تواند به حيات خودش ادامه بدهد.
🔻من به جوانان و طرفداران اسلام هشدار مى دهم كه يك وقت خيال نكنند كه حفظ و نگهدارى اسلام [با سلب آزادى بيان تحقق مى يابد.]
🔻برخى جوانان خيال نكنند كه راه حفظ معتقدات اسلامى و جهانبينى اسلامى اين است كه نگذاريم ديگران حرفهايشان را بزنند.
نه، بگذاريد - حرفهایشان را- بزنند؛ نگذاريد خيانت كنند.
🔻اگر ديديد يك فرد ماركسيست مثلا آمد گفت «به نام امام خمينى»، مانع شويد،
به او بگوييد: تو بگو به نام لنين، به نام استالين، به نام ماركس، انگلس؛ دروغ نگو.
🔻اگر مى گويى «مبارزه» ، بايد براى من روشن كنى تو با چه مى خواهى مبارزه كنى؟
اگر مى گويى «آزادى» ، براى من روشن كن آزادى از چه؟ تو چه را فرض كرده اى كه از او بايد آزاد شد؟ اينها را براى من روشن كن.
هدفت را بگو، راهت را هم بگو تا من ببينم راه من و هدف من با تو يكى است يا دو تا.
🔻پس چنين تصور نشود كه با جلوگيرى از ابراز افكار و عقايد مى شود از اسلام پاسدارى كرد.
🔻از اسلام فقط با يك نيرو مى شود پاسدارى كرد
و آن منطق و آزادى دادن و مواجهه صريح و رك و روشن با افكار مخالف است.
▪️مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (آينده انقلاب اسلامى ايران)، ج24، ص: 131- با ویرایش جزئی -
https://eitaa.com/shakhes1340
🟢زیارت «امين اللّه»
🔸عالیترین و معتبرترین زیارت
که هر امامى را مىتوان با آن زيارت كرد
✅ در ميان زياراتى كه ما براى ائمه داريم، زيارت امين اللّه شايد- و بعيد هم نيست- معتبرترين زيارات باشد،
هم از نظر سند (يعنى به اصطلاح خيلى پدر و مادردار است و سند قطعى دارد كه به ائمه مى رسدو چيزى نيست كه مثلًا بگوييد در يك كتابى نوشته شده)
و هم از نظر مضمون كه از اين نظر هم جزء عالىترين زيارات است و شايد عالى ترين زيارات باشد.
زيارت كوتاهى است.
✅ در كتاب مفاتيح و غيره جزء زيارات امير المؤمنين نقل شده و جزء زيارات مطلقه است؛ يعنى زيارت مخصوصه نيست كه مربوط به يك روز معين يا ايام خاص باشد،
در هر وقت مى شود امير المؤمنين را با آن زيارت كرد و از مختصات امير المؤمنين هم نيست،
✅ هر امامى را با اين زيارت مى توان زيارت كرد با اين تفاوت كه آن يك كلمه «السّلام عليك يا امير المؤمنين» در زيارت غير امير المؤمنين برداشته مىشود [و بجاى آن، عبارت مناسب گذاشته مى شود.]
✅ بعد از آن چند جمله مختصر كه سلام و اظهار ارادت به امام و شهادت به اين است كه من شهادت مىدهم كه تو در راه خدا آن جهادى را كه شايسته و لازم بوده انجام دادى
و خلاصه من گواهى مى دهم كه تو وظيفه خودت را آنچنانكه بايد انجام دادى، سيزده جمله دارد كه اين سيزده جمله دعاست؛
يعنى بعد از اينكه امام را زيارت مى كنيم، در حضور و در مشهد امام از خداى متعال اين چيزها را مى خواهيم
❇️ شاهد من، دو جمله - از سيزده جمله این دعاست - که مى خوانيم:
✅ فاجْعَلْ نَفْسى ... مُحِبَّةً لِصَفْوَةِ اوْلِيائِكَ، مَحْبوبَةً فى ارْضِكَ وَ سَمائِكَ،
🔹خدايا من مى خواهم هم محبّ باشم هم محبوب؛ هم دوست بدارم، هم مرا دوست بدارند.
🔹اما چه كسى را دوست بدارم؟
✅ «مُحِبَّةً لِصَفْوَةِ اوْلِيائِكَ» : دوستدار آن برگزيدگانِ از اولياى تو باشم، خُلَّص اولياى تو.
محبت خُلَّص اولياست كه مثل مغناطيس، انسان را مى كِشد.
✅اين غير از مسئله تفكر و محاسبه النفس است. اينها يك كارهاى فكرى است و البته لازم هم هست [اما تأثير محبت اولياء به مراتب بيشتر است.]
✅ اگر انسان بخواهد فقط با تكيه به تفكر و تذكر و محاسبه النفس و مراقبه و غيره، اخلاق سوء را يك يك با سر انگشت فكر و حساب از خود بزدايد و خود را اصلاح نمايد، البته عملى است
اما مثل - این- است كه انسان بخواهد براده هاى آهن را يك يك جمع كند.
