eitaa logo
شمیم ملکوت
373 دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
268 ویدیو
125 فایل
ساده و صمیمی با ملکوتیان
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 امیر پوردستان: نطفه اغتشاشات اخیر از زمان آغاز کرونا بسته شده بود. دشمنان از زمانی که آموزش و پرورش به صورت مجازی فعال شد، به صورت برنامه‌ریزی شده در فضای مجازی بر افکار جوانان و نوجوانان فعالیت کردند! یا صاحب الزمان ! غفلت از یار گرفتار شدن هم دارد از شما دور شدن زار شدن هم دارد
مرغ دلم راهی قم می‌شود‌ در حرم امن تو گم می‌شود عمه سادات سلام علیک روح عبادات سلام علیک کوثر نوری به کویر قمی آب حیات دل این مردمی عمه سادات بگو کیستی؟ فاطمه یا زینب ثانیستی؟ از سفر کرب و بلا آمدی؟ یا که به دنبال رضا آمدی؟ من چه کنم شعله داغ تو را درد و غم شاهچراغ تو را کاش شبی مست حضورم کنی باخبر از وقت ظهورم کنی! مرحوم آغاسی
14.5K
واکنش سیدعلی بعد از دیدن کلیپ آرتین.. 💔
برنده جایزه بهترین شعر سال 2005 جهان توسط یک بچه افریقایی! وقتی بدنیا آمدم سیاه بودم. بزرگ هم که شدم سیاه بودم. جلوی آفتاب هم که رفتم سیاه بودم. وقتی میترسیدم هم سیاه بودم. موقع بیماری هم سیاه بودم. زمانیکه میمیرم هم سیاه هستم و اما تو بچه سفید... وقتی بدنیا میایی صورتی هستی. بزرگ که میشوی سفید جلوی آفتاب قرمز وقتی سردت میشود بنفش هنگام ترس زرد موقع بیماری کبود و زمانیکه میمیری طوسی. حالا تو به من میگویی رنگین پوست؟؟؟
از چرچیل می پرسند: چرا تا آن سوی اقیانوس هند می‌روید و دولت استعماری هند شرقی را درست می کنید! اما بیخ گوشتان، ایرلند شمالی را نمی توانید تحت سلطه درآورید؟ چرچیل می گوید: ما دو ابزار مهم نیاز داریم که در ایرلند نداریم! می گویند آن دو چیست؟ چرچیل پاسخ می دهد: "اکثریت نادان و اقلیتی خائن"!!
تفاوت در نوع خسارت در جنگ فیزیکی، وقتی یک نفر از ما تیر می‌خورد، یعنی یک نفر کم می‌شویم. اما در جنگ شناختی و تبلیغاتی، وقتی یک نفر از ما تیر می‌خورد، فقط یک نفر از ما کم نمی‌شود، بلکه آن یک نفر به دشمن اضافه و جمعیت دشمن زیاد می‌شود. امروز با جنگ شناختی روبرو هستیم. امروز مشکل روایت داریم. امروز مشکل تبیین داریم !
طرف می‌گفت هر کسی به هر جایی رسیده از خواب بوده! گفتم : مگه میشه آدم از خواب به جایی برسه؟ گفت: آره چرا نشه، نگاه کن اصحاب کهف 309 سال خوابیدن شدن اصحاب کهف، عزیر پیامبر 100 سال خوابید، شد عزیر پیامبر که یهودیان از بین اون همه پیامبر که براشون اومده خیلی برای حضرت عزیر احترام قائل‌اند. یا حضرت یوسف از خواب اون دو زندانی و پادشاه مصر شد عزیز مصر، یا راه دور نریم همین 50 ، 60 سال پیش طرف خوابید داخل مسجد شد حافظ قرآن ملا کاظم ساروقی. خوب چرا ما هم خودمون رو خسته کنیم و تلاش کنیم بخوابیم تا به جایی برسیم؟! گفتم: بابا شما فقط خوابیدن‌هاشون رو می‌بینی، علت کارهاشون رو نمی‌بینی؟! اصحاب کهف اگه شدن اصحاب کهف به خاطر خوابیدن نبود، به خاطر اینکه در برابر ظالم ایستادن و از دین خدا دفاع کردن خدا هم اون‌ها رو عزیز کرد و با خواب اون‌ها رو به مردم شناسوند و مقام داد. عزیر