⭕️بصیرت در دین و بصیرت در عمل
🔸اصلاح نگرش به امر به معروف و نهی از منکر(6)
🔻دو شرط از شرايط امر به معروف و نهى از منكر از شرايط اوليه است كه در همه موارد لازم است و خوارج - که خود را مجری این دو اصل می دانستند - فاقد هردو شرط بودند بلكه منكر يكى از اين دو شرط-بصیرت در عمل- بودند:
1️⃣بصيرت در دين
2️⃣ بصيرت در عمل
🔻بصيرت در دين يعنى اطلاع كافى و صحيح در امور دينى داشته باشد، حلال را از حرام، واجب را از غير واجب تشخيص بدهد،
🔻- خوارج بدلیل نداشتن این شرط این - آيه قرآن را كه مى فرمايد: « إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ يَقُصُّ الْحَقَّ وَ هُوَ خَيْرُ الْفاصِلِينَ»(انعام:۵۷) دستاويز قرار دادند
و جمله «لا حُكْمَ الّا لِلَّه» را شعار خود ساختند در صورتى كه اين آيه ربطى ندارد به موضوعاتى از قبيل موضوع حكميت و امثال آن.
🔻اما بصيرت در عمل:
در باب امر به معروف و نهى از منكر، شرطى ذكر مى كنند تحت عنوان احتمال اثر، و شرطى ذكر مى كنند تحت عنوان عدم ترتب مفسده؛ يعنى امر به معروف و نهى از منكر براى اين است كه معروف رواج بگيرد و منكر محو شود،
🔻لازمه اين دو شرط بصيرت در عمل است. آدمى كه در عمل بصيرت ندارد
نمى تواند پيش بينى كند كه آيا اثرى بر اين كار مترتب هست يا نيست و آيا مفسده بالاترى هست يا نيست.
🔻اين است كه امر به معروف هاى جاهلانه همانطورى كه در حديث آمده افسادش بيش از اصلاحش است.
▪️مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى(جاذبه و دافعه علی علیه السلام) ؛ ج4 ؛ ص822- با تلخیص و ویرایش جزئی-
https://eitaa.com/shakhes1340
🟡 فاصله رفتاری ما با اهلبیت علیهم السلام
✅امام باقر، محمد بن على بن الحسين عليه السلام، لقبش «باقر» است. باقر يعنى شكافنده. به آن حضرت «باقر العلوم» مى گفتند، يعنى شكافنده دانشها.
✅مردى مسيحى، به صورت سخريه و استهزاء، كلمه «باقر» را تصحيف كرد به كلمه «بقر» يعنى گاو، به آن حضرت گفت: «انت بقر» يعنى تو گاوى.
✅امام بدون آنكه از خود ناراحتى نشان بدهد و اظهار عصبانيت كند، با كمال سادگى گفت: «نه، من بقر نيستم، من باقرم.».
✅مسيحى: تو پسر زنى هستى كه آشپز بود.
امام : - شغلش اين بود، عار و ننگى محسوب نمى شود.
✅مسیحی : - مادرت سياه و بى شرم و بدزبان بود.
امام : - اگر اين نسبتها كه به مادرم مى دهى راست است خداوند او را بيامرزد و از گناهش بگذرد، و اگر دروغ است از گناه تو بگذرد كه دروغ و افترا بستى.
✅مشاهده اينهمه حلم از مردى كه قادر بود همه گونه موجبات آزار يك مرد خارج از دين اسلام را فراهم آورد، كافى بود كه انقلابى در روحيه مرد مسيحى ايجاد نمايد و او را به سوى اسلام بكشاند.
✅مرد مسيحى بعداً مسلمان شد.
▪️مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (داستان راستان(1 و 2))، ج18، ص: 208-207- با ویرایش جزئی -
https://eitaa.com/shakhes1340
♦️فلسفه احکام و قوانین در اسلام (1)
⏺ سلسله« پرسشها و پاسخهای هفتگی»
🔸پرسش۱۱۷ : فلسفه عبادات(نماز و ...) در اسلام چیست؟
🔹پاسخ :
🔻اصلا فلسفه تشريع عبادات ذكر خداوند و ياد خداوند است و به دنبال آن، ياد خود بودن و خود را بازيافتن حاصل مى شود
و بعد، هر دو خصوصيت روشنايى و قدرت پيدا كردن پيدا مى شود؛ هم يك روشنايى مطلق براى انسان حاصل مى شود و هم يك قدرت خارق العاده.
