🌺🌺
خدای من!
مهربانا قلب و روحم متعلق به توست چرا که تو از روح خودت در جسمم دمیدی پس روحم از مکان اصلی اش دور است که آرام نمی گیرد و جز رسیدن به تو آرام و قرار نخواهد یافت .
پس مرا در جوار قرب خودت به آرام و قرار برسان.
🌺🌺
https://eitaa.com/shamem_hoozoor
یا ابن الحسن(عج)
جهان در انتظار است و بی صیرانه روزهای انتظار را سپری می نماید او از چشم انتظاری چشمانش به سفیدی گراییده است.
مولای من! پس تا به کی چشم انتظاری ؟
کاش اجازه رخصت حضور و ظهورت فراهم گردد و چشمان ما و جهان به جمالتان روشنایی و بینایی یابد.
🌹🌹
https://eitaa.com/shamem_hoozoor
🌹🌹
💠گمشده جمکران
شب های چهارشنبه قرار همیشگی حسین و خانواده اش مسجد جمکران بود. آنها چندین کیلومتر مسیر را به شوق مولایشان صاحب الزمان(عج) طی کردند. نزدیک غروب به قم رسیدند. خیابان های شلوغ را پشت سر گذاشتند تا به نزدیکی های مسجد رسیدند. زهرا به حسین گفت: می خواهم چند تسبیح و مهر بخرم.
حسین نزدیک بازار ماشین را در گوشه ای پارک کرد. زهرا دستان علی را گرفت و وارد بازار شدند. بازار شلوغ بود. مجسمه ها و اجناسی که با رنگ و لعاب تزئین و برق انداخته شده بودند، همه را به سمت خود جذب می کرد. فروشنده ها مردم را با صدای خود به سمت خرید اجناسشان تحریک می کردند.
زهرا هرچقدر جلوتر می رفت، مغازه مورد نظرش را نمی دید. مأیوسانه در مسیر برگشت، چشمش به مغازه کوچک و خلوتی در گوشه بازار افتاد. هر سه خوشحال به سویش رفتند. با سلام و احوالپرسی، مشغول برانداز کردن مهر و تسبیح ها شدند. علی با دیدن اسباب بازی ها دهانش باز ماند . ذوق زده از پدر و مادرش جدا شد و به سمت مغازه آنطرف بازار رفت . ناگهان در شلوغی بازار گم شد. دنبال خانمی رفت. فکر می کرد مادرش است. رفت و رفت و دور شد.
زهرا و حسین بعد از خرید، متوجه نبود علی شدند. سراسیمه و پریشان کوچه پس کوچه های بازار و مغازه ها را جست و جو کردند. خبری از علی نبود. زهرا دل تو دلش نبود. گریه می کرد و علی را صدا می زد. آنها ناامید و مستأصل در گوشه ای از بازار روی زمین نشستند. با گریه و استغاثه به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف از او کمک خواستند.
علی همچنان دنبال آن خانم می رفت. خسته شد. مادرش را صدا زد و گفت : مامان آرام تر، خسته شدم. آن خانم به پشت سرش برگشت. چهره معصوم علی کوچولو را دید. با لبخند ایستاد. علی با دیدن صورت او گریان گفت:
تو که مامانم نیستی! من مامانم را می خواهم! مامان من کجاست؟
خانم به علی گفت: عزیزم گریه نکن. الان با همدیگر می گردیم و مامانت را پیدا می کنیم. پدر و مادرت را کجا گم کردی؟
- در بازار کنار مغازه اسباب بازی فروشی، مامانم رفته بود تسبیح بخرد؟
خانم دستان کوچک علی را درون دستانش گرفت. با هم قدری این طرف و آن طرف را گشتند؛ اما خبری از پدر و مادر علی نبود. خانم به علی گفت: بیا باهم به جایی برویم تا زودتر پدر و مادرت را پیدا کنی.
علی لبخند زنان با گوشه آستینش اشک هایش را پاک کرد و با هم رفتند.
علی دست در دست خانم وارد مسجد شد. خانم، علی را به دفتر گمشده ها برد. او را به مسئول آنجا تحویل داد. آقای مسئول با لبخند علی را بوسید. شکلاتی به او داد. گفت: اسم و فامیلت چیست؟
علی اسم و فامیلش را به مرد گفت. او علی را روی یکی از صندلی های دفتر نشاند و گفت:اینجا بنشین. الان پدر و مادرت می آیند .
با بلند گو اسم و فامیل او را اعلام کرد. زهرا و حسین در بازار که با چشمانی گریان به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف استغاثه کرده بودند. صدایی به گوششان خورد: پسر کوچولویی با این نام و نشان در دفتر شماره سه گمشده های مسجد جمکران است. اول فکر کردند اشتباه شنیده اند. دقیق تر گوش دادند. متوجه شدند درست است. با اشتیاق و شتابان به آن سمت دویدند. زهرا بین راه چندین بار پایش زیر چادرش رفت. نزدیک بود به زمین بخورد. به زحمت خودش را جمع و جور کرد تا به مسجد رسیدند. به دفتر گمشده ها رفتند. با دیدن علی، اشک از چشمانشان سرازیر شد. حسین همانجا سر به سجده شکر گذاشت. از مسئول دفتر گمشده ها تشکر کردند و از آنجا خارج شدند. هر سه به سمت در ورودی مسجد رفتند.
