◼️درسی از مکتب امام کاظم علیه السلام
♦️اکثریت ، معیار حقیقت نیست
🔻 امام عليه السلام در حدیثی - خطاب به هشام - مى فرمايد: قرآن كثرت را مذمت كرده است آنجا كه مى فرمايد:
🔸«وَ إِنْ تُطِعْ أَكْثَرَ مَنْ فِي الْأَرْضِ يُضِلُّوكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَ إِنْ هُمْ إِلَّا يَخْرُصُونَ»(انعام/ 116)
: اگر اكثر مردم را پيروى كنى تو را گمراه مى كنند؛
چون اكثر مردم تابع عقل نيستند، تابع گمان و تخمينند،
همين كه چيزى در خيالشان پيدا مى شود دنبالش مى روند.
🔻 چون اكثر اينجور هستند، پس به اكثر اعتماد نكن.
اين هم خودش نوعى ديگر استقلال بخشيدن به عقل است و دعوت به اينكه عقل بايد معيار باشد.
🔻 امام عليه السلام در - ادامه خطاب به هشام - مى فرمايد كه :
هشام! به حرف مردم اعتنا نكن، به تشخيص مردم اعتنا نكن؛ تشخيص، تشخيص خودت باشد.
🔻اى هشام! اگر در دست تو يك گردو باشد و هركس به تو برسد بگويد: به به! چه گوهر عاليى! در هيچ خزانه اى پيدا نمى شود، تو كه مى بينى گوهر نيست نبايد گول آنها را بخورى.
🔻نقطه مقابلش: اگر در دست تو گوهرى باشد و هركس به تو برسد بگويد: اين گردو را از كجا آورده اى؟ تو نبايد اعتنا كنى.
اگر همه مردم به اين گوهر گفتند گردو، تو تابع تشخيص و عقل و فكر خودت باش و عقل را راهنماى خود قرار بده.
▪️مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (تعليم و تربيت در اسلام)، ج22، ص: 867- 866- با تلخیص و ویرایش جزئی-
https://eitaa.com/shakhes1340
♦️نمونه ای از سیره امام کاظم(ع) در نهی از منکر
🔻صداى ساز و آواز بلند بود. هركس كه از نزديك آن خانه مى گذشت، مى توانست حدس بزند كه در درون خانه چه خبرهاست؟
بساط عشرت و مىگسارى پهن بود و جام «مى» بود كه پياپى نوشيده مى شد.
🔻كنيزك خدمتكار درون خانه را جاروب زده و خاكروبه ها را در دست گرفته از خانه بيرون آمده بود تا آنها را در كنارى بريزد.
در همين لحظه مردى كه آثار عبادت زياد از چهره اش نمايان بود و پيشانى اش از سجده هاى طولانى حكايت مى كرد از آنجا مى گذشت، از آن كنيزك پرسيد:
«صاحب اين خانه بنده است يا آزاد؟»
🔻- آزاد
🔻معلوم است كه آزاد است. اگر بنده مى بود پرواى صاحب و مالك و خداوندگار خويش را مى داشت و اين بساط را پهن نمى كرد.
🔻ردوبدل شدن اين سخنان بين كنيزك و آن مرد موجب شد كه كنيزك مكث زيادترى در بيرون خانه بكند.
هنگامى كه به خانه برگشت اربابش پرسيد: «چرا اين قدر دير آمدى؟»
🔻كنيزك ماجرا را تعريف كرد و گفت: «مردى با چنين وضع و هيئت مى گذشت و چنان پرسشى كرد و من چنين پاسخى دادم.»
🔻شنيدن اين ماجرا او را چند لحظه در انديشه فرو برد.
مخصوصا آن جمله (اگر بنده مى بود از صاحب اختيار خود پروا مى كرد) مثل تير بر قلبش نشست.
🔻بى اختيار از جا جست و به خود مهلت كفش پوشيدن نداد. با پاى برهنه به دنبال گوينده سخن رفت.
دويد تا خود را به صاحب سخن كه جز امام هفتم حضرت موسى بن جعفر عليه السلام نبود رساند.
🔻به دست آن حضرت به شرف توبه نائل شد، و ديگر به افتخار آن روز كه با پاى برهنه به شرف توبه نائل آمده بود كفش به پا نكرد.
