eitaa logo
موسسه شمیم عفاف کریمه سلام الله علیها
454 دنبال‌کننده
14.1هزار عکس
10.8هزار ویدیو
425 فایل
ارتباط با ادمین @vesalll
مشاهده در ایتا
دانلود
۲۶ رجب سالگرد وفات حضرت ابوطالب را تسلیت عرض می کنم 🖤🖤🖤 🔸 مؤمن قریش امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام دربارۀ ایمان حضرت ابوطالب (ع) فرمودند: قسم به خدایى که محمّد (ص) را به پیامبرى مبعوث فرمود، اگر پدرم تمام گناهکاران زمین را شفاعت کند خداوند آن را مى‏ پذیرد، مگر می شود که پدرم به آتش در عذاب باشد و فرزند او قسمت‌کنندۀ بهشت و جهنّم باشد؟! قسم به خدایی که محمّد (ص) را به پیامبرى مبعوث فرمود بى‏شکّ نور پدرم در روز قیامت همه انوار خلایق؛ جز پنج نور محمّد و نور من و نور حسن و نور حسین و نور نُه فرزند از اولاد حسین (علیهم‌السلام) را خاموش و بی اثر مى‏ سازد؛ زیرا نور او از نور ما است. 🔺امالی (طوسی)؛ ص۳۰۵ ─┅═ೋ❅💠❅ೋ═┅─ 🍃🌸 @shamimeefaf @habibatolhosein🌸🍃 ─┅═ೋ❅💠❅ೋ═┅─
«السلام علیک یا اباعبدالله الحسین» «السلام علیک یا فاطمة المعصومه» ❇️ ویژه برنامه ی حرم کریمه اهل بیت حضرت فاطمه معصومه علیها السلام زمان ؛ شنبه ۱۳بهمن ماه شب میلاد سید الشهدا حضرت الحسین علیه السلام 🔰 با سخنرانی حضرت حجة الاسلام والمسلمین دکتر آقا تهرانی و مدیحه سرایی حاج مالک بکماز 📌چنانچه تمایل به شرکت در این برنامه خانوادگی دارید جهت ثبت نام و اطلاع از زمان و مکان دقیق برنامه تا ساعت ۱۴ روز ۴شنبه مورخ ۱۰بهمن ماه فرم ذیل را تکمیل نمایید. 🔻جهت ثبت نام از آدرس زیر اقدام نمایید. 🔗 https://form.mfvm.ir/view.php?id=45330 ─┅═ೋ❅💠❅ೋ═┅─ 🍃🌸 @shamimeefaf @habibatolhosein🌸🍃 ─┅═ೋ❅💠❅ೋ═┅─
کرامت عجیب حاج شیخ حسنعلی اصفهانی؛ نمونه پاداش بندگی خداوند متعال به نظرم همه شما اسم مرحوم حاج شیخ حسنعلی نخودکی را شنیده‌اید. دیگر ایشان کرامات‌شان عالمگیر است و مرزها را درنوردیده است. هر کس اسم ایشان را شنیده باشد می‌داند که ایشان چه کراماتی داشته‌اند؛ بیماری‌های لاعلاجی که همه دکترها می‌گفتند دیگر چاره‌اش فقط مرگ است، ایشان یک دانه مَویز یا انجیر به دست‌شان می‌داده و می‌گفته‌اند بخور! می‌خورده‌اند و خوب می‌شده‌اند! یک داستان عجیبی هست که من از بزرگان مورد اعتماد شنیده‌ام؛ یکی از کسانی که سال‌ها در مشهد با مرحوم آقا شیخ حسنعلی معاشرت داشته بود می‌گفت که زمان رضاشاه، یک نایب‌‌التولیه‌ای از طرف رضاشاه تعیین شده بود. می‌دانید که رضاشاه، املاک امام رضاعلیه‌‌السلام را به نام خودش ثبت کرد و خودش را متولی آن‌ها قرار داد. آن وقت او نایب‌التولیه می‌فرستاد یعنی تولیت، من هستم که شاه هستم و هر کسی که به عنوان تولیت به آن‌جا می‌آید نایب‌التولیه است. او خودش را به عنوان متولی املاک حضرت رضاعلیه‌‌السلام می‌دانست و هرگونه که دلش می‌خواست با املاک امام رضاعلیه‌‌السلام رفتار می‌کرد. اسم بیمارستان امام رضا‌علیه‌‌السلام را بیمارستان شاه رضا گذاشت! همین‌جا هم اسم امام رضا‌علیه‌‌السلام تبدیل شد به شاه رضا! او یک نایب‌التولیه فرستاده بود یعنی این نماینده شاه در استان