انتشار یک دروغ❗️
🔻اخیرا پستی تحت عنوان « گوشه ای از مصاحبه مرحوم مرتضی مطهری در سال 58» که مشتمل بر مطالبی در زمینه اماکن مقدس و علم ائمه علیهم السلام و ...می باشد در فضای مجازی منتشر گردیده است
🔻بدین وسیله اعلام می گردد:
انتساب متن مذکور به استاد شهید مطهری، دروغ محض بوده و در هیچیک از مجموعه آثار ایشان چنین مطالبی وجود ندارد .
🔻 دروغی است همانند بسیاری از دروغهای دیگر که ساخته وپرداخته جاعلان و شایعه سازان بوده که با هدف تحریف شخصیت های تاثیر گذار صورت می گیرد.
والسلام
⚫️به مناسبت سالروز وفات حضرت فاطمه ام البنین سلام الله علیها
🔻على به برادرش عقيل فرمود: عقيل! زنى براى من انتخاب كن كه «ولدتها الفحولة» از شجاعان به دنيا آمده باشد. «لتلد لى فارسا شجاعا» دلم مى خواهد از آن زن فرزند شجاع و دليرى به دنيا بيايد. عقيل، ام البنين را انتخاب مى كند و مى گويد اين همان زنى است كه تو مى خواهى. تا اين مقدار حقيقت است. آرزوى على در أبو الفضل تحقق يافت.
🔻ام البنين مادر حضرت أبو الفضل در حادثه كربلا زنده بود ولى در كربلا نبود، در مدينه بود. در مدينه بود كه خبر به او رسيد كه در حادثه كربلا قضايا به كجا ختم شد و هر چهار پسر تو شهيد شدند.
🔻اين بود كه اين زن بزرگوار به قبرستان بقيع مى آمد و در آنجا براى فرزندان خودش نوحه سرايى مى كرد. نوشته اند اين قدر نوحه سرايى اين زن دردناك بود كه هر كه مى آمد گريه مى كرد، حتى مروان حكم كه از دشمنترين دشمنان بود.
🔻اين زن گاهى در نوحه سرايى خودش همه بچه هايش را ياد مى كند و گاهى بالخصوص ارشد فرزندانش را. أبو الفضل، هم از نظر سنى ارشد فرزندان او بود، هم از نظر كمالات جسمى و روحى.
🔻به طور كلى عربها مرثيه را خيلى جانسوز مى خوانند. اين مادر داغديده در اين مرثيه جانسوز خودش گاهى اين گونه مى خواند، مى گويد:
🔻اى چشم ناظر، اى چشمى كه در كربلا بودى و آن مناظر را مى ديدى،
اى كسى كه در كربلا بودى و مى ديدى،
اى كسى كه آن لحظه را تماشا كردى كه شير بچه من أبو الفضل از جلو، شيربچگان ديگر من پشت سرش بر اين جماعت پست حمله برده بودند،
🔻... اى حاضر وقعه كربلا،
براى من يك قضيه اى نقل كرده اند، من نمى دانم راست است يا دروغ، آيا راست است؟
به من -اينگونه - گفته اند، در وقتى كه دستهاى بچه من بريده بود، عمود آهنين به فرق فرزند عزيز من وارد شد، آيا راست است؟
🔻بعد مى گويد أبو الفضل، فرزند عزيزم! من خودم مىدانم اگر تو دست مى داشتى مردى در جهان نبود كه با تو روبرو بشود. اينكه آمدند چنين جسارتى كردند براى اين بود كه دستهاى تو از بدن بريده شده بود : لو كان سيفك فى يديك لما دنى منك أحد(منتهى الآمال، ج 1/ ص 386)
▪️مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى(حماسه حسینی ج 1و2) ؛ ج17 ؛ ص100-98- با تلخیص و ویرایش جزئی -
https://eitaa.com/shakhes1340
⭕️سیره علوی در برابر مخالفان فکری و سیاسی
🔸سیره حکومتی امام علی علیه السلام (9)
🔻امير المؤمنين با خوارج - که آن حضرت را تکفیر می کردند- در منتهى درجه آزادى و دموكراسى رفتار كرد.
