#حرف_حساب
#علی_اکبرع_باشیم
دیدیدینتازگـــیآهمه جوونا آرزوےشهادتدارن...؟!
همـــششعار #شهادت
همـــشادعآے #شهادت
ولےپسرجون،دخترجون...
یهنیگابهخودتمکـــردے؟!
ببینشبیهشـــے؟!
ببینیهنَمهباهاششباهتدارے؟!
شهدارومیگما🙃...!
یهشهیـــدهیچوقتِهیچوقتدلنمیشکنه
یهشهیــدهیچوقتِهیچوقتمسیرشوکجنمیکنه
یهشهیـــدرفیقش #حسینه، #مهدےِفاطمهس
میخواےمثهشهدابشے؟! بسمِالله... (:
قیافهومدبراتمهمنباشه؛مثه #هادےذوالفقاری
ازپولوثروتتبگذری؛مثه #احمدمشلب
راستےمیتونےازعشقتبگذرے؟!مثه #حمیدسیاهکالے
یاوبهخودتقولبدهازاینبهبعددورترینفاصلهروبا #گناهداشتهباشے!
مثلاکیلومترها؟!فرسنگها؟!
نه!!حتــےبیشترازاینها...((:
قشنگنیست؟!
بیاوبهخودتقولبدهچشاتوبدزدی
وقتےچشاتبهیهنامحرممیخوره...
همونلحظهبگو #یاخَیرَحَبیباًوَمَحبوب!بیاوبهخودتقولبدهدهنتوگِلبگیریاونجا
کهمیخوادبه #دروغبازشه!!
اصلاخلاصهبگمبرات؟!
بیاوبهخودتقولبدهنشےدلیلِاشکایِ
#امامزمانت (:💔
#حرف_حساب :)
https://eitaa.com/joinchat/1939406895Ceace4493e3
.
🔱 محرم 🏴در راه بود، قرار شده بود ڪه با #عملیاتهایے اطراف حرم بیبی(سلام الله علیها) از اشغال #تروریستهاے تڪفیرے، پاڪسازے شده تا مردم محرم 🚩امسال بتوانند بهراحتے و در امنیت ڪامل، در ایام #شهادت سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین(ع) #عزادارے ڪنند.
💠محمودرضا نیز مانند بقیه براے شروع #عملیات لحظه شمارے میڪرد، خیلے خوشحال ☺️به نظر میرسید. با شادے #فوقالعادهاے از حضورش بر بالاے #گلدستههاے 🌸🏴حرم جهت شناسایے دشمن تعریف میڪرد و از #عڪسهاے نابے میگفت ڪه از حرم مطهر و گنبد و بارگاه #حضرت زینب(س) براے خود تهیه ڪرده بود.
🔺#شهید_محمودرضا_بیضایی 🌷
🔺#راوی_دوست_شهید🍁
صلوات 🌷🍃
https://eitaa.com/joinchat/1939406895Ceace4493e3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥اگر شهید نشدم، این فیلم را پخش نکنید!
▫️سخنی از حجةالاسلام والمسلمین #شهید #مجید_سلمانیان از #شهدای_خان_طومان
▪️ #حوزه_انقلابی یعنی یک عمر سربازی و خدمت، آخرش هم #شهادت....
#شهیدان_روحانی الگوهای عینیت یافته این راه اند.
#شمیم_یار
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
https://eitaa.com/joinchat/1939406895Ceace4493e3
﷽
♨️ متن خواندنى و قابل تأمل 👌
✍عظمت یاور انقلابیِ امام خمینی(ره) و امام خامنه ای که تاریخ بعدها او را خواهد شناخت...
آیا👇
می دانید علت جُــک ساختن برای
#آیة_الله_جنتی، این انقلابیِ واقعی چیست؟
1. فقط👇
آیت الله جنتی است که
۴۰ روز روزه نذر میکند که پسر مفسدم دستگیر و #اعدام شود و مثل بعضی از بزرگان به خاطر پسرش به زمین و زمان تهمت نمیزند و وقتی پسرش اعدام میشود خم به ابرو نمی آورد
۲. فقط👇
آیت الله جنتی است که
نوه اش را برای #شهادت تربیت میکند و شهادت آصفش را جشن میگیرد
۳. فقط👇
آیت الله جنتی است که
وقتی پسر دیگرش علی جنتی در وزارت ارشاد خرابکاری میکند نه تنها از او دفاع نمیکند بلکه #سخت_ترین انتقادها را به او روا می دارد
۴. فقط👇
آیت الله جنتی است که
اینبار در اوج پیری و تنهائی ، بدون همسر، بدون پسران و بدون نوه و بدون حزب و باند و مافیا
میتواند👇
به آقابالاسرها و آقازاده ها انتقاد کند چون پرونده خودش #پاک است
۵. فقط👇
آیت الله جنتی است که
یار بی یار امام خمینی و امام خامنه ای است
۶. فقط👇
آیت الله جنتی است که
می تواند در خطبه های نماز جمعه به نویسنده نامه بی سلام به رهبری در جریان فتنه، بگوید "گردن کلفت"
فقط 👇
آیت الله جنتی است که
می تواند هر گردن کلفتی را #رد_صلاحیت کند...
