سلام امام زمانم✋🌹
با هرنفسی
سلام کردن عشق است
آقا به تو
احترام کردن عشق است
اسم قشنگت
به میان چون آید
از روی ادب
قیام کردن عشق است
السلام علیک یا بقیة الله
🍃سلام صبحتون مهدوی🌹
@lezat_e_daanaayee2
#معرفی_کتاب 📚
این کتاب روایتگری دو داستان جبهه و جنگ اولی در کردستان است. قصه بزرگ مردانی که کوچک بودند.
جعفر وناصر دو رفیق و همراه، در یک عملیات به نوجوانی برخورد می کنند که راهنمای آنها در پیدا کردن پایگاه سری موشکی می شود.
اما داستان دوم روایت نوجوانی است که فرار می کند و اتفاقی سوار بر قطاری می شود، که به سمت جبهه در حرکت است.
#کتاب_خوب_بخوانیم 📚
#پایگاه_سری❤
#کتابخونا_باکلاس_ترن 😎
#باغ_شمعدونی_ها 🌸
@lezat_e_daanaayee2
در دوردستها به دنبال خدا نگرد
خدا همینجاست ...
در لبخند من و تو
در نگاه مهربان یک دوست
در گرمی دستی که به محبت میفشاریم ...
خدا گاهی در نقش و نگارهای بال پروانه،
گاهی لابهلای شببوهای باغچه
و گاهی در آواز خوش یک پرنده است.
خدا همینجاست
در حس امنیتِ حضور پدر
در عطر دلپذیر دستــپخت مادر
در کلام شیرین کودکی که به تازگی حرف زدن را آموخته
خدا همینجاست
کنار ترسها و نگرانیهایمان
کنار بیحوصلگیهایمان
کنار بیتابیها
تنهاییها
خسته شدنها و ناامیدیها ...
خدا همینجاست
در نفسهایی که میکشیم
در قلبی که میتپد ...
همینجاست و لحظه به لحظه عاشقانه هوایمان را دارد ...
عاشقانه دوستش داشته باشیم ... ❤️
@lezat_e_daanaayee2
باغ کتاب شمعدونی
#معرفی_کتاب 📚 این کتاب روایتگری دو داستان جبهه و جنگ اولی در کردستان است. قصه بزرگ مردانی که کوچک بو
#برش_کتاب_۱
مهدی به وسط محوطه رسید. با نگرانی، به چپ و راست چشم گرداند. هیچ صدایی جز وزش باد نمی امد.
آهسته و خفیف گفت : کرامت! کرامت! هی. بچه ها کجایید؟
قطره ای بر پیشانیش چکید. فکر کرد که برف است با دست
پاکش کرد. اما وقتی به دستش نگاه کرد، از وحشت یخ زد.
#پایگاه_سری📚
#کتابخونا_باکلاس_ترن 😎
#کتاب_خوب_بخوانیم 😍
@lezat_e_daanaayee2
سلام بر حسین(1).mp3
1.21M
•
صَلّی اللّٰه عَلیـک یٰـا أبٰـا عبدِاللّٰه...🍃❤
•
أولیـن سَلـام صُبح مَن
سَلٰـام بَر حُسین...✨🌿
@lezat_e_daanaayee2
#معرفی_کتاب 📚
پولینا دختر فقیری است که پدرش از دنیا رفته و مادرش هم مریض است. پولینا و مادرش با گاری و اسبشان، از این شهر به آن شهر می روند تا یک درآمد بخور ونمیری دربیاورند. در این میان، مادر از دنیا می رود و دخترک از شدت بی پولی و تنهایی به یک شهر دیگر می رود ودر یک کارخانه مشغول کار می شود. در آن کارخانه با مشکلات و دشمنی های زیادی مواجه می شود ولی آنقدر وظایفش را درست و کامل انجام می دهد که رییس کارخانه به او اعتماد می کند و تمام کارهای مهم و حتی شخصی رییس کارخانه را انجام میدهد و نهایتاً در طی یک اتفاق! موفق به کشف یک موضوع حیرت انگیز میشود! ..
پولینا یک نسبت نزدیک با رییس کارخانه داشت!..
#رمان_خارجی
#با_خانمان📚
#کتاب_خوب_بخوانیم 😍
#کتابخونا_باکلاس_ترن 😎
@lezat_e_daanaayee2