🔻او خليفه است و آنها -شهروندش-؛ هر گونه اعمال سياستى برايش مقدور بود
اما او زندانشان نكرد و شلاقشان نزد و حتى سهميه آنان را از بيت المال قطع نكرد،
به آنها نيز همچون ساير افراد مى نگريست.
🔻اين مطلب در تاريخ زندگى على عجيب نيست.
اما چيزى است كه در دنيا كمتر نمونه دارد-این بود که : -
آنها در همه جا در اظهار عقيده آزاد بودند و حضرت خودش و اصحابش با عقيده آزاد با آنان روبرو مى شدند و صحبت مى كردند،
طرفين استدلال مى كردند، استدلال يكديگر را جواب مى گفتند.
🔻شايد اين مقدار آزادى در دنيا بى سابقه باشد كه حكومتى با مخالفين خود تا اين درجه با دموكراسى رفتار كرده باشد.
🔻مى آمدند در مسجد و در سخنرانى و خطابه على ، پارازيت ايجاد مى كردند.
🔻روزى امير المؤمنين بر منبر بود. مردى آمد و سؤالى كرد. على بالبديهه جواب گفت.
يكى از خارجيها از بين مردم فرياد زد: «قاتَلَهُ اللَّهُ ما افْقَهَهُ»
(خدا بكشد اين را، چقدر دانشمند است!).
🔻ديگران خواستند متعرضش شوند اما على فرمود: رهايش كنيد، او به من تنها فحش داد.
🔻خارجيها-مخالفین فکری و سیاسی امام علیه السلام- در ابتدا آرام بودند و فقط به انتقاد و بحثهاى آزاد اكتفا مى كردند.
رفتار على نيز درباره آنان همانطور بود كه گفتيم؛
يعنى به هيچ وجه مزاحم آنها نمى شد و حتى حقوق آنها را از بيت المال قطع نكرد.
🔻اما كم كم كه از توبه على(ع) مأيوس گشتند روششان را عوض كردند و تصميم گرفتند دست به انقلاب بزنند...امنيت راهها را سلب كردند،
غارتگرى و آشوب را پيشه كردند . مى خواستند با اين وضع دولت را تضعيف كنند و حكومت وقت را از پاى درآورند.
🔻اينجا ديگر جاى گذشت و آزاد گذاشتن نبود،
زيرا مسأله اظهار عقيده نيست بلكه اخلال به امنيت اجتماعى و قيام مسلحانه عليه حكومت شرعى است.
🔻لذا على آنان را تعقيب كرد و در كنار نهروان با آنان رودررو قرار گرفت.
خطابه خواند و نصيحت كرد و اتمام حجت نمود.
🔻آنگاه پرچم امان را به دست ابو ايوب انصارى داد كه هركس در سايه آن قرار گرفت در امان است.
🔻از دوازده هزار نفر، هشت هزارشان برگشتند و بقيه سرسختى نشان دادند. به سختى شكست خوردند و جز معدودى از آنان باقى نماند.
▪️مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى(جاذبه و دافعه علی علیه السلام) ؛ ج16 ؛ ص311-315-با تلخیص و ویرایش جزئی -
https://eitaa.com/shakhes1340
⭕️وظیفه ما در برابر شایعات از دیدگاه قرآن
🔻اگر فردى درباره فردى يا مؤسسه اى حرفى زد ما چه وظيفه اى داريم. آيا وظيفه داريم سكوت كنيم؟ نه.
آيا وظيفه داريم حتى بگوييم «ما كه نمى دانيم، خدا عالم است»، «من چه مى دانم، شايد باشد شايد نباشد»؟ نه.
آيا وظيفه داريم در مجالس نقل كنيم، بگوييم «چنين چيزى مى گويند»؟ به طريق اولى نه.
🔻پس وظيفه مان چيست؟
ما دام كه بيّنه شرعى اقامه نشده و شرعاً بر ما ثابت نشده است، بايد بگوييم دروغ است.
🔻ما دام كه بيّنه شرعى نيست، نه حق داريم بازگو كنيم، نه حق داريم بگوييم «نمى دانيم، چه مى دانيم، شايد هست، شايد نيست»
و نه حق داريم سكوت كنيم، بلكه وظيفه داريم بگوييم دروغ است.
🔻هر وقت شرعاً ثابت شد، آنوقت وظيفه ما مبارزه كردن است.