✅ ولى اگر انسان اين توفيق را پيدا كند كه - فرد -كاملى پيدا بشود و او شيفته آن كامل گردد، مى بيند كارى كه او در ظرف چند سال انجام مى داد، اين در ظرف يك روز انجام مى دهد :
🔸«مَحْبوبَةً فى ارْضِكَ وَ سَمائِكَ»
: خودم نيز، هم در زمين محبوب باشم و هم در آسمان؛ در زمين محبوب باشم [به اينكه] مردم مرا دوست داشته باشند.
✅ اين از قدس و تقوا نيست كه من جورى باشم كه مردم مرا دشمن داشته باشند.
روش ملامتيان از متصوّفه چنين بود. يك فرقه از فِرَق متصوّفه به نام «ملاميّه» يا «ملامتيان» معروفند.
راهى كه اينها براى جهاد با نفس به خيال خودشان انتخاب كرده بودند، اين بود كه كارى بكنند كه مردم از اينها تنفر داشته باشند و به اينها ظنّ بد ببرند.
✅ نه، مَحْبوبَةً فى ارْضِكَ وَ سَمائِكَ. : خدايا كارى بكن كه در زمين (يعنى پيش خلق تو) و در آسمان محبوب باشم،
🔸هر دو جا (اگر انسان در زمين محبوب باشد و در آسمان ملعون كه ديگر خيلى بد مى شود، مى شود يك آدم رياكار و متظاهر)،
🔸با حقيقت باشم كه تو مرا دوست داشته باشى، و حقيقت داشتن من را مردم هم بشناسند كه مردم نيز مرا دوست داشته باشند.
▪️مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (تعليم و تربيت در اسلام)، ج22، ص: 941-937-با تلخیص و ویرایش جزئی-
https://eitaa.com/shakhes1340
🟡مناظره امام جواد علیه السلام و عالم اهل سنت
🟢به مناسبت سالروز ولادت حضرت جواد الائمه(ع)
✅ در زمان مأمون خليفه، يك نهضت علمى پيدا شد.مأمون مجلس مباحثه و مناظره، زياد برقرار مى كرد و خيلى لذت مى برد، چون خودش اهل مطالعه و دانشمند بود و به تمام اديان و مذاهب آزادى مى داد.
✅مباحثات امام رضا عليه السلام با اصحاب ملل و نحل در همين مجالس مأمون صورت گرفته است.مجالس زيادى مخصوصا راجع به اهل تسنن و تشيع تشكيل مى داد.
✅از جمله يك مباحثه شيعى و سنى ميان حضرت جواد كه هنوز طفل بودند و علماى اهل تسنن برقرار شد.
✅در آنجا آن عالم اهل تسنن در حرفهايش احاديثى در فضيلت ابو بكر و عمر روايت كرد.
✅به حضرت عرض كرد: شما درباره شيخين- ابوبکر و عمر - چه مى گوييد و حال اينكه ما حديث معتبرى از پيغمبر داريم كه فرمود:
ابو بكر و عمر سيدا كهول اهل الجنة
يعنى ابو بكر و عمر دو آقاى پيرمردان اهل بهشتند.
✅ همچنين حديث ديگرى نقل كرد كه :
روزى جبرئيل به پيغمبر نازل شد، از جانب خدا عرض كرد: من از ابو بكر راضى هستم، از ابو بكر بپرس آيا او از من راضى هست يا نه؟
✅حضرت جواد فرمود: ما منكر فضيلت ابو بكر نيستيم ولى يك مطلب هست و آن اين است كه همه قبول دارند كه پيغمبر در حجة الوداع فرمود:
« كثرت على الكذابة »
دروغگويان بر من زياد شده اند،
و معيارى در اختيار قرار داد كه :
هر حديث را كه از من روايت كردند اول بر قرآن عرضه بداريد، اگر موافق قرآن بود قبول كرده و الا رد كنيد.
✅ قرآن مى گويد تمام اهل بهشت، جوان هستند. و اما حديث ديگرى كه گفتيد، خدا در قرآن مى فرمايد:
«و لقد خلقنا الإنسان و نعلم ما توسوس به نفسه و نحن أقرب إليه من حبل الوريد»
ما انسان را آفريده ايم و از تمام خطورهاى قلبى او آگاه هستيم.
پس چطور مى شود خدايى كه قرآن او را اينطور معرفى مى كند، از پيغمبر بپرسد كه من از فلان بنده راضى هستم، تو از او بپرس كه از من راضى است يا نه؟!
▪️مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (اسلام و نيازهاى زمان(1 و 2))، ج21، ص: 99-98-با ویرایش جزئی-
https://eitaa.com/shakhes1340
انتظار بیش از حد از «زبان و گوش »❗️
🔸اصلاح نگرش به «امر به معروف و نهی از منکر»(4)
🔻اين خود يك غفلت عظيم و اشتباه بزرگى است امروز در اجتماع ما، كه براى گفتن و نوشتن و خطابه و مقاله،
و خلاصه براى زبان و مظاهر زبان بيش از اندازه ارزش قائليم و بيش از اندازه انتظار داريم.
در حقيقت از زبان اعجاز مى خواهيم.
🔻بالضروره، گفتن و نوشتن خصوصاً اگر همان طورى باشد كه قرآن فرموده:
حكمت و موعظه حسنه باشد،
حقايق را روشن كند،
تنها به صورت پندهاى تحكم آميز و آمرانه نباشد،
شرط لازمى است ولى به اصطلاح شرط كافى و يا علت تامّه نيست.
