┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄
یه اتفاق جالب دیگه که سعید توی این دو سه روز داره رقم میزنه اینه که خاطرات بعد از شهادتش رو میفرسته، البته قبلاً هم بوده ولی الان با یک پیشنهاد همراه شده.
یعنی ارتباطاتی که بعد از شهادتش با آدمها حفظ کرده، از اون حج عمرههایی که به نیابت ازش رفتند، لحظاتی که حتی با دیدن فیلمی خاطراتش را به یاد میآورند و یا کارهای هیئت را با الگوگیری از سعید و با یاد او انجام میدهند و ...
بعدش هم پیام یکی از دوستان سعید که این پیشنهاد رو مطرح کردن
👇👇
« دیروز بعدازظهر تو این فکر بودم که میشه یه کار جدیدی رو استارت زد؛
اونم این که علاوه بر درخواست اخذ خاطره، از عزیزان پای کار کانال بخواهید که
برداشتهاشون از خاطرات( خاطره خود یا دیگران)
درس آموختهها
کمک گرفتنهای از سعید؛ چه از زمان راهاندازی کانال و چه از شهادت به بعد
توسلاتی که به روح شهید داشتند و گره گشاییهایی که سعید براشون کرده
هدایتهای معنوی و بعضا مادی سعید
اتفاقات جالب و سربزنگاههایی که سعید برای عزیزان رقم زده
و ...
را از اعضاء درخواست کنید.
اینکه تو ذهنم گذشت زیاد بهش اعتناء نکردم ولی دوباره شب شاهد از غیب اومد. پیام آقای سلطانیان بنظرم چیزی مشابه همین ایده بود.»
به نظر ما که این پیشنهاد خیلی خوبه. بسم الله ...
اینجا بعضیا هستن که با شهید زندگی میکنند و چه بسا هر روز، شهید برایشان نشانه و یاد و خاطره و درسی دارد.
از ارتباط فعلیتان با سعید بگویید از نشانههای حضورش، از یادش و درسی که از او آموختهاید و ... بنویسید و بگویید تا سبک زندگی با شهدا و عطر صفای رفاقت با شهید را به مشام جانها برسانید.
#یادداشت
👇👇
@moameni66shahedi
سلام 🥹
امروز داشتم پیام گروه رو میخوندم در رابطه با نشونه هایی که داداش از خودش نشون میده از خاطره هایی که دوست هاش ازش تعریف میکنن پیش خودم گفتم خوش به حالشون که با یه شهید زندگی کردند و باهاش خاطره دارن هنوزم بعد از رفتنش تو زندگیشون حضور داره و دارن نشونه هاش رو احساس میکنن
چند ساعت بعد زنگ زدن گفتن یه بسته پستی برام اومد از بیت رهبری 😭😭
اصلا مراسم چند ماه پیش بیت رهبری رو یادم رفته بود همونی که به شکل معجزه طوری یقینا به دعوت خود داداش اومدم دیدن آقا 😭😭😭
یادتونه لحظه آخر برای آقا نامه نوشتم که بهم یه تبرک بده همین امروز برام اومده🥹
اولین چیزی که به ذهنم رسید پیام امروز کانال و نشونه های داداش بود
یادم اومد من اون دیدار آقا و این تبرکیشون رو از وجود داداش دارم 🥹🌹
پیام زنداداش کوچک آقا سعید
#ارسالی_اعضا
______
✍ کانال شلمچه کجا بودی ؟ (خاطرات شهید سعید شاهدی سهی)
@shalamchekojaboodi
شلمچه (شَلَم) کجا بودی؟
سلام 🥹 امروز داشتم پیام گروه رو میخوندم در رابطه با نشونه هایی که داداش از خودش نشون میده از خاطره
حالا این دیدار هم که به واسطهی آقا سعید روزی خانواده شد، خودش داستانی داره که ان شاء الله باید راجع بهش بنویسید... عجب روزی بود و عجب دیدار و عجب نشانه ای 😢
چه بارانی و چه انتظاری در پشت در بیت و چه صبح و چه طلوع دل انگیزی بود پس از خوف و رجای اینکه آیا راهمان می دهند یا نه و حالا این تبرکی که به دست شما رسید ما را هم حسرت به دل کرد😢
شب خیز که عاشقان به شب راز کنند
گرد در و بام دوست پرواز کنند
هر جا که دری بود به شب بربندند
إلا در عاشقان که شب باز کنند
#دستنوشته_سعید
@shalamchekojaboodi
❇️ یکی از نقدهایی که دیروز مطرح شد این بود که چقدر عکس تکراری می زارید ما هر بار با یه ذوقی عکس رو باز می کنیم می بینیم بازم عکسیه که سعید رو موتور نشسته
البته جواب، این بود که عکس باید یه تناسبی با خاطره داشته باشه و چون خیلی از خاطرات سعید با موتور عجین شده این عکس زیاد بارگذاری می شه
پیشنهاد دادند که حتما نباید عکسها رو با خاطره بفرستید یه وقتایی عکسهای دیگر را هم در کانال بگذارید.