اين قدرت خارق العاده همان است كه در كرامات و معجزات منعكس مى شود و درباره روشنايى فوق العاده هم ممكن است
🔻عبادت، مركب تقرب و نزديك شدن به خداوند است. بنابر این عبادتی مقبول است كه ما را به خدا نزديك كند.
🔻عبادت بدون اينكه انسان را به خدا نزديك كند عبادت نيست،
يعنى باور نكنيد كه انسان عبادت كند ولى به خدا نزديك نشود و عبادتش را هم درست انجام داده باشد؛ چنين چيزى محال است.
🔻... وقتى ما مى گوييم بنده در اثر عبادت به خدا نزديك مى شود، مقصود اين نيست كه يك بنده فاصله اش با خدا كم مى شود،
به اين معنا كه قبلًا ميان او و خدا فاصله اى وجود داشت، تدريجاً نزديك و نزديك مى شود به گونه اى كه فاصله كم مى شود
و آن مرحله اى كه در قرآن مى گويد: «يا ايُّهَا الْانْسانُ انَّكَ كادِحٌ الى رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاقيه» كه اسم آن ملاقات پروردگار و لقاء ربّ است، [تحقق مى يابد؛]
🔻اينجور كه معنى ندارد و قطعاً مقصود اين نيست، چرا؟
براى اينكه گذشته از دهها دليل عقلى كه در اينجا وجود دارد كه خدا با بندگان خودش فاصله ندارد
از نظر منطق قرآن خدا به همه موجودات نزديك است، خدا از هيچ موجودى دور نيست: «وَ نَحْنُ اقْرَبُ الَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَريد»
ما از رگ گردن انسان به انسان نزديكتريم.
🔻بله، يك مطلب هست : خدا به همه مردم متساوياً نزديك است بلكه به همه اشياء متساوياً نزديك است
ولى اشياء متساوياً به خدا نزديك نيستند. اشياء احياناً از خدا دورند ولى خدا به همه اشياء نزديك است كه اين هم رمزى دارد،
🔻نزديك شدن به خدا يعنى خدا كه كمال مطلق است، ما مرتب كمالات بيشترى پيدا مى كنيم.
✅خدا علم على الاطلاق است؛ بر علم و ايمان و بصيرت ما افزوده مى شود.
✅خدا قدرت على الاطلاق است؛ بر قدرت ما افزوده مى شود.
✅خدا حيات على الاطلاق و اراده على الاطلاق است؛ بر حيات و اراده ما افزوده مى شود.
🔻پس در مسئله عبوديت به تعبير امام جعفر صادق«الْعُبودِيَّةُ جَوْهَرَةٌ كُنْهُهَا الرُّبوبِيَّةُ»
: هرچه كه در راه عبوديت جلو بروى، بر ربوبيت و خداوندگارى تو (نه خدايى العياذ باللَّه)، بر صاحب بودن و تسلط و قدرت تو افزوده مى شود. (ادامه دارد)
▪️مجموعه آثاراستادشهيدمطهرى، ج 29(انسان شناسی در قرآن)) ص 261 و ج23(آزادی معنوی))، ص:482- 494- با تلخیص و ویرایش جزئی-
https://eitaa.com/shakhes1340
♦️فلسفه احکام و قوانین در اسلام (2)
⏺ سلسله« پرسشها و پاسخهای هفتگی»
🔸پرسش۱۱۷ : فلسفه عبادات(نماز و ...) در اسلام چیست؟
🔹پاسخ :
🔻... در مسئله عبوديت به تعبير امام جعفر صادق«الْعُبودِيَّةُ جَوْهَرَةٌ كُنْهُهَا الرُّبوبِيَّةُ»
: هرچه كه در راه عبوديت جلو بروى، بر ربوبيت و خداوندگارى تو (نه خدايى العياذ باللَّه)، بر صاحب بودن و تسلط و قدرت تو افزوده مى شود.
