🔸موضوع : اسلام و دموکراسی ⁉️
▪️پرسش49 : اگر جمهورى به معنى اقامه حاكميت همه مردم است در اینصورت«جمهورى اسلامى» با طرح مفاهيمى مثل ولايت فقيه و حاکمیت دین اين توهم را پيش مىآورد كه در مفهوم «جمهورى اسلامى» تناقض و تعارض وجود دارد- حاکمیت مردم یا حاکمیت دین و ولایت فقیه ؟- ایا اين تعارض به نحوى حل شدنى است؟
🔹پاسخ اجمالی :
1️⃣ به هيچ وجه بین جمهوریت و اسلامیت تعارض نيست چون حق حاكميت مردم - دموکراسی - به معنى اين است كه مردم حق دارند كه سرنوشت خود را خودشان در دست بگيرند و چنین امری ملازم با اين نيست كه مردم خودشان را از گرايش به يك مكتب و ايدئولوژى و از التزام و تعهد به يك مكتب معاف بشمارند. 2️⃣درحكومت اسلامى ، جنبه اسلامى بودن ان ، به حاكميت عملى يك طبقه – روحانیت - ارتباط ندارد، به حاكميت يك ايدئولوژى ارتباط دارد، ايدئولوژيى كه اكثريت قاطع مردم به ان مؤمن و معتقدند و گرايش دارند و خواهان آناند و مى خواهند در كادر آن حركت كنند .
3️⃣نقش فقيه در يك كشور اسلامى كه ملتزم و متعهد به اسلام است و اسلام را به عنوان يك ايدئولوژى پذيرفته است نقش يك ايدئولوگ است نه نقش يك حاكم. يعنى اوست كه نظارت مىكند بر اين كه اين ايدئولوژى درست اجرا مىشود يا نه، 4️⃣ ولايت فقيه ولايت ايدئولوژيك است و اساسا خود فقيه را مردم انتخاب مىكنند. اين خودش عين دموكراسى است. مجموعه آثاراستادشهيدمطهرى، ج24، ص: 330-333(با تلخیص و ویرایش)
@shakhes1340
اسلام و دموکراسی ⁉️ 🔸پاسخ تفصیلی :
1️⃣ به هيچ وجه بین اسلام و دموکراسی - جمهوریت - تعارضى نيست. مسئله «جمهورى» مربوط به شكل حكومت است كه البته مستلزم نوعى دموكراسى است يعنى مردم حق حاكميت دارند. حق حاكميت به معنى اين است كه مردم حق دارند كه سرنوشت خودشان را خودشان در دست بگيرند و اين ملازم با اين نيست كه مردم خودشان را از گرايش به يك مكتب و ايدئولوژى و از التزام و تعهد به يك مكتب معاف بشمارند.
2️⃣حكومت اسلامى و جنبه اسلامى بودن حكومت به حاكميت عملى يك طبقه – روحانیت - ارتباط ندارد، به حاكميت يك ايدئولوژى ارتباط دارد، ايدئولوژيى كه اكثريت قاطع مردم در گذشته ابراز كرده اند كه به اين ايدئولوژى مؤمن و معتقدند و گرايش دارند و خواهان آناند و مىخواهند در كادر آن حركت كنند .
3️⃣ حق حاكميت مردم به معنى اين است كه مردم حق قانونگذارى دارند كما اين كه در دوره مشروطيت هم قانون اساسى بر مبناى دين اسلام بود و خود قانون اساسى و متمم قانون اساسى در كمال صراحت مىگويد هر قانونى كه بر ضد قوانين اسلام باشد قانونيت نخواهد داشت و مجلس حق وضع چنين قانونى را ندارد، يا اصل دوم متمم قانون اساسى پنج نفر از فقهاى طراز اول را به عنوان ناظر بر اين قوانين [معرفى مىكند] كه بر خلاف اصول و ضوابط اسلامى نباشد.هيچ وقت كسانى كه انقلاب مشروطيت را بپا كردند اينها را بر ضد دموکراسى و روح مشروطيت و حتى جعل قانون و تقنين ندانستند زيرا قوانين را در كادر اصول كلى اسلامى وضع مىكردند.