▪️مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى ؛ ج26 ؛ ص413-با ویرایش جزئی -
https://eitaa.com/shakhes1340
♦️حکومت برای عدالت
🔸سیره حکومتی امام علی علیه السلام (۱۰)
🔻على عليه السلام مانند هر مرد الهى و رجل ربّانى ديگر، حكومت و زعامت را به عنوان يك پست و مقام دنيوى كه اشباع كننده حس جاه طلبى بشر است و به عنوان هدف و ايده آل زندگى، سخت تحقير مى كند و آن را پشيزى نمى شمارد؛
آن را مانند ساير مظاهر مادى دنيا از استخوان خوكى كه در دست انسان خوره دارى باشد بى مقدارتر مى شمارد،
🔻اما همين حكومت و زعامت را در مسير اصلى و واقعى اش يعنى به عنوان وسيله اى براى اجراى عدالت و احقاق حق و خدمت به اجتماع، فوق العاده مقدس مى شمارد و مانع دست يافتن حريف و رقيب فرصت طلب و استفاده جو مى گردد،
از شمشير زدن براى حفظ و نگهدارى اش از دستبرد چپاولگران دريغ نمى ورزد.
🔻ابن عباس در دوران خلافت على عليه السلام بر آن حضرت وارد شد در حالى كه با دست خودش كفش كهنه خويش را پينه مى زد.
از ابن عباس پرسيد: قيمت اين كفش چقدر است؟ ابن عباس گفت: هيچ.
🔻امام فرمود: ارزش همين كفش كهنه در نظر من از حكومت و امارت بر شما بيشتر است، مگر آنكه به وسيله آن عدالتى را اجرا كنم، حقى را به ذى حقى برسانم، يا باطلى را از ميان بردارم. (نهج البلاغه، خطبه ۳۳)
▪️مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (سيرى در نهج البلاغه)، ج16، ص: 433-432- با تلخیص و ویرایش جزئی-
https://eitaa.com/shakhes1340
⭕️آثار بی عدالتی در جامعه
🔻...اگر در جامعه اى عدالت اجتماعى برقرار نباشد پايه معنويت هم متزلزل خواهد بود.
🔻در جامعه اى كه عدالت وجود نداشته باشد، هزاران هزار بيمار روانى به وجود مى آيند.
محروميت ها ايجاد عقده هاى روانى مى كند و عقده هاى روانى توليد انفجار؛
🔻يعنى اگر جامعه به تعبير على عليه السلام به دو گروه گرسنه گرسنه و سيرِ سير تقسيم شود،
وضع به همين منوال باقى نمى ماند، بلكه صدها تالى فاسد به همراه خواهد آورد.
يك گروه گرفتار بيماريهايى نظير تفرعن، خودبزرگ بينى و ... مى شوند
و گروه ديگر دچار ناراحتي هاى ناشى از محروميت.
🔻-به تعبیر شاعر -: سخن درست بگويم نمى توانم ديد
كه مِى خورند حريفان و من نظاره كنم
(ادامه دارد)
▪️مجموعه آثار استاد شهيدمطهرى، (آینده انقلاب اسلامی )ج24، ص: 257- با تلخیص و ویرایش جزئی -
https://eitaa.com/shakhes1340
⭕️آثار سوء «فقر» از منظر امام علی علیه السلام
🔻فقر و احتياج- سببش هرچه باشد، خواه بى عدالتى يا چيز ديگر- يكى از موجبات گناه است؛ اگر ضميمه بشود با احساس مغبونيت و محروميت، ديگر بدتر؛
اگر ضميمه بشود با حسرت كشيدنهاى تجملات عده اى، باز از آن هم بدتر،
🔻على عليه السلام به فرزند عزيزش محمد، معروف به ابن الحنفيّه، درباره فقر مى فرمايد:
فرزند عزيزم! من از ديو مهيب فقر بر تو مى ترسم، از او به خدا پناه ببر،
1️⃣ - اثر اول فقر- فَانَّهُ مَنْقَصَةٌ لِلدّينِ : فقر ، موجب نقصان دين است.
«فقر موجب نقصان دين است» يعنى چه؟ يعنى فقر گناه است؟
نه، فقر، گناه نيست، اما فقر، آدمى را كه ايمان قوى نداشته باشد زود وادار به گناه مى كند.