پیامبر چون می‌خواست بهتر زنده شدن روز قیامت رو ببینه خدا با خواب 100 ساله به یقین او افزود. چون پیامبر خدا بود می‌خواست به مردم یه نمونه از قیامت رو نشون بده. حضرت یوسف به خاطر خواب زندانی‌ها و پادشاه مصر عزیز مصر نشد ،بلکه به خاطر اینکه خودش رو از گناه در برابر ذلیخا حفظ کرد و دامن خودش رو به گناه آلوده نکرد، خدا پاداش این کارش رو تعبیر خواب قرار داد و شد عزیز مصر. ملا کاظم هم به خاطر خواب نبود که حافظ قرآن شد ،بلکه چون انسان پاک و درستکاری بود و تمام واجبات خدا را انجام می‌داد و خمس و زکات مالش رو می‌داد و از گناه دوری می‌کرد خدا پاداش این دنیاش رو حافظ قرآن قرار داد و اینگونه او رو عزیز کرد. درسته شاید این بنده خدا از روی شوخی این حرفا رو می‌زد ولی این یه حقیقتی است که برخی از ما اینگونه به برخی چیزها نگاه می‌کنیم! به جای دیدن اصل ماجرا همیشه حاشیه رو می‌بینیم. پولداری و ثروت طرف رو می‌بینیم ولی شب نخوابی و تلاشش رو نمی‌بینیم. جایگاه و موقعیت دیگری رو می‌بینیم اما تلاش و شبانه روزیش رو نمی‌بینیم. دوست و همکلاسی که تا دیروز توی یه میز بودیم و با هم فوتبال بازی می‌کردیم الان شده استاد دانشگاه و دانشمند کشور، ما فقط کنار ما نشستن و فوتبال بازی کردنش رو دیدیم، تلاش و کوشش و درس خواندنش رو ندیدیم. خوب ماهم اگه بخوایم مثل اونا بشیم باید چه کار کنیم و چه رو ببینیم؟! باید تلاش کنیم و زحمت بکشیم زیرا انسان با تلاش و کوشش است که به نتیجه می‌رسد نه با خواب و تنبلی، همان طور که خدا هم در قرآن فرموده: «وَأَنْ لَیْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَى وَأَنَّ سَعْیَهُ سَوْفَ یُرَى؛ برای انسان جز تلاش او چیزی نیست و تلاشش به زودی دیده میشه»[نجم/39 و40]. 🔰 معاونت تبلیغ و امور فرهنگی حوزه های علمیه
آن چیزی که ما در 2 دقیقه هدر می‌دهیم ، او 2 روز با آن زندگی می‌کند! بخاطر انسانیت در مصرف ، صرفه جویی کنیم !
وقتی یکی ازت کمک یا همدلی می‌خواد ، به این فکر کن که قبلش از خدا کمک خواسته ؛ و خدا ، آدرس تو رو بهش داده!!
هیچ‌وقت‌ یه پولدار‌ بد؛ باعث نمیشه از پول بدت‌ بیاد‌! پس‌ چرا یه دیندار بد، باعث میشه از دین بدت‌ بیاد؟!!
آیه ۳۲ سوره مائده در بیلبوردهای هلند: «هر کس، انسانی را از مرگ رهایی بخشد، چنان است که گویی همه مردم را زنده کرده است.»
مهم نیست کجایی ! مهم اینکه که چطور فکر می کنی ؟!
دست یمنی ها و فلسطینی ها درد نکنه که از اغتشاشگران اینجا ، دارند انتقام می گیرند! دم شان گرم ! عجب نقطه زن هستند !
اسمش « قالی قهری » است. بافنده دیگه قالی نبافته و نصفه از دار قالی پایین آورده! خیلی حیف ! خیلی قشنگ بودش ! زندگی بعضی ها هم اینجوریه! ناقص و ناتمام ! زحمت همه انبیا و‌اولیا و اوصیا هدر می دهند !! امیرالمؤمنین علی ع، چقدر غصه میخوره برای زندگی های نصفه و ناقص !
«نانسی پلوسی» ۸۵ ساله ، بار دیگر از حوزه انتخابیه کالیفرنیا برای حضور در مجلس نمایندگان رأی آورد! شیطان چه سربازان خالص و جان برکفی داره که تا آخرین لحظه هم جانفشانی می کنند ! یاد مادربزرگ هامون می افتم که ۱۰ سال است بازنشسته شده اند !