🔻باور نكنيد كه انسان به خدا، اين كانون لايتناهاى هستى نزديك بشود ولى بر بصيرت و ايمان و روشنايى اش افزوده نشود، بر قدرت و حيات و اراده و تسلطش افزوده نشود
🔻بنابر این عبادت راه كسب قدرت و تسلط است که این تسلط و قدرت در پنج مرحله می باشد :
1️⃣اولين اثر عبادت، تسلط بر خود
2️⃣ تسلط بر انديشه و قوه خيال
3️⃣ بى نياز شدن روح از بدن ، قدرت تخلیه روح از بدن
4️⃣ قدرت بر تصرف در بدن
5️⃣ قدرت بر تصرف در دنياى بيرون
🔻آيا از اين بالاتر هم هست؟ بله، اگر شما وحشت نمى كنيد، بالاترش هم هست.
🔻آن مرحله بالاتر، آن قدرتى است كه بندهاى در اثر بندگى و عبوديت خداوند و در اثر قرب به ذات اقدس الهى و در اثر نزديك شدن به كانون لايتناهاى هستى:
✅ می تواند در دنياى بيرون خودش هم تصرف كند،
✅ مى تواند چوبى را تبديل به اژدها كند،
✅ مى تواند قرص ماه را دو نيم كند،
✅ مى تواند تخت بلقيس را در يك چشم به هم زدن از يمن به فلسطين احضار كند.
🔸بله مى تواند:« العبودية جوهرة كنهها الربوبية»(ادامه دارد)
▪️مجموعه آثاراستادشهيدمطهرى، ج 29(انسان شناسی در قرآن)) ص 261 و ج23(آزادی معنوی))، ص:482- 494- با تلخیص و ویرایش جزئی-
https://eitaa.com/shakhes1340
♦️معنای«تبلیغ دین و هدایتگری»
⭕️خاطره ای آموزنده از شهید مطهری
🔻امروز دنيا ميدان مسابقه علم و صنعت شده است.
حالا كه چنين مسابقه اى در دنيا هست بايد كوشش كرد و جامعه را به حركت آورد كه در اين مسابقه عقب نماند.
🔻على هذا نشستن و هى انتقاد كردن و ايراد گرفتن، اين كار را نكن، آن كار را نكن، اسمش هدايت نيست.
🔻يك روز در مدرسه مروى با چند نفر از آقايان طلاب همين مطلب را در ميان گذاشته بودم و مى گفتم:
آقايان! معنى هادى قوم بودن اين نيست كه ما تنها حالت منع و توقف به خود گرفته ايم؛
به هر كارى كه مى رسيم مى گوييم اين را نكن، آن را نكن، و مردم را گرفتار كرده ايم،
يك جا هم بايد مردم را تشويق كرد و به حركت آورد.
🔻همين مثال اتومبيل را ذكر كردم و گفتم كه ما بايد مثل راننده اتومبيل باشيم،
يك جا به اتومبيل گاز بدهيم، يك جا فرمان را بپيچيم، يك جا ترمز كنيم، يك جا كار ديگر مثلًا چراغ بدهيم؛
هر موقعيتى اقتضايى دارد.
🔻بعد شوخى كردم و گفتم: ما كه نبايد هميشه «آقا شيخ ترمز» باشيم، همه جا ترمز بكنيم.
🔻تنها ترمز كردن كافى نيست، يك جا هم بايد «آقا شيخ فرمان» باشيم، يك جا «آقا شيخ موتور» باشيم.
🔻يكى از طلاب گفت: ما هيچ كدام نيستيم، ما «آقا شيخ دنده عقب» هستيم.
🔻به هر حال - تبلیغ دین و هدایت مردم - خيلى علم و اطلاع وسيعى مى خواهد كه مواقع مختلف را بشود تشخيص داد.
🔻شخص بايد بفهمد كجا سنگر هست سنگر را بگيرد، چه فرصتى پيش آمده از فرصت استفاده كند.