🔻چون از زبان بيش از اندازه انتظار داريم و از گوش مردم هم بيش از اندازه انتظار داريم
و مى خواهيم تنها با زبان و گوش همه كارها را انجام دهيم و انجام نمى شود، ناراحت مى شويم و ناله و فغان مى كنيم و مى گوييم:
گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله من آنچه البته به جايى نرسد فرياد است.
🔻اين شعر براى ما در همه زمانها صادق بوده و هست. فكر نمى كنيم كه ما اشتباه مى كنيم،
ما بيش از اندازه از اين گوش و زبان بيچاره انتظار داريم،
🔻 گاهى هم- بلكه بيشتر اوقات-بايد از راه عمل و چشم استفاده كنيم،
ما با دست خود و عمل خود خوب رفتار كنيم تا آنها با چشم خودشان ببينند؛
يك مقدارى هم به اين گوش و زبان بيچاره استراحت بدهيم.(ادامه دارد)
▪️مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (امر به معروف و نهى از منكر(ده گفتار))، ج20، ص: 204-203- با ویرایش جزئی-
https://eitaa.com/shakhes1340
🟡رمز جاذبه علی (ع)
🟢به مناسبت سیزدهم رجب سالروز ولادت امام علی بن ابیطالب (ع)
🔻فوق العادگى على در چيست كه عشقها را برانگيخته و دلها را به خود شيفته ساخته و رنگ حيات جاودانى گرفته است و براى هميشه زنده است؟
چرا دلها همه خود را با او آشنا مى بينند و اصلا او را مرده احساس نمى كنند بلكه زنده مى يابند؟
🔻مسلما ملاك دوستى او جسم او نيست، زيرا جسم او اكنون در بين ما نيست و ما آن را احساس نكرده ايم.
و باز محبت على از نوع قهرمان دوستى كه در همه ملتها وجود دارد نيست.
🔻- همچنین - اشتباه است بگوييم محبت على از راه محبت فضيلتهاى اخلاقى و انسانى است و حب على حب انسانيت است.
🔻درست است على مظهر انسان كامل بود و درست است كه انسان ، نمونه هاى عالى انسانيت را دوست مى دارد؛
🔻اما اگر على همه اين فضايل انسانى را كه داشت مى داشت:
آن حكمت و آن علم،
آن فداكاريها و از خودگذشتگى ها،
آن تواضع و فروتنى،
آن ادب، آن مهربانى و عطوفت،
آن ضعيف [نوازى]، آن عدالت،
آن آزادگى و آزادى خواهى،
آن احترام به انسان،
آن ايثار، آن شجاعت،
آن مروت و مردانگى نسبت به دشمن،
..
🔻اگر على همه اينها را كه داشت مى داشت
اما رنگ الهى نمى داشت، مسلما اين قدر كه امروز عاطفه انگيز و محبت خيز است نبود.
🔻على از آن نظر محبوب است كه پيوند الهى دارد.
🔻دلهاى ما بطور ناخودآگاه در اعماق خويش با حق سر و سر و پيوستگى دارد،
و چون على را آيت بزرگ حق و مظهر صفات حق مى يابند به او عشق مى ورزند.
🔻در حقيقت پشتوانه عشق على ، پيوند جانها با حضرت حق است كه براى هميشه در فطرتها نهاده شده،
وچون فطرتها جاودانى است
مهر على نيز جاودان است.
🔸مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى(جاذبه و دافعه علی علیه السلام ) ؛ ج16 ؛ ص284-283- با تلخیص و ویرایش جزئی -
https://eitaa.com/shakhes1340
🟡على(ع) مرد شماره دو اسلام
🔻على مرد شماره دو اسلام است. هيچ كس به اندازه او در راه اسلام اخلاص و فداكارى و مجاهدت به خرج نداد
و هيچ كس به اندازه او به روح و معنى و حقيقت اسلام آشنا نبود.
او عالمترين و زاهدترين و باتقواترين مردم بعد از پيغمبر بود.
🔻وجود على، بهترين نمونه تعليمات عاليه اسلام است.
عدالت على و طرفدارى وى از حقوق مردم و مخصوصا حمايت وى از طبقه ضعيف، ضرب المثل جهان است.
🔻على در راه اسلام، خود را بكلى فراموش مى كرد. در زمان حيات پيغمبر مانند يك عاشق پاكباز و يك سرباز فداكار، فرمان پيغمبر را اطاعت مى كرد.
🔻بزرگترين فداكارى على بعد از پيغمبر ظاهر شد.
على با آنكه قائم مقام واقعى پيغمبر بود و خلافت را حق مسلّم خود مى دانست، براى آنكه وحدت مسلمين محفوظ بماند و زحمات رسول خدا هدر نرود از حق مسلّم خود چشم پوشيد و با ديگران در كمال صميميتْ همفكرى و همكارى كرد.
🔻على مى گفت: مادامى كه مصلحت جامعه مسلمين محفوظ باشد و كارها بر مدار مصالح عمومى بچرخد و تنها كسى كه از حق خود محروم مانده من هستم، من تسليم و همراهم؛
من آنگاه قيام مى كنم و به مخالفت برمى خيزم كه مصالح عمومى را در خطر ببينم.