🔻بسيارى از گناهان هست كه از فقر و احتياج ناشى مى گردد،
🔻لذا رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: كادَ الْفَقْرُ انْ يَكونَ كُفْراً :
فقر نزديك به سرحد كفر است. فقر، روح را عاصى و عزيمت را ضعيف مى كند.
2️⃣امام علی اثر دوم فقر را فرمود: مَدْهَشَةٌ لِلْعَقْلِ :
فقر ، فكر را پريشان و دهشت زده مى كند.
🔻یعنی عقل و فكر در اثر احتياج و فقر و نبودن وسايل زندگى تعادل خود را از دست مى دهد،
انسان ديگر نمى تواند خوب در قضايا فكر كند؛ همان طورى كه مصيبتها توليد پريشانى فكر و خيال مى كند.
3️⃣ اثر سوم فقر را ، فرمود: داعِيَةٌ لِلْمَقْتِ
يعنى فقر ، سبب ملامت و سركوبى و تحقير مردم و در نتيجه سبب پريشانى روح و موجب عقده اى شدن انسان مى گردد.
يا شايد مقصود اين جمله اين است كه تو با مردم عداوت پيدا خواهى كرد و مردم را مسئول بدبختى خود خواهى خواند.
▪️مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (احترام حقوق و تحقير دنيا(بيست گفتار))، ج23، ص746- 745-با تلخیص و ویرایش جزئی-
https://eitaa.com/shakhes1340
♦️اسلام و ناسیونالیسم(۲)
🔹سلسله پاسخگوئی به شبهات تاریخی در زمینه اسلام و ایران (۸)
🔸پرسش(۱۱۵) :
الف - مقياس «مليت»؛ يعنى ملاك اينكه چيزى را جزء مليت يك قوم يا خارج از مليت يك قوم قرار دهيم چيست؟
ب - آيا اسلام از نظر مليت ايرانى يك امر «خودى» است يا يك امر بيگانه و اجنبى؟
🔹پاسخ :
مقدمه
🔸استقلال خونى و نژادى - در جهان معاصر - خرافه اى بيش نيست:
🔻امروز در جهان، ملل گوناگونى وجود دارد. آنچه آنها را به صورت ملت واحد درآورده است زندگى مشترك و قانون و حكومت مشترك است نه چيز ديگر از قبيل نژاد و خون و غيره.
وجه مشترك اين واحدها اين است كه حكومت واحدى آنها را اداره مى كند
بعضى از اين ملتها سابقه تاريخى زيادى ندارند، مولود يك حادثه اجتماعى اند مثل بسيارى از ملل خاورميانه كه مولود جنگ بين الملل اول و شكست عثمانيهايند.
🔻فعلًا در دنيا ملتى وجود ندارد كه از نظر خون و نژاد از ساير ملل جدا باشد.
مثلًا ما ايرانيها كه سابقه تاريخى نيز داريم و از لحاظ حكومت و قوانين داراى وضع خاصى هستيم، آيا از لحاظ خون و نژاد از ساير ملل مجاور جدا هستيم؟
🔻مثلًا ما كه خود را از نژاد آريا و اعراب را از نژاد سامى مىدانيم، آيا واقعاً همينطور است يا ديگر پس از اينهمه اختلاطها و امتزاجها، از نژادها اثرى باقى نمانده است؟
🔻حقيقت اين است كه ادعاى جدا بودن خونها و نژادها خرافه اى بيش نيست.
نژاد سامى و آريايى و غيره به صورت جدا و مستقل از يكديگر فقط در گذشته بوده است،
اما حالا آنقدر اختلاط و امتزاج و نقل و انتقال صورت گرفته است كه اثرى از نژادهاى مستقل باقى نمانده است.
🔻بسيارى از مردم امروز ايران كه ايرانى و فارسى زبانند و داعيه ايرانى گرى دارند، يا عربند يا ترك يا مغول،
همچنان كه بسيارى از اعراب كه با حماسه زيادى دم از عربيت مىزنند از نژاد ايرانى يا ترك يا مغول مى باشند.
🔻شما اگر همين حالا سفرى به مكه و مدينه برويد، اكثر مردم ساكن آنجا را مى بينيد كه در اصل اهل هند يا ايران يا بلخ يا بخارا يا جاى ديگرى هستند.