🌹🌹
#داستانک
#تولیدی
#استغاثه
https://eitaa.com/shamem_hoozoor
🌷🌷🌷
#ذکر_روز_یکشنبه
ختم صلوات امروز هدیه می شود به روح منور حضرت علی(ع)و حضرت زهرا(س) برای سلامتی امام زمان(عج)، شادی روح امام(ره)، شهدای مدافع حرم، شهدای گمنام، شهدای هشت سال دفاع مقدس، شهدا و اسرای کربلا، شهید سردار سلیمانی و همراهان،اموات، سلامتی کادر درمانی،شهدای فاجعه منا، شهید ابراهیم هادی، شهید تورجی زاده، شهد بیضائی، شهید محسن فخری زاده ، شادی رو آیت الله محمدیزدی، آیت الله مصباح یزدی، حضرت آیت الله العظمی حسینی زابلی، شفای بیماران، پیروزی اسلام، نابودی کفر ، حاجت روایی و عاقبت به خیری همگی
🌷🌷🌷
https://eitaa.com/shamem_hoozoor
🌹🌹✨✨
#حدیث_روز
💠 بهترین راهها برای داشتن زندگی باکیفیت
به دلیل آشنایی بیشتر و تلمذ در پیشگاه پروردگار الهی و ائمه معصومین، هر روز یک حدیث از معصومین (ع) با مضامین دینی و اخلاقی در بخش قرآن و عترت منتشر میشود.
امام علی (علیهالسلام) فرمودند:
الفُرصَه تمُّر مرِّ السَحاب فانتَهِزوا فُرَصَ الخَیّر.
فرصت مانند ابر از افق زندگی میگذرد، مواقعی که فرصتهای خیری پیش میآید غنیمت بشمارید و از آنها استفاده کنید.
📚 نهج البلاغه حکمت ۲۰
🌹🌹✨✨
https://eitaa.com/shamem_hoozoor
🌷🌷🌷
💠 حدیث قدسی
ماه رجب را ریسمانی میان خود و بندگانم قرار داده ام، هر کس به آن چنگ زند، به وصال من رسد.
🌷🌷🌷
https://eitaa.com/shamem_hoozoor
🌷🌷✨✨
💠 نماز جعفر طیار برای حوائج و بخشش گناهان
در کتاب مفاتیح الجنان مرحوم شیخ عباس قمی درباره این نماز چنین آمده است:
این نماز اکسیر اعظم و کبریت احمر است و به سندهای بسیار معتبر با فضیلت فراوان-که مهمترین آن آمرزش گناهان بزرگ است ـ وارد شده است و بهترین زمان برای بجا آوردن آن، آغاز روز جمعه است؛
و آن چهار رکعت است با دو تشهد و دو سلام که در رکعت اوّل پس از سوره «حَمد»، سوره «زِلزال» و در رکعت دوّم بعد از سوره «حمد»، سوره «وَالْعادِیات» و در رکعت سوم پس از سوره «حمد»، سوره «إِذا جاءَ نَصْرُ اللّهِ» و در رکعت چهارم بعد از سوره «حمد» یکبار سوره «قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ» خوانده میشود و در هر رکعت پس از تمام شدن سوره «حَمد» و سورههای یادشده، «پانزده بار» گفته میشود: «سُبْحانَ اللّهِ، وَالْحَمْدُ لِلّهِ وَلا إِلهَ إِلّا اللّهُ وَ اللّهُ أَكْبَرُ؛ پاک و منزه است خدا و ستایش تنها سزاوار اوست و خدایی جز او نیست و او از هر صفتی برتر است.»
و در رکوع نیز همین تسبیحات 10 بار و پس از برخاستن از رکوع 10 بار و در سجده اوّل 10 بار و پس از سر برداشتن از سجده 10 بار و در سجده دوم 10 بار و پس از سجده، پیش از برخاستن برای انجام رکعت دوم 10 بار گفته میشود و این ترتیب در هر چهار رکعت رعایت میشود که مجموع تسبیحات به 300 میرسد.
شیخ کلینی از ابوسعید مدائنی روایت کرده است که امام صادق علیهالسلام به من فرمود: آیا نمیخواهی ذکری را به تو تعلیم دهم که آن را در نماز جعفر بخوانی؟ گفتم: آری میخواهم.
