🌴امام حسین علیه السلام:
أما ترونه کیف یتلظی عطشا...؟
آیا نمی بینید که طفل شیرخوارم چگونه از تشنگی لبهایش را به هم میزند؟
آیا نمی بینید دختر سه سالهی مضطرم را در میان گرگها؟
آیا نمی بینید اکبرم را اربا اربا؟
آیا نمی بینید زینبم را ...؟!
خاک بر سر این دنیا!!!!!!!!!!!
🍂🔥🍂
@shamimmarefat5
15.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
داستان دو کیلو شکر 😭 ببین حتما
حتما ببین به دردت میخوره!
یا حسین (ع) مددی .
🏴🏴
@shamimmarefat5
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زن ذلیل جاش تو بهشته😍😍😍@shamimmarefat5
🖤
6.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽️قاسم جیگرکی ها🌹 حتما ببینید
امام حسین چه جوری گناه کاراها رو میخره😭😭
#اربعین
#کربلا
#امام_حسین
@shamimmarefat5
🙏🏼💎 دعای شریفی که حضرت سیدالشهدا علیه السلام در روز عاشورا تعلیم فرمود
حضرت زین العابدین علیه السلام فرمود: پدرم در روز عاشورا در حالیکه خون شدیدی از وی می ریخت، مرا به آغوش گرفت و فرمود: پسرم! دعایی را به تو تعلیم می دهم که فاطمه علیهاالسلام به من تعلیم داد. این دعا را جبرئیل به رسول خدا صلّی الله علیه وآله آموخت و ایشان به دخترش تعلیم داد. هر گاه حاجتی، غم و اندوهی، بلایی، و امر بزرگی پیش آمد، این دعا را بخوان:
«بِحَقِّ يس وَ الْقُرْآنِ الْحَكِيمِ، وَ بِحَقِّ طه وَ الْقُرْآنِ الْعَظِيمِ، يَا مَنْ يَقْدِرُ عَلَى حَوَائِجِ السَّائِلِينَ! يَا مَنْ يَعْلَمُ مَا فِي الضَّمِيرِ! يَا مُنَفِّسُ [مُنَفِّساً] عَنِ الْمَكْرُوبِينَ! يَا مُفَرِّجُ [مُفَرِّجاً] عَنِ الْمَغْمُومِينَ! يَا رَاحِمَ الشَّيْخِ الْكَبِيرِ! يَا رَازِقَ الطِّفْلِ الصَّغِيرِ! يَا مَنْ لَا يَحْتَاجُ إِلَى التَّفْسِيرِ! صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ افْعَلْ بِي كَذَا وَ كَذَا».
و به جای کذا و کذا حاجت خود را بخواه.
(بحارالأنوار، ج95، ص196به نقل از دعوات راوندی)
🔔 توصیه می شود که این دعای بسیار شریف را برای فرج مولایمان، حضرت صاحب الزّمان علیه السلام بخوانیم.
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
@shamimmarefat5
💎👌نمازی ساده از سیدالشهدا علیه السلام که در امور مهمّ خوانده می شود
قال الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ علیه السلام فِي الصَّلاة الَّتي تُقرأُ فِي المُهِمِات: تُصَلِّي أَرْبَعَ رَكَعَاتٍ تُحْسِنُ قُنُوتَهُنَ وَ أَرْكَانَهُنَّ تَقْرَأُ فِي الْأُولَى الْحَمْدَ مَرَّةً وَ «حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ» سَبْعَ مَرَّاتٍ؛ وَ فِي الثَّانِيَةِ الْحَمْدَ مَرَّةً وَ قَوْلَهُ: «ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً» سَبْعَ مَرَّاتٍ؛ وَ فِي الثَّالِثَةِ الْحَمْدَ مَرَّةً وَ قَوْلَهُ: «لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ، سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ» سَبْعَ مَرَّاتٍ؛ وَ فِي الرَّابِعَةِ الْحَمْدَ مَرَّةً وَ «أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ» سَبْعَ مَرَّاتٍ، ثُمَّ تَسْأَلُ حَاجَتَك.(مكارم الأخلاق، ص333)
حضرت حسین بن علی علیه السلام در مورد نمازی که در امور مهمّ خوانده می شود، فرمود:
4 ركعت نماز (دو نماز دو رکعتی) با ارکان و قنوتی نیکو و به صورت ذیل به جای آور:
در ركعت اول: يك بار سوره حمد و 7بار بگو: «حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ»
در ركعت دوم: يك بار حمد و 7بار بگو: «ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ، إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً»
در ركعت سوم: يك بار حمد و 7بار بگو: «لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ، سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ»
و در ركعت چهارم، يك حمد و 7بار بگو: «أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ، إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ»
سپس (بعد از نماز) حاجت خود را درخواست کن.
