🌷🌷
#خاطرات_شهدا
#جیم_زدن_از_بیمارستان
وصف جوانمردی فرمانده گردان شهادت: یک روز سوار بر یک ماشین لَندور، داشتیم به طرف مهران می رفتیم. کنار جاده ، دیدم یک نفر لنگ لنگان در حال حرکت است. رفتم به طرفش دیدم جواد صَراف است! داشت به زحمت در کنار جاده راه می رفت. تا او را دیدم، گفتم: آقا جواد، کجا می روی؟
گفت: وقتی که مجروح شدم، مرا به بیمارستان ایلام بردند. دکترها گفتند : باید بستری شوی، ولی من دیدم که گردانم در خط است و این انصاف نیست من در بیمارستان استراحت کنم و نیروهای من در خط بجنگند و آنها را تنها بگذارم .
این بود که از بیمارستان جیم زدم و حالا هم که می بینی ، دارم می روم سمت خط.
راوی: آقای گودرزی همرزم شهید
📚زندگی به سبک شهدا مهدی نقدی، ص 85
https://eitaa.com/shamem_hoozoor
#شهادت
#ایثار
#دفاع_مقدس
💠💠
#خاطرات_شهدا
#جیم_زدن_از_بیمارستان
وصف جوانمردی فرمانده گردان شهادت:
یک روز سوار بر یک ماشین لندور ، داشتیم به طرف مهران می رفتیم . کنار جاده، دیدم یک نفر لنگان لنگان در حال حرکت است . رفتم به طرفش دیدم جواد صراف است! داشت به زحمت در کنار جاده راه می رفت . تا او را دیدم، گفتم: آقا جواد، کجا می روی؟
گفت: وقتی که مجروح شدم، مرا به بیمارستان ایلام بردند . دکترها گفتند: باید بستری شوی، ولی من دیدم که گردانم در خط است و این انصاف نیست من در بیمارستان استراحت کنم و نیروهای من در خط بجنگند و آنها را تنها بگذارم.
این بود که از بیمارستان جیم زدم و حالا هم که می بینی، دارم می روم سمت خط
روای: آقای گودرزی همرزم شهید.
📚زندگی به سبک شهدا، مهدی نقدی، ص85
https://eitaa.com/shamem_hoozoor
💠💠