او كه تا آن روز به «بشر بن حارث بن عبد الرحمن مروزى» معروف بود، از آن به بعد لقب «الحافى» يعنى «پابرهنه» يافت و به «بشر حافى» معروف و مشهور گشت.
تا زنده بود به پيمان خويش وفادار ماند، ديگر گرد گناه نگشت. تا آن روز در سلك اشراف زادگان و عياشان بود، از آن به بعد در سلك مردان پرهيزكار و خداپرست درآمد
▪️مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (داستان راستان(1 و 2))، ج18، ص: 286-285-
https://eitaa.com/shakhes1340
🟡سیره نبوی(1)
🔸نرمى در عين صلابت
🔻-پیامبر اکرم (ص)-در مسائل فردى و شخصى و آنچه مربوط به شخص خودش بود نرم و ملايم و با گذشت بود،
گذشت هاى بزرگ و تاريخى اش يكى از علل پيشرفتش بود،
امّا در مسائل اصولى و عمومى، آنجا كه حريم قانون بود، سختى و صلابت نشان مىداد و ديگر جاى گذشت نمى دانست.
🔻پس از فتح مكّه و پيروزى بر قريش، تمام بديهايى كه قريش در طول بيست سال نسبت به خود او مرتكب شده بود ناديده گرفت و همه را يكجا بخشيد، توبه قاتل عموى محبوبش حمزه را پذيرفت،
🔻امّا در همان فتح مكّه، زنى از بنى مخزوم مرتكب سرقت شده بود و جرمش محرز گرديد،
خاندان آن زن كه از اشراف قريش بودند و اجراى حدّ سرقت را توهينى به خود تلقّى مى كردند سخت به تكاپو افتادند كه رسول خدا از اجراى حد صرف نظر كند،
بعضى از محترمين صحابه را به شفاعت برانگيختند،
🔻ولى رنگ رسول خدا از خشم برافروخته شد و گفت: چه جاى شفاعت است؟!
مگر قانون خدا را مى توان به خاطر افراد تعطيل كرد؟
🔻هنگام عصر آن روز در ميان جمع سخنرانى كرد و گفت:
🔹«اقوام و ملل پيشين ازآنجهت سقوط كردند و منقرض شدند كه در اجراى قانون خدا تبعيض مى كردند،
هرگاه يكى از اقويا و زبردستان مرتكب جرم مىشد معاف مى شد و اگر ضعيف و زيردستى مرتكب مى شد مجازات مى گشت.
🔹سوگند به خدايى كه جانم در دست اوست، در اجراى «عدل» درباره هيچ كس سستى نمى كنم هر چند از نزديكترين خويشاوندان خودم باشد.»(ادامه دارد)
▪️مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (وحى و نبوت)، ج2، ص: 257-256-
https://eitaa.com/shakhes1340
🟢مبعث ، روز توحيد و آزادى
🔻روز مبعث خاتم الانبیاء ، روز توحيد و روز آزادى است.
آرى، بدون شك اسلام منادى توحيد در جهان است.
🔻فرياد «لا اله الّا اللّه» را، فرياد اينكه جز خدا چيز ديگرى شايسته پرستش و عبادت، خضوع و كرنش نيست
و بشر جز در پيشگاه حق در پيشگاه هيچ موجودى اعمّ از مجرّد و مادّى نبايد خضوع نمايد،
اين فرياد را اسلام بر آورد:
🔸... تَعالَوْا إِلى كَلِمَةٍ سَواءٍ بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَ لا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئاً وَ لا يَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ(آل عمران :64)
🔻اين آيه همان آيه اى است كه رسول اكرم به عنوان بخشنامه به نام سران جهان آن روز فرستاد.
روز عقل و علم است.
🔻راستى آيا عجيب نيست مردى امّى و درس نخوانده و در سرزمين امّيّت، براى اوّلين بار كه مبعوث مى شود و انقلاب روحى و معنوى پيدا مى كند،
انقلابى كه اتّصال به غيب و ملكوت جهان دارد؛ با اين جمله ها با بشريّت مواجه مى شود:
🔸اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ
قرائت كن به نام پروردگارت كه آفريد.
