#دهه_فجر ۱
زمانی شاه به روحانیون با عنوان «مفت خور» توهین کرده بود و امام در سخنرانی عصر عاشورا در سال 42 در پاسخ به او چنین گفت: «ما مفت خوريم؟ مايى كه مرحوم آقاى حاج شيخ عبدالكريم مان وقتى كه فوت می شود، آقازاده هاى آن مرحوم همان شب شام نداشتند.» !
شام نداشتن آن شب خانواده این مرد بزرگ، ابتدا کشف همسر امام بود. شب رحلت آیت الله حائری، امام خبردار شد که حال استادش رو به وخامت رفته است. به همسرش گفت: اگر مایل باشید با هم برویم که برای خانم ایشان دلگرمی باشد.
... وقتی خانم در کنار خانم آیت لله حائری نشسته بود، متوجه شد همسر آن مرحوم خیلی بی حال و بی رنگ رو است و شاید از گرسنگی باشد. چرا که وقتی عزیزی در حال از دست رفتن است، اطرافیان بی اشتها می شوند.
چون در این زمان با خانواده آقای حائری صمیمی بود، به آشپزخانه رفت و به دنبال چیزی برای خوردن گشت. هیچ چیز خوردنی جز مقدار کمی قند در خانه نیافت، حتی یک تکه نان. دانست که چون چیزی برای خوردن ندارند!
خانم مصطفی را به خانه فرستاد تا هر چه دارند برای خوردن بیاورند. مصطفی در بازگشت چیز زیادی با خود نیاورده بود و وقتی خانم از خانم آقای حائری دعوت کرد که به آشپزخانه بیاید و چیزی بخورد، آن زن منیع الطبع گفت: مهدی و کبری واجب ترند. آن زمان مهدی فرزند آیت الله حائری سیزده ساله بود و کبری سن کمتری داشت.
عصر روز تشییع وقتی خانم موضوع را با بغض در گلو نهفته برای امام تعریف کرد، امام سر به دیوار گذاشت و خانم گریه های صدادار امام را شنید.
@shamimemalakut
#دهه_فجر ۲
قبل از شروع نهضت انقلابی مردم ، جزوه ای در 38 صفحه با نام «اسرار هزارساله» در سطح وسیع منتشر شد که توسط فردی به نام علی اکبر حکمی زاده نوشته شده بود.
در آن جزوه برخی اعتقادات شیعی به سخره گرفته شده بود. حكمی زاده در ابتدا طلبه بسيار خشك مقدس بود ،اما در مجالست با احمد كسروی از او تأثیر پذیرفت. کسروی نیز ابتدا طلبه بود ولی پس از چندی با بسیاری از اعتقادات دینی درافتاد.
نقل است که یک روز امام خمینی(ره) در راه مدرسه دید عده ای طلاب راجع به موضوعات مطرح در آن جزوه با هم بحث می کنند و گویا عده ای با آن موافقت دارند. امام از همان راه مدرسه باز گشت تا پاسخی در مورد ایرادهایی که حکمی زاده نسبت به اعتقادات شیعی مطرح کرده بود، پاسخ دهد . ایشان یک ماه الی 40 روز از خانه خارج نشد و «کشف اسرار» را نوشت.
@shamimemalakut
#دهه_فجر
امام خمینی ره :
اين پيروزی ارتباط به من نداشت، من يك طلبه هستم و نبايد اين را به من منتسب كنيد! پيروزی ارتباط به ملت هم نداشت، اين پيروزی مربوط به خدا بود .
@shamimemalakut
#دهه_فجر ۳
در سال ۱۳۲۷ آیت الله کاشانی از مردم دعوت کرد که علیه اعلام استقلال اسرائیل در روز ۳۰ اردیبهشت در تهران تظاهرات کنند.
امام خمینی(ره) در جلسه درس خود به شاگردان گفت: هر کس می تواند به تهران برود. آیت الله بروجردی نیز شرکت طلاب در آن تظاهرات را تأیید نمود.
سید مصطفی فرزند امام هم خود را آماده رفتن کرد. مادرش نگران بود و مانع می شد. امام گفت: علت ممانعت شما چیست؟
خانم امام گفت: ممکن است تظاهرات به خاک و خون کشیده شود.
امام گفت: پس لطفاً شما یک اعلامیه بدهید که مردم شرکت نکنند.
خانم امام گفت : من مسئول پسرم هستم و نه مسئول همه مردم.
امام گفت : حال که شما مسئول فرزند خود هستید با مصطفی به تهران بروید و در تظاهرات هم شرکت کنید. این اولین تظاهراتی بود که سید مصطفی در آن شرکت داشت.
@shamimemalakut
#دهه_فجر
امام خمینی ره:
پيروزی نهايی وقتی است كه اسلام، به همه ابعاد و به همه احكامش در ايران پياده شود؛ وپيروزی بالاتر آن كه در همه اقطار عالم، اسلام حكومت كند.
@shamimemalakut
#دهه_فجر ۴
بعد از حمله عوامل رژیم به فیضیه ، عده ای مأمور را از شهرستانهای مختلف در لباس کشاورز آورده بودند که چند روزی از خیابان ارم تا درب خانه امام بگویند: «مفت خوری تموم شد، پلوخوری تموم شد، جاوید شاه، جاوید شاه» . شنیدن صدای آنها چنین پیامی را هم منتقل می کرد که خانه امن نیست.