4️⃣ عمده در مسئله دموکراسى همين است كه در مرحله اجرا اين مردم خودشان بايد باشند كه مجرى قانون باشند، حال يا مجرى قانونى كه خود وضع كرده اند يا مجرى قانونى كه فرضا به وسيله يك فيلسوف وضع شده است و اين مردم مكتب آن فيلسوف را پذيرفته اند و يا مجرى قانونى كه به وسيله وحى الهى وضع شده است.
5️⃣ جمهورى اسلامى و اسلامى بودن اين جمهورى به هيچ وجه بر ضد حاكميت ملى نيست و به طور كلى با دموكراسى به هيچ وجه منافات ندارد چون هيچگاه اصول دموكراسى ايجاب نمىكند كه هيچ مكتبى بر يك جامعه حاكم نباشد. احزاب معمولا خود را وابسته به يك ايدئولوژى معين مىدانند و افتخار هم مىكنند ولى اين را هرگز بر ضد اصول دموكراسى نمى شمارند . 6️⃣ مسئله ولايت فقيه اين نيست كه فقيه خودش در رأس دولت قرار مىگيرد، خودش مىخواهد عملا حكومت كند و مجرى باشد. نقش فقيه در يك كشور اسلامى كه ملتزم و متعهد به اسلام است و اسلام را به عنوان يك ايدئولوژى پذيرفته است نقش يك ايدئولوگ است نه نقش يك حاكم. وقتى كه مردم آن ايدئولوژى را پذيرفته اند قهرا براى ايدئولوگ هم نقشى قائل هستند يعنى اوست كه نظارت مىكند بر اين كه اين ايدئولوژى درست اجرا مىشود يا نه، آيا اين شخص كه مىخواهد رئيس دولت بشود و به عنوان مجرى قانون در كادر اصول اين ايدئولوژى حركت كند صلاحيت چنين كارى را از نظر آن ايدئولوژى دارد يا ندارد؟ 7️⃣ اساسا ولى، فقيه را بر خلاف سلطان و شاه خود مردم انتخاب مىكنند، رهبر را خود مردم انتخاب كردند و خود مردم انتخاب مىكنند، مرجع را خود مردم به عنوان يك صاحب نظر در اين مكتب انتخاب مىكنند . بنابراين، اين چه تناقضى هست ميان جمهورى بودن و اسلامى بودن؟ آيا اين كه شكل حكومت موقت باشد و محتوا اسلامى باشد تناقض است؟ چه رابطه اى ميان اين دو است؟ مجموعه آثاراستادشهيدمطهرى، ج24، ص: 334-332( با تلخیص و ویرایش)
@shakhes1340
‼️"غربال شدن «خواص» در فتنه انتخابات"
شهید مطهری:
✅در سال 1325 كه مرحوم آقا سيد ابوالحسن فوت كرد و آقاى بروجردى مرجع شد من در فاصله چند روز گفتم : تمام مشكلات من در باب خلافت حل شد، يعنى گذشته را در پرتو حال شناختم. ✅آقاى آقا سيد ابوالحسن بود و مرجع كل فى الكل و من حدود هشت سال بود كه در قم بودم و افراد زيادى را مىشناختم كه آدمهاى خوبى بودند. يكمرتبه مىخواست يك قدرت بزرگ روحانى - مرجعیت- از مقامى به مقام ديگر منتقل شود، يك امتحان بسيار بزرگ. ✅من يكمرتبه ديدم مثل اينكه حوزه قم زيرورو شد. يك حالت هول عجيبى به افراد افتاد. حال، هر فردی گرايشى به يك آقا داشت. در راه گرايش به اين آقا و كوبيدن بقيه آقايان همه چيز فراموش شده بود. ✅مثل اينكه موقتاً همه، همه چيز را فراموش كرده بودند. يك حالت جنون آميزى به وجود آمده بود. اين آن را تعديل مىكرد و آن يكى را تفسيق، و ديگرى بعكس. ✅گفتم سبحان اللَّه! بشر چه موجودى است! پس اگر روزى پيغمبرى بخواهد بميرد و يك خلافت به آن عظمت بخواهد منتقل شود، مى بيند آن عادلترين عادلها تبديل مىشود به فاسقترين فاسقها.