🔸خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ عَلَقٍ
انسان را از خون بسته (يا حيوانى زالوشكل) آفريد.
🔸اقْرَأْ وَ رَبُّكَ الْأَكْرَمُ
بخوان كه پروردگار تو از همه كريمتر است.
🔸الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ
آنكه قلم به دست بشر داد، خواندن آموخت، نوشتن آموخت، علم آموخت و فكر داد.»
🔻نويسنده كتاب «محمّد پيغمبرى كه از نو بايد شناخت» در كتاب خود مى گويد:
من واقعاً به همه مسلمانان جهان تبريك مى گويم كه پيغمبر آنها با اينكه در سرزمين امّيّت مبعوث شد سخن خود را با علم و سواد و معلومات و دفتر و كتاب و قلم شروع كرد.
▪️مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (خورشيد دين هرگز غروب نمى كند)، ج3، ص: 382-381-
https://eitaa.com/shakhes1340
🟡 سیره نبوی(2)
🔸ظرفيّت شنيدن انتقاد و تنفّر از مدّاحى و چاپلوسى
🔻-پیامبر اکرم(ص)- گاهى با اعتراضات برخى ياران مواجه مى شد امّا بدون آنكه درشتى كند نظرشان را به آنچه خود تصميم گرفته بود جلب و موافق مى كرد.
🔻از شنيدن مدّاحى و چاپلوسى بيزار بود، مى گفت:
«به چهره مدّاحان و چاپلوسان خاك بپاشيد.»
🔻محكم كارى را دوست داشت، مايل بود كارى كه انجام مى دهد متقن و محكم باشد،
تا آنجا كه وقتى يار مخلصش سعد بن معاذ از دنيا رفت و او را در قبر نهادند، او با دست خويش سنگها و خشتهاى او را جابجا و محكم كرد و آنگاه گفت:
«من مى دانم كه طولى نمى كشد همه اينها خراب مى شود، امّا خداوند دوست مى دارد كه هرگاه بنده اى كارى انجام مى دهد آن را محكم و متقن انجام دهد.»
▪️مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (وحى و نبوت)، ج2، ص: 261-260-
https://eitaa.com/shakhes1340
🟡 سیره نبوی(3)
♦️مبارزه با نقاط ضعف
🔻-پیامبر اکرم(ص)- از نقاط ضعف مردم و جهالت هاى آنان استفاده نمى كرد،
بر عكس، با آن نقاط ضعف مبارزه مى كرد و مردم را به جهالت شان واقف مىساخت.
🔻روزى كه ابراهيم پسر هجده ماهه اش از دنيا رفت؛ از قضا آن روز خورشيد گرفت.
مردم گفتند: علّت اينكه كسوف شد مصيبتى است كه بر پيغمبر خدا وارد شد.
🔻او در مقابل اين خيال جاهلانه مردم سكوت نكرد و از اين نقطه ضعف استفاده نكرد، بلكه به منبر رفت و گفت:
ايّها النّاس! ماه و خورشيد دو آيت از آيات خدا هستند و براى مردن كسى نمى گيرند.
▪️مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (وحى و نبوت)، ج2، ص: 261-260-
https://eitaa.com/shakhes1340
🔸پرسش118 : فلسفه و فایده نماز چيست؟
♦️فلسفه احکام و قوانین در اسلام (2)
⏺ سلسله« پرسشها و پاسخهای هفتگی»
🔻براى بعضى خيلى عجيب به نظر مى رسد كه اسلام كه دين اينچنين جامعى است و يك دين اجتماعى است،
از يك طرف عدالت اجتماعى را جزء هدفهاى انبياء ذكر مى كند (لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْمِيزانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ)
و از طرف ديگر براى دو ركعت نماز خواندن آنقدر ارزش قائل مىشود كه آن را مرز ميان اسلام و كفر مى داند.
🔻اين تعبير «الصَّلاةُ عَمودُ الدّينِ» حديث نبوى است و از اميرالمؤمنين و حضرت باقر (ع) هم نقل شده است .
مى فرمايد: مَثَل نماز مَثَل عمود يك خيمه است. يك خيمه نياز به چادر، طناب و چيزهاى ديگر دارد
ولى آن عمودى كه خيمه را به پا مى دارد اساس آن است كه اگر خوابيد همه چيز ديگر خوابيده است.