۷. فقط👇
آیت الله جنتی است که
بعد از اینهمه جک و #تهمت حداقل ابروهایش را بالا نمیاندازد و به جای اینکه مثل بعضی ها همه ی امکاناتی که در اختیار دارد و میتواند داشته باشد را برای #پاسخگویی به منتقدان یا انتقاد از منتقدان و یا حتی فراتر از آن تهمت زدن به منتقدان و جنگ با منتقدان به خط نمی کند
۸. فقط👇
آیت الله جنتی است که
می تواند شجاعانه در تریبون نماز جمعه از #اعدام سران فتنه ۸۸ سخن بگوید...
۹. فقط👇
آیت الله جنتی است که
می تواند در میان تمسخر و خنده های فرمانداران دولت روحانی سخن بگوید و #مذاکرات_هسته_ای را وسیله ی براندازی بداند...
۱۰. فقط👇
آیت الله جنتی است که
می تواند قید جایگاه علمی خود (که در حد #مرجعیت است) را بزند و در شورای نگهبان مقابل لیبرال ها و متحجرین بایستد و فحش بخورد...
❌ اگر شما جای دشمن بودید به چنین مهره ی محکم و مومنی #حمله نمیکردید؟!
#شبهات
#پاسخ_به_شبهات
#شما_هم_رسانه_باشید
#نشر_حداکثری
#شمیم_یار
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
https://eitaa.com/joinchat/1939406895Ceace4493e3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨 اگه #دختر باشی و عقیده ات #شهادت !
#پویش_حجاب_فاطمے
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰#شهادت در مقابل دیدگان همسر و دخترخردسال
🔺رهبرانقلاباسلامی: #شهید_رضایینژاد شهید علم، شهید هستهای که آنچنان رتبهی علمی دارد که دشمن احساس میکند وجود این آدم برای جمهوری اسلامی مایهی ترقی و تعالی است و باید او را از بین ببرند. میآیند جلوی همسرش و دختر خردسالش او را شهید میکنند. این دانشمند جوان دورهی کودکیاش را در همین بمبارانها، در همین شرایط سخت در ایلام گذرانده است.
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#یا_صاحب_الزمان_عج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
می خواهم شهید شوم...💔
#سردار_دلها
#شهادت
#امام_زمان
:࿐❁❥༅••┅┄
🌺❬أللَّھُـمَ؏َـجِّـلْلِوَلیِڪْألْـفَـرَج❭🌺
:࿐❁❥༅••┅┄
✍🏻دست نوشته #شهیدهزینبکمایی :
خدایا اکنون که من در این سن به سر می برم تازه دریافتم که چقدر این دنیای فانی #بیارزش وپوچ
است و حال می فهمم که چگونه شهید عاشقانه به دیدارتو می شتابد .
خدایا مرا نیز به آرزوی خود
برسان و #شهادت را نیز به من برسان
یاد شهدا با ذکر #صلوات
#شهیدانه 🕊
✨🌷
پرستو های خستهای بودیم که از همنشینی با شهدا وجودمان آرام شد :)🙃🍃
#شهدا۰۱۲۰
#چراغ_راه #شهادت ♥️
#امام_زمان #راهیان_نور ✨
#قاسم_بن_الحسن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 پاسخی کوتاه و کامل به یک شبهه مشهور
⁉️ چرا آرزوی #شهادت میکنید؟!
♨️ بمانی و خدمت کنی بهتر است یا نباشی؟!
‼️ مواظب باش چه دعایی می کنی!!!
🔹 برشی از سخنرانی #حجت_الاسلام_راجی
#امامزمانعج
#حجاب
#اللھمعجللولیڪالفࢪج 🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥در بحبوحهی زندگیتان خدا را پیدا کنید آن وقت معجزات زندگی یکی پس از دیگری برایتان رقم خواهد خورد...
🔰#شهید_حججی
#شهادت
#امام_زمان_عج
#دلنوشته ای برای ...
می دانی سید ،
دلم خیلی برایت تنگ شد.😭😭
حتی شاید بیشتر از حاج قاسم .
اون روز ها ته ته ته دل مان خبر داشت که بالاخره یک روز صبح از خواب بیدار می شویم و خبر #شهادت سردار مان را از تلویزیون خواهیم شنید.