✅از امتحانهايى كه در زمان حاضر براى بشر پيش مىآيد انسان مى تواند طبيعت بشر در گذشته را بفهمد، كه مىفهمد. ✅همين ماها هم اگر بوديم از همين كارها مىكرديم. چيز عجيبى نيست كه انسان فكر مىكند آدمهاى خيلى استثنايى آمدند خلافت على عليه السلام را غصب كردند.
نه، اگر ماها هم بوديم همين كارها را مىكرديم. 🔸اين است كه همانطور كه انسان مسائل حال را در پرتو گذشته مى شناسد، مسائل گذشته را نيز در پرتو حال مىتوان شناخت. اين، سخن اساسى و درستى است.
مجموعه آثاراستادشهيدمطهرى ج15 ص171 http:/shakhes1340.blogfa.com/ @shakhes1340
⭕️ توصیه هشدار دهنده امام خمینی به علما و طلاب (3) 🔹من این نگرانی که همیشه هی در دلم هست این است که من خوف این را دارم که مردم به واسطه امثال من به بهشت بروند؛ آنها برای خدا توجه به آقایان دارند، و ما هم و شما هم دعوت میکنید مردم را به خیر و صلاح؛ من خوف این را دارم که آنها برای خاطر ما و شنیدن حرف ما به بهشت بروند و ما برای خاطر اینکه خودمان مهذب نبودیم به جهنم. و آن خوف زیادی که من دارم این است که ما روبرو بشویم با آنها، ما در جهنم باشیم، آنها در بهشت باشند و اشراف به ما پیدا کنند. و این خجالت را انسان کجا ببرد که اینها برای خاطر ما به آن مقامات رسیدهاند و ما برای خاطر هواهای نفسانی به این درجه سُفلی ،این یک خوفی است که بسیاری از اوقات من متذکرش هستم. 🔸یک قصهای را برای من نقل کردهاند که یکی از تجار پیش یکی از علمای بزرگ- حالا کی بوده است نمیدانم- رفته است و گفته است که آقا! اگر پشت کتابی یک چیزی نوشتهاند به ما هم بگویید، کتابها معلوم، اما اگر پشت کتابی چیزی نوشتهاند که شما از آن مطلع هستید به ما هم بگویید برایاینکه ما میبینیم که شما ما را دعوت میکنید به خیر و صلاح، و خودتان نیستید اصلش. معلوم میشود یک مطلب دیگری در کار است. آن آقا گریه کرده است- از قراری که گفتهاند- و گفته است حاجی هیچ چیز دیگری نیست و ما فاسد هستیم. صحیفه امام خمینی (ره)،جلد ۱۸ - 28تیر 1362 در جمع نمایندگان مجلس خبرگان
@shakhes1340
🔸فرق دموکراسی اسلامی با دموکراسی غربی
▪️پرسش 50 : تفاوت دموکراسی غربی با دموکراسی اسلامی را تبیین کنید .
🔹پاسخ اجمالی :
1⃣دموكراسى در اسلام بر اساس آزاديهاى انسانى بنا شده است نه بر اساس رهايى حيوانيت؛ و امكان ندارد انسانيت انسان آزاد باشد در حالى كه حيوانيت او رهاست. يعنى [در رابطه] انسانيت و حيوانيت، يا بايد حيوانيت تابع و مطيع انسانيت باشد و يا انسانيت انسان مقهور و ذليل و برده حيوانيتش باشد.
اما دموكراسى در مفهوم غربى در حدود آزاديها و رهاييهاى حيوانى- و اینکه ملاک ، خواسته های بشر است هر چه که باشد - خلاصه مىشود.