🔻اين همه اهميت براى نماز قائل شدن براى چيست؟ چه جهت و خصوصيتى دارد؟ فلسفه نماز چيست؟
🔻درباره فلسفه اين عبادات، هم از خود قرآن و هم از احاديث و هم از كلمات علماى خيلى قديم دو نكته استفاده مى شود:
1️⃣ يك نكته اين است كه در نماز اين فايده و اثر بار است كه به پادارنده ساير مقررات است.
🔻وقتى انسان نماز بخواند و اين عباداتى را كه فلسفه آنها در ياد خدا بودن است به جاى آورد، در اين صورت هميشه در ياد دارد كه بنده است،
هميشه در ياد دارد كه خدايى دارد كه آن خدا از او غافل نيست و طبعاً هميشه در ياد دارد كه اين خدا از او وظايفى و تكاليفى خواسته است.
🔻اين يك ضامنى است براى اجراى دستورهاى اخلاقى و دستورهاى اجتماعى يعنى پشتوانه مقررات است.
🔻چون واضع مقررات اخلاقى و اجتماعى خداست، انسان با عبادت هميشه به ياد آن واضع قانون است و به ياد آن كه مخالفت با قانون او چه كيفرهايى دارد.
پس به اين وسيله، نماز، انسان را از كار بد باز مىدارد. قرآن هم مى فرمايد:
«إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ»
(ادامه دارد)
▪️مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (انسان شناسى قرآن)، ج29، ص: 261-263-با تلخیص و ویرایش جزئی-
https://eitaa.com/shakhes1340
⭕️فرق اقامه نماز با خواندن نماز
🔻بايد توجه داشت كه قرآن مجيد - در بیان اوصاف متقین - نمى گويد نماز مى خوانند،
بلكه مى فرمايد: وَ يُقيمونَ الصَّلاةَ.«نماز را بپا مىدارند»
🔻فرق است ميان نماز خواندن و نماز را بپا داشتن؛
🔻اصولًا مواردى كه در قرآن «نماز خواندن» تعبير شده است، در مقام مذمّت است؛ يعنى سخن از كسانى بوده كه نمازهايشان ايراد داشته است.
🔻اقامه (بپا داشتن) نماز چيست؟
🔻بپا داشتن نماز آن است كه حق نماز ادا شود، يعنى نماز به صورت يك پيكر بى روح انجام نگردد بلكه نمازى باشد كه واقعاً بنده را متوجه خالق و آفريننده خويش سازد؛
و اين است معنى «ذكر اللَّه» كه در آيه شريفه 14 سوره طه بدان اشاره شده: أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْرى
🔻ياد خدا بودن مساوى است با فراموش كردن غير خدا.
🔻اگر انسان و لو مدت كوتاهى با خدا در راز و نياز باشد و از او استمداد جويد و او را ثنا گويد،
او را به اللَّه بودن، رب بودن، رحمن بودن، رحيم بودن، احد بودن، صمد بودن، لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يولَدْ. وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً احَد بودن توصيف كند، عالىترين تأثيرها در نفس او گذاشته مى شود
و روح انسان آنچنان ساخته مى شود كه مذهب اسلام مى خواهد، و بدون چنين برنامه اى امكانپذير نيست.
▪️مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (آشنايى با قرآن(1 - 5))، ج26، ص: 124-با تلخیص و ویرایش جزئی -
https://eitaa.com/shakhes1340
⭕️منشأ خطاهای فکری بشر از دیدگاه قرآن(1)
♦️پیروی از ظنّ و گمان بجاى علم و يقين(1)
🔻اگر بشر خود را مقيد كند كه در مسائل تابع يقين باشد و گمان را به عوض يقين نپذيرد، به خطا نخواهد افتاد.