▪️مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى(حکمتها و اندرزها ج1و2 )) ؛ ج22 ؛ ص419-با ویرایش جزئی-
https://eitaa.com/shakhes1340
⚫️شخصیت حضرت زينب كبرى( سلام الله علیها)
◾️به مناسبت سالروز وفات اسوه صبر و ایثار حضرت زینب «س»
🔻يكى از زنان اسلام كه مايه افتخار جهان است زينب كبرى عليها السلام است.
🔻تاريخ نشان مى دهد كه حوادث خونين و مصائب بى نظير كربلا زينب را به صورت پولاد آب ديده درآورد.
🔻زينبى كه از مدينه خارج شد با زينبى كه از شام به مدينه برگشت يكى نبود. زينبى كه از شام برگشت رشديافته تر و خالصتر بود.
🔻حتى آنچه در خلال حوادث اسارت ظهور كرده با آنچه در خلال ايام كربلا در زمانى كه هنوز برادر بزرگوارش زنده بود و مسئوليت به عهده زينب گذاشته نشده بود از زينب ظهور كرد فرق دارد.
🔻يكى از زنان فاضله مسلمان عرب در زمان ما به نام دكتر «عايشه بنت الشاطى» كتابى درباره زينب نوشته به نام «بطلة كربلا» يعنى بانوى قهرمان كربلا.
اين كتاب چند بار به فارسى ترجمه و چاپ شده -است -
🔻 اين بطولت و قهرمانى قسمت زيادش معلول همان حوادث و شدايد كربلاست.
حوادث كربلا بود كه زبان زينب كبرى را به آنچنان خطابه غرا و آتشينى در مجلس يزيد جارى كرد كه همه شنيده ايد.
🔻ابو تمام مى گويد:
«لو لا اشتعال النار فى ما جاورت
ما كان يعرف طيب عرف العود»
-یعنی-: اگر آتش در كنار چوب عود مشتعل نشود
و داغى و سوزندگى آن ، عود را نگيرد
بوى خوش عود ، ظاهر نمى گردد.
تا آتش نباشد،
تا درد و سوزش نباشد،
هنر چوب عود ، ظاهر نمى گردد.
🔻سعدى در همين مضمون مى گويد:
قول مطبوع از درون سوزناك آيد كه عود
چون همى سوزد جهان از وى معطر مى شود
▪️مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى ؛ ج18(سيرى در سيره ائمه اطهار عليهم السلام) ؛ ص90- با تلخیص و ویرایش جزئی -
https://eitaa.com/shakhes1340
🔴زینب(سلام الله علیها) و احساس شخصیت
🔻در حماسه حسينى آن كسى كه بيش از همه اين درس را آموخت و بيش از همه اين پرتو حسينى بر روح مقدس او تابيد، خواهر بزرگوارش زينب (سلام اللَّه عليها) بود.
🔻...زينب با آن عظمتى كه از اول داشته است- و آن عظمت را در دامن زهرا عليها السلام و از تربيت على عليه السلام به دست آورده بود-
در عين حال زينبِ بعد از كربلا با زينب قبل از كربلا متفاوت است، يعنى زينب بعد از كربلا يك شخصيت و عظمت بيشترى دارد.
🔻مى بينيم در شب عاشورا زينب يكى دو نوبت حتى نمى تواند جلوى گريه اش را بگيرد.
يك بار آن قدر گريه مى كند كه بر روى دامن حسين بيهوش مى شود و حسين عليه السلام با صحبتهاى خودش زينب را آرام مى كند:
«لا يُذْهِبَنَّ حِلْمَكَ الشَّيْطانُ»:
خواهر عزيزم! مبادا وساوس شيطانى بر تو مسلط بشود و حلم را از تو بربايد، صبر و تحمل را از تو بربايد.
🔻اما همينكه ايام عاشورا سپرى مى شود و زينب، حسين عليه السلام را با آن روحيه قوى و نيرومند و با آن دستورالعملها مى بيند، زينب ديگرى مى شود كه ديگر احدى در مقابل او كوچكترين شخصيتى ندارد.
🔻-همين زينب اسير رنجديده و رنج كشيده،آنگاه که در برابر زخم زبانهای سخت ابن زیاد که خطاب به حضرت گفت : خدا را شكر مى كنم كه شما را رسوا و دروغتان را آشكار كردار گرفت خطاب به او فرمود :-
خدا را شكر مى كنيم كه افتخار شهادت را نصيب ما كرد.
خدا را شكر مى كنم كه اين تاج افتخار را بر سر برادر من گذاشت.
خدا را شكر مى كنيم كه ما را از خاندان نبوت و طهارت قرار داد.
🔻و در ادامه فرمود :
رسوايى مال فاسق هاست (ما در عمرمان دروغ نگفتيم و حادثه دروغ هم به وجود نياورديم)، دروغ مال فاجرهاست.
فاسق و فاجر هم ما نيستيم، غير ماست، يعنى تو. رسوا تويى، دروغگو هم خودت هستى.
♦️اين مقدار شهامت و شجاعت و ايمان عملى! اين، امر به معروف و نهى از منكر است.
