هدایت شده از تبادل رمان زیبای بهار
#پارت3
دستش سمت کمربندش رفت و خیلی آروم شروع به باز کردن سگکش کرد.
لب باز کردم :تو رو خدا...ببخشید...غلط کردم....دیگه تکرار نمیشه.
_غلط که کردی....ولی بخششی در کار نیست... امروز من تو رو اینجا آدم می کنم....کاری می کنم سرکشی یادت بره...تکرارم نمیشه مطمعنم
بقیه شو میخوای بخونی بیا اینجا😍😱👇👇
http://eitaa.com/joinchat/1906311175C8cd007c689