▪️مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (خطابه و منبر(ده گفتار))، ج25، ص: 348- با ویرایش جزئی -
https://eitaa.com/shakhes1340
⚫اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا اَبَا الْحَسَنِ يا مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ يَا بَابَ الحَوائِجِ اَيُّهَا الْكاظِمُ يَا بْنَ رَسُولِ اللّهِ
◾سالروز شهادت جانسوز و مظلومانه امام موسی بن جعفر علیه السلام را به ساحت مقدس حضرت ولی عصر (عج) مسلمانان جهان و پیروان مکتب اهل بیت علیهم السلام
تسلیت می گوئیم
◼️درسی از مکتب امام کاظم علیه السلام
♦️اکثریت ، معیار حقیقت نیست
🔻 امام عليه السلام در حدیثی - خطاب به هشام - مى فرمايد: قرآن كثرت را مذمت كرده است آنجا كه مى فرمايد:
🔸«وَ إِنْ تُطِعْ أَكْثَرَ مَنْ فِي الْأَرْضِ يُضِلُّوكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَ إِنْ هُمْ إِلَّا يَخْرُصُونَ»(انعام/ 116)
: اگر اكثر مردم را پيروى كنى تو را گمراه مى كنند؛
چون اكثر مردم تابع عقل نيستند، تابع گمان و تخمينند،
همين كه چيزى در خيالشان پيدا مى شود دنبالش مى روند.
🔻 چون اكثر اينجور هستند، پس به اكثر اعتماد نكن.
اين هم خودش نوعى ديگر استقلال بخشيدن به عقل است و دعوت به اينكه عقل بايد معيار باشد.
🔻 امام عليه السلام در - ادامه خطاب به هشام - مى فرمايد كه :
هشام! به حرف مردم اعتنا نكن، به تشخيص مردم اعتنا نكن؛ تشخيص، تشخيص خودت باشد.
🔻اى هشام! اگر در دست تو يك گردو باشد و هركس به تو برسد بگويد: به به! چه گوهر عاليى! در هيچ خزانه اى پيدا نمى شود، تو كه مى بينى گوهر نيست نبايد گول آنها را بخورى.
🔻نقطه مقابلش: اگر در دست تو گوهرى باشد و هركس به تو برسد بگويد: اين گردو را از كجا آورده اى؟ تو نبايد اعتنا كنى.
اگر همه مردم به اين گوهر گفتند گردو، تو تابع تشخيص و عقل و فكر خودت باش و عقل را راهنماى خود قرار بده.
▪️مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (تعليم و تربيت در اسلام)، ج22، ص: 867- 866- با تلخیص و ویرایش جزئی-
https://eitaa.com/shakhes1340
♦️نمونه ای از سیره امام کاظم(ع) در نهی از منکر
🔻صداى ساز و آواز بلند بود. هركس كه از نزديك آن خانه مى گذشت، مى توانست حدس بزند كه در درون خانه چه خبرهاست؟
بساط عشرت و مىگسارى پهن بود و جام «مى» بود كه پياپى نوشيده مى شد.
🔻كنيزك خدمتكار درون خانه را جاروب زده و خاكروبه ها را در دست گرفته از خانه بيرون آمده بود تا آنها را در كنارى بريزد.
در همين لحظه مردى كه آثار عبادت زياد از چهره اش نمايان بود و پيشانى اش از سجده هاى طولانى حكايت مى كرد از آنجا مى گذشت، از آن كنيزك پرسيد:
«صاحب اين خانه بنده است يا آزاد؟»
🔻- آزاد
🔻معلوم است كه آزاد است. اگر بنده مى بود پرواى صاحب و مالك و خداوندگار خويش را مى داشت و اين بساط را پهن نمى كرد.
🔻ردوبدل شدن اين سخنان بين كنيزك و آن مرد موجب شد كه كنيزك مكث زيادترى در بيرون خانه بكند.
هنگامى كه به خانه برگشت اربابش پرسيد: «چرا اين قدر دير آمدى؟»
🔻كنيزك ماجرا را تعريف كرد و گفت: «مردى با چنين وضع و هيئت مى گذشت و چنان پرسشى كرد و من چنين پاسخى دادم.»