فرمود: هنگامی که در رکعت چهارم به آخرین سجده نماز رسیدی و از تسبیحات فارغ شدی بگو:
سُبْحانَ مَنْ لَبِسَ الْعِزَّ وَالْوَقارَ، سُبْحانَ مَنْ تَعَطَّفَ بِالْمَجْدِ وَتَكَرَّمَ بِهِ، سُبْحانَ مَنْ لَایَنْبَغِى التَّسْبِیحُ إِلّا لَهُ، سُبْحانَ مَنْ أَحْصى كُلَّ شَىْءٍ عِلْمُهُ، سُبْحانَ ذِى الْمَنِّ وَالنِّعَمِ، سُبْحانَ ذِى الْقُدْرَةِ وَالْكَرَمِ، اللّهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ بِمَعاقِدِ الْعِزِّ مِنْ عَرْشِكَ، وَمُنْتَهَى الرَّحْمَةِ مِنْ كِتابِكَ، وَاسْمِكَ الْأَعْظَمِ وَكَلِماتِكَ التَّامَّةِ الَّتِى تَمَّتْ صِدْقاً وَعَدْلاً، صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَأَهْلِ بَیْتِهِ، وَافْعَلْ بِى كَذا وَكَذا؛
پاک و منزه است آنکه لباس عزت و وقار به بردارد، پاک و منزه است آنکه به بزرگی مهر ورزد و به آن گرامی باشد، پاک و منزه است آنکه پاکی جز برای او سزاوار نیست، پاک و منزه است آنکه دانشش هر چیز را برشمارد، پاک و منزه است آن سرچشمه فضل و بخشش، پاک و منزه است آن دارای قدرت و کرم؛ خدایا از تو خواستارم بهحق بندها و گرهگاههای شکوه عرشت و بهحق نهایت مهرت که در کتابت آوردی و نام بزرگت و کلمات بیعیب و نقصت که در راستی و عدالت بس کمال یافتهاند، بر محمّد و خاندانش درود فرست و با من چنین و چنان کن
و به جاى کلمه «کذا و کذا» حاجات خود را از خدا درخواست کند.
شیخ طوسی و سید ابن طاووس از مفضل بن عمر روایت کردهاند که گفت: روزی امام صادق علیهالسلام را دیدم که نماز جعفر بجا آورد و پس از نماز دستها را بلند کرد و این دعا را خواند:
«یَا رَبِّ یَا رَبِّ» بهاندازهای که یک نفس اجازه دهد، «یَا رَبَّاهُ یَا رَبَّاهُ» به قدر یک نفس، «رَبِّ رَبِّ» بهاندازه یک نفس، «یَا اللّهُ یَا اللّهُ» باز هم به قدر یک نفس، «یَا حَیُّ یَا حَیُّ» همپای یک نفس، «یَا رَحِیمُ یَا رَحِیمُ» باز هم بهاندازه یک نفس، «یَا رَحْمنُ یَا رَحْمنُ» هفت بار «یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ» هفت بار، سپس این دعا را خواند:
اللّهُمَّ إِنِّى أَفْتَتِحُ الْقَوْلَ بِحَمْدِكَ، وَأَنْطِقُ بِالثَّناءِ عَلَیْكَ، وَاُمَجِّدُكَ وَلَا غَایَةَ لِمَدْحِكَ، وَأُثْنِى عَلَیْكَ وَمَنْ یَبْلُغُ غایَةَ ثَنَائِكَ وَأَمَدَ مَجْدِكَ، وَأَنَّى لِخَلِیقَتِكَ كُنْهُ مَعْرِفَةِ مَجْدِكَ، وَأَىَّ زَمَنٍ لَمْ تَكُنْ مَمْدُوحاً بِفَضْلِكَ، مَوْصُوفاً بِمَجْدِكَ، عَوَّاداً عَلَى الْمُذْنِبِینَ بِحِلْمِكَ، تَخَلَّفَ سُكَّانُ أَرْضِكَ عَنْ طَاعَتِكَ، فَكُنْتَ عَلَیْهِمْ عَطُوفاً بِجُودِكَ، جَوَاداً بِفَضْلِكَ، عَوَّاداً بِكَرَمِكَ، یَا لَاإِلهَ إِلّا أَنْتَ الْمَنَّانُ ذُو الْجَلَالِ وَالْإِكْرامِ؛
خدایا! سخنم را با ستایش تو آغاز میکنم و با ثنای تو گویا میشوم و تو را به بزرگی میستایم، در حالیکه ستایشت را پایانی نیست و تو را سپاس میگوییم، کیست آنکه به نهایت سپاست و بلندای بزرگیات برسد؟ آفریدگانت را چه رسد که به شناخت ژرفای عظمت تو دست یابند، چه زمانی بوده که به فضل و بخششت ستوده و به عظمتت موصوف نبودی، کدامین زمان بوده که با بردباری خویش پیاپی از گنهکاران درنگذشته باشی؟! ساکنان زمینت از فرمانبرداری تو سرپیچی کردند، اما تو با بخشش خویش بر آنان مهر ورزیدی، به فضل خود به آنان بخشیدی و به کرمت پیدرپی به آنان روی کردی، ای که معبودی