✅توصیه می شود این نماز را به نیت فرج مولایمان صاحب الزمان علیه السلام بخوانیم.
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
@shamimmarefat5
" داستان امروز "
دی ماه ۱۳۵۳ استاندار وقت کرمان در دفترش پذیرای زوجی بود، زوج میانسال پولداری، ساکن تهران که به تازگی از مسافرت طولانی به دور دنیا و شهرهایِ ایران برگشته بودند.
هیچوقت کسی ندونست چرا از بینِ این همه شهر کرمان رو انتخاب کردند.
مرد مهندس کشاورزی و تحصیلکرده ی دانشگاه تهران و بعدا پاریس بود.
خیلی پولدار بودند، پولی که حاصل کارِ مرد از تجارت و تخصصش بود نه ارثیه ی فامیلی.
مرد به استاندار وقت گفت:
"سالهاست زندگی میکنیم و متاسفانه فرزندی نداریم و وارثی.
تصمیم گرفتیم با پولی که داریم در کرمان چیزی بسازیم.
"استاندار خیلی خوشحال شد. فوری پیشنهاد داد: "بیمارستان بسازین. کرمان بیمارستان کافی ندارد."
مرد گفت: "نه!"
استاندار پیشنهاد داد: "هتل! کرمان فقط یک هتل داره."
—نه!
—مدرسه؟ مسجد؟ مرکزِ خرید؟
و جوابِ همه نه بود.
همسرِ مرد توضیح داد:
ما تصمیم گرفته ایم در کرمان دانشگاهی بسازیم. با همه ی امکانات!
و مرد کلامِ همسرش رو کامل کرد: ما یه دانشگاه اینجا میسازیم اونوقت هتل و مسجد و بیمارستان و مرکزِ خرید و مرکزِ جذبِ توریست هم در کنارِ اون دانشگاه ساخته میشه. ما دانشگاهی در کرمان میسازیم برایِ بچههایی که نداریم و میتونستیم داشته باشیم.
اون روز و تمامِ هفته ی بعد اون زوجِ میانسال در ماشین استانداری تمامِ کرمان رو برایِ پیدا کردنِ زمین مناسب برایِ ساختن اون دانشگاه زیر و رو کردند.
هر جا بردنشون، چیزی پسند نکردند.
روزِ آخر در حومه ی کرمان در بیابونِ برهوتِ کویری کرمان، راننده کلافه دمی ایستاد تا خستگی در کنند و آبی بنوشند.
راننده بعدها تعریف کرد که: " تا مرد پیاده شد که قدمی بزند، زیر پاش یک سکه ی یک ریالی پیدا کرد. برش داشت و به من گفت همین زمین رو میخوام. برکت داره.
