eitaa logo
کبوترانه (کودک و نوجوان)
349 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
765 ویدیو
21 فایل
کانال تخصصی کودک و نوجوان ارتباط با ما @abnabatnashr
مشاهده در ایتا
دانلود
┄┅◈✨🔸✨◈┅┄ دوست داری تو کارهات موفق باشی؟ اینفو گرافی رو بخون!🤩 ╔═✨🔅🔸🔅✨◈═════╗ @shamim_kabootaraneh ╚═════✨🔅🔸🔅✨◈═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
┄┅◈✨🌐✨◈┅ اگر یه مهمونی برویم که پر از نامحرم باشه گناه کردیم؟ ✅برای دیدن احکام تصویری به جمع کبوترانه بپیوندید👇🏻🕊 ┄┅◈✨🌐✨◈┅┄ @shamim_kabootaraneh
┄┅◈✨🔸✨◈┅┄ اگر خواستی لباسی برای خودت بدوزی، باید بروی پیش خیاط ؛نه خطاط.🤔 اگر خواستی موهایت را کوتاه یا مرتب کنی، باید بروی پیش آرایشگر؛نه آهنگر. در این دنیا هر کاری را باید به اهلش بسپاری؛ یعنی به کسی که آن کار را بلد است و در آن تجربه دارد. به قول قدیمی‌ها:«نان را بده به نانوا،یک نان هم بالاش.»😊 🌱نویسنده: غلامرضا حیدری ابهری ╔═✨🔅🔸🔅✨◈═════╗ @shamim_kabootaraneh ╚═════✨🔅🔸🔅✨◈═╝
•••❈❂🌿🌼🌿❂❈••• داستانی خواندنی که درباره‌ی پسرکی است که دوست دارد یک مرغ مینا🐦 داشته باشد. زیرا در کتابی خوانده است که مرغ‌های مینا می‌توانند حرف بزنند. او موضوع را به پدر و مادرش می‌گوید و پدر برایش یک مرغ مینا می‌آورد. او مرغ مینا را از یکی از دوستانش که جانباز است و سال‌هاست در عزای حضرت سیدالشهدا نوحه‌سرایی می‌کند، می‌گیرد اما مرغ مینا حرف نمی‌زند و با تمام تلاشی که می‌کنند، مرغ نه حرفی می‌زند😥 و نه آوازی می‌خواند. آن‌ها فکر می‌کنند که با مرغ مینا چکار کنند و در نهایت تصمیم می‌گیرند آن را به صاحبش پس بدهند. مرغک مینا، بعد از برگشتن به خانه‌اش، دوباره شروع به خواندن می‌کند... کتاب مرغک مینای من توسط مهدی پوررضائیان نوشته شده است. این کتاب توسط انتشارات کتاب نیستان به چاپ رسیده است. 😇 کتاب مرغک مینای من داستانی لطیف دارد که اگر از خواندن داستان‌های مذهبی لذت می‌برید، نظرتان را به خودش جلب می‌کند. •••❈❂ برای آشنایی با کتاب های بیشتر به جمع کبوترانه بپیوندید👇🏻🕊 ╔═.•••❈❂🌿🌼🌿❂❈•••══╗ @shamim_kabootaraneh ╚══.•••❈❂🌿🌼🌿❂❈•••═
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
┄┅◈✨🔸✨◈┅┄ وقت سحر، وقتی هوا هنوز تاريک بود، فاطمه پا شد آب بخوره كه ديد مامان نماز می خونه. مامان اول نماز خوند، بعد به سجده رفت و وقتی بعد از مدتی سرش رو از روی مهر برداشت، دستاشو بالا برد بعد دستاشو به صورتش كشيد و آمين گفت. فاطمه كه ديگه خوابش نمی اومد رفت كنار مامان و پرسيد: شما اون موقع تا حالا چی كار مي‌كردين؟؟! مامان جواب داد: دعا می كردم. فاطمه گفت: می دونم، فهميدم كه دعا می كردين ولی شما يه كارای ديگه‌ای هم انجام می‌دادين! مامان : اونا آداب دعا كردن بود. ما برای حرف زدن با خدا هم آداب داريم. مثلا قبل از دعا كردن صدقه ميديم، عطر ميزنيم دعامون را با بسم الله و تشكر از خدا شروع می كنيم و يادمون نميره كه اول و آخر دعا صلوات بفرستيم. فاطمه پرسيد: مامان ما هميشه و همه جا ميتونيم دعا كنيم؟ مامان جواب داد: بله ولی يه وقتايی دعامون زودتر مستجاب ميشه، مثل وقتی بارون مياد، موقع سحر، يا وقتی كه صدای اذان همه جا می پيچه. فاطمه كه از دونستن اين همه آداب قشنگ خوشحال شد، پرسيد: من فقط برای خودم ميتونم دعا كنم؟! مامان گفت: نه عزيزم، ما برای دوستان، همسايه‌ها، پدر و مادر و همه و همه ميتونيم دعا كنيم. راستی يادت باشه هيچ وقت از دعا كردن خسته نشي و دعاهات رو تكرار كنی و هميشه اميدوار باشی كه خدا دعای تو رو مستجاب ميكنه. الان اگه دوست داری، برو وضو بگير و بيا تا كنار هم ديگه نماز بخونيم و دعا كنيم. ╔═✨🔅🔸🔅✨◈═════╗ @shamim_kabootaraneh ╚═════✨🔅🔸🔅✨◈═╝
┄┅◈✨🔸✨◈┅┄ گام به گام همراه با تصویر این ابر زیبا را نقاشی کن دوست من!🤩 🔅برای اطلاعات بیشتر به جمع کبوترانه بپیوندید👇🏻🕊 ╔═✨🔅🔸🔅✨◈═════╗ @shamim_kabootaraneh ╚═════✨🔅🔸🔅✨◈═╝
┅🌟⊰༻💠༺⊱🌟 یک پرنده‌ی غمگین و تنها بود که راهش را گم کرده بود. پروازش را. آوازش را. در باد و توفان گرفتار شده بود. دنبال سرپناه می‌گشت. آن پرنده من بودم. یک قطره‌ی کوچک و تنهای آب بود. در بیابانی خشک و خالی. تشنه و رها و سرگردان. می‌خواست به دریای وسیع و مهربان برسد. آن قطره من بودم. یک شمع ضعیف و کم نور بود در دنیایی تاریک و سیاه. می‌خواست جان بگیرد. روشن شود و روشنایی ببخشد. دنبال خورشید می‌گشت. آن شمع نیمه‌جان من بودم... آن پرنده من بودم، تو درخت بودی که با شاخه‌های معجزه‌گرت مرا پناه دادی. مرا در سایه‌ی امن و پُرآرامشت پذیرفتی. آن قطره‌ی کوچک تشنه من بودم. تو دریای آبی بزرگ بودی. مرا در آغوش گرفتی. جاری شدم. در مهربانی بیکرانه‌ات غرق شدم. سیرابم کردی. آن شمع نیمه‌جان من بودم. تو خورشیدم شدی. به من تابیدی. تو گرمم کردی. زنده شدم. روشن و پُرامید شدم. سایه‌بان آرامشم! دریای رحمتم! خورشید پُرفروغم! هر روز به آوای زلال و طنین پُرشکوه الله اکبرت مرا صدا بزن. صدا بزن این پرنده را...این شمع را...این قطره را...صدا بزن! 💎برای دریافت مطالب بیشتر به جمع کبوترانه بپیوندید👇🏻🕊 ༺💠🌟💠༺. @shamim_kabootaraneh
•••❈🌿🌸🌿❈••• مثل یه غول گنده باد اومد و هو کشید سبیلاشو یه تاب داد دستی به ابرو کشید با فوت‌فوتاش زورشو اومد بهم نشون داد چرخی زد و با خنده فرفره‌مو تکون داد 🌸شاعر:زسعیده موسوی زاده ❈🌸❈برای خواندن شعرهای بیشتر به جمع کبوترانه بپیوندید👇🏻 ╔═......🌿🌸🌿.....═════╗ @shamim_kabootaraneh ╚═════......🌿
┄┅◈✨🔸✨◈┅ زنـے با روسرے آب رفته... پیرزنے با ڪفش پاشنه هفت سانتے...👠 دختر جوانے با لباس هاے تنگ...👗 جالـب است!!! میان این همه رنگ و لعاب💄 چشم آدم به دخترے مےافتد ڪه رنگ ندارد، چادر دارد، اما بیشتر میدرخشد...😇 هے فکر مےڪنم این آدم علاوه بر ایمان، یڪ چیز دیگر هم دارد ڪه بقیه ندارند و آن فقط ڪمے اعتماد به نفس است...😉 ╔═......🌿🌸🌿.....═════╗ @shamim_kabootaraneh ╚═════......🌿
8.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
┄┅◈✨👶🏼✨◈┅┄ آسیب های مهد کودک بر روی فرزندان شما! ╔═✨🔅👶🏼🔅✨◈═════╗ @shamim_kabootaraneh ╚═════✨🔅👶🏼🔅