خراسان است. این نایب‌التولیه، آدمِ اروپا رفته غرب‌زده‌ای بود و خیلی به علوم جدید اهمیت می‌داد. ازجمله این‌که خدا دو تا بچه به او داده بود و او هر روز بدن‌ این بچه‌ها را با الکل می‌شست که ضدعفونی بشوند! خیلی مقید به تمیزی و رعایت بهداشت بود. بچه‌هایش را هم این‌قدر دوست می‌داشت که برای این‌که میکروب روی بدن‌شان نماند اصلاً هر روز بدن‌شان را با الکل می‌شست. اتفاقاً این دو تا بچه به حصبه مبتلا شدند. دکترهای مشهد آمدند و معالجه کردند و ناامید شدند. از تهران، دکتر متخصص خواست و آن‌جا آمد و یکی، دو روز معاینه کرد و بالاخره گفت کاری از دست ما برنمی‌آید. بالاخره این بچه‌ها مُشرِف به مرگ شدند. این بچه‌هایش که این‌گونه بزرگ‌شان کرده بود و مواظب بود که مریض نشوند این‌ها تمام امیدش بودند و حالا به مریضی‌ای مبتلا شده بودند که همه دکترها می‌گفتند علاجی ندارد. او یک پیشکاری داشت که البته خیلی باید با ترس‌ولرز در مقابل آقا حرف می‌زد چون او خیلی قلدر بود. یک روز آمد و گفت آقا! اگر اجازه می‌دهید من یک چیزی خدمت‌تان عرض کنم. گفت بگو! گفت شما که دیگر از این دکترها ناامید شده‌اید، یک دکتری هست، البته دکتر نیست ولی مداوا می‌کند. گفت اگر دکتر نیست که ولش کن! گفت حالا اجازه بدهید من عرض کنم. گفت بگو! گفت خیلی تجربه شده که کسانی که به دستور ایشان عمل کرده‌اند خوب شده‌اند. شما که ناامید هستید، حالا این را هم ببیند. گفت خب بگو بیاید! گفت آقا! این یک دکتری نیست که بیاید. گفت پس چی؟! گفت شما باید پهلوی او بروید. یک فکری کرد و گفت حالا کجاست؟ گفت کنار حرم یک مدرسه‌ای هست به نام مدرسه خیرات‌خان. آن‌جا یک حجره‌ای هست و ایشان در آن حجره هستند. گفت در حجره مدرسه؟! دکتر؟! گفت آقا! بله. بالاخره با ترس‌ولرز و این‌ها گفت خیلی خب، برویم دیگر! دید هیچ امیدی برای ماندن بچه‌ها ندارد این بود که با خودش گفت برای آخرین امید به این‌جا می‌رویم شاید بچه‌ها علاج پیدا کنند. خودش با این پیشکارش، دو نفری به مدرسه خیرات خان آمدند. بچه‌ها را نیاوردند؛ نمی‌توانستند بیاورند چون حالشان خیلی خراب بود. در مدرسه خیرات خان به اتاق آقا شیخ حسنعلی رفت و دید یک پیرمردی است که لباس‌های کهنه‌ای به تن او و یک عمامه‌ای به سرش است. گفت این است؟! گفت بله. یک کمی اوقاتش تلخ شد و گفت خیلی خب! دید ایشان روی یک زیلو یا حصیری نشسته است، ناچار شد آن‌جا روی حصیر بنشیند. ما همیشه روی مبل می‌نشستیم! بالاخره این پیشکار شروع کرد به گفتن. او که کسر شأن می‌دانست که بگوید من مثلاً برای چه پیش شما آمده‌ام. پیشکار گفت آقا! ایشان دو تا بچه دارد و مریض شده‌اند، لطفی بفرمایید و یک دستوری بفرمایید! ایشان دست در جیبش کرد و دو دانه انجیر خشک، گویا یک کمی پرزهای لباسش هم به این انجیر چسبیده بود! این انجیرها را درآورد و به این آقای نایب‌التولیه داد و گفت بخور! گفت قربان! بچه‌های من مریض هستند، آن‌ها در خانه هستند. گفت می‌دانم، بخور! این دیگر اگر کارد هم به او می‌زدی خونش درنمی‌آید! من بچه‌ام مریض است، در خانه هست، این می‌گوید تو انجیر بخور!