پیدا کردنِ این سکه نشونه ی خوبیست. اینجا دانشگاه رو میسازم. " راننده می گفت بهشون گفتم: "اینجا؟؟
اینجا بیابونه. بیرونِ کرمانه، نه آب داره و نه برق. خیلی فاصله داره تا شهر." ولی مرد سکه ی یک ریالی رو گذاشته بود جیبش و اصرار کرده بود که نه فقط همین زمین رو میخوام. همه ی زمینِ این منطقه رو برام بخرین. دانشگاه رو اینجا میسازم."اون زمین خریده شد، و احداثِ دانشگاهِ کرمان از همون ماه با هزینه و نظارتِ مستقیم اون مرد شروع شد. اتاق کوچکی در اون زمین ساخته شد و تصویرِ کوچکی از اون مرد رویِ یکی از دیوارها بود. کسی تو کرمان اصلا اونو نمیشناختش. سالها گذشت، خیلی اتفاقها افتاد. انقلاب شد، جنگ شد. ولی هیچ چیز و هیچ کس نتونست، مشکلات شخصی، بیماری، و حتی در اوج جنگ هرگز اجازه نداد ساختنِ اون دانشگاه متوقف شه. و در تمام این مراحل همسرش در کنارش بود و لحظهای ترکش نکرد. اون دانشگاه ساخته شد. یکی از زیباترین، مجهزترین دانشگاههای ایران. شامل دانشکدههای مختلف تقریبا در تمامی رشته ها. سرانجام در ۲۴ شهریور ۱۳۶۴ در حضور خودش و همسرش ، اون دانشگاه افتتاح شد. دانشگاهِ شهید باهنرِ کرمان! نامی از او بر هیچ جا نبود غیرِ از همون عکسِ کوچیکِ قدیمی تو اون اتاق کوچیک. وقتِ سخنرانی افتتاحیه گفته بود که چقدر خوشحاله که اون دانشگاه رو ساخته و حس میکنه که این فرزندانِ خودش هستند که به اون دانشگاه میان. و آرزو کرده بود که اتاقِ کوچکی در ورودی اون دانشگاه داشت که با همسرش اونجا زندگی میکرد و میتونست آمد و رفتِ هر روزه ی فرزندانش رو ببینه. اتاقی به اون داده نشد. ولی او ادامه برایِ اتمامِ اون دانشگاه رو هرگز متوقف نکرد. دانشکدههای مختلف یکی بعد از دیگری شروع به کار کردند.
آخرین دانشکده ، دانشکدهِ پزشکی بود. در کنارِ این دانشکده او و همسرش یک بیمارستانِ ۳۵۰ تخت خوابی هم ساخته بودند.
روز افتتاحِ اون دانشکده دقیقا با فارغ التحصیلی من در....... افتتاحیه رفتم، همه ی دانشجوها از رشتههای مختلف اومده بودند. جا برایِ سوزن انداختن نبود. کسی حتی نمیدونست که اونا اومدن یا نه. بیشترِ ماها هیچ تصویری از اونا ندیده بودیم.وقتی رئیس دانشگاه کرمان سخنرانی کرد و گفت به پاسِ تمامِ تلاشها و کاری که کرده اند دانشکده و بیمارستانِ دانشگاهِ کرمان به نام او نامگذاری شده، و با اصرار از او و همسرش خواست که پشت تریبون بیان و شروع به کارِ اونجا رو رسما اعلام کنند، اون وقت ما زوجِ پیر و کوچیک و لاغر اندامی رو دیدیم که از پلهها بالا رفتند. هیچ سخنرانی نکردند و هیچ نگفتند. فقط اونجا ایستادند و دانشجوها همه بدونِ هیچ هماهنگی قبلی همه با هم به احترامشون بلند شدند و برایِ بیشتر از ۲۰ دقیقه فقط دست زدند. و اونا فقط نگاه کردند و گریه کردند. زنده یادان فاخره صبا و علیرضا افضلی پور.هم اکنون هر دو در کنار هم و در قبرستان ظهیرالدوله آرمیده اند .
روحشان شاد و يادشان جاوید👏🌸🌲🌷🌷
@shamimmarefat5
Morteza Bab - Ya Abofazel (320).mp3
16.29M
نوحه دلنشین «به چه رزقی دادی»
@shamimmarefat5
13.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آیین گل مالی روز عاشورا در لرستان
@shamimmarefat5
#ماهور
بعضی ها هم هستند ؛
که فارق از تمامِ دنیا ،
فارق از تمامِ بی مهریِ آدم ها ؛
از راه می رسند ،
حالِ لحظه هایت را خوب می کنند ،
و تو دیوانه وار ، شیفته شان می شوی !
همان هایی که بی توقع مهربانند ...
که لبخند هایشان بویِ خدا می دهد ...
از بس ساده و صمیمی اند و در حرف و کارهایشان هیچ ریا و قصدی نیست ...
خودِشانند ...
خوبند ...
خواستنی اند ...
بدونِ برنامه یِ قبلی همینند و همینقدر دلبری می کنند ...
قرار نبود اینها برایمان عجیب باشند ... نه !
قرار بود همه مان همینقدر آدم باشیم !!! اما جایی در ابتدایِ جاده ، راه را اشتباه رفتیم ...
و حال ما مانده ایم و حسرتِ مهربانی هایی ؛
که نکرده ایم ...!
@shamimmarefat5