------------------------------------------------------
#المراقبه
#ماه_رمضان
امیرالمؤمنین علی علیه السلام به عثمان بن حُنَیف، استاندار خود در بصره، به خاطر شرکت در میهمانی یکی از جوانان ثروتمند بصره که فقیران و ضعیفان از آمدن به آن میهمانی محروم بودند ، نامه اعتراض آمیزی می نویسد و از شرکت ایشان در چنین ضیافتی این گونه گلایه می کند:
« پس از یاد خدا و درود ای پسر حنیف! به من گزارش دادند که مردی از سرمایه داران بصره تو را به میهمانی خویش فرا خوانده و تو به سرعت به سوی آن شتافتی؛ خوردنی های رنگارنگ برای تو آوردند و کاسه های پر از غذا پی درپی جلوی تو نهادند. گمان نمی کردم، مهمانی مردی را بپذیری که نیازمندان شان [از آن سفره] با ستم محروم و ثروتمندان شان بر سر سفره دعوت شده اند.»
#حضرت_خدیجه
ابوالعاص بن ربیع، فرزند هاله ،خواهر خدیجه س بود، خدیجه س او را مانند فرزندان خود دوست می داشت، از این رو از پیامبر ص تقاضا کرد او را به دامادی خود بپذیرد، و زینب (یکی از دخترانش را) همسر او گرداند، پیامبر ص تقاضای وی را پذیرفت، و زینب، همسر ابوالعاص گردید.
هنگامی که جنگ بدر رخ داد، ابوالعاص جزو لشگر دشمن بود، که به اسارت سپاه اسلام درآمد.
پس از مدتی وقتی که پیامبر ص تصمیم گرفت اسیران کفار را با گرفتن فدیه آزاد کند، ابوالعاص برای زینب پیام فرستاد که اموالی را به عنوان فدیه به مدینه بفرستد تا با دادن آن آزاد گردد.
زینب اموالی را فراهم کرد، گردنبند خود را که مادرش خدیجه س در شب عروسی بر گردنش آویخته بود، بر سر آن اموال نهاد و برای ابوالعاص فرستاد.
ابوالعاص آن اموال و گردنبند را به حضور پیامبر ص آورد تا به عنوان فداء تقدیم کرده خود را آزاد سازد.
همین که چشم پیامبر ص به آن گردنبند افتاد، به یاد خدیجه س ، قلبش فرو ریخت و قطرات اشک چون دانه های مروارید از چشمانش سرازیر شد و فرمود:
« خداوند خدیجه س را رحمت کند، این گردنبندی است که خدیجه س آن را برای زینب فراهم کرده است.»
در فراز دیگر تاریخ میخوانیم: پس از آنکه پیامبر ص به یاد خدیجه س گریست، فرمود: «مثل اینکه بر زینب بسیار سخت گذشته که یادگار مادرش را از گردن گشوده و برای ما فرستاده است.»
مسلمانان وقتی که این حال را از پیامبر ص مشاهده نمودند عرض کردند: «ای رسول خدا! ما از حق خود گذشتیم، اختیار آن گردنبند با شما، اگر می خواهید آن را برای خود نگهدارید، و اگر نمی خواهید، آن را برای زینب بفرستید.»
و به نقل دیگر: پیامبر ص از مسلمانان اجازه خواست، مسلمانان پاسخ فوق را دادند.
پیامبر ص ابوالعاص را آزاد کرد و اموال او و گردنبند را برای زینب فرستاد و به ابوالعاص فرمود: «بدان که زینب به تو حلال نیست، زیرا او مسلمان است و تو کافر می باشی، هرگاه به مکه رفتی، زینب را نزد من بفرست.»
ابوالعاص زینب را همراه زید به مدینه روانه کرد. سرانجام ابوالعاص قبل از فتح مکه مسلمان شد و به مدینه آمد و با عقد جدید، با زینب ازدواج نموده و به زندگی ادامه دادند، ابوالعاص در سال دوازدهم هجرت از دنیارفت.
#جذب_طلبه
بر سر خوان کرم آمدهام تا روزی
نخی از چادر ما بر نخ معجر برسد
بر در خانه مولا زدهام تا گویی
باز مولای زمان بر سر چاهی برسد
ارغوانی است فضای دگری آمدهام
بویی از نرگس دوران به بر ما برسد
بر سراپرده گلزار جهان آمدهام
نَمی از گرمی عرفان به دل ما برسد
هر کس از این هوسش دم زده در این وادی
شهدی از شور شهادت به لب ما برسد
همه امید به امضای کریم زهراست
گرچه نالایقم و دست به جایی نرسد
#ثبت_نام_حوزه_علمیه_شهید_مطهری
#هر_طلبه_یک_همیار_پذیرش
#هر_طلبه_یک_داوطلب
#هر_طلبه_یک_جهادگر
#دعوت_جذب_طلبه
یکی از سرداران کشور تعریف می کردند: برای انجام کاری به کشور هند رفته بودیم، دیدیم عده ای از جوانان در بیابانهای اطراف دهلی رفت و آمد می کنند، کنجکاو شده پیگیر شدیم، رفتیم با آنها هم صحبت شدیم.
پرسیدیم : چکار میکنید؟
گفتند : برای امام زمان عج یار جمع می کنیم. می رفتند شهر و جوانان را جذب می کردند و با خود همراه کرده به آنجا می بردند.