2⃣ بازگشت دموکراسی غربی –معیار بودن خواسته های بشر- همان تز ملانصرالدين است كه سوار قاطرش بود، گفتند كجا مىروى؟ گفت: «هر جا كه ميل قاطر باشد.» آنها مىگويند ملت ما اينچنين خواسته است!نگلستان در ده سال پيش - ده سال پیش زمان استاد مطهری یعنی بیش از 40سال قبل - مسئله همجنس بازى را روى چه اساسى قانونى كرد؟ روى اساس دموكراسى. گفت قانون آن است كه ملت بخواهد، مردم بخواهند، اكثريت مردم ما در عمل نشان دادهاند كه همجنس بازى را مىخواهند.دموكراسى ايجاب مىكند كه اين كار قانونى باشد.در حالی که از منظر اسلام انسان نبايد تابع شهوت و ميل هاى خودش باشد. بايد حيوانيت انسان تابع و مطيع انسانيت او باشد.
مجموعه آثاراستادشهيدمطهرى، ج24، ص: 217-219- با تلخیص و ویرایش -
@shakhes1340
⬅️ فرق دموکراسی اسلامی با دموکراسی غربی 🔹پاسخ تفصیلی :
1⃣ دموكراسى در مفهوم غربى در حدود آزاديها و رهايي هاى حيوانى خلاصه مىشود. دموكراسى غربى همان است كه ما نتيجهاش را امروز در پيشروترين كشورهاى دموكراسى غرب مثلا انگلستان و فرانسه مىبينيم.
انگلستان در ده سال پيش مسئله همجنسبازى را روى چه اساسى قانونى كرد؟ روى اساس دموكراسى. گفت قانون آن است كه ملت بخواهد، مردم بخواهند، اكثريت مردم ما در عمل نشان دادهاند كه همجنس بازى را مىخواهند.دموكراسى ايجاب مىكند كه اين كار قانونى باشد.
2⃣ ما مىگوييم خواسته بشر و اين كه انسان هر چه بخواهد، ملاك نيست. اين همان تز ملانصرالدين است كه سوار قاطرش بود، گفتند كجا مىروى؟ گفت: «هر جا كه ميل قاطر باشد.» انسان كه نبايد تابع شهوت و ميل هاى خودش باشد. آنها مىگويند ملت ما اينچنين خواسته است!
*⃣به واسطه اعدام چند نفر همجنس باز، كشورهاى به اصطلاح دموكرات دنيا و پيشرفته در دموكراسى اعتراض كردند. در ورقهاى كه از زبان فرانسه ترجمه كرده بودند ديدم چند گروه اعتراض كرده بودند كه اين بر ضد دموكراسى و آزادى است كه همجنس بازى در كشورى مانند ايران جرم شناخته شود. آنوقت چند گروه هم عليه ايران اعلاميه داده بودند. در صدر همه، گروه همجنس بازان مؤنث بود. بعد مثلا اتحاديه خلق همجنس بازان و گروه سوسياليست همجنس بازان، از اين قبيل اسم هاى عجيب و غريب.
3⃣ما مى خواهيم دموكراسى را بر اساس آزاديهاى انسانى بنا نهيم نه بر اساس رهايى حيوانيت؛ و امكان ندارد انسانيت انسان آزاد باشد در حالى كه حيوانيت او رهاست. يعنى [در رابطه] انسانيت و حيوانيت، يا بايد حيوانيت تابع و مطيع انسانيت باشد و يا انسانيت انسان مقهور و ذليل و برده حيوانيتش باشد. مجموعه آثاراستادشهيدمطهرى، ج24، ص: 217-219-با تلخیص و ویرایش-
@shakhes1340
⭕️ قرآن و مهجوريت آن (1)
✅ ما امروز از اين نسل گله داريم كه چرا با قرآن آشنا نيست؟ چرا در مدرسه ها قرآن ياد نمى گيرند، حتى به دانشگاه هم كه مىروند از خواندن قرآن عاجزند؟ البته جاى تأسف است كه اين طور است. اما بايد از خودمان بپرسيم ما تاكنون چه اقدامى در اين راه كرده ايم؟ آيا با همين فقه و شرعيات و قرآن كه در مدارس است توقع داريم نسل جوان با قرآن آشنايى كامل داشته باشد؟!