تازه اين، يك درجه و يك مرحله آن است.
▪️مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (حماسه حسينى(1 و 2))، ج17، ص: 61- 60- و ص 302 با تلخیص و ویرایش-
https://eitaa.com/shakhes1340
⭕️معنای «افْضَلُ الأَعْمالِ انْتِظارُ الْفَرَجِ»
♦️بعضى خيال مى كنند اينكه افضل اعمال انتظار فرج است، به اين معناست كه :
انتظار داشته باشيم امام زمان (عجّل اللَّه تعالى فرجه) با عده اى كه خواص اصحابشان هستنديعنى سيصد و سيزده نفر و عده اى غير خواص ظهور كنند،بعد دشمنان اسلام را از روى زمين بردارند،امنيت و رفاه و آزادى كامل را برقرار كنند، آن وقت به ما بگويند بفرماييد!
ما انتظار چنين فرجى را داريم و مى گوييم افضل اعمال هم انتظار فرج است!
(يعنى بگير و ببند، بده به دست من پهلوان!)
♦️نه، انتظار فرج داشتن يعنى انتظار در ركاب امام بودن و جنگيدن و احياناً شهيد شدن، يعنى آرزوى واقعى و حقيقى مجاهد بودن در راه حق،
نه آرزوى اينكه تو برو كارها را انجام بده، بعد كه همه كارها انجام شد و نوبت استفاده و بهره گيرى شد آن وقت من مى آيم!
♦️انتظار فرج داشتن يعنى واقعاً در نيت ما اين باشد كه :
در ركاب امام زمان و در خدمت ايشان دنيا را اصلاح كنيم.
♦️در زيارت ابا عبد اللَّه عليه السلام مى گوييم:
«يا لَيْتَنا كُنّا مَعَكَ فَنَفوزَ فَوْزاً عَظيماً» (كه براى ما يك ورد شده و به معناى آن هم توجه نمى كنيم)
يا ابا عبد اللَّه! اى كاش ما با تو بوديم و رستگارى عظيم پيدا مى كرديم.
♦️معنايش اين است كه اى كاش ما در خدمت تو بوديم و شهيد مى شديم و از راه شهادت، رستگارى عظيم پيدا مى كرديم.
آيا اين ادعاى ما از روى حقيقت است؟
♦️افرادى هستند كه از روى حقيقت ادعا مى كنند ولى اكثر ما كه در زيارتنامه ها مى خوانيم، لقلقه زبان است.
▪️مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (آزادى معنوى)، ج23، ص:- 598-597- با تلخیص و ویرایش جزئی -
https://eitaa.com/shakhes1340
♦️نمونه ای از امر به معروف های غلط
(خاطره ای به روایت شهید مطهری)
🔻مرد محترمى از طلبه هاى بسيار فاضل بود. مرد بسيار روشنفكر و متدينى است.
اول بارى كه اين آدم ، كلاهى- غیر معمم - مى شود، وقتى كه وارد يكى از مجامع مىشود،
تمام دوستان و رفقايش او را كه مى بينند شروع مى كنند به حمله كردن و تحقير كردن.
🔻 آنچنان او را ناراحت و عصبانى مى كنند كه با اينكه طبعاً آدم حليمى است، برمى گردد يك حرف بسيار منطقى به آنها مى زند. مى گويد :
رفقا! من يك حرفى با شما دارم: شما دوست دشمنانتان هستيد و دشمن دوستانتان.
🔻برايتان توضيح مى دهم:
من فردى هستم مثل شما؛ مثل شما فكر مى كنم، مثل شما به خدا و قرآن و پيغمبر و ائمّه معتقدم، مثل شما درس خوانده ام، مثل شما تربيت شده ام. من با شما در هزار چيز اشتراك دارم.
🔻حد اكثر به قول شما يك گناه مرتكب شده ام- اگر اين گناه باشد- لباسم را عجالتاً تغيير داده ام، رفته ام دنبال كارى، كسبى، زندگى اى.
🔻فرض مى كنيم اين گناه باشد. شما با من آنچنان رفتار مى كنيد كه مرا مجبور مى كنيد كه با شما قطع رابطه كنم.
و يك انسان هم كه بى ارتباط نمى تواند باشد، مجبورم بعد از اين با صنف مخالف و دشمن شما دوست باشم
چون شما داريد به زور مرا از خودتان طرد مى كنيد. پس به اين دليل، شما دشمن دوست خودتان هستيد كه من باشم. ولى شما دوست دشمنانتان هستيد.
🔻بعد مثال مى زند، مى گويد:
فلان شخص در همه عمرش هيچ وقت اساساً تظاهرى هم به اسلام نداشته است، علامتى از اسلام در او نبوده، به قرآن و اسلام اظهار اعتقاد نكرده است،
معروف است به اينكه ظالم و ستمگر و فاسق و شرابخوار است.
همين آدم كه شما از او انتظار نداريد، يكدفعه مى بينيد آمد به زيارت حضرت رضا. همه تان مى گوييد معلوم مى شود آدم مسلمانى است.
🔻اين دفعه وقتى او را مى بينيد، با او خوش وبش مى كنيد. يعنى از هزار خصلت او نهصد و نود و نه تاى آن بر ضد شما و دين شماست.