شايد بسيارى از كسانى كه نژادشان از كوروش و داريوش است، الآن در كشورهاى عربى تعصب شديد عربيت دارند
و بالعكس شايد بسيارى از اولاد ابوسفيانها امروز سنگ تعصب ايرانيت به سينه مىزنند.
چند سال پيش(قبل از انقلاب) يكى از اساتيد دانشگاه تهران كوشش داشت با دليل اثبات كند كه يزيد بن معاويه يك ايرانى اصيل بوده تا چه رسد به فرزندانش، اگر در اين سرزمين باشند.
🔻پس آنچه به نام ملت فعلًا وجود دارد اين است كه ما فعلًا مردمى هستيم كه در يك سرزمين و در زير يك پرچم و با يك رژيم حكومتى و با قوانين خاصى زندگى مىكنيم،
اما اينكه نياكان و اجداد ما هم حتماً ايرانى بوده اند يا يونانى يا عرب يا مغول يا چيز ديگر، نمىدانيم.
🔻اگر ما ايرانيان بخواهيم بر اساس نژاد قضاوت كنيم و كسانى را ايرانى بدانيم كه نژاد آريا داشته باشند، بيشتر ملت ايران را بايد غير ايرانى بدانيم
و بسيارى از مفاخر خود را از دست بدهيم؛ يعنى از اين راه بزرگترين ضربت را بر مليت ايرانى زده ايم.
🔻الآن در ايران قومها و قبايلى زندگى مىكنند كه نه زبانشان فارسى است و نه خود را از نژاد آريا مىدانند.
به هر حال در عصر حاضر دم زدن از استقلال خونى و نژادى خرافه اى بيش نيست. (ادامه دارد)
▪️مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (خدمات متقابل اسلام و ايران)، ج14، ص: 63-62-با تلخیص و ویرایش جزئی -
https://eitaa.com/shakhes1340
🔸خاطره ای از شهید مطهری(رحمة الله علیه )
🔻مى دانيم كه شيخ انصارى شوشترى بوده است. مردى است كه در علم و تقوا نابغه روزگار است.
هنوز علما و فقها به فهم دقايق كلام اين مرد افتخار مى كنند.
🔻مى گويند وقتى چيزى از او مى پرسيدند، اگر نمى دانست تعمد داشت بگويد نمى دانم، مى گفت:
ندانُم ندانُم ندانُم.
اين را مى گفت كه شاگردها ياد بگيرند كه اگر چيزى را نمى دانند ننگشان نشود، بگويند نمى دانم.
🔻سالى رفته بوديم نجف آباد اصفهان، ماه رمضان بود، چون تعطيل بود و دوستان ما آنجا بودند به آنجا رفته بوديم.
يادم هست كه آمدم از عرض خيابان رد بشوم، وسط خيابان كه رسيدم يك باباى دهاتى آمد جلوى مرا گرفت،
🔻گفت: آقا مسأله اى دارم، مسأله مرا جواب بدهيد.
گفتم: بگو.
🔻 گفت: غسل جنابت به تن تعلق مى گيرد يا به جون؟
گفتم: من معناى اين حرف را نمى فهمم. غسل جنابت مثل هر غسلى از يك جهت به روح آدم مربوط است چون نيت مى خواهد، و از جهت ديگر به تن آدم، چون انسان تنش را بايد بشويد. مقصودت اين است؟
🔻گفت: نه، جواب درست بايد بدهى. غسل جنابت به تن تعلق مى گيرد يا به جون؟
گفتم: من نمى دانم.
🔻گفت: پس اين عمامه را چرا سرت هشته اى ؟ [ يعنى گذاشته اى.]
▪️مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى(سیری در سیره نبوی) ؛ ج16 ؛ ص152-
https://eitaa.com/shakhes1340
♦️پیشنهادی شجاعانه و افتخار آمیز در دعوت ازمخالفین فکری :
🔸من به دانشكده الهیات دانشگاه تهران ، در چند سال پيش -قبل از انقلاب -نامه نوشتم و گفتم :
يگانه دانشكده اى كه صلاحيت دارد يك كرسى اختصاص به ماركسيسم بدهد اين دانشكده است
نه اين كه ماركسيسم يا بخش اعتقادى و فلسفى و منطقى اش (ماترياليسم ديالكتيك) را يك استاد مسلمان تدريس كند،
بلكه برويد استادى كه واقعا ماركسيسم را شناخته باشد و مؤمن به ماركسيسم باشد، ماترياليسم ديالكتيك را شناخته باشد و معتقد به آن باشد
و مخصوصا به خدا اعتقاد نداشته باشد، به هر قيمتى شده پيدا كنيد، حقوق گزاف به او بدهيد بيايد در همين دانشكده الهيات اينها را تدريس كند.