برای اولین بار توی آلمان سوپرمارکت‌ها هیزم میفروشند !! داستان چاه نَکَن بهر کسی و تحریم های علیه ایران است ! خدا می داند اگر این اتفاق در ایران می افتاد، رسانه های معاند چقدر استهزا و تمسخر می کردند ! 🔹🔹حکایت کرده اند که سرداری مهمان حاکم شد ، به محض اینکه مرغ بریانی را سر سفره گذاشتند، سردار شروع به خندیدن کرد !! حاکم علتش را پرسید ! سردار گفت : در مسیری که می آمدم ، با شخصی اختلاف پیدا کردم، خواستم سرش را از تن جدا کنم ، خیلی التماس کرد، وقتی دید فایده ندارد، به هر طرف نگاه کرد ، کسی را ندید که کمکش کند، ناگهان دو پرنده از آسمان می گذشتند، آنها را بر بی گناهیش شاهد گرفت! الآن که این مرغ بریان را دیدم ، یاد حماقت او افتادم که پرندگان را شاهد خود گرفت ! حاکم از سخن او به غضب آمد و دستور داد سر همان سفره گردنش را زدند !! به ظواهر دنیا اکتفا نکنیم ، علت های باطنی وحقایق زیادی پشت پرده است که فقط اهل بصیرت آنها را می بینند و به واسطه این آگاهی و معرفت ، محکم و استوارند ! ما هم که چیزی نمی بینیم ، به حرف اهل بصیرت دل گرمیم !
مادران منتظر!
ﭘﺮﻓﺴﻮﺭ ﺣﺴﺎﺑﯽ ﻧﻘﻞ ﻣﯽﮐﻨﺪ: ﺩﺭ ﺳﺎﻟﻬﺎﯼ ﭘﯿﺶ ﺍﺯ ﺍﻧﻘﻼﺏ ﺩﺭ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺭﻭﺳﺘﺎﻫﺎﯼ ﻧﯿﺸﺎﺑﻮﺭ ﻣﺸﻐﻮﻝ گذﺭﺍﻧﺪﻥ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﺧﺪﻣﺖ ﺳﺮﺑﺎﺯﯼ ﺩﺭ ﺳﭙﺎﻩ ﺑﻬﺪﺍﺷﺖ ﺑﻮﺩﻡ. ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺳﻮﺍﺭ ﺑﺮ ﻣﺎﺷﯿﻦ، ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺩﮐﺘﺮ ﺩﺭﻣﺎﻧﮕﺎﻩ ﺍﺯ ﺟﺎﺩﻩﺍﯼ ﻣﯿﮕﺬﺷﺘﯿﻢ، ﮐﻪ ﺩﯾﺪﻡ ﯾﮏ ﭼﻮﭘﺎﻥ ﺍﺯ ﺩﻭﺭ ﭼﻮب دﺳﺘﺶ ﺭﺍ ﺗﮑﺎﻥ ﻣﯿﺪﺍﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﻣﺎ می دوید ! ﺩﺭ ﺁﻥ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺩﺭﻣﺎﻧﮕﺎﻩ ﺭﺍ ﻣﯽﺷﻨﺎﺧﺘﻨﺪ. ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺭﺍ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ، ﭼﻮﭘﺎﻥ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺭﺳﯿﺪ ﻭ ﻧﻔﺲ ﻧﻔﺲ ﺯﻧﺎﻥ ﻭ ﺑﺎ ﻟﻬﺠﻪﺍﯼ ﺭﻭﺳﺘﺎﯾﯽ ﮔﻔﺖ : ﺁﻗﺎﯼ ﺩﮐﺘﺮ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺳﻪ ﺭﻭﺯﻩ ﺑﯿﻤﺎﺭﻩ...! ﺑﻪ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﻣﺎ، ﺩﺭﺏ ﻋﻘﺐ ماشین ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺭﻓﺖ ﻋﻘﺐ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﻧﺸﺴﺖ. ﺩﺭ ﺑﯿﻦ ﺭﺍﻩ ﭼﻮﭘﺎﻥ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﺩﯾﺸﺐ ﺍﺯ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﺑﺎ ﻫﻮﺍﭘﯿﻤﺎ ﺑﻪ ﻓﺮﻭﺩﮔﺎﻩ ﻣﺸﻬﺪ ﺁﻣﺪﻩ ﻭ ﺻﺒﺢ ﺑﻪ ﺭﻭﺳﺘﺎﯾﺸﺎﻥ ﺭﺳﯿﺪﻩ ﻭ ﺩﯾﺪﻩ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﻣﺮﯾﺾ ﺍﺳﺖ!!! ﻣﻦ ﻭ ﺩﮐﺘﺮ ﺯﯾﺮﭼﺸﻤﯽ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﻭ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﺗﻤﺴﺨﺮ ﺧﻨﺪﻩای ﻣﺮﻣﻮﺯﺍﻧﻪ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﻭ ﺑﻪ ﻫﻢ ﮔﻔﺘﯿﻢ: ﭼﻮﭘﻮﻧﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﻪ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺑﺮﺳﯿﻢ، ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩﺵ ﮐﻼﺱ ﻣﯿﺬﺍﺭﻩ! ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﭼﻮﭘﺎﻥ ﺭﺳﯿﺪﯾﻢ ﻭ ﺩﯾﺪﯾﻢ ﭘﯿﺮﺯﻧﯽ ﺩﺭ ﺑﺴﺘﺮ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩ، ﺩﮐﺘﺮ ﻣﻌﺎﯾﻨﻪ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ ﺳﺮﻣﺎ ﺧﻮﺭﺩﮔﯽ ﺩﺍﺭد. ﺩﺍﺭﻭ ﻭ ﺁﻣﭙﻮﻝ ﺩﺍﺩﯾﻢ ﻭ ﯾﮑﺪﻓﻌﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﻫﻢ ﺳﺮ ﺯﺩﯾﻢ ﻭ ﭘﯿﺮﺯﻥ ﺧﻮﺏ ﺷﺪ. ﺩﻭ ﺳﻪ ﻣﺎﻩ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺟﺮﯾﺎﻥ ﮔﺬﺷﺖ ﻭ ﻣﺎ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩﯾﻢ. ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺩﯾﺪﯾﻢ ﯾﮏ ﺗﻘﺪﯾﺮﻧﺎﻣﻪ ﺍﺯ ﻃﺮﻑ ﻭﺯﯾﺮ ﺑﻬﺪﺍﺭﯼ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﺁﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻣﺎﺩﺭ ﭘﺮﻭﻓﺴﻮﺭ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩﯼ، ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺑﺮﺟﺴﺘﻪ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﭘﻠﯽ ﺗﮑﻨﯿﮏ ﺗﻬﺮﺍﻥ را ﻣﻌﺎﻟﺠﻪ ﻧﻤﻮﺩﻩﺍﯾﺪ، ﺗﺸﮑﺮ ﻣﯿﮑﻨﯿﻢ...! ﻣﻦ ﻭ ﺩﮐﺘﺮ، ﻫﺎﺝ و ﻭﺍﺝ ﻣﺎﻧﺪﯾﻢ، ﻭ ﮔﻔﺘﯿﻢ ﻣﺎﺩﺭ ﮐﺪﺍﻡ ﭘﺮﻭﻓﺴﻮﺭ ﺭﺍ ﻣﺎ ، ﺩﺭﻣﺎﻥ ﮐﺮﺩﻩﺍﯾﻢ، ﺗﺎ ﯾﺎﺩﻣﺎﻥ ﺑﻪ ﮔﻔﺘﻪﻫﺎﯼ ﭼﻮﭘﺎﻥ ﻭ ﻣﻌﺎﻟﺠﻪ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺍﻓﺘﺎد. ﺑﺎ ﻋﺠﻠﻪ ﺑﻪ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﺩﮐﺘﺮ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﭘﯿﺮﺯﻥ ﺭﻓﺘﯿﻢ، ﻭ ﺍﺯ ﺍﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪﯾﻢ ﻣﺎﺩﺭ کداﻡ ﭘﺴﺮﺕ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﻭ ﭘﺮﻭﻓﺴﻮﺭ ﺍﺳﺖ؟ ﭘﯿﺮﺯﻥ ﮔﻔﺖ ﻫﻤﺎﻧﮑﻪ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﺑﺎ ﺷﻤﺎ ﺑﻮﺩ. ﭘﺴﺮﻡ ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﺑﻪ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻣﯿﺎﯾﺪ، ﻟﺒﺎﺱ ﭼﻮﭘﺎﻧﯽ ﻣﯿﭙﻮﺷﺪ ﻭ ﺑﺎ ﺯﺑﺎﻥ محلی ﺻﺤﺒﺖ ﻣﯿﮑﻨﺪ! https://eitaa.com/women92