🔻شنيدن اين ماجرا او را چند لحظه در انديشه فرو برد.
مخصوصا آن جمله (اگر بنده مى بود از صاحب اختيار خود پروا مى كرد) مثل تير بر قلبش نشست.
🔻بى اختيار از جا جست و به خود مهلت كفش پوشيدن نداد. با پاى برهنه به دنبال گوينده سخن رفت.
دويد تا خود را به صاحب سخن كه جز امام هفتم حضرت موسى بن جعفر عليه السلام نبود رساند.
🔻به دست آن حضرت به شرف توبه نائل شد، و ديگر به افتخار آن روز كه با پاى برهنه به شرف توبه نائل آمده بود كفش به پا نكرد.
او كه تا آن روز به «بشر بن حارث بن عبد الرحمن مروزى» معروف بود، از آن به بعد لقب «الحافى» يعنى «پابرهنه» يافت و به «بشر حافى» معروف و مشهور گشت.
تا زنده بود به پيمان خويش وفادار ماند، ديگر گرد گناه نگشت. تا آن روز در سلك اشراف زادگان و عياشان بود، از آن به بعد در سلك مردان پرهيزكار و خداپرست درآمد
▪️مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (داستان راستان(1 و 2))، ج18، ص: 286-285-
https://eitaa.com/shakhes1340
🟡سیره نبوی(1)
🔸نرمى در عين صلابت
🔻-پیامبر اکرم (ص)-در مسائل فردى و شخصى و آنچه مربوط به شخص خودش بود نرم و ملايم و با گذشت بود،
گذشت هاى بزرگ و تاريخى اش يكى از علل پيشرفتش بود،
امّا در مسائل اصولى و عمومى، آنجا كه حريم قانون بود، سختى و صلابت نشان مىداد و ديگر جاى گذشت نمى دانست.
🔻پس از فتح مكّه و پيروزى بر قريش، تمام بديهايى كه قريش در طول بيست سال نسبت به خود او مرتكب شده بود ناديده گرفت و همه را يكجا بخشيد، توبه قاتل عموى محبوبش حمزه را پذيرفت،
🔻امّا در همان فتح مكّه، زنى از بنى مخزوم مرتكب سرقت شده بود و جرمش محرز گرديد،
خاندان آن زن كه از اشراف قريش بودند و اجراى حدّ سرقت را توهينى به خود تلقّى مى كردند سخت به تكاپو افتادند كه رسول خدا از اجراى حد صرف نظر كند،
بعضى از محترمين صحابه را به شفاعت برانگيختند،
🔻ولى رنگ رسول خدا از خشم برافروخته شد و گفت: چه جاى شفاعت است؟!
مگر قانون خدا را مى توان به خاطر افراد تعطيل كرد؟
🔻هنگام عصر آن روز در ميان جمع سخنرانى كرد و گفت:
🔹«اقوام و ملل پيشين ازآنجهت سقوط كردند و منقرض شدند كه در اجراى قانون خدا تبعيض مى كردند،
هرگاه يكى از اقويا و زبردستان مرتكب جرم مىشد معاف مى شد و اگر ضعيف و زيردستى مرتكب مى شد مجازات مى گشت.
🔹سوگند به خدايى كه جانم در دست اوست، در اجراى «عدل» درباره هيچ كس سستى نمى كنم هر چند از نزديكترين خويشاوندان خودم باشد.»(ادامه دارد)
▪️مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (وحى و نبوت)، ج2، ص: 257-256-
https://eitaa.com/shakhes1340
🟢مبعث ، روز توحيد و آزادى
🔻روز مبعث خاتم الانبیاء ، روز توحيد و روز آزادى است.
آرى، بدون شك اسلام منادى توحيد در جهان است.
