🔵 سیزده آبان روز استکبار ستیزی
«ن وَالْقَلَمِ وَ مَا یسْطُرُونَ ؛ ن، سوگند به قلم و آنچه می نویسند.»(سوره قلم، آیه1)
سوگند به قلمی که روزهای پردرد را در قلب تاریخ می نگارد. تا زبان گویای عبرتهای زمانه باشد. عبرتهایی که هویتهای زنده ای از مقاومت، ایثار، غیرت، آزادگی، انسانیت، نفاق و نیرنگ را به نمایش می گذارد. آن گاه که عاشقان طریق حقیقت در 13آبان 1357 در مسیر روشن پروردگار قدم نهادند تا پایه های حکومت طاغوت زمانه را با کاخ کذایی که در خواب سرمستی زندگی، جهل و نادانی به سر می بردند؛ و بر جسم و قلب انسانها مسلط شده بودند به لرزش افکنند. تا بار دیگر میثاق الست را با خون خویش در اذهان به یاد آورند.
که ای بشر نادان مگر تو همانی نبودی که امانت الهی را بر دوش کشیدی! اکنون ظلوم و جهول همچنان در پی نادانی خویش در حرکتی؟ و در مقابل دین و انسانهایی که خواهانند تا مسیر کمالت را هموار نمایند قد علم می نمایی؟ تو که ادعای دانایی می کردی و بار امانت را بر دوش کشیدی؟ اکنون به کجا چنین شتابان! تو که می خواستی از شراب ناب الهی سیراب شوی! و خودت را برتر از هر موجود می دانستی؛ اکنون چرا شراب غفلت و جهالت را می نوشی؟ چرا این گونه عزت و ارزشت را در زیر چکمه های استعمارشیطانی لگد مال می نمایی؟
مگر تو همانی نبودی که خداوند آزاد آفریدت؟ پس چرا اسیر شیاطین انس و جن شده ای؟ تو باید آزاد باشی! آزاد آزاد مانند لاله ها. همان لاله های آزادی که در خون خویش غلتیدند تا کلید واژه آزادگی، انسانیت و ایستادگی را در دفتر شهادت ثبت نمایند و با طنین الله اکبر خویش تداوم بخش انقلاب و میثاق نامه انسانیت و کرامت باشند.
اکنون کمی صبر نمایید به کجا چنین شتابان؟! باز دردهایی از جنس ظلوم، جهول، انسانیت، خلیفه الهی، تسلط انسان بر انسان در راه است. همان انسانهایی که انسانهای دیگر را در بند بردگی و ذلت می کشانند تا بر نفس و روح آنها مسلط شوند و همه وجود و ارزش آنها را به یغما ببرند. مگر تو لاله آزاد نبودی؟ چرا این گونه خودت را اسیر شیاطین می نمایی؟ شیاطینی که طوق ذلت بر گردنت انداختند و بر روح بلکه بر وجودت مسلط شدند و این سو و آن سو می کشاندت. پس آزادگی ات چطور شد؟.. …….!
ای لاله های آزاد… ای لاله های تسکین دهنده درد انسانیت کجایید؟! به پا خیزید به پا خیزید…! و بار دیگر این انسان ظلوم و جهول کنونی را دریابید همان هایی که عزت، میثاق و شرافت خویش را در زیر طوق بندگی و استعمار طاغوتی زمانه قلمداد می کنند، همان هایی که خم شدن و میخ کوب شدن در مقابل شیاطین انس و جن را ارزش،کرامت و آزادگی می پندارند!.. …
13 آبان یادآور پرپر شدن لاله ها در سرزمین آلاهای بی قرار در مقابل استکبار جهانی بود، استکباری از جنس تکبر از جنس خود بزرگ بیینی…
#یادداشت_روز_13_آبان
#به_قلم_آلاله
https://eitaa.com/shamem_hoozoor
سیزده آبان روز ملی مبارزه با استکبار جهانی
گرامی باد.🌱
https://eitaa.com/shamem_hoozoor
🔵 نامگذاری روز دانشآموز
روز دانشآموز در ایران مصادف است با ۱۳ آبان هر سال. علت نامگذاری این روز، واقعه کشتار جمعی دانشآموزان تهرانی میباشد که به نشانه اعتراض به حکومت پهلوی در صبح روز ۱۳ آبان ۱۳۵۷ در محوطه دانشگاه تهران جمع شده بودند. به منظور گرامیداشت این روز، ۱۳ آبان در تقویم جمهوری اسلامی ایران به عنوان روز دانشآموز نامگذاری شده است.