چون از او انتظار نداريد، همين قدر كه يك زيارت حضرت رضا آمد مى گوييد نه، معلوم شد مسلمان است.
🔻اما در مورد آن كسى كه از هزار خصلت، نهصد و نود و نه خصلتش مسلمانى است، يك خصلتش به قول شما خلاف است،
به خاطر اين خصلت مى گوييد اين ديگر مسلمان نيست و از حوزه اسلام خارج شد.
🔻پس شما دوست دشمنانتان هستيد يعنى كمك به دشمنانتان مى كنيد، و دشمن دوستانتان هستيد يعنى در واقع دشمن خودتان هستيد.
▪️مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى(حماسه حسنی 1و2)) ؛ ج17 ؛ ص252-253- با ویرایش جزئی-
https://eitaa.com/shakhes1340
عمل صالح و تقوا، بهترين امر به معروف
🔸اصلاح نگرش به «امر به معروف و نهی از منکر»(4)
🔻شما مى بينيد مردم از انبياء و اولياء، زياد پيروى مى كنند ولى از حكما و فلاسفه آنقدرها پيروى نمى كنند، چرا؟
🔻براى اينكه فلاسفه فقط مى گويند،
فقط مكتب دارند، فقط تئورى مى دهند؛
در گوشه حجره اش نشسته است، پى درپى كتاب مى نويسد و تحويل مردم مى دهد.
🔻ولى انبياء و اولياء تنها تئورى و فرضيه ندارند، عمل هم دارند.
آنچه مى گويند اول عمل مى كنند. حتى اينطور نيست كه اول بگويند بعد عمل كنند،
اول عمل مى كنند بعد مى گويند.
وقتى انسان بعد از آنكه خودش عمل كرد، گفت، آن گفته اثرش چندين برابر است.
🔻على بن ابيطالب مى فرمايد (و تاريخ هم نشان مى دهد كه اينطور است):
«ما امَرْتُكُمْ بِشَى ءٍ الّا وَقَدْ سَبَقْتُكُمْ بِالْعَمَلِ بِهِ، وَلا نَهَيْتُكُمْ عَنْ شَىْ ءٍ الّا وَ قَدْ سَبَقْتُكُمْ بِالنَّهْىِ عَنه ( نهج البلاغه، خطبه175 )
: هرگز شما نديديد كه شما را به چيزى امر كنم مگر اينكه قبلًا خودم عمل كرده ام (تا اول عمل نكنم به شما نمى گويم)
و من هرگز شما را از چيزى نهى نمى كنم مگر اينكه قبلًا خودم آن را ترك كرده باشم (چون خودم نمى كنم، شما را نهى مى كنم).
🔻 «كونوا دُعاةً لِلنّاسِ بِغَيْرِ الْسِنَتِكُمْ» (كافى، ج 2/ ص 78)
مردم را به دين دعوت كنيد اما نه با زبان، با غيرزبان دعوت كنيد؛
يعنى با عمل خودتان مردم را به اسلام دعوت كنيد.
🔻انسان وقتى عمل مى كند، خودبه خود با عمل خود جامعه را تحت تأثير قرار مى دهد.(ادامه دارد)
▪️مجموعه آثاراستادشهيدمطهرى(حماسه حسینی 1و2))، ج17، ص: 254-253-
https://eitaa.com/shakhes1340
⭕روح امر به معروف و نهى از منكر
🔸اصلاح نگرش به امر به معروف و نهی از منکر(5)
🔻معروف و منكر از نظر اسلام محدود به حدّ معين نمى شود.
تمام هدفهاى مثبت اسلامى داخل در معروف و تمام هدفهاى منفى اسلامى داخل در منكر است،
🔻روح امر به معروف و نهى از منكر عبارتست از :
لزوم استفاده از هر وسيله مشروع براى پيشبرد اهداف اسلامى.
🔻متأسفانه كارنامه ما مسلمين در اين زمينه كارنامه درخشانى نيست ؛
اولًا ما آن حساسيتى را كه اسلام در اين زمينه دارد نداريم، يعنى آن اهميتى را كه اسلام به اين موضوع داده است درك نكرده ايم
و ثانياً در حدودى هم كه به حساب و خيال خودمان به اهميت اين موضوع پى برده ايم، واجد شرايط آن نبوده ايم.
🔻كارنامه ما در زمينه همبستگى، همدردى و تعاون اسلامى، در زمينه تعارف (به تعبير قرآن)
يعنى شناسايى اسلامى كه يكديگر را بشناسيم، به احوال يكديگر آگاه و به سرنوشت هاى يكديگر علاقه مند باشيم،
كارنامه بسيار بسيار ضعيفى است،اگر نگويم تاريك و ننگين است.