✅ عجبا كه خود نسل قديم قرآن را متروك و مهجور كرده، آنوقت از نسل جديد گله دارد كه چرا با قرآن آشنا نيست. قرآن در ميان خود ما مهجور است و توقع داريم نسل جديد به قرآن بچسبد. ✅ الآن ثابت مىكنم كه چگونه قرآن در ميان خود ما مهجور است:
اگر كسى علمش علم قرآن باشد يعنى در قرآن زياد تدبّر كرده باشد، تفسير قرآن را كاملًا بداند، اين آدم چقدر در ميان ما احترام دارد؟ هيچ. ✅ اما اگر كسى كفايه آخوند ملّا كاظم خراسانى را بداند، يك شخص محترم و باشخصيتى شمرده مىشود.
✅ پس قرآن در ميان خود ما مهجور است، و در نتيجه همين اعراض از قرآن است كه به اين بدبختى و نكبت گرفتار شده ايم. 🔸ما مشمول شكايت رسول خدا صلى الله عليه و آله هستيم كه به خدا شكايت مىكند:
يا رَبِّ انَّ قَوْمِى اتَّخَذوا هذَا الْقُرْ انَ مَهْجوراً -. فرقان/ 30: [پروردگارا، قوم من اين قرآن را مهجور ساختند.].
مجموعه آثاراستادشهيدمطهرى ج ص24 ص 535 - 533
@shakhes1340
🔸 به اطلاع اعضای محترم کانال اندیشه مطهر می رساند:
1⃣ از آغاز راه اندازی کانال اندیشه مطهر (اول مهر ۱۳۹۸) تا کنون، به (۵۰)پرسش اساسی و مبتلابه جامعه (در زمینه مسائل اعتقادی،سیاسی،تاریخی) بر اساس آثار شهید مطهری پاسخ داده شده است.
2⃣ مجموعه این پرسشها و پاسخها بهمراه مطالب متنوع دیگر (خاطرات و کلمات قصار شهید مطهری) در وبلاگ 👇 قابل دریافت می باشد.
http://shakhes1340.blogfa.com/
🔹 تناقض علم و دین ؟
🔸پرسش51 : منشا پیدایش اندیشه «تناقض علم و دین در غرب» را تبیین کنید .
🔹 پاسخ شهید مطهری :
1️⃣ فکر تناقض علم و دين که در ميان غربی ها در قرون اخير زياد مورد بحث و گفتگو واقع شده است دو ريشه دارد:
الف - كليسا برخی از مسائل علمى و فلسفى قديم را به عنوان مسائل دينى كه از جنبه دينى نيز بايد به آنها معتقد بود پذيرفته بود و پیشرفت های علوم، خلاف آنها را ثابت كرد.
ب- پیشرفت علوم اوضاع زندگى بشر را دگرگون كرد و شكل زندگى را تغيير داد.
2️⃣ جامدهاى متدين نما همان طورى كه به پاره اى مسائل فلسفى بی جهت رنگ مذهبى دادند، شكل ظاهر مادى زندگى را هم مىخواستند جزء قلمرو دين به شمار آورند. افراد جاهل و بى خبر نيز تصور كردند كه واقعاً همينطور است و دين براى زندگى مادى مردم شكل و صورت خاصى در نظر گرفته است و چون به فتواى علم بايد شكل مادى زندگى را عوض كرد، پس علم فتواى منسوخيت دين را صادر كرده است.
نتیجه انکه جمود دسته اول و بى خبرى دسته دوم فكر موهوم تناقض علم و دين را به وجود آورد.
3️⃣ اسلام دينى است پيشرو و پيش برنده. قرآن كريم براى اينكه مسلمانان را متوجه كند كه همواره بايد در پرتو اسلام در حال رشد و نمو و تكامل باشند، مثلى مىآورد:
🔸مى فرماید: مثل پيروان محمد مثل دانه اى است كه در زمين كاشته شود. آن دانه ابتدا به صورت برگ نازكى از زمين مىدمد، سپس خود را نيرومند مىسازد، سپس روى ساقه خويش مى ايستد. آنچنان با سرعت و قوّت اين مراحل را طى مىكند كه كشاورزان را به شگفت مىآورد.
اين مثلى است از جامعه اى كه منظور قرآن است، نمودارى است از آنچه آرزوى قرآن است. قرآن اجتماعى را پى ريزى مىكند كه دائماً در حال رشد و توسعه و انبساط و گسترش باشد.