🔵 پیام روز سیزدهم آبان
یوم اللّه سیزده آبان، یادآور حماسه ها، ایثارها و فداکاری های دانش آموزان عزیزمان است. این روز باشکوه بدین سبب روز «دانش آموز» نامیده شد، تا خاطره فرزندان دلیر انقلاب برای همیشه جاودان بماند و درسی فراموش ناشدنی برای تمام دانش آموزان در سراسر گیتی باشد که با ابرقدرت های چپاول گر به مبارزه بی امان بپردازند و عزّت را بر زندگی ذلت بار ترجیح دهند. روز سیزدهم آبان به همه مستضعفان جهان آموخت که بر ضد مستکبران قیام کنند و حقوق از دست رفته خویش را از چنگال استکبار و استعمار بیرون کشند. پیام روز سیزدهم آبان به مسلمانان این است که: تنها در برابر پروردگار جهانیان و مکتب توحید به نماز بایستند و فقط در پیش گاه خدا به کرنش بنشینند و تا همیشه زمان در برابر ظلم و زورگویی ابرقدرت ها سرتسلیم فرود نیاورند.
📚فرهنگ و هنر بیتوته
اعوذُ باللهِ منِ الشیطانِ الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیک یا ابا صالح المهدی ادرکنی(عج)
🌷🌷
#ذکر_روز_سه_شنبه
100 مرتبه یا ارحم الراحمین
ختم صلوات امروز هدیه می شود، به روح امام حسین(ع) اسراء و شهدای کربلا، ائمه بقیع(ع)، برای سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان(عج)، شادی روح امام(ره)، امام شهدای مدافع حرم، شهدای گمنام، شهدای هشت سال دفاع مقدس، شهدا و اسرای کربلا، شهید سردار سلیمانی و همراهان،اموات، علماء، سلامتی کادر درمانی،شهدای فاجعه منا، شهید ابراهیم هادی، شهید تورجی زاده، شهد بیضائی، شهدای روز سیزده آبان و شهید فهمیده ، شفای بیماران، پیروزی اسلام، نابودی کفر ، حاجت روایی و عاقبت به خیری همگی، ختم به خیر شدن حوایج دنیوی و اخروی همگی.
https://eitaa.com/shamem_hoozoor
🌷🌷
بر چهره ی پر ز نور مهدی صلوات
بر جان و دل صبور مهدی صلوات
تا امر فرج شود مهیا بفرست
بهر فرج و ظهور مهدی صلوات
🌷🌷
https://eitaa.com/shamem_hoozoor
🌷🌷
#حدیث_روز
ارزش کار و کارگر
پیامبر اکرم (ص) :
ما كَسَبَ الرَّجُلُ كَسبا أطيَبَ مِن عَمَلِ يَدِهِ .
هيچ كس پيشه اى پاكيزه تر از كار جسمانى پيش نگرفته است .
📚 سنن ابن ماجة ج ۲ ص ۷۲۳ ح ۲۱۳۸
🔵 مناسبتهای امروز :
روز ملی کیفیت[ شمسی ]
https://eitaa.com/shamem_hoozoor
هدایت شده از استاد محمد شجاعی
4_5774083255976332688.mp3
7.14M
#شرح_دعای_ندبه ۳۹ ✨
♨️ چرا بعضیها در مسیر یاریِ امام، بدون هیچ سابقهی جهادی، موفق میشوند و به پیش میروند، و بعضی هرچه دست و پا میزنند، نمیشود که نمیشود که نمیشود ...!
✖️موفقیت در مسیرِ یاری امام، وابسته است به ....
#استاد_شجاعی
#استاد_پناهیان
#دکتر_رفیعی
@ostad_shojae
🌷 بهار نرگس
صبح زود است . انگار باران می بارد، چون صورتم خیس شده . هنوز چشم هایم را باز نکرده ام، صدای نرگس را می شنوم: «رز، رز، بیداری؟»
چشم هایم را باز می کنم، سلامم را با بوسه ای به گلبرگ هایم جواب می دهد . چشم هایش خیس است; ولی خوشحال می نماید: «رز! امروز خیلی مهم است . می دانی که . . . .»