🔻 قرآن روى اين مسئله بسيار تأكيد نموده است و حتى در يك جا تصريح دارد كه بزرگترين لغزشگاه فكرى بشر همين پيروى از گمان است و يا در جاى ديگر خطاب به پيامبر مى فرمايد:
«وَ انْ تُطِعْ اكْثَرَ مَنْ فِى الْارْضِ يُضِلّوكَ عَنْ سَبيلِ اللَّهِ انْ يَتَّبِعونَ الَّا الظَّنَّ وَ انْ هُمْ الّا يَخْرُصونَ» (انعام/ 116)
اكثر مردم زمين چنين اند كه از گمان پيروى مى كنند. تو هم اگر بخواهى از آنها پيروى كنى تو را نيز گمراه مى كنند چون مردم تابع گمانند نه يقين و به همين دليل خطا مى كنند.
🔻البته بايد توجه داشت كه در مسائل ظنّى و احتمالى و در مواردى كه نمى توان يقين حاصل نمود، مى بايد همان ظن و احتمال را در نظر گرفت.
اما ظن را به جاى ظن و احتمال را به جاى احتمال بايد پذيرفت نه آنكه ظن و احتمال را به جاى يقين در نظر گرفت.
اين دومى است كه ايجاد خطا مى كند.
(ادامه دارد)
▪️مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (آشنايى با قرآن(1 - 5))، ج26، ص: 65-64- با تلخیص و ویرایش جزئی -
https://eitaa.com/shakhes1340
🟢كليد شخصيت امام حسين عليه السلام
✅ ادعاى اينكه كسى بگويد من كليد شخصيت كسى مانند على(ع) يا حسين بن على(ع) را به دست آورده ام، انصافاً ادعاى گزافى است و من جرأت نمى كنم چنين سخنى بگويم،
✅ اما اين قدر مى توانم ادعا كنم كه :
**در حدودى كه من حسين را شناخته
و تاريخچه زندگى او را خوانده ام...مى توانم اينطور بگويم كه :**
✅ از نظر من كليد شخصيت حسين حماسه است،
شور است،
عظمت است،
صلابت است،
شدت است،
ايستادگى است،
حق پرستى است.
✅ سخنانى كه از حسين بن على عليه السلام نقل شده نادر است
ولى همان مقدارى كه هست از همين روح حكايت مى كند.
✅ از حسين بن على پرسيدند:
شما سخنى را كه با گوش خودت از پيغمبر شنيده باشى، براى ما نقل كن.
✅ ببينيد انتخاب حسين از سخنان پيغمبر چگونه است!
از همين جا شما مى توانيد مقدار شخصيت او را به دست آوريد.
✅ حسين عليه السلام گفت :
آنچه كه من از پيغمبر شنيده ام اين است:
«انَّ اللَّهَ تَعالى يُحِبُّ مَعالِىَ الْامورِ وَ اشْرافَها وَ يُكْرِهُ سَفْسافَها»
خدا كارهاى بزرگ و مرتفع را دوست مى دارد،
از چيزهاى پست بدش مى آيد.
✅ رفعت و عظمت را ببينيد كه وقتى مى خواهد سخنى از پيغمبر نقل كند
اينچنين سخنى را انتخاب مى كند؛
در واقع دارد خودش را نشان مى دهد.
▪️مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (حماسه حسينى(1 و 2))، ج17، ص: 46-45- با تلخیص و ویرایش -
https://eitaa.com/shakhes1340
🟢أفضل الشهداء
🔸بمناسبت سالروز ولادت با سعادت ابوالفضل العباس (ع) و روز جانباز
✅ مقام جناب أبو الفضل بسيار بالاست.
✅ ائمّه ما فرموده اند: «انَّ لِلْعَبّاسِ مَنْزِلَةً عِنْدَ اللَّهِ يَغْبطُهُ بِها جَميعُ الشُّهَداءِ»
عبّاس مقامى نزد خدا دارد كه همه شهدا غبطه مقام او را مى برند
✅ متأسفانه تاريخ از زندگى آن بزرگوار اطلاعات زيادى نشان نداده؛
يعنى اگر كسى بخواهد كتابى در مورد زندگى ايشان بنويسد مطلب زيادى پيدا نمى كند.
✅ ولى مطلب زياد به چه درد مى خورد؟
گاهى يك زندگى يك روزه يا دوروزه يا پنج روزه يك نفر كه ممكن است شرح آن بيش از پنج صفحه نباشد،
آنچنان درخشان است
كه امكان دارد به اندازه دهها كتاب ارزش آن شخص را ثابت كند، و جناب أبو الفضل العبّاس چنين شخصى بود.