4️⃣ ويل دورانت مورخ فرانسوی مىگويد: هيچ دينى مانند اسلام پيروان خويش را به نيرومندى دعوت نكرده است. تاريخ صدر اسلام نشان داد كه اسلام چقدر براى اينكه اجتماعى را از نوبسازد و پيش ببرد تواناست.
5️⃣اسلام، هم با جمود مخالف است و هم با جهالت. خطرى كه متوجه اسلام است، هم از ناحيه اين دسته است و هم از ناحيه آن دسته. جمودها و خشك مغزىها و علاقه نشان دادن به هر شعار قديمى- و حال آنكه ربطى به دين مقدس اسلام ندارد- بهانه به دست مردم جاهل مىدهد كه اسلام را مخالف تجدد به معنى واقعى بشمارند. 6️⃣از طرف ديگر، تقليدها و مدپرستىها و غرب زدگىها و اعتقاد به اينكه سعادت مردم مشرق زمين در اين است كه جسماً و روحاً و ظاهراً و باطناً فرنگى بشوند، تمام عادات و آداب و سنن آنها را بپذيرند، قوانين مدنى و اجتماعى خود را كوركورانه با قوانين آنها تطبيق دهند، بهانه اى به دست جامدها داده كه به هر وضع جديدى با چشم بدبينى بنگرند و آن را خطرى براى دين و استقلال و شخصيت اجتماعى ملتشان به شمار آورند.
🔸در اين ميان آن كه بايد غرامت اشتباه هر دو دسته را بپردازد اسلام است. مجموعه آثاراستادشهيدمطهرى، ج19، ص: 113-111
@shakhes1340
🔸توصیه امام خمینی به لزوم رعایت دستورات پزشک
🔹مخاطب: برادر بزرگوارشان ایه الله سید مرتضی پسندیده،
بسمه تعالی
✅برادر بزرگوارم، قربانت شوم شما را به خدای متعال قسم میدهم به حرفهای دکتر ترتیب اثر دهید. چرا موجب نگرانی همه میشوید؟ ✅خداوند لازم نموده است که در مواقع احتمال ضرر، انسان از آنچه موجب است اجتناب کند، اگرچه ترک حج و صوم و صلوة باشد. ✅شما میخواهید موافق حکم خدا عمل کنید، کاری نکنید که خداوند نعوذبالله از شما ناراضی باشد. این احتیاطات شما برخلاف شرع است و لازم است از آن اجتناب فرمایید. والسلام.
روح الله الموسوی الخمینی 13 فروردین 1365 / 22 رجب 1406
@shakhes1340
🔸قاعده ملازمه بین حکم عقل و حکم شرع
🔹پرسش ۵۲ : معنای ملازمه بین حکم عقل و شرع چیست ؟
🔸پاسخ اجمالی :
1️⃣يكى از مسلمات اسلامى، خصوصاً از نظر ما شيعيان، اين است كه احكام شرعى تابع و منبعث از يك سلسله مصالح و مفاسد واقعى است؛ يعنى هر امر شرعى به علت يك مصلحتِ لازم الاستيفاء است و هر نهى شرعى ناشى از يك مفسده واجب الاحتراز است.
2️⃣متكلمين و اصوليون بر اساس «قاعده ملازمه» مىگويند:
الف-كل ما حكم به العقل حكم به الشرع يعنى هرچه عقل حكم كند شرع هم طبق آن حكم مىكند.
مشروط بر انکه عقل به يك مصلحت لازم الاستيفاء و يا مفسده لازم الاحتراز بهطور قطع و يقين پى ببرد
ب- کل ما حکم به الشرع حکم به العقل یعنی : در مواردى كه عقل به مناط احكام دست نمىيابد ولى مىبيند كه شارع در اينجا حكمى دارد، حكم مىكند كه قطعاً در اينجا مصلحتى در كار بوده و الّا شارع حكم نمىكرد.