بالاخره آقا گفته بود و جلوی این خیلی بی‌ادبی بود که انجیرها را نخورد. انجیرها را گرفت و بالاخره به‌زور در دهانش گذاشت و یک‌طوری این را قورت داد. بلند شد و خداحافظی کرد و بیرون آمد. بیرون که آمدند این پیشکار را به فحش کشید که من را پهلوی چه کسی آورده‌ای؟! من می‌گویم بچه‌ام مریض است، می‌گوید تو انجیر بخور بچه‌ات خوب می‌شود! آخر این آدم عقل دارد؟! این هم خودش را خیلی کنار کشید که مورد ضرب و شتمی قرار نگیرد و آرام‌آرام با این به خانه برگشتند. وقتی به خانه برگشتند دیدند بچه‌ها نشسته‌اند و دارند با هم بازی می‌کنند! بچه‌هایی که حصبه‌ای بودند و از جایشان نمی‌توانستند تکان بخورند و همه دکترها جواب‌شان کرده بودند، نشسته بودند و داشتند بازی می‌کردند. این تعجب کرد، پیششان آمد و با خودش گفت من خواب هستم؟! بیدار هستم؟! روی سر بچه‌ها دست کشید و گفت به دکتر بگویید بیاید! یک دکتر آمد و به دکتر گفت بچه‌ها را معاینه کن! دکتر گفت این بچه‌ها را؟! این‌ها که چیزی‌شان نیست، این‌ها سالم هستند. گفت اِاِاِ! این‌ها سالم هستند؟! این‌ها همان‌هایی هستند که دیروز...! دکتر گفت امروز این‌ها سالم هستند. روزی نبوده که ده‌ها از این‌گونه کرامت‌ها از ایشان ظاهر نشود. قبر ایشان هم در صحن مطهر حضرت رضا‌علیه‌‌السلام است، ان‌شاءالله مشرَّف که شدید فاتحه‌ای بخوانید، ان‌شاءالله برای شما هم مفید خواهد بود. اگر انسان اطاعت خدا بکند خدا یک چنین چیزهایی به او می‌دهد. این اصل مسئله. استاد فکر، علامه مصباح https://mesbahyazdi.ir/node/8700
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ زهرا قبیسی؛ بانویی که تانک‌های رژیم غاصب را به زانو در آورد 🔹 زهرا قبیسی، بانوی دلیر لبنانی، در برابر تهدیدها و تانک‌های رژیم ایستاد و با شجاعتی مثال‌زدنی دشمنان را از جنوب لبنان عقب راند. او که در این راه مجروح شده است، با صدایی استوار اعلام کرد: 🔸«ایستادگی در برابر اشغال‌گران تکلیف شرعی ماست و تا آزادسازی کامل سرزمین‌مان، از پای نخواهیم نشست.» ─┅═ೋ❅💠❅ೋ═┅─ 🍃🌸 @shamimeefaf @habibatolhosein🌸🍃 ─┅═ೋ❅💠❅ೋ═┅─
13.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اینجا کاناداست؛ +دومین کشور پهناور جهان از نظر مساحت +کشوری با ۶ برابر مساحت ایران +و با ۴۰میلیون جمعیت (کمتر از نصف ایران) +کشوری که تحریم نیست +درگیر جنگ نیست +دوست و هم‌پیمان آمریکا و اروپاست +کشوری با معادن بزرگ و منابع طبیعی و زیرزمینی گسترده +کشوری با