پرسیدیم : از کی شروع کردید و چی شد به این نتیجه رسیدید؟
گفتند: یک مسافرت توریستی به ایران داشتیم، بصورت اتفاقی متوجه اردوی راهیان نور دانشجویی شده و با آنها همراه شدیم. به شلمچه رفتیم و از آنجا یک کتاب که به زبان انگلیسی ترجمه شده بود خریداری کردیم بنام خاکهای نرم کوشک. این کتاب در ما تحولی ایجاد کرد و با خود فکر کردیم در مسیر ظهور امام زمانمان کاری انجام دهیم.
#جذب_طلبه_برای_امام_زمان_عجل_الله
#هر_طلبه_یک_همیار_پذیرش
#هر_طلبه_یک_داوطلب
#هر_طلبه_یک_جهادگر
#ماه_رمضان
خدا ، در ماه رمضان دنبال بهانه ای است که گره از کار بندگانش باز کند، لذا به دعاهای مختصر هم متوسل شویم !
امام جواد(ع) فرموده در مشکلات بگو :
« يَا مَنْ يَكْفِي مِنْ كُلِّ شَيْءٍ وَلَا يَكْفِي مِنْهُ شَيْءٌ اكْفِنِي ما أَهَمَّنِي »
و از معصوم رسیده که در مشکلات بخوان:
«یا مَن إذا تضایقتِ الأمورُ فَتحَ لها باباً لم تَذهَب الیه الأوهامُ صَلِّ على محمد و آل محمد و افتح لأموریَ المتضایقةِ باباً لم یَذهَب الیه وَهمٌ یا ارحم الراحمین».
و نیز برای گشایش در کارها امام صادق(ع) فرموده :
« اَللّهُمَّ اِنْ کانَتْ ذُنُوبى قَدْ اَخْلَقَتْ وَجْهى عِنْدَکَ، فَاِنّى اَتَوَجَّهُ اِلَیْکَ بِنَبِیِّک نَبِىِّ الرَّحْمَةِ، مُحَمَّد صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ، وَ عَلِىٍّ وَ فاطِمَةَ، والْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ، وَالاَْئِمَّةِ عَلَیْهِمُ السَّلامُ»
#حضرت_خدیجه
بانوی با خیر و فضیلت یا خدیجه!
ای دست و بازوی نبوت یا خدیجه!
تو اولین بنیانگذار عشق بودی
عشقت محمد بود و یار عشق بودی
پروانه ای دور مدار عشق بودی
از جان و از دل پای کار عشق بودی
سرمایه ات را در دکان عشق دادی
عاشق شدن را تو نشان عشق دادی
زن بودی و "مردی" به مردان یاد دادی
بانو! به زنها دین و ایمان یاد دادی
عاشق شدن را به جوانان یاد دادی
انفاق کردن را به پیران یاد دادی
گویند شغل انبیا آموزگاریست
شأن شما هم کمتر از پیغمبران نیست
درظلمت شب می شدی مهتاب بانو
مادربزرگ حضرت ارباب، بانو!
بعد از تو عالم می شود بی تاب بانو
از داغ تو دردانه ات شد آب بانو
در زندگی خیلی مصیبت ها کشیدی
اما خدا را شکر ازین بدتر ندیدی
گرچه تحمل کرده ای آزار بسیار
اما نخوردی با سر و صورت به دیوار
هرگز نرفتی دست بسته سوی بازار
سیلی نخوردی از یهود مردم آزار
بعد از شما دختر شدن هم دردسر داشت
خواهر شدن، مادر شدن هم دردسر داشت
رفتی و "عام الحزن" شد هر سال بی تو
احمد شده یک بلبل بی بال بی تو
زهرای تو هی می رود از حال بی تو
روزی همین زهرا ... ته_ گودال... بی تو...
آتش به جان ها می زند با شور و شینش
عالم به هم ریزد از داغ حسینش
گودال و زهرا و حسین و شمر و خنجر
یک گام عقب تر چشم های خیس خواهر
شمشیر دارد می برد... الله اکبر
ناگاه بالا می رود از نیزه ها، سر
زینب کنار قتلگاه از دور می دید
از بس تنش را زیر و رو کردند پاشید
"سر" می رود، "تن" مانده زیر سم مرکب
با نعل های تازه "تن" شد نامرتب
"سر" روی نیزه، می خورد هی سنگ بر لب
بین "سر" و "تن" می دود بیچاره زینب
یک دست بر زانو و یک دستش به معجر
آمد کنار "تن" برای بار آخر
می خواهد از صورت ببوسد سر ندارد
یک جای سالم هم که در پیکر ندارد
در دست هم انگشت و انگشتر ندارد
پس چاره ای غیر از رگ حنجر ندارد
یک بوسه صبح و بوسه ای در ظهر_ آتش
آن بوسه او را زنده کرد این بوسه کشتش!
سر رفته و از این بدن چیزی نمانده
بر پیکرش از پیرهن چیزی نمانده
بس نیزه خورده از دهن چیزی نمانده
جز بوریا بهر کفن چیزی نمانده
دار و ندار خیمه ها رفته به غارت
این بچه ها ماندند و یک رخت اسارت
6.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#حس_غربت
آقای صفایی حائری
چطوری ۴۵ سال به عقب برگردم ؟
#بیت_المقدس
۹۰ نفر نمازگزار در حمله نظامیان صهیونیست زخمی شدند!
دعای ویژه ما، هنگام افطار دعا برای فلسطینی ها باشد!