🔻اسلام براى امر به معروف و نهى از منكر ارزش درجه اول قائل است،
يعنى آن را يكى از اركان تعليمات خودش مى داند، اگر اين ركن نباشد ساير تعليمات نمى توانند كار كنند؛
🔻اگر مى خواهيم به خودمان ارزش بدهيم، اگر مى خواهيم قيمت پيدا كنيم،
اگر مى خواهيم در نزد خدا و پيغمبر خدا محترم باشيم، در نزد ملل جهان محترم باشيم،
بايد اصل امر بمعروف و نهی از منکر را زنده كنيم.(ادامه دارد)
▪️مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (حماسه حسينى(1 و 2))، ج17، ص: 293-281-با تلخیص و ویرایش-
https://eitaa.com/shakhes1340
⭕️بصیرت در دین و بصیرت در عمل
🔸اصلاح نگرش به امر به معروف و نهی از منکر(6)
🔻دو شرط از شرايط امر به معروف و نهى از منكر از شرايط اوليه است كه در همه موارد لازم است و خوارج - که خود را مجری این دو اصل می دانستند - فاقد هردو شرط بودند بلكه منكر يكى از اين دو شرط-بصیرت در عمل- بودند:
1️⃣بصيرت در دين
2️⃣ بصيرت در عمل
🔻بصيرت در دين يعنى اطلاع كافى و صحيح در امور دينى داشته باشد، حلال را از حرام، واجب را از غير واجب تشخيص بدهد،
🔻- خوارج بدلیل نداشتن این شرط این - آيه قرآن را كه مى فرمايد: « إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ يَقُصُّ الْحَقَّ وَ هُوَ خَيْرُ الْفاصِلِينَ»(انعام:۵۷) دستاويز قرار دادند
و جمله «لا حُكْمَ الّا لِلَّه» را شعار خود ساختند در صورتى كه اين آيه ربطى ندارد به موضوعاتى از قبيل موضوع حكميت و امثال آن.
🔻اما بصيرت در عمل:
در باب امر به معروف و نهى از منكر، شرطى ذكر مى كنند تحت عنوان احتمال اثر، و شرطى ذكر مى كنند تحت عنوان عدم ترتب مفسده؛ يعنى امر به معروف و نهى از منكر براى اين است كه معروف رواج بگيرد و منكر محو شود،
🔻لازمه اين دو شرط بصيرت در عمل است. آدمى كه در عمل بصيرت ندارد
نمى تواند پيش بينى كند كه آيا اثرى بر اين كار مترتب هست يا نيست و آيا مفسده بالاترى هست يا نيست.
🔻اين است كه امر به معروف هاى جاهلانه همانطورى كه در حديث آمده افسادش بيش از اصلاحش است.
▪️مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى(جاذبه و دافعه علی علیه السلام) ؛ ج4 ؛ ص822- با تلخیص و ویرایش جزئی-
https://eitaa.com/shakhes1340
🟡 فاصله رفتاری ما با اهلبیت علیهم السلام
✅امام باقر، محمد بن على بن الحسين عليه السلام، لقبش «باقر» است. باقر يعنى شكافنده. به آن حضرت «باقر العلوم» مى گفتند، يعنى شكافنده دانشها.
✅مردى مسيحى، به صورت سخريه و استهزاء، كلمه «باقر» را تصحيف كرد به كلمه «بقر» يعنى گاو، به آن حضرت گفت: «انت بقر» يعنى تو گاوى.
✅امام بدون آنكه از خود ناراحتى نشان بدهد و اظهار عصبانيت كند، با كمال سادگى گفت: «نه، من بقر نيستم، من باقرم.».
✅مسيحى: تو پسر زنى هستى كه آشپز بود.
امام : - شغلش اين بود، عار و ننگى محسوب نمى شود.
✅مسیحی : - مادرت سياه و بى شرم و بدزبان بود.
امام : - اگر اين نسبتها كه به مادرم مى دهى راست است خداوند او را بيامرزد و از گناهش بگذرد، و اگر دروغ است از گناه تو بگذرد كه دروغ و افترا بستى.
✅مشاهده اينهمه حلم از مردى كه قادر بود همه گونه موجبات آزار يك مرد خارج از دين اسلام را فراهم آورد، كافى بود كه انقلابى در روحيه مرد مسيحى ايجاد نمايد و او را به سوى اسلام بكشاند.
✅مرد مسيحى بعداً مسلمان شد.
▪️مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (داستان راستان(1 و 2))، ج18، ص: 208-207- با ویرایش جزئی -
https://eitaa.com/shakhes1340
♦️فلسفه احکام و قوانین در اسلام (1)
⏺ سلسله« پرسشها و پاسخهای هفتگی»
🔸پرسش۱۱۷ : فلسفه عبادات(نماز و ...) در اسلام چیست؟
🔹پاسخ :
🔻اصلا فلسفه تشريع عبادات ذكر خداوند و ياد خداوند است و به دنبال آن، ياد خود بودن و خود را بازيافتن حاصل مى شود
و بعد، هر دو خصوصيت روشنايى و قدرت پيدا كردن پيدا مى شود؛ هم يك روشنايى مطلق براى انسان حاصل مى شود و هم يك قدرت خارق العاده.
اين قدرت خارق العاده همان است كه در كرامات و معجزات منعكس مى شود و درباره روشنايى فوق العاده هم ممكن است
🔻عبادت، مركب تقرب و نزديك شدن به خداوند است. بنابر این عبادتی مقبول است كه ما را به خدا نزديك كند.
🔻عبادت بدون اينكه انسان را به خدا نزديك كند عبادت نيست،
يعنى باور نكنيد كه انسان عبادت كند ولى به خدا نزديك نشود و عبادتش را هم درست انجام داده باشد؛ چنين چيزى محال است.
🔻... وقتى ما مى گوييم بنده در اثر عبادت به خدا نزديك مى شود، مقصود اين نيست كه يك بنده فاصله اش با خدا كم مى شود،
به اين معنا كه قبلًا ميان او و خدا فاصله اى وجود داشت، تدريجاً نزديك و نزديك مى شود به گونه اى كه فاصله كم مى شود
و آن مرحله اى كه در قرآن مى گويد: «يا ايُّهَا الْانْسانُ انَّكَ كادِحٌ الى رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاقيه» كه اسم آن ملاقات پروردگار و لقاء ربّ است، [تحقق مى يابد؛]
🔻اينجور كه معنى ندارد و قطعاً مقصود اين نيست، چرا؟
براى اينكه گذشته از دهها دليل عقلى كه در اينجا وجود دارد كه خدا با بندگان خودش فاصله ندارد
از نظر منطق قرآن خدا به همه موجودات نزديك است، خدا از هيچ موجودى دور نيست: «وَ نَحْنُ اقْرَبُ الَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَريد»
ما از رگ گردن انسان به انسان نزديكتريم.
🔻بله، يك مطلب هست : خدا به همه مردم متساوياً نزديك است بلكه به همه اشياء متساوياً نزديك است
ولى اشياء متساوياً به خدا نزديك نيستند. اشياء احياناً از خدا دورند ولى خدا به همه اشياء نزديك است كه اين هم رمزى دارد،
🔻نزديك شدن به خدا يعنى خدا كه كمال مطلق است، ما مرتب كمالات بيشترى پيدا مى كنيم.
✅خدا علم على الاطلاق است؛ بر علم و ايمان و بصيرت ما افزوده مى شود.
✅خدا قدرت على الاطلاق است؛ بر قدرت ما افزوده مى شود.
✅خدا حيات على الاطلاق و اراده على الاطلاق است؛ بر حيات و اراده ما افزوده مى شود.
🔻پس در مسئله عبوديت به تعبير امام جعفر صادق«الْعُبودِيَّةُ جَوْهَرَةٌ كُنْهُهَا الرُّبوبِيَّةُ»
: هرچه كه در راه عبوديت جلو بروى، بر ربوبيت و خداوندگارى تو (نه خدايى العياذ باللَّه)، بر صاحب بودن و تسلط و قدرت تو افزوده مى شود. (ادامه دارد)
▪️مجموعه آثاراستادشهيدمطهرى، ج 29(انسان شناسی در قرآن)) ص 261 و ج23(آزادی معنوی))، ص:482- 494- با تلخیص و ویرایش جزئی-
https://eitaa.com/shakhes1340
♦️فلسفه احکام و قوانین در اسلام (2)
⏺ سلسله« پرسشها و پاسخهای هفتگی»
🔸پرسش۱۱۷ : فلسفه عبادات(نماز و ...) در اسلام چیست؟
🔹پاسخ :
🔻... در مسئله عبوديت به تعبير امام جعفر صادق«الْعُبودِيَّةُ جَوْهَرَةٌ كُنْهُهَا الرُّبوبِيَّةُ»
: هرچه كه در راه عبوديت جلو بروى، بر ربوبيت و خداوندگارى تو (نه خدايى العياذ باللَّه)، بر صاحب بودن و تسلط و قدرت تو افزوده مى شود.
🔻باور نكنيد كه انسان به خدا، اين كانون لايتناهاى هستى نزديك بشود ولى بر بصيرت و ايمان و روشنايى اش افزوده نشود، بر قدرت و حيات و اراده و تسلطش افزوده نشود
🔻بنابر این عبادت راه كسب قدرت و تسلط است که این تسلط و قدرت در پنج مرحله می باشد :
1️⃣اولين اثر عبادت، تسلط بر خود
2️⃣ تسلط بر انديشه و قوه خيال
3️⃣ بى نياز شدن روح از بدن ، قدرت تخلیه روح از بدن
4️⃣ قدرت بر تصرف در بدن
5️⃣ قدرت بر تصرف در دنياى بيرون
🔻آيا از اين بالاتر هم هست؟ بله، اگر شما وحشت نمى كنيد، بالاترش هم هست.
🔻آن مرحله بالاتر، آن قدرتى است كه بندهاى در اثر بندگى و عبوديت خداوند و در اثر قرب به ذات اقدس الهى و در اثر نزديك شدن به كانون لايتناهاى هستى:
✅ می تواند در دنياى بيرون خودش هم تصرف كند،
✅ مى تواند چوبى را تبديل به اژدها كند،
✅ مى تواند قرص ماه را دو نيم كند،
✅ مى تواند تخت بلقيس را در يك چشم به هم زدن از يمن به فلسطين احضار كند.
🔸بله مى تواند:« العبودية جوهرة كنهها الربوبية»(ادامه دارد)
▪️مجموعه آثاراستادشهيدمطهرى، ج 29(انسان شناسی در قرآن)) ص 261 و ج23(آزادی معنوی))، ص:482- 494- با تلخیص و ویرایش جزئی-
https://eitaa.com/shakhes1340