اگر چه در قالب نماهنگ این کار انجام شده ولی پیشنهاد خوبی بود که ان شاء الله انجام خواهد شد.
مثلا یکی از عکسهایی که اولین باره در کانال میگذاریم این عکسه
نمی دونیم این افرادی که کنارش هستند چه کسانی هستند.
عبا و لباسهای سیاه و اون کلاه سعید ... داستان از چه قرار است؟
اگر کسی از جزئیات و خاطرات این عکس اطلاعی داشت لطفاً با ما در میان بگذارد.
👇👇
@moameni66shahedi
#عکس_سعید
امروز صبح بین خواب و بیداری سعید را دیدم که لباس سفید بر تن دارد و رفته مکه و یا در مکه است.
انگار می دانستم سعید قبل از اینکه شهید شود حاجی شده و اتفاقا در حج، شهادت را از خدا خواسته و این خیلی برایم جالب بود که برایم مسجل شد قطعا شهادت را در حج از خدا خواسته و بعدش شهید شده
با خودم می گفتم پس چرا امروز در کانال با لباس سیاه ظاهر شده؟!
همان لحظه به ذهنم آمد که با لباس مشکی ای که برای امام حسین علیه السلام به تن کرده، احرام بسته
#ارسالی_اعضا
@shalamchekojaboodi
#ارسالی_اعضا
عجب آنلاین کار میکنه این برادر عزیزمون
بعد از نماز مغرب و عشاء داشتم حضور و نشونههای آقا سعید رو مرور میکردم رسیدم به برنامه دیدار بیت رهبری، بدون مکث و توجه چندانی رد شدم و چون خودم تو برنامه نبودم چندان حضور سعید رو احساس نکردم و چیزی هم برای روایت کردن پیدا نکردم.
ولی غافل از اینکه همزمان از اون طرف، توی کانال داره این موضوعات مربوط به دیدار بیت و نشونههای آقا سعید بارگذاری میشه
الان که کانال رو چک کردم متوجه این حضور و هدایت آقاسعید شدم.
خدایا شکرت از این همه حضور پررنگ سعید🙏
@shalamchekojaboodi
یاحسین(ع)
حسرت دیدار دارم یا حسین(ع)
آتشی در سینه دارم یا حسین(ع)
از فراقت تشنه لب جان می دهم
قاصد این لاله زارم یاحسین(ع)
#دستنوشته_سعید
@shalamchekojaboodi
دعای عرفه در جوار شهدا و کنار داداش سعید ان شاالله که امروز دست همهمون رو بگیرن و شفاعتمون کنن 😭
#ارسالی_اعضا
@shalamchekojaboodi
یک خاطره ای که اصلا یادم نبود و این بار با دیدن عکس معروف قنوت آقا سعید یادم افتاد این است؛
خانواده ما سالهاست ساکن منطقه ابوذر هستند. من هم وقتی بچه تر از حالا بودم با این محله آشنا شدم و خیلی با آن مانوس شدم.
شاید یکی از دلایل دلبستگیمون فضای آغشته به عطر شهدای این منطقه هست که در ضمیر ناخود آگاه تک تک ماها وجود داره، مثل لشگر ۲۷ که آقا دربازدیدشون فرمودند هنوز عطر شهادت درفضای این لشگر به مشام میرسد، منطقه ماهم همینطوره.
اگه شامه قوی باشه عطرش رو میشه حس کرد. خدا همه رفتگان رو بیامرزه سالها پیش ازمحل کار پدر مرحومم یک واحد آپارتمان در انتهایی ترین منطقه مارلیک کرج اختصاص دادند و ایشون برای زندگی به آنجا رفت، اما من بخاطر تعلق خاطر و وابستگی هایم کماکان در کنار مادر بزرگم در خانه قدیم ماندم.
اگر چه شوق خانه جدید و داشتن یک اتاق مستقل درآپارتمان هم برایم جذاب و جالب بود. به همین منظور وقتی وارد خانه جدید شدیم طبق رسم ما ایرانی ها آینه وقرآن و یک قاب عکس خاص همراهمون بود و اولین کار من باشوقی غیر قابل وصف زدن قاب عکس قنوت آقا سعید در اتاق جدیدم بود.
من تا روز آخر حضورم در آن خانه هیچ وسیله دیگه ای تو اون اتاق نداشتم و فقط همان یک قاب عکس بود، نکته جالبش این بود که پدرم میگفت این اتاق رو با این عکس برای ما مقدس کردی و من همه نمازهایم را در این اتاق میخوانم وبه احترام تو علیرغم اینکه پیش مانیستی، ماهم هیچ وسیله ای توش نمیزاریم.
هروقت هم دلم برای تو تنگ میشود به آن اتاق میروم و چند دقیقه ای توش مینشینم تا آرام شوم.
راوی: آقای علیرضا #مسلم_خانی
#زندگی_با_شهید
هدیه به روح شهیدانی که در عید قربان به شهادت رسیدند مِنجمله؛
🌹شهید علی محمودوند
🌹شهید عباس بابایی
🌹شهید محسن دین شعاری
#صلوات
@shalamchekojaboodi