چنانکه این تصور در میان اطرافیان امام هم بوجود آمده بود که خانه امنیت ندارد. دلالت آن اینکه وقتی به مدرسه فیضیه حمله شد و آن فاجعه بوجود آمد، شیخ صادق خلخالی، به رغم تهوری که داشت، به انباری خانه رفت و یک لوله دومتری قطور را پیدا کرد و پشت درب حیاط گذارد تا مثلاً آن چنان محکم شود که اگر کسانی با هل دادن درب خانه قفل را شکستند، لااقل آن لوله فلزی مانع باز شدن درب شود.
وقتی آقا آن را دید پرسید این را برای چه گذاشتید؟
وقتی علتش را گفتند، امام با تحکم گفت: " درب را باز کنید. اگر این را برای مردم گذاشتید که نیایند که مردم باید جایی برای پناه داشته باشند و اگر برای دولتی ها، که آنها از دیوار می آیند، نه از در."
@shamimemalakut
#دهه_فجر
امام خمینی ره :
با رفتار و اخلاق اسلامی، اين قدرتی كه شما را به پيروزی رسانده است حفظ كنيد.
@shamimemalakut
#دهه_فجر ۵
مطابق اصل ۱۴۲ قانون اساسی دیوان عالی كشور موظف است دارایی رهبر و مسؤولان رده بالای نظام را قبل و بعد از مسؤولیت رسیدگی و بررسی كند.
حضرت امام ره نخستین كسی بود كه صورت دارایی خود را در تاریخ ۲۴ دیماه ۱۳۵۹ برای دیوان عالی ارسال نمود. بعد از رحلت امام نتیجه بررسی در ۱۱ تیرماه ۱۳۶۸ طی بیانیه ای چنین بیان شد كه:
«نه تنها به اموال امام چیزی اضافه نشده، بلكه قطعه زمین ارث رسیده به امام در خمین نیز پس از انقلاب در زمان حیات ایشان بین مستمندان محل تقسیم شده است. تنها ملک غیرمنقول امام منزل قدیمی ایشان در قم بود كه از زمان تبعید در سال ۱۳۴۳ ، در اختیار اهداف نهضت و محل تجمع مردم بوده است. مختصر وسایل اولیه زندگی در منزل متعلق به همسرشان بوده و دو قطعه قالی مستعمل موجود ملک كسی نیست و باید به سادات نیازمند داده شود. از آن حضرت هیچ وجه نقدی باقی نمانده و هر چه هست وجوهات است كه ورثه حقی در آن ندارند.»
بدین ترتیب دارایی برجا مانده شامل: عینک٬ ناخن گیر٬ شانه٬ تسبیح٬ قرآن٬ سجاده نماز٬ عمامه٬ لباس روحانی او و كتب دینی بود!
@shamimemalakut
#دهه_فجر
امام خمینی ره:
پیروزی را شمشیر نمی آورد، پیروزی را خون می آورد.
@shamimemalakut
#دهه_فجر ۶
مشهدی حسین یکی از خدمتگزاران امام ، نقل می کرد که در ماه رمضان عده ای در بیرونی امام بودند و غذا همان غذای گذشته بود و فرقی نکرده بود.
روزی حاج شیخ عبدالعلی قرهی به من گفت: «این همه آدم که در بیرونی هستند افطار و سحری می خواهند و این مقدار گوشت که شما تهیه می کنید خیلی کم است، بیشتر بگیرید.»
من هم بنا به گفته او آن روز بیشتر گوشت گرفتم. هرشب می بایست خدمت امام می رسیدم و صورتحساب را ارائه می دادم.
آن شب آقا با تعجب پرسیدند:«چطور شد که گوشت بیشتر از گذشته گرفتی؟»
گفتم: «آقای شیخ دستور دادند.»
امام با احترامی که نسبت به ایشان داشتند فرمودند: «همان تعداد که همیشه می گرفتی بگیر، آقای حاج شیخ هم اگر می خواهند، غذایشان را جدا کنند»!
@shamimemalakut
#دهه_فجر
امام خمینی ره:
همین شهادتها پیروزی را بیمه می کند. همین شهادتهاست که دشمن را رسوا می کند در دنیا.
@shamimemalakut
#دهه_فجر ۷
مرحوم، آقای اسلامی تربتی نقل می کرد روزی با امام در حال رفتن به درس آية الله شاه آبادی بوديم. فصل زمستان بسيار سردی بود، از كنار مدرسهی حجّتيه عبور می كرديم، ديدیم خانمی كنار رودخانه نشسته و دارد پارچه و كهنههايی را می شويد. نمی دانم مال خودش بود يا كلفت بود، می ديديم كه يخهای رودخانه را می شكست و لباسها را می شست. بعد دستش را از آب بيرون می آوردو مقداری با دمای بدنش گرم می كرد و دوباره لباس می شست.
امام قدری به او نگاه كرد، بعد به من فرمود: شما برويد، من می آيم.
عرض كردم: چه كار داريد؟ اگر امری هست بفرماييد.
گفتند: نه شما برويد و خودشان ايستادند و به كمك آن خانم لباسها را شستند و كنار گذاشتند، و چيزی هم يادداشت كردند كه بعد معلوم شد آدرس آن خانم مستمند را از او گرفته بودند. هر چه از ايشان پرسيدم قضيه چه بود؟
فرمودند: چيزی نبود.
بعد معلوم شد به آن خانم گفتهاند شما بياييد منزل، من می گویم آب گرم كنند و ديگر شما اينجا (لب رودخانه) نياييد. با آب گرم لباس بشوييد و خود من هم كمكتان می كنم!
@shamimemalakut