اما تو فرق داشتی. اینقدر به بودنت عادت کرده بودیم که حتی فکرش را هم نمی کردیم که یک روز صبح قرار است ما از خواب بیدار شویم و #سید ما برای همیشه بیدار نشود😭😭.
برای همین است که رفتن حاج قاسم را باور کردم ولی رفتن تو را نه😭😭.
او زندگی اش حماسه بود
و حماسی رفت. تو اما مظلوم بودی. مظلومانه هم رفتی😭😭
یک جای دور، خیلی دور ، در هوایی مه گرفته با #خدای خودت خلوت کردی تا مزد اخلاصت را بگیری.
به دور از هیاهوی مقام و شلوغ کاری میز و صندلی ریاست.
فکر ما را نکردی با معرفت؟
نگفتی بعد سال ها داریم از دیدن رئیس جمهورمان کیف می کنیم؟
تو شوق ما را وقتی کنار آقایمان می نشستی ندیدی؟
شعف صدای آقا را وقتی از شما تعریف می کرد نشنیدی؟😭😭
معرفت ات را شکر سید.
ما را درگیر خودت کردی و خودت را رها از ما؟ واقعیت اش را بخواهی
هنوز رفتنت را باور نمیکنم.
هنوز منتظرم فردا در خبر ها بشنوم "
ریاست محترم جمهور حجه الاسلام رئیسی در دیداری صمیمانه پای صحبت کارگران معدن فلان نقطه دور افتاده نشست"
. . اما باید بپذیرم. سید #خوش_قلب و بی تکلف ما، از پیش ما رفته است. برای همیشه.😭😭
دلم برایت تنگ می شود سید😭😭😭😭😭😭😭. خیلی زیاد. برای لبخند مهربانت.😭😭😭😭😭 برای اضطرابی که در لحظه تنفیذ در چهره ات موج می زد که همان اضطراب دل ما را قرص کرد که کار به دست مرد
خدا افتاده.
دلم برای تقوایت در مناظره
تنگ می شود.😭😭😭
آن جا که به تو گفتند سندرم پست بیقرار داری و تو جواب ندادی.
چرا به آنها نگفتی سید؟ چرا نگفتی که پست بعدی ات #زمینِ_سردِ معراجِ شهدای تبریز است؟
کاش جواب می دادی تا دلمان برای جواب ندادنت این همه تنگ نمی شد.
وقتی نگرانی ات برای #ناهار خوردن کارگران را تمسخر کردند، تو دنیای کوچک شان را به روی شان نیاوردی.
مثل همیشه لبخند زدی و از کنارشان گذشتی
. تو با خدا عهدی داشتی و خدا امروز عزیزت کرد. عزیز ایران.😭😭😭
بیش از این خسته ات نکنم
سید جان.
می دانم خسته ای. چند سال است درست نخوابیده ای.
حالا دیگر استراحت کن.
بی آن که نگران فردا باشی.
برای ما هم دعا کن.
دوری ات سخت است.
ما سید خوش اخلاقِ #مهربانِ صبور خودمان را می خواهیم اما چه کنیم که خدای ما هم خوش سلیقه است و تو را برای خودش خواسته.
#شهادت_گوارایت.
سلام ما را به امام امت برسان.
#شمیم_یار
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@shamime_yaar
─┅༅ـــ✾❀﷽❀✾ـــ༅┅─
#قسمت_چهل_ودوم
#هرچی_تو_بخوای
⭐️ رمان محتوایی ناب🌼🍃
گفت:
_تو خیلی خوبی..خوش اخلاق،مهربون، مؤدب،باحیا،باایمان،زیبا...هرچی بگم کمه..ولی بخاطر دل من...شاید خیلی زود تنها بشی...من هر کاری کردم نتونستم بهت علاقه مند نشم.نتونستم فراموشت کنم.
عجب!! پس عذاب وجدان داشت...
سرشو انداخت پایین و با پاش سنگ ها رو جا به جا میکرد.
بهش نزدیکتر شدم.دست هاشو تو دستم گرفتم.دست های مردی که #همسرم بود و عاشقانه دوستش داشتم...
جا خورد.دست هاشو کشید ولی محکم تر گرفتمش.تو چشمهاش نگاه کردم.اونقدر صبر کردم تا امین هم به چشمهای من نگاه کنه.وقتی چشم تو چشم شدیم،بالبخند گفتم:
_پس همدردیم.
سؤالی نگاهم کرد.با حالت شاعرانه گفتم:
_درد عشقی کشیده ام که مپرس.
جدی گفتم:
_تو که مجبورم نکرده بودی.
-ولی اگه من...
-اون وقت هیچ وقت نمیفهمیدمش.
بازهم سؤالی نگاهم کرد.با لبخند گفتم:
_درد عشقو دیگه.