✅ سن ايشان در كربلا در حدود سى و چهار سال بوده است و داراى فرزندانى بوده اند كه يكى از آنها به نام عبيد الله بن عبّاس بن علىّ بن أبي طالب است و تا زمانهاى دور زنده بوده است.
✅ جناب أبو الفضل در وقت شهادت امير المؤمنين، كودكى نزديك به حد بلوغ يعنى در سن چهارده سالگى بوده است.
✅ در مقاتل معتبر اين مطلب را نوشته اند كه :
امير المؤمنين على عليه السلام يك وقتى به برادرشان عقيل فرمودند براى من زنى انتخاب كن كه «وَلَدَتْهَا الْفُحولَةُ» نژاد از شجاعان برده باشد.
✅ عقيل نسّابه است، نسب شناس و نژادشناس بوده و عجيب هم نژادشناس بوده و قبايل و پدر و مادرها را و اينكه كى از كجا نژاد مى برد مى شناخته است.
✅ فوراً گفت: «عَنّى لَكَ بِامِّ الْبَنينَ بِنْتِ خالِدٍ»
آن زنى كه تو مى خواهى امّ البنين است.
امّ البنين يعنى مادر پسران (مادر چند پسر)،
✅همين دختر را براى امير المؤمنين خواستگارى كردند
و از او چهار پسر براى امير المؤمنين متولد شد
و ظاهراً دخترى از او به دنيا نيامده است. بعد اين زن به معنى واقعى امّ البنين يعنى مادر چند پسر شد.
🔸مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (حماسه حسينى(1 و 2))، ج17، ص: 363-360-با تلخیص و ویرایش
https://eitaa.com/shakhes1340
🟢گریه های احیاگر!
(به مناسبت سالروز ولادت باسعادت حضرت سید الساجدین علیه السلام)
🔻براى على بن الحسين(ع) فرصتى نظير فرصت امام أبا عبد اللَّه(ع) پدر بزرگوارش پيدا نشد، همچنان كه فرصتى نظير فرصتى كه براى امام صادق(ع) پديد آمد پيدا نشد،
اما براى كسى كه مى خواهد خدمتگزار اسلام باشد همه مواقع فرصت است ولى شكل فرصتها فرق مى كند.
🔻ببينيد امام زين العابدين به صورت دعا چه افتخارى براى دنياى شيعه درست كرده؟! و در عين حال در همان لباس دعا امام كار خودش را مى كرد.
🔻بعضى خيال كرده اند امام زين العابدين چون در مدتى كه حضرت بعد از پدر بزرگوارشان حيات داشتند قيام به سيف نكردند، پس گذاشتند قضايا فراموش شود.
🔻ابداً [چنين نيست]، از هر بهانه اى استفاده مى كرد كه اثر قيام پدر بزرگوارش را زنده نگه دارد. آن گريه ها كه گريه مى كرد و يادآورى مى نمود براى چه بود؟
آيا تنها يك حالتى بود مثل حالت آدمى كه فقط دلش مى سوزد و بى هدف گريه مى كند؟!
يا مى خواست اين حادثه را زنده نگه دارد و مردم يادشان نرود كه چرا امام حسين قيام كرد و چه كسانى او را كشتند؟
اين بود كه گاهى امام گريه مى كرد، گريه هاى زياد.
🔻روزى يكى از خدمتگزارانش عرض كرد: آقا! آيا وقت آن نرسيده است كه شما از گريه بازايستيد؟ (فهميد كه امام براى عزيزانش مى گريد.)
فرمود: چه مى گويى؟! يعقوب يك يوسف بيشتر نداشت، قرآن عواطف او را اينطور تشريح مى كند: «وَ ابْيَضَّتْ عَيْناهُ مِنَ الْحُزْنِ»
من در جلوى چشم خودم هجده يوسف را ديدم كه يكى پس از ديگرى بر زمين افتادند.
▪️مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (سيرى در سيره ائمه اطهار عليهم السلام)، ج18، ص: 34-33- با تلخیص و ویرایش جزئی -
https://eitaa.com/shakhes1340