🔻فرياد «لا اله الّا اللّه» را، فرياد اينكه جز خدا چيز ديگرى شايسته پرستش و عبادت، خضوع و كرنش نيست
و بشر جز در پيشگاه حق در پيشگاه هيچ موجودى اعمّ از مجرّد و مادّى نبايد خضوع نمايد،
اين فرياد را اسلام بر آورد:
🔸... تَعالَوْا إِلى كَلِمَةٍ سَواءٍ بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَ لا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئاً وَ لا يَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ(آل عمران :64)
🔻اين آيه همان آيه اى است كه رسول اكرم به عنوان بخشنامه به نام سران جهان آن روز فرستاد.
روز عقل و علم است.
🔻راستى آيا عجيب نيست مردى امّى و درس نخوانده و در سرزمين امّيّت، براى اوّلين بار كه مبعوث مى شود و انقلاب روحى و معنوى پيدا مى كند،
انقلابى كه اتّصال به غيب و ملكوت جهان دارد؛ با اين جمله ها با بشريّت مواجه مى شود:
🔸اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ
قرائت كن به نام پروردگارت كه آفريد.
🔸خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ عَلَقٍ
انسان را از خون بسته (يا حيوانى زالوشكل) آفريد.
🔸اقْرَأْ وَ رَبُّكَ الْأَكْرَمُ
بخوان كه پروردگار تو از همه كريمتر است.
🔸الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ
آنكه قلم به دست بشر داد، خواندن آموخت، نوشتن آموخت، علم آموخت و فكر داد.»
🔻نويسنده كتاب «محمّد پيغمبرى كه از نو بايد شناخت» در كتاب خود مى گويد:
من واقعاً به همه مسلمانان جهان تبريك مى گويم كه پيغمبر آنها با اينكه در سرزمين امّيّت مبعوث شد سخن خود را با علم و سواد و معلومات و دفتر و كتاب و قلم شروع كرد.
▪️مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (خورشيد دين هرگز غروب نمى كند)، ج3، ص: 382-381-
https://eitaa.com/shakhes1340
🟡 سیره نبوی(2)
🔸ظرفيّت شنيدن انتقاد و تنفّر از مدّاحى و چاپلوسى
🔻-پیامبر اکرم(ص)- گاهى با اعتراضات برخى ياران مواجه مى شد امّا بدون آنكه درشتى كند نظرشان را به آنچه خود تصميم گرفته بود جلب و موافق مى كرد.
🔻از شنيدن مدّاحى و چاپلوسى بيزار بود، مى گفت:
«به چهره مدّاحان و چاپلوسان خاك بپاشيد.»
🔻محكم كارى را دوست داشت، مايل بود كارى كه انجام مى دهد متقن و محكم باشد،
تا آنجا كه وقتى يار مخلصش سعد بن معاذ از دنيا رفت و او را در قبر نهادند، او با دست خويش سنگها و خشتهاى او را جابجا و محكم كرد و آنگاه گفت:
«من مى دانم كه طولى نمى كشد همه اينها خراب مى شود، امّا خداوند دوست مى دارد كه هرگاه بنده اى كارى انجام مى دهد آن را محكم و متقن انجام دهد.»
▪️مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (وحى و نبوت)، ج2، ص: 261-260-
https://eitaa.com/shakhes1340
🟡 سیره نبوی(3)
♦️مبارزه با نقاط ضعف
🔻-پیامبر اکرم(ص)- از نقاط ضعف مردم و جهالت هاى آنان استفاده نمى كرد،
بر عكس، با آن نقاط ضعف مبارزه مى كرد و مردم را به جهالت شان واقف مىساخت.
🔻روزى كه ابراهيم پسر هجده ماهه اش از دنيا رفت؛ از قضا آن روز خورشيد گرفت.
مردم گفتند: علّت اينكه كسوف شد مصيبتى است كه بر پيغمبر خدا وارد شد.
🔻او در مقابل اين خيال جاهلانه مردم سكوت نكرد و از اين نقطه ضعف استفاده نكرد، بلكه به منبر رفت و گفت:
ايّها النّاس! ماه و خورشيد دو آيت از آيات خدا هستند و براى مردن كسى نمى گيرند.
▪️مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (وحى و نبوت)، ج2، ص: 261-260-
https://eitaa.com/shakhes1340