منابع نفتی و گازی عظیم که دومین کشور دارای ذخایر نفت و گاز جهان بعد از عربستانه +دارای اقتصاد بازار آزاد جهانی +از آمریکا کمک سالانه ۱۰۰ میلیون دلاری دریافت می‌کنه +کشوری که عملاً مستعمره پادشاهی انگلستانه و مسئولینش غیرمستقیم توسط پادشاه انگلیس سر کار میان +عضو سازمان همکاری اقتصادی و توسعه OECD و عضو گروه G8 +و... همین! ✍آدم ─┅═ೋ❅💠❅ೋ═┅─ 🍃🌸 @shamimeefaf @habibatolhosein🌸🍃 ─┅═ೋ❅💠❅ೋ═┅─
در ترافیک صبح بارانی امروز به این فکر می‌کردم که چرا بعضاً نهادها و طیفهای مختلف جریان اصولگرا و جبهه انقلاب نسبت به نیروهای خودشان سخت‌گیری و منازعه شدیدتر و بیشتری دارند تا نسبت به اصلاح‌طلبان؟ و ریشه تندخویی در درون جبهه چیست؟ به نظرم رسید که رابطه درونی جبهه مبتنی بر "آشنایی" است و رابطه با اصلاح‌طلبان مبتنی بر "غیریت". جوهر رقابت با آشنایان، حسادت است و جوهر رقابت با غیر، ترس است. آتش حسد به لجاجت و کین‌توزی و خودزنی می‌کشاند ولی ترس برعکس ممکن است به احتیاط و معامله و وفاق منتهی شود. وضع فشل ما شاید از به‌محاق رفتن ریح و روحی است که ثمره الفت و اخوت است. وَ لَا تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ رِيحُكُمْ وَ اصْبِرُوا إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِين @Yaminpour ─┅═ೋ❅💠❅ೋ═┅─ 🍃🌸 @shamimeefaf @habibatolhosein🌸🍃 ─┅═ೋ❅💠❅ೋ═┅─
جالب است زن تازه مسلمان شده ای در روسیه میگفت که برای پیدا کردن و خرید یک جنس ایرانی ساعتها در بازارها میگشتم، و وقتی جنس ایرانی پیدا میکردم در پوست خودم نمیگنجیدم، چون معتقد بودم که به عنوان یک مسلمان، باید به اقتصاد تنها کشور اسلامی جهان کمک کنم، تا بتواند در برابر جنگ اقتصادی بی رحمانه مقاومت کند و بجای حامیان داعش و دشمنانِ اسلام، برای برادران دینی من اشتغال ایجاد شود. اما در اولین سفرم به ایران، با دیدن شعبات متعدد، فروشگاههایِ زنجیره ای و مجوز دارِ لباس ترکیه ای(ال سی وایکیکی) و اجناس اروپایی(نایک و آدیداس و... )، متأسف شدم! و از این بدتر، حضور گسترده ایرانی در این فروشگاهها بود، اصلا انگار نمیدانستند که ترکیه حامی داعش است!، و یا غرب منتظر فرصتی برای جنگ و حمله به ایران است، و ایرانی ها دارند هزینه جنگ بر علیه خودشان را با خرید این اجناس پرداخت میکنند!! ایکاش ایرانی ها، به اندازه طرفدارانِ خارجیشان، به فکر اقتصاد کشور و بیکاری جوانانشان بودند... ─┅═ೋ❅💠❅ೋ═┅─ 🍃🌸 @shamimeefaf @habibatolhosein🌸🍃 ─┅═ೋ❅💠❅ೋ═┅─