مگر چه خبر است؟ آهان، تولدم است . . .
- «یادت است؟ درست همین روزها بود که تو را به این باغچه آوردم، چون روز تولد او بود .» درست است . از وقتی نرگس و خانواده اش به این خانه آمده اند، من هم مهمان باغچه شان بوده ام .
- «امروز با همه روزها فرق دارد . نگاه کن رز! بهار دارد می آید! عطر گل ها را می فهمی؟» ماهها را می شمرم، چه حرف ها می زند! الان که بهار نیست . تعجبم را بی جواب نمی گذارد: «هر چند فصل بهار نیست، ولی هر روزی که مال او باشد، بهار است حتی اگر چله زمستان باشد . وقتی او می آید، جای قدم هایش گل سبز می شود . از هر کوچه ای رد می شود، عطر یاس همه را مدهوش می کند . به هر سنگی نگاه می کند، از درونش چشمه زلال می جوشد .»
حرف هایش زیبا است; هر چند برایم تازگی ندارد . مدت ها است منتظر دیدن محبوب نرگس هستم . کسی که نرگس حاضر است جانش را فدای او کند . کسی که نرگس به همنام بودن با مادر او افتخار می کند .
- «راستش رز، آمده ام ازت خواهشی بکنم، می خواهم با اجازه ات . . .»
حرفش را ادامه نمی دهد . منتظرم . به غنچه هایم دست می کشد و نوازش می کند: «می دانی که این همه مراقبت و رسیدگی در مورد تو برای چنین روزی بود . اگر اجازه دهی، می خواهم شاخه گل های قشنگت را بچینم و برایش یک دسته گل درست کنم .»
قند توی دلم آب می شود . مدت ها منتظر چنین روزی بوده ام . اصل به وجود آمدن من برای همین روز بوده; روزی که بالاخره کسی را که به خاطرش به دنیا آمده ام، ببینم و به او برسم .
رضایتم را با برق چشم هایم به نرگس می فهمانم . خوشحال می شود . ساقه هایم را می چیند و در زرورق قشنگی می پیچد: «امروز عید است، عید نمیه شعبان . همه جا جشن است، شلوغ و پرصدا و احتمالا با صفا . ولی من می خواهم به یک جای خلوت بروم شاید بعد از این مدت توسل و دعا بالاخره او را ببینم و تو را که عزیزترین دسته گل رز من هستی به او هدیه کنم .»
نرگس در حال سجده است، من کنار سجاده او نشسته ام . صدای «یابن الحسن، یااباصالح » نرگس را می شنوم و سعی می کنم با تکرار این جملات، آن ها را حفظ کنم، شاید لازم باشد من هم . . . . وای نرگس، نگاه کن، آمد! بهار را می گویم . نرگس غرق اشک و دعا است، متوجه من نیست . خدایا، نرگس حق داشت این همه عاشق اباصالح باشد، چه شکوفه هایی، چه عطر دل انگیزی، چه باران آرامی . احساس می کنم خارهایم نیز به گل تبدیل شده اند . . . از نرگس غافل و محو تماشای بهار می شوم . سبزه هایی که تازه زیر باران آرام سر بر آورده اند، گل هایی که می خندند و سروهایی که سر به ابرهای بهاری می سایند و . . . طوری که نرگس بشنود، زمزمه می کنم: «بهار، بهار این جا است!» نرگس سر از سجده بر می دارد . چشم هایش را به من می دوزد، فریاد می زنم: «بهار را نمی بینی، صدای قطره های باران بهاری را نمی شنوی، گل ها و سبزه ها را نمی بینی؟ او این جا است، خودت گفتی هر جا او باشد، بهار هست .»
اشک از دیدگان نرگس سرازیر می شود و می گوید: حتما او این جااست; ولی من بهار را نمی بینم .
فریاد می زنم: چرا روبه روی ما، اطراف ما، همه جا گل و سبزه و سرو موج می زند .
نرگس سر به زیر افکند: آری، موج می زند; ولی باید گل باشی تا بهار را درک کنی .
اللهم عجل لولیک الفرج
اللهم ارنا الطلعة الرشیدة . . .
📚مجله پرسمان مهر 1381، شماره 1
نویسنده: لیلا السادات مروجی
https://eitaa.com/shamem_hoozoor