🔸پس عقل همانطور كه از كشف مصالح واقعى حكم شرعى را كشف مىكند، از كشف حكم شرعى نيز به وجود مصالح واقعى پى مىبرد. مجموعه آثاراستادشهيدمطهرى، ج20، ص: 51-54-با تلخیص و ویرایش-
@shakhes1340
⬅️قاعده ملازمه بین حکم عقل و حکم شرع 🔹پاسخ تفصیلی :
🔸يكى از مسلمات اسلامى، خصوصاً از نظر ما شيعيان، اين است که خداوند متعال براى اينكه بشر را به يك سلسله مصالح واقعى كه سعادت او در آن است برساند يك سلسله امور را واجب يا مستحب كرده است، و براى اينكه بشر از يك سلسله مفاسد دور بماند او را از پارهاى كارها منع كرده است. اگر آن مصالح و مفاسد نبود نه امرى بود و نه نهيى؛
آن مصالح و مفاسد و به تعبير ديگر آن حكمتها به نحوى است كه اگر عقل انسان به آنها آگاه گردد همان حكم را مىكند كه شرع كرده است.
🔻بر همین اساس اصوليون- و همچنين متكلمين اسلامی - مىگويند كه چون احكام شرعى تابع و دائر مدار حكمتها و مصلحتها و مفسده هاست- خواه آن مصالح و مفاسد مربوط به جسم باشد يا به جان، مربوط به فرد باشد يا به اجتماع، مربوط به حيات فانى باشد يا به حيات باقى-
پس هرجا كه آن حكمتها وجود دارد حكم شرعى مناسب هم وجود دارد، و هرجا كه آن حكمتها وجود ندارد حكم شرعى هم وجود ندارد.
🔻اگر فرض كنيم در مورد بخصوصى از طريق نقل هيچ گونه حكم شرعى به ما ابلاغ نشده است ولى عقل بطور يقين و جزم به حكمت خاصى در رديف ساير حكمتها پى ببرد، كشف مىكند كه حكم شارع چيست.
🔻مثلًا در زمان شارع، ترياك و اعتياد به آن وجود نداشته است و ما در ادلّه نقليّه دليل خاصى درباره ترياك نداريم اما به دلائل حسى و تجربى زيانها و مفاسد اعتياد به ترياك محرز شده است، پس ما در اينجا با عقل و علم خود به يك «ملاك» يعنى يك مفسده لازم الاحتراز در زمينه ترياك دست يافتهايم. ما به حكم اينكه مىدانيم كه چيزى كه براى بشر مضر باشد و مفسده داشته باشد از نظر شرعى حرام است حكم مىكنيم كه اعتياد به ترياك حرام است.
اگر ثابت شود كه سيگار سرطانزاست يك مجتهد به حكم عقل حكم مىكند كه سيگار شرعاً حرام است.
🔻متكلمين و اصوليون تلازم عقل و شرع را «قاعده ملازمه» مىنامند، مىگويند:
كل ما حكم به العقل حكم به الشرع يعنى هرچه عقل حكم كند شرع هم طبق آن حكم مىكند.
🔻 البته اين در صورتى است كه عقل به «ملاك» و «مناط» واقعى بهطور يقين و بدون شبهه دست يابد، و الّا به صِرف ظنّ و گمان و حدس و تخمين نمىتوان نام حكم عقل را بر آن نهاد. قياس به همين جهت باطل است كه ظنّى و خيالى است نه عقلى و قطعى. آنگاه كه به «مناط» قطعى دست يابيم آن را «تنقيح مناط» مىناميم.
🔻متعاكساً در مواردى كه عقل به مناط احكام دست نمىيابد ولى مىبيند كه شارع در اينجا حكمى دارد، حكم مىكند كه قطعاً در اينجا مصلحتى در كار بوده و الّا شارع حكم نمىكرد.
🔸پس عقل همانطور كه از كشف مصالح واقعى حكم شرعى را كشف مىكند، از كشف حكم شرعى نيز به وجود مصالح واقعى پى مىبرد.
🔹به همین جهت همانطور كه مىگويند: كل ما حكم به العقل حكم به الشرع، مىگويند: كل ما حكم به الشرع حكم به العقل.
مجموعه آثاراستادشهيدمطهرى، ج20، ص: 51-54-با تلخیص و ویرایش-
@shakhes1340