لبخند غمگینی زد.سرشو انداخت پایین.
-امین
-بله
باخنده گفتم:
_ای بابا! پنج بار دیگه باید صدات کنم تا اونجوری که من میخوام جواب بدی؟
لبخند زد.سرشو آورد بالا با مکث گفت:
_جانم
گفتم:
_نمیخوای عروس خوشگل و مؤدب و خوش اخلاق و مهربون و باحیا تو به پدرومادرت معرفی کنی؟
لبخندی زد و گفت:
_بریم.
اول رفتیم سر مزار مادرش.آرامگاه بانو مهری سعادتی.همسر شهید ایمان رضاپور.
امین بابغض گفت:
_سلام مامان،امین کوچولوت امروز داماد شد.میدونم عروستو بهتر از من میشناسی. آوردمش تا باهات آشنا بشه.
نشستم کنار امین.گفتم:
_سلام..وقتی امین میگه مامان،منم میگم مامان، البته اگه شما اجازه بدید.
بعد از فاتحه،باهم برای شادی روح مادرش سوره یس و الرحمن خوندیم.
گفتم:_امین
نگاهم کرد.
-جانم
لبخند زدم.گفتم:
_بیا پیش مادرت باهم قول و قراری بذاریم.
-چه قول و قراری؟
-هر وقت پیش هم هستیم جوری رفتار کنیم که انگار قراره هزار سال با هم باشیم. #تولحظه زندگی کنیم.بیخیال آینده،باشه؟
-باشه.
-یه قولی هم بهم بده.
-چه قولی؟
-هر وقت خواستی بری اول از همه به من بگی.حداقل دو هفته قبل از رفتنت.
یه کم مکث کرد.گفت:
_یه هفته قبلش.؟!
بالبخند گفتم:
مگه اومدی خرید چونه میزنی؟ باشه ولی اول به من بگی ها!
-قبول.
-آفرین.
رفتم رو به روش نشستم.یه جعبه کوچیک از کیفم درآوردم و گرفتم جلوش.
-این چی هست؟
-بازش کن.
وقتی بازش کرد،لبخند عمیقی زد.انگشتر عقیقی که بهم هدیه داده بود؛با ارزش ترین یادگاری مادرش.
دست راستمو بردم جلوش که خودش تو انگشتم بذاره.لبخندی زد و به انگشتم کرد.دست هامو کنار هم گذاشتم و به حلقه و انگشتر با ارزشم نگاه میکردم.لبخند زدم.هردو برام با ارزش بودن.امین نگاهم میکرد و لبخند میزد.
بلند شد و گفت:
_بریم پیش بابام.
اما من نشسته بودم.به سنگ مزار نگاه کردم و تو دلم به مادر امین گفتم... کاش زندگی منم شبیه زندگی شما باشه،شما بعد شهادت همسرتون دیگه تو این دنیا نموندین.کاش خدا به من رحم کنه و وقتی امین شهید میشه،من قبلش تو این دنیا نباشم. #شهادت امین، #امتحان خیلی سختیه برای من.
رفتیم پیش پدرش.رو به روم نشست.بعد خوندن فاتحه و قرآن،به من نگاه کرد.یه جعبه دیگه از کیفم درآوردم و بهش دادم.گفت:
_همه جواهراتت رو آوردی اینجا دستت کنم؟!
لبخند زدم و گفتم:
_بازش کن.
وقتی بازش کرد،اول یه کم فقط نگاهش کرد.بعد به من نگاه کرد و لبخند زد.یه انگشتر عقیق شبیه انگشتر عقیق مادرش ولی مردانه،سفارش داده بودم براش درست کنن.
دستشو برد از جعبه درش بیاره،باجدیت گفتم:
_بهش دست نزن.
باتعجب نگاهم کرد.
-مگه مال من نیست؟!!
جعبه رو ازش گرفتم.انگشتر رو از جعبه درآوردم،بالبخند جوری گرفتم جلوش که فهمید میخوام خودم دستش کنم.لبخند زد و دستشو آورد جلو.خیلی به دستش میومد.با حالت شوخی دو تا دستشو آورد بالا و به حلقه و انگشترش نگاه میکرد؛مثل کاری که من کرده بودم.
نماز مغرب رو همونجا خوندیم.
بعد منو به رستوران برد و اولین شام باهم بودنمون رو خوردیم...
من با شوخی و محبت باهاش حرف میزدم.امین هم میخندید.
بعد شام منو رسوند خونه مون.
از ماشین که پیاده شدم،زدم به شیشه.شیشه ی ماشین رو پایین داد...
ادامه دارد...
📚 نویسنده : بانو مهدییار منتظرقائم
⚠️ #کپی_فقط_با_ذکر_نام_نویسنده
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@shamime_yaar