یاد آن روز بخیرِِ،این همه دیوارنبود
اين چنين بر رخ دل، گرد غم يار نبود
چشم،بي واسطه آن روزخداراميديد
حيف شد چشم دلم،لايق ديدار نبود
ميشكستيم پل فاصله راباهر گام
بين ما و شهدا فاصله بسيار نبود
داغ دل بود و غم جاري ايّام، ولي
روي آيينه دل اين همه زنگار نبود
کربلا بود، خطر بود،خدا با ما بود
زندگي بود، ولي،اين همه تكرار نبود
كاش ميريخت،تماميّت اين فاصلهها
كاش بين من ودل اين همه ديوارنبود۰
salahshour.irحاج مهدی سلحشور_344081675602362456.mp3
زمان:
حجم:
415.9K
🎵نشان بے نشان ها
بہ یاد #شهـداےگمنام
🎤 #حاج_مهدی_سلحشور
🌷🍃💞💫
🌿تا خـــدا هست،
🌸هیچ لحظہ اے آنقدر
🌿سخت نمي شود
🌸ڪہ نشود تحملش ڪرد !
🌿شدني ها را انجام بده
🌸و تمام نشدني هایت را
🌿بہ خـــدا بسپار
🐣🐥
•┈✾~🍃🌺🍃~✾┈•
نماز خوب (2) ؛ نماز کجای وجودت را آباد کرده؟.mp3
زمان:
حجم:
1.16M
#نماز کجای وجودت را آباد کرده؟
استاد پناهیان
#مهــدی_جان ♥️
از جاده ی همیشه ی #چشم_انتظارها
ای #آخرین مسافر دنیا نیامدی
صبــحی کنار جاده
تو را #منتظر شدیم
آمد #غروب، رفت
تو آقا #نیامدی😔
#غروب_جمعه💔
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🌹🍃🌹🍃
یا مهدی یا صاحب الزمان🍃🍃
خدا کند که رضایم فقط رضای تو باشد...
هوای نفس نباشد فقط هوای تو باشد...
خدا کند که گذارت فتد به منظر چشمم...
که سجده گاه نمازم به جای پای تو باشد...
اللهم عجل لولیک الفرج
🔸جواب ابلهان خاموشی است🔸
✍ابوعلی سینا در سفر بود. در هنگام عبور از شهری ،جلوی قهوه خانه ای اسبش را بر درختی بست و مقداری کاه و یونجه جلوی اسبش ریخت و خودش هم بر روی تخت جلوی قهوه خانه نشست تا غذایی بخورد. خر سواری هم به آنجا رسید ،از خرش فرود آمد و خر خود را در پهلوی اسب ابوعلی سینا بست تا در خوردن کاه شریک او شود و خودش هم آمد در کنار ابوعلی سینا نشست.
شیخ گفت : خر را پهلوی اسب من نبند،چرا که خر تو از کاه و یونجه او میخورد و اسب هم به خرت لگد میزند و پایش را میشکند.
خر سوار آن سخن نشنیده گرفت به روی خودش نیاورد و مشغول خوردن شد. ناگاه اسب لگدی زد و پای خر را لنگ کرد.
خر سوار گفت : اسب تو خر مرا لنگ کرد و باید خسارت دهی.
شیخ ساکت شد و خود را به لال بودن زد و جواب نداد.
صاحب خر ، ابوعلی سینا را نزد قاضی برد و شکایت کرد.
قاضی سوال کرد که چه شده؟ اما ابوعلی سینا که خود را به لال بودن زده بود ،هیچ چیز نگفت.
قاضی به صاحب خر گفت : این مرد لال است .........؟
روستایی گفت : این لال نیست بلکه خود را به لال بودن زده تا اینکه تاوان خر مرا ندهد، قبل از این اتفاق با من حرف میزد....
قاضی پرسید : با تو سخن گفت .......؟چه گفت؟
صاحب خر گفت : او به من گفت خر را پهلوی اسب من نبند که لگد میزند و پای خرت را میشکند....... قاضی خندید و بر دانش ابو علی سینا آفرین گفت.
قاضی به ابوعلی سینا گفت حکمت حرف نزدنت پس چنین بود؟!!!
ابوعلی سینا جوابی داد که از آن به بعد درزبان پارسی به مثل تبدیل شد:"جواب ابلهان خاموشی ست"
امثال و حکم-علی دهخدا
گاهی خودت را مثل یک کتاب ورق بزن،
انتهای بعضی فکرهایت نقطه بگذار، که بدانی باید همان جا تمامش کنی،
بین بعضی حرفهایت ویرگول بگذار، که بدانی باید با کمی تامل بیانشان کنی،
پس از بعضی از رفتارهایت هم علامت تعجب،
و آخر برخی عادت هایت نیز علامت سوال بگذار،
تا فرصت ویرایش هست خودت را هر چند شب یکبار ورق بزن و حتی بعضی از عقایدت را حذف کن،
اما بعضی را پر رنگ،
خودت را ویرایش کن تا دست سنگین روزگار زندگیت را ویرایش نکند…!
شب تون پر ستاره🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
هيچ وقت از خودمون پرسيديم قيمت يه روز زندگی چنده؟!
ما که قيمت همه چيز رو با پول میسنجيم
تا حالا شده از خدا بپرسيم:
قيمت يه دست سالم چنده؟!
يه چشم بی عيب چقدر می ارزه؟!
چقدر بايد بابت اشرف مخلوقات بودنمون پرداخت کنيم؟!
قيمت يه سلامتی فابريک چقدره؟!
و خيلی سؤال ها مثل اين...
ما همه چيز را مجانی داريم و شاکر نيستيم...
❣خدايا برای تمام نعمتهايت سپاس 🙏
💕💕💕
👈کلید خوشبختی درک این واقعیت است
که آنچه برای شما رخ میدهد
مهم نیست
بلکه چگونگی پاسخ شما مهم است👌