بعد ما هم مى آييم، حرفى اگر داشته باشيم مى گوييم و منطق مان را عرضه مى داريم.
هيچ كس هم مجبور نيست كه منطق ما يا منطق آنها را بپذيرد.
🔸چرا مسئله را به اين صورت در مى آوريد كه در اين دانشكده چون الهيات است ماركسيسم تدريس نشود.
خير، بايد ماركسيسم تدريس شود و وسيله استادى هم تدريس شود كه معتقد به ماركسيسم است؛
فقط جلو دروغگويى و حقه بازى را بايد گرفت.
ديگر يك ماركسيست نيايد تمسك به آيه قرآن بكند بگويد فلان آيه قرآن هم اشاره به فلان اصل ماركسيستى است. ما با اين مخالفيم.
🔸اين خيانت به قرآن است كه يك جهان بينى ماترياليستى يا ماركسيستى را بگوييم قرآن هم همين مطلب را مى خواهد بگويد.
خيانت، آزاد نيست.
▪️مجموعه آثاراستادشهيدمطهرى، ج24، ص: 126-127
https://eitaa.com/shakhes1340
♦️آيا واقعاً تفكر ما تفكر اسلامى است؟
🔸اصلاح فکر دینی ، اولویت نخست جوامع اسلامی
🔻...-باید- حساب كنيم، ببينيم آيا واقعاً تفكر ما تفكر اسلامى است؟
🔻آيا تفكر اسلامى در مغز ما زنده است يا مرده؟
🔻در ميان كشورهاى دنيا به استثناى بعضى كشورها، كشورهاى اسلامى عقب مانده ترين و منحط ترين كشورهاست؛
نه تنها در صنعت عقب هستند، در علم عقب هستند،در اخلاق عقب هستند،در انسانيت و معنويت عقب هستند. چرا؟
🔻يا بايد بگوييم اسلام، يعنى همان حقيقت اسلام، در مغز و روح اين ملتها هست ولى خاصيت اسلام اين است كه ملتها را عقب مى برد
(دشمنان دين هم بزرگترين حربه تبليغى آنها همين انحطاط فعلى مسلمين است)
🔻يا بايد اعتراف كنيم كه حقيقت اسلام به صورت اصلى در مغز و روح ما موجود نيست،
بلكه اين فكر، اغلب در مغزهاى ما به صورت مسخ شده موجود است؛
توحيد ما توحيد مسخ شده است، نبوت ما نبوت مسخ شده است،ولايت و امامت ما مسخ شده است، اعتقاد به قيامت ما كم و بيش همينطور تمام دستورهاى اصولى اسلام در فكر ما تغيير شكل داده.
🔻فعلًا لازم نيست كه زياد دنبال اين باشيم كه كسى را كه مسلمان نيست مسلمان كنيم.
البته منتهاى آرزو اين است، اى كاش چنين چيزى بشود،
🔻ولى آن چيزى كه فكر مى كنيم در درجه اول لازم است اين است كه :
فكر دينى كه الآن ما متديّنها و مسلمانها و نمازخوانها و روزه گيرها و زيارت روها و حج كنها داريم،
اين فكرى كه در خود ما به حالت نيمه مرده درآمده است، به حالت كِرِخ به اصطلاح درآمده است، اين را زنده بكنيم.
🔻تا فکر دینی ، اصلاح- نشود - هر نوع اقدام دیگری - فايده ندارد.
فرضاً اگر در اروپا هم يك عده مسلمان شوند و ما را ببينند، ممكن است پشيمان شوند و از اسلام برگردند.(ادامه دارد)
▪️مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (احياى فكر دينى(ده گفتار) )، ج25، ص: -501-500-با تلخیص و ویرایش جزئی